دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
پس ِقلعه محرومیت
گفتیم گاز، گفتیم برق، گفتیم درمانگاه، گفتیم حمام، گفتند جاده که بیاید همه چیز حل میشود، اما حالا نه جاده آمده، نه حمام، نه درمانگاه، نه برق و نه گاز، همه کوچ کردند، اما جاده هنوز نیامده. نفسش بالا نمیآید. طاهره بیمار قلبی است و در سر بالاییها نفس کم میآورد. خانهاش بالای کوه است. در بالادست دربند آنجا که قهوهخانهها و رستورانها تمام میشود جاده سنگلاخ پرشیب به روستای پس قلعه میرسد.
خودش اهل پس قلعه است، همانجا به دنیا آمده، ازدواج کرده، بچهدار شده و هنوز هم زندگی میکند. اینجا اگر کسی تب کند باید بمیرد.
روستا نه خانه بهداشت دارد نه حتی تزریقاتی. نفس طاهره گرفته، روی لبه سنگی دیوار مسجد مینشیند و گلوی متورمش را از زیر روسری نشان میدهد: «تیروئیدم ناراحت است از بس غصه خوردهام، اما اینجا دکتر نیست، هر وقت مریض هستیم باید برویم دربند. آنجا همه چیز هست، اما اینجا اگر کسی تب کند باید اشهدش را بگوید. روستا نه خانه بهداشت دارد نه حتی جایی برای تزریقات».
به در چوبی مغازه یک اعلامیه ترحیم چسبیده است؛ محرم پارسال زن بقال محل مریض شد، شب بود که دلش درد گرفت، اما نمیخواست همسایهها را اذیت کند، تا صبح به خودش پیچید. شوهرش اما طاقت نیاورد، آمد در خانه همسایهها و آنها هم یک پتو انداختند روی نردبان و زن را با خودشان بردند دربند، شنیدیم پایش که به بیمارستان رسید مرد. چند روز پیش شوهر او هم مرد. در مغازهاش بود که نفسش بند آمد و خرناس کشید. مردم او را هم انداختند روی نردبان و بردند دربند، اما وسط راه تمام کرد. ببینید هنوز اعلامیهاش همانجا است، اینجا کسی که مریض میشود، باید بمیرد.
مادر طاهره هم همینجا مرده، شبی که در خانه سکته کرد، اورژانس نیامد چون راه دور بود، اما نمیشد او را ول کرد. تکانش هم نمیشد داد برای همین مردم آنقدر زنگ زدند و خواهش کردند تا مسوولان تله اسکی را روشن کنند و پزشک و وسائلش را تا روستا برسانند. پزشک که رسید آفتابزده بود، اما مادر طاهره دیگر زنده نبود. خیلیها در این راهها مردهاند.
● نه مدرسه، نه حمام و نه توالت عمومی
زمستان که میشود برف تا بالای سر آدم بزرگها میرسد، آنوقت بچه مدرسهایهایی که باید سراشیبی تند و لیز کوه را پایین بروند میمانند چه کار کنند. پدر و مادرها بچهها را تا سربند کول میکنند و موقع برگشت هم دوباره آنها را روی دوششان میگیرند. درس خواندن با اعمال شاقه.
روستای پس قلعه قبلا مدرسه داشته، اما وقتی بیشتر اهالی از آنجا رفتند و جمعیت دانشآموزان کم شد مدرسه را هم تعطیل کردند. خیلیها به خاطر این که روستا مدرسه ندارد ترک تحصیل میکنند.
اهالی روستا حمام هم ندارند، خیلیها میروند تجریش حمام، آن هم فقط دو سه بار در ماه. شهرداری اجازه نمیدهد مردم روستا حتی یک آجر ببرند بالای کوه برای همین نمیتوانند حمام بسازند. آنها ولی مجبورند برای این که کوهنوردان و گردشگران گوشه و کنار را کثیف نکنند در خانههایشان را روی آنها باز بگذارند و اجازه دهند از دستشوییهایشان استفاده کنند. بارها خواستهایم لااقل برای مردم توالت عمومی بسازند، اما فعلا که خبری نیست.
● برق، تلویزیون؛ اگر باد نیاید
یکی از اهالی می گوید: اگر باد نیاید، باران نبارد و بوران نشود مردم روستای پسقلعه برق دارند، اما همین که نسیم کمی قوی میشود و دانههای برف و باران درشت میشوند برق هم قطع میشود. بعضی وقتها تا ۲ روز برق نداریم. به اداره برق که زنگ میزنیم میگویند باد آمده و ترانس را خراب کرده، فعلا باید صبر کنید.»
نکته: اگر جاده پسقلعه ساخته شود مردم روستا به آرزویشان میرسند، اما خیلیها هستند که نمیخواهند این جاده تمام شود
در روستای پسقلعه سر هر پیچ، تابلوهای آبی رنگی نصب شده که یادآوری میکند اینجا جزو منطقه یک شهرداری تهران است؛ همان منطقهای که خیلیها آرزوی سکونت در آن را دارند، اما پس قلعهایها از عدد یک هیچ چیزی عایدشان نشده، حتی یک گیرنده بینقص تلویزیون. اینجا فقط کانالهای یک تا سه را میگیرد آن هم اگر هوا خوب باشد، باد، باران و برف که بیاید همین کانالها هم قطع میشود.
● هنوز هم الاغ...
آنها که پول ندارند در پسقلعه ماندهاند، اما آنها که بیشتر دستشان به دهانشان میرسیده از روستا رفتهاند. آنها که ماندهاند باید با بیگازی و کپسولهای گاز که بعد از هدفمندسازی یارانهها گران شده است بسازند، کرایه الاغها و قاطرها هم دو برابر شده. «هر کپسول گاز برایمان ۷ هزار تومان آب میخورد، هفتهای دو سه تا کپسول هم میخواهیم میشود ماهی ۱۲ ـ ۱۰ تا؛ نفت لیتری ۷۰ تومان هم شده ۲۷۰ تومان، میشود به عبارتی هر پیت ۲۰ لیتری نفت ۵ هزار تومان، باید این پولها را از کجا بیاوریم؟ بعضی زنها به خاطر آب سرد رماتیسم گرفتهاند، اینجا مردم گاز را با دست و دلبازی نمیسوزانند».
● هزار وعده خوبان...
گوش مردم روستای پسقلعه از وعده و وعید پر است. محرم پارسال بود که نزدیک به ۱۵۰ نفر از مسوولان آمدند پسقلعه. همه داخل مسجد نشستند و قول دادند برایشان درمانگاه، سالن ورزشی و حمام بسازند و جاده را تمام کنند، اما وقتی رفتند هیچ خبری نشد. مردم هنوز منتظر درمانگاه، سالن ورزشی، حمام و جاده نشستهاند.در روستای پسقلعه نمیشود خانه ساخت چون شهرداری اجازه هیچگونه ساخت و سازی نمیدهد، حتی نمیشود خانههای قدیمی را بازسازی کرد شاید با این توجیه که طبیعت لطمه میبیند یا ویلاسازها بو میکشند و بار آجر و سیمان را با خود میآورند و به این قسمت کوهستان هم رحم نمیکنند؛ ولی طاهره توانسته خانهاش را بازسازی کند البته با گریه، اشک و التماس:« چند سال پیش سقف خانهام چکه میکرد وقتی باران میآمد روی بچهها سفره پهن میکردم تا خیس نشوند برای همین آجر، گچ و سیمان آوردم و سقف را درست کردم، اما شهرداری فهمید و با بیل و کلنگ سر رسید. داشتند سقف تازهساز را خراب میکردند، اما من زیر سقف نشستم و گفتم پس سقف را روی سرم خراب کنید، آنقدر گریه کردم تا از اینجا رفتند».
● جاده دردسرساز
اگر جاده پسقلعه ساخته شود مردم روستا به آرزویشان میرسند، اما خیلیها هستند که نمیخواهند این جاده تمام شود. دوستداران محیط زیست یکی از این گروهها هستند. آنها میگویند مسیر منتهی به پسقلعه یکی از جذابترین چشماندازهای اکوتوریستی ایران است و جادهسازی در این مسیر آن را نابود میکند علاوه بر این که با این کار انگیزه زمینخواری و تغییر کاربری اراضی هم بالا میرود.
آنها میگویند پسقلعه یک منطقه ییلاقی است و سکونت دائم در آن نمیتواند توجیه داشته باشد، در حالی که طبق ضوابط وزارت مسکن ساخت و ساز در شیب ۱۵ درصد نیز ممنوع است و این کار احتمال رانش زمین را افزایش میدهد. البته غیر از حامیان طبیعت، در شهرداری هم خیلیها هستند که چنین عقیدهای درباره راهسازی برای روستای پسقلعه دارند. آنها میگویند برای دسترسی شماری از خانههای قدیمی و بومی در حال حاضر راه دسترسی مناسبی وجود دارد و لزومی ندارد برای چند ویلای مستقر در بالادست جاده ساخت.
البته موضعگیریها به ساخت این جاده به اینجا تمام نمیشود چون یک روز شهردار منطقه یک میگوید تاخیر در جادهسازی علتی بجز نبود اعتبار ندارد و روزی دیگر شهردار تهران از تبدیل روستای پسقلعه به یک دهکده گردشگری که راه دسترسی آن صرفا یک پیادهراه خواهد بود خبر میدهد و یک روز نیز روابط عمومی شهرداری منطقه یک مشکلات موجود بر سر راه ساخت جاده را برمیشمرد و اعلام میکند وجود چشمههای متعدد آب و ۲ رودخانه در طول مسیر، رستورانهای متعدد و ازدحام جمعیت در پاییندست محل عملیات کوهبری و عبور جاده از ملکهای شخصی و ایجاد مسائل حقوقی و عبور شاه لوله آب سعدآباد است که سبب تاخیر در ساخت جاده میشود.
● پسقلعهایها هنوز...
از دید کسی که قرار است ساخت جاده و استقرار امکانات در پسقلعه را از زاویه خطرات زیست محیطی و هزینههای سنگین آن ـ که فقط قرار است چند خانوار را پوشش دهد ـ ببیند حتما دست بردن در طبیعت کاری غیرعقلانی است، اما اگر قرار باشد این موضوعات آرزوی عدهای انسان محروم باشد آنوقت باید کمی بیشتر رویش فکر کرد. پسقلعهایها خیلیهایشان بزودی رماتیسم خواهند گرفت چون هنوز با آب سرد آبشار زندگی میکنند، خیلیهایشان باز هم مجبور میشوند ترک تحصیل کنند چون انگار قرار نیست مدرسهای برایشان ساخته شود، آنها هنوز انگار قرار است وقتی مریض میشوند اشهدشان را بگویند و همیشه بترسند اگر روزی تب کنند همان روز، روز مرگشان خواهد بود، پس باید فکری کرد و آنها حتما محکی برای عملکرد شهرداری خواهند بود.
مریم خباز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
غزه ایران آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
فضای مجازی هواشناسی قتل تهران شهرداری تهران شورای شهر تهران سیلاب سامانه بارشی آموزش و پرورش سازمان هواشناسی باران سلامت
خودرو بانک مرکزی بنزین قیمت دلار بازار خودرو قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان
مهاجرت تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران صدا و سیما دفاع مقدس مسعود اسکویی موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
اسرائیل رژیم صهیونیستی حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید سپاهان بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
باتری گوگل آیفون اینستاگرام مایکروسافت سامسونگ اپل ناسا عکاسی
ویتامین کاهش وزن استرس توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب