چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پدر موشکی ایران هستم


پدر موشکی ایران هستم

ناگفته های سپاه پاسداران در گفتگوی شهروند امروز با محسن رفیقدوست

محسن رفیقدوست مدت‌ها بود که سکوت کرده بود و هیچ خبری از او نبود. نه مصاحبه می‌کرد و نه تمایلی به خودنمایی داشت. چنانکه بسیاری از مسوولان گذشته و حال، همچنان خود را در معرض دید خبرنگاران و عکاسان قرار می‌دهند. اما او چنین نبود. به همین خاطر در اولین مواجهه، حاج‌محسن رفیقدوست دیگری خودنمایی می‌کرد که شباهتی با آنچه در قبل از او دیده بودم نداشت. چهره تغییر کرده بود و مرد میانسالی رخ‌نمایی می‌کرد که به عکس مشهور اول انقلاب شباهت نداشت. با این حال اگرچه او در سکوت خود به سر می‌برد اما نام او همیشه مطرح بود. اپوزیسیون جمهوری اسلامی او را به عنوان یکی از سرمایه‌دارهای بزرگ ایران معرفی می‌کردند و ایرانیان داخل کشور نامش را به بنیاد مستضعفان و سپاه پاسداران ضمیمه می‌کردند. در پایان صحبت دوساعته‌ای که با او داشتم پرسیدم چرا نامزد انتخابات مجلس هشتم نشده است؟ گفت که دیگر هیچ پستی را قبول نمی‌کند جز خدمت به مردم را. گفتم ▪ شایعات بسیاری درباره تجارت او مطرح است و به خنده گفتم که می‌گویند تاجر بزرگی هستید که ثروت نامعلومی دارید. شعری از سعدی شیراز خواند: «چند گویی که بداندیش و حسود / عیب‌جویان من مسکینند / نیک باشی و بدت بیند خلق / به که بد باشی و نیکت بینند» و بعد گفت: می‌خواهم این آخر عمری به مردم خدمت کنم. آنگونه که می‌توانم و می‌دانم. ادعا می‌کنم هرچه درآورده‌ام در راه خدا داده و می‌دهم. ادعایی که قابل تحقیق است و همین لذت زندگی است. لذت زندگی برای من.

گفت‌وگو با حاج محسن رفیقدوست، شب تاسوعای حسینی در بنیاد نور انجام شد. محلی که او تاکید دارد در آنجا مشغول خدمت به خلق است.

□□□

▪ مدت‌هاست که هیچ خبری از شما نیست. مشغول چه کاری هستید؟

بعد از اینکه ریاست بنیاد مستضعفان را تحویل دادم، به شعاری که همه می‌دهند و هیچ‌کس عمل نمی‌کند، عمل کردم. دیگر کار دولتی قبول نکردم و برای جوان‌ها میدان را خالی کردم. لذا بنیادی را به نام بنیاد نور که خیریه است، تاسیس کردم.

▪ چند سال است؟

سیزده سال است که بنیاد تاسیس شده یعنی از سال ۷۳ اما کار اصلی را از زمانی که از بنیاد مستضعفان بیرون آمدم آغاز کردم.

▪ بنیاد شما، فعالیت اقتصادی دارد؟

بله. فعالیت اقتصادی هم انجام می‌دهیم اما درآمدش، شخصی نیست. برای کارهای خیر است.

▪ جایی گفته بودید که این روزها مشغول تجارت پیاز هستید. واقعا تاجرید؟

(می‌خندد)، همه کاری می‌کنم اما تجارت را کمتر انجام می‌دهم.

▪ پس بنیاد نور چه کاری انجام می‌دهد؟

مشغول تولید مواد اولیه دارو هستیم. ساختمان‌سازی می‌کنیم. در پنج یا شش رشته دارویی فعالیت می‌کنیم. مخصوصا داروهایی که از خارج می‌آیند.

▪ در واقع به واردات دارو هم می‌پردازید. درست است؟

نخیر. فقط تولید دارو. البته یکی از کارهای اساسی که کردم، حل معضل تک‌نسخه‌ای‌ها بود. ادعا می‌کنم که من باعث برچیدن ناصرخسرو بودم. وزارت بهداشت نیز همکاری کرد و اجازه داد ما داروخانه ایجاد کنیم. اول نسخه‌های مردم را می‌گرفتیم از خارج دارو می‌آوردیم بعد واردات دارو، سپس به جایی رسیدیم که ناصرخسرو بسته شد و الان هم مشغول تولید دارو هستیم.

این که تجارت را در خود داشت، اما تجارت عام‌المنفعه.

شاید تجارت ما این باشد که هنوز هم آن را داریم. ما در عین حال داروخانه داریم و داروهایی را که در داخل کشور تولید نمی‌شود، از خارج می‌آوریم و آن را با برنامه وزارت بهداشت، در اختیار داروخانه‌ها و بیمارستان‌ها قرار می‌دهیم.

▪ شرکت دارویی شما هم تحت نام بنیاد نور فعالیت می‌کند یا نام دیگری دارد؟

نه. همه فعالیت‌های ما تحت همین نام است.

▪ با این همه گرفتاری آیا همچنان دلمشغول نظام و سیاست هستید یا نه؟

بله. من هنوز عضو هیات امنای بنیاد مستضعفان هستم.

▪ سپاه چطور؟

سپاهی هم هستم.

▪ یعنی جزو فرمانده‌های سپاهی هستید؟

نخیر. سرتیپ سپاه پاسداران هستم. نه بازنشسته شدم و نه مستعفی.

▪ با این حساب تحولات سپاه را همچنان دنبال می‌کنید، درست است؟

اصلا سپاه، یکی از محبوب‌ترین موجودات نزد من است. به عنوان کسی که سپاه را به وجود آورده به آن نگاه می‌کنم.

▪ شما آن را به وجود آوردید؟

اگر ۵ یا ۱۰ نفر در تاسیس سپاه نقش برجسته‌ای داشته باشند، نقش من، نقش اول است. لذا به سپاه علاقه‌مندم و سپاهیان نیز به من خیلی مراجعه می‌کنند. من هم در هر فرصتی به سراغ آنها می‌روم.

▪ در چه زمینه‌ای به شما مراجعه می‌کنند؟ برای مشورت در تصمیم‌گیری‌ها؟

بالاخره می‌آیند دیگر. رفیق هستیم همه با هم.

▪ خب نظر شما درباره تغییر فرمانده کل سپاه و آمدن سردار جعفری چیست؟

به نظر من عمر مفید مدیریتی هر کس برای کار ۱۰ سال است. مقام معظم رهبری نیز این اصل را به خوبی اجرا می‌کنند. با همین طرز تفکر من از بنیاد کنار آمدم. آیت‌الله محمد یزدی تغییر کرد. سردار صفوی نیز با پایان ۱۰ سال فعالیت خود، تغییر کرد.

▪ نارضایتی در میان نبود؟

تا جایی که من خبر دارم مقام معظم رهبری از سردار صفوی رضایت کامل داشتند و ایشان را به عنوان دستیار ویژه انتخاب کردند. اما بالاخره هر تحول، باعث می‌شود که تغییراتی رخ دهد. فکر نو و آدم نو باعث تحول خواهد شد.

▪ سردار جعفری را چگونه می‌بینید؟

از برادران بسیار پراثر در سپاه پاسداران است. خوش‌سابقه و ولایتی است و در زمانی که رئیس مرکز راهبردی سپاه بود، برای فرماندهی آماده می‌شد. لذا تغییر بجا و به‌موقعی بود و با همان روال مقام معظم رهبری نیز تطبیق می‌کرد.

خاطرم هست برخی در تحلیل‌های خود مدعی می‌شدند که سپاه در یک رخوت به سرمی‌برد و نیاز به تغییر، محسوس بود. رهبری نیز به موقع تشخیص دادند تا سپاه فعال‌تر شود.

من این را احساس نکردم. یکی از ویژگی‌های سپاه، اخلاص آن است. از اول با این اخلاص تشکیل شد و امیدوارم تا آخر نیز همین‌گونه پیش برود. سپاهی‌گری یک شغل نیست، فداکاری است. پس شاکله سپاه پویایی است. دیدید که جنگ تمام شد، سپاه سازندگی شروع شد. فکر نمی‌کنم رخوتی در سپاه پیش آمده بود.

▪ شما دوران ۱۰ ساله سردار صفوی را چگونه دیدید و فکر می‌کنید سمت و سوی سپاه چگونه خواهد شد؟

در آن ۱۰ سال که یکی، دو سال پس از جنگ شروع شد، سپاه نظم خوبی پیدا کرد. بیشتر به سمت تجدید آموزش و قرارگاه‌های سازندگی حرکت کرد.

▪ آیا سپاه از این تاریخ وارد فعالیت‌های اقتصادی شد؟

بخش کمی از سپاه وارد این حوزه شد. نه لشکرها و نه تیپ‌ها. یک قرارگاه سازندگی به نام قرب راه‌اندازی شد و عده‌ای به آنجا رفتند. سد ساختند و کارهای سازندگی کردند. به دنبال تجارت نرفتند.

اما در این اواخر سپاه حتی وارد مناقصه‌ها نیز شد. مثل مناقصه وزارت نفت که سپاه آمد و قراردادی هم بسته شد با فرودگاه امام.

نه این فعالیت اقتصادی نیست. این سازندگی است.تجربیات سپاه در جنگ، باعث بنیه قوی مهندسی آن شد. هم از نظر عده و هم از نظر عُده. هم مهندسین سطح بالایی پیدا کردند و هم سپاه تجهیزات خوبی به دست آورد. بعد آنها را برای سازندگی کشور به کار گرفت. هم فرودگاه می‌سازد و هم پالایشگاه. قرارداد نفتی نبست، به عنوان پیمانکار وارد شد، برنده دو تا از فازها شد. تا از دولت پول بگیرد، پروژه را انجام بدهد. پس این بحث اقتصادی نیست. سازندگی است.

▪ به نظر شما آیا وجهه خوبی دارد که یک نظامی وارد فعالیت‌های ولو سازندگی شود؟ آن‌هم به عنوان پیمانکار؟آیا این به ورود اسلحه و فعالیت‌های اقتصادی تعبیر نمی‌شود؟ کما این‌که در خارج از کشور چنین القا می‌کنند.

▪ اصرار دارم به جای کلمه اقتصادی، سازندگی را به کار ببریم. اما من یک سوال می‌کنم. چرا وقتی دولت می‌خواست فلج اطفال را ریشه‌کن بکند دست به دامان سپاه و بسیج شد؟

برای اینکه آنجا نفع اقتصادی وجود نداشت و استفاده از نیروهای مردمی برد.

این هم استفاده بهینه از امکانات ملت است. سپاه می‌تواند این امکانات را با توجه به تجربیات و تجهیزات خود، در اختیار مردم بگذارد. همین الان که ما با هم صحبت می‌کنیم سپاهیان در جاده‌ها مشغول باز کردن جاده‌های برفی هستند.

▪ در اساسنامه سپاه خدمت به مردم قید شده است؟

خیر، نیست. در اساسنامه سپاه یک وظیفه بیشتر ندارد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای حراست از انقلاب و دستاوردهای انقلاب باقی می‌ماند. حدود آن را قانون معلوم می‌کند که همین به اساسنامه سپاه تبدیل شد.

▪ آیا ورود به قراردادهای نفتی به حفظ دستاوردهای نظام تعبیر می‌شود؟

ببینید سپاه اصلا به قراردادهای نفتی به این تعبیر که برود نفت بخرد یا بفروشد، وارد نشده است.

▪ اما وارد مزایده شده است. درست است؟

بله وارد شده اما مزایده‌ای مثل ساخت اتوبان تهران- ساوه. در این موقعیت از امکانات سپاه برای آبادانی‌ کشور استفاده می‌شود. در عین حال آنها می‌توانند دیگران را کنترل کنند.

▪ از چه نظر اهرم کنترل است؟

چون برای دولت مشخص می‌شود که ساخت یک جاده چقدر هزینه می‌برد. لذا دیگران نمی‌توانند رقم‌های بالا بگیرند. از این گذشته، این نیروهای سپاه باید به کار گرفته شوند تا سرحال بمانند.

▪ با مانور نظامی نمی‌توانیم نیروها را سرحال نگه داریم؟

اینها نیروهای مهندسی ما هستند. برای نیروهای غیرمهندسی هر چند وقت یکبار مانور نظامی را برای همین کار می‌گذاریم. میلیاردها تومان نیز خرج می‌کنیم تا هم تمرین جنگ کنیم و با دشمن فرضی بجنگیم و هم نیروها و رزمنده‌ها بدانند همیشه با توپ و تفنگ کار دارند. در بخش مهندسی نیز دوام و بقا به فعالیت‌های سازندگی است. در این مملکت کار زیاد است. ما که نمی‌گوییم سپاه مثلا یخچال وارد کند. سپاه کار سازندگی انجام می‌دهد. همین پروژه نفتی را کسی قبول نکرده بود تا این که سپاه آن را قبول کرد.

▪ می‌گفتند رقبای خارجی حضور داشتند.

خارجی‌ها می‌خواستند در قبال انجام آن پروژه‌ها از ما نفت و گاز بگیرند.

▪ شما فکر نمی‌کنید تحویل گرفتن یک پروژه توسط سپاه و واگذاری آن به بخش خصوصی یک نوع دلالی باشد و اینگونه تعبیر شود؟

نخیر. خود سپاه کار می‌کند. دلالی نیست.

▪ مگر سپاه پروژه را به بخش‌های دیگری واگذار نمی‌کند؟

یک کار بزرگ را که هیچ‌کس نمی‌تواند انجام دهد. مجبورند آن را تقسیم کنند و به بخش‌های مختلف بدهند. من خودم در بنیاد مستضعفان هم که بودم، وقتی فرودگاه امام را می‌ساختیم، بخش‌هایی از کار را به دیگران می‌دادیم. شیشه آن را به شیشه‌بر می‌دادیم. من که نمی‌توانم کارخانه شیشه‌بری بیاورم.

▪ البته ناگفته نماند که در برخی پروژه‌ها مثل سد کرخه اگر سپاه وارد نمی‌شد، معلوم نبود که چه زمانی به اتمام برسد.

بله. اتفاقا همین سد کرخه را هیچ‌کس جز سپاه نمی‌توانست انجام دهد. یا وقتی اقبال به عسلویه کم شده بود و هیچ‌کس به سراغ آن نمی‌رفت، سپاه وارد شد و آن را به انجام رساند. پس این کار اقتصادی نیست. سازندگی است. این کار نیز تا حدی است که طبق فرمایشات رهبری به آمادگی رزمی سپاه لطمه‌ای نخورد.

▪ داشتید در خصوص آقای صفوی می‌گفتید که در دوره سازندگی وارد سپاه شدند.

ایشان کلا کارهای خوبی انجام دادند. سپاه را منظم کردند. با همکاری خوبی که با وزارت دفاع داشتند، توانستند در تجهیزات و ادوات نظامی به حد خودکفایی برسیم.

▪ در بعد تشکیلاتی چطور؟ آیا در همین ایام سپاه گسترش پیدا کرد و مثلا سپاه قدس فعال‌تر شد؟

نه. اینها از قبل بودند اما سازماندهی آنها بهتر شد.

▪ فکر می‌کنید سپاه با فرماندهی جدید به چه سمتی خواهد رفت؟

فکر می‌کنم نظم بیشتری در سپاه حاکم شود. ممکن است تغییراتی داشته باشیم.

برخی تحلیل می‌کردند چون سردار جعفری به جنگ‌های چریکی و غیرمنظم احاطه کامل دارند و حتی این دوره‌ها را آموزش داده‌اند، سپاه به سمت آموزش وتقویت جنگ‌های نامنظم حرکت خواهد کرد. در حالی که قبلا آموزش‌ها کلاسیک بوده است.

سردار جعفری در جنگ‌های چریکی حضور نداشته. ایشان فرمانده قرارگاه بود. بعد فرمانده نیروی زمین سپاه بود. آخرین سمت ایشان ریاست مرکز راهبردی سپاه بود. بعد از سه سال هم فرمانده کل سپاه شد.

▪ در نحوه مدیریت ایشان با سردار صفوی چطور؟ آیا تفاوتی می‌بینید؟

من خیلی تفاوتی نمی‌بینم. مگر این که در این مدت ایشان مطالعات بسیاری کرده باشد و مثلا تغییراتی در افراد یا سازمان بدهد تا آن را فعال‌تر کند.

▪ منظورتان از فعال‌تر شدن، در بعد نظامی است؟

بله تا با تهدیدات امروز به‌روزتر باشد.

▪ طبیعتا بعد سازندگی سپاه کمتر خواهد شد. درست است؟

خیلی کمتر از سابق شده است. هر چه بعد نظامی افزایش پیدا کند، آن یکی کمتر می‌شود.

▪ با این حساب تحلیل شما از در حاشیه قرار گرفتن نیروی مقاومت بسیج چیست؟

بسیج که نهاد مستقل نبود. از ابتدا زیر نظر سپاه بود.

▪ اما ناگهان فرمانده آن تغییر کرد و با سپاه فرماندهی واحد پیدا کرد.

از مدت‌ها قبل بحث بر سر این بود که سپاه از بسیج بهتر استفاده کند. مخصوصا در زمانی که تهدیدات وجود دارد. البته من جزو کسانی هستم که معتقدم آمریکا هیچ‌وقت، هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. اما این فکر من است. سپاه که نباید اینگونه فکر کند. آنها باید اینگونه فکر کنند که هر روز ممکن است به ایران حمله شود. لذا باید ابزار کار خود را فراهم کند و آن ابزار در اختیارش باشد. تشخیص فرمانده جدید سپاه این است که اگر بسیج و نیروی زمینی سپاه به یکدیگر نزدیک باشند و فرمانده بسیج نیز فرمانده سپاه باشد، امکان سازماندهی و به‌روز شدن بیشتر است.

سردار جعفری در اولین سخنان خود پس از تصدی فرماندهی کل سپاه، تاکید کردند که سپاه بر تهدیدات داخلی متمرکز خواهد شد. این سخن باعث شد که برخی فکر کنند چه اتفاقی قرار است بیفتد.

ببینید سپاه اصلا در بستر مقابله با تهدیدات داخلی تشکیل شد. ما قبل از اینکه وارد جنگ با عراق شویم، با ۱۰۳ گروهک غیرقانونی خلق‌الساعه که همه آبشخور خارجی داشتند روبه‌رو شدیم و سپاه بود که همه آنها را سرجایشان نشاند. پس وظیفه سپاه همیشه دفاع از دستاوردهای نظام و انقلاب است. اگر تهدیدات داخلی باشد وظیفه سپاه مقابله با آن است. اگر مثل جنگ تهدیدات خارجی باشد، سپاه به کمک ارتش می‌رود. من الان دقیقا خاطرم نیست که سردار جعفری چه گفته بودند اما می‌بینیم که آمریکا برای سرنگونی و به‌هم ریختن حکومت و نظام ما بودجه می‌گذارد. خب چه کسی باید به فکر باشد؟ این وظیفه سپاه است. پس فرمانده سپاه نیز برای مقابله با تهدیدات است که می‌گوید باید آماده باشیم.

▪ شما در جای‌‌جای سخنانتان مرتبا به صدر انقلاب و زمانی که سپاه تشکیل شد، اشاره می‌کردید. روایت‌های مختلفی نیز از تاسیس سپاه وجود دارد. یک روایت شما دارید. یک روایت آقای محمد غرضی دارد که می‌گوید مجوز و حکم سپاه را از امام گرفته است. یک روایت محسن سازگارا دارد که محمد توسلی نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را پیشنهاد کرد. یک روایت هم دکتر ابراهیم یزدی دارد که دولت موقت تشکیل «گارد ملی» را به عهده ایشان گذاشته بود اما ایشان چون با این عنوان موافق نبوده، ترکیب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برمی‌گزیند و یک شورای ۵ نفره زیر نظر دولت موقت تشکیل می‌دهد که آنها اعضای اولیه سپاه بودند. روایت آقای علی‌محمد بشارتی نیز وجود دارد که به فعالیت‌های شهید محمد منتظری در این‌باره اشاره می‌کند. واقعا کدامیک از این روایت‌ها درست است؟

(می‌خندد). من به عنوان مدعی همه این آقایان را دعوت به مناظره می‌کنم. فکر می‌کنم حافظه من در خصوص تشکیل سپاه از همه آنها قوی‌تر است. فکر تشکیل نیرویی برای انقلاب، از قبل از پیروزی، مطرح بود. اولین کسی که آن را مطرح کرد مرحوم شهید محمد منتظری بود. هنوز امام به ایران نیامده بود. ایشان یک روز به مدرسه رفاه آمد و به دوستان گفت که باید یک نیرو برای انقلاب تشکیل بدهیم.

▪ نام این دوستان را می‌گویید که به چه کسانی گفت؟

تک‌تک می‌گفت. در جمع نبود. می‌گفت انقلاب در حال پیروزی است؛ امام هم در تدارک سفر به ایران است؛ ارتش نیز مورد اطمینان نیست. انقلاب یک نیروی محافظ می‌خواهد. اتفاقا ایشان عنوان «گارد ملی» را مطرح کرد و گفت که باید گارد ملی تشکیل دهیم. یک خانه‌ای در خیابان ایران بود متعلق به آقای اخوان، که بعدها تبدیل به دبیرستان رفاه شد. در آنجا بعضی شب‌ها جلسه می‌شد. خیلی‌ها می‌‌آمدند. همانجا صحبت از تشکیل گارد ملی مطرح شد.

من اصلا در این مورد دخالتی نداشتم. اما با پیروزی انقلاب این رفته‌رفته تقویت شد. پس از آنچه این آقایان می‌گویند و ادعا دارند، من خبر ندارم. تا این که یک روز که احتمالا نهم اسفند ۱۳۵۷ بود، من در مدرسه علوی بودم. کارها را انجام می‌دادم. مرحوم شهید بهشتی، جلوی پله‌های مدرسه علوی من را صدا کردند. مرحوم شهید مطهری، آقای هاشمی‌رفسنجانی، مقام معظم رهبری و آقای موسوی‌اردبیلی نیز حضور داشتند. گفتند الان آقای لاهوتی حکم تشکیل سپاه را زیر نظر دولت موقت از امام(ره) گرفت. شما کارهای اینجا را رها کن برو به سپاه. گفتم کجا هستند. ایشان گفت که در پادگان عباس‌آباد جمع شده‌اند. من رفتم. آقایان محسن سازگارا، حسن جعفری، علی فرزین، ضرابی، صباغیان، تهرانچی و دانش‌منفرد آنجا بودند. من آنها را می‌شناختم و آنها هم من را. گفتم سلام علیکم. سپاه قرار است اینجا تشکیل شود؟ گفتند که بله. روی کاغذی نوشتم سپاه پاسداران تشکیل شد. یک- محسن رفیقدوست.

▪ شورای فرماندهی همان زمان انتخاب شد؟ یا همان افراد بودند؟

همانجا انتخاب شد. دانش‌منفرد به عنوان فرمانده سپاه پاسداران انتخاب شد. من مسوول تدارکات، بشارتی مسوول اطلاعات، مرتضی الویری مسوول روابط عمومی شدیم. بقیه هم به ترتیب پست‌هایی گرفتند.

▪ از دولت موقت هم کسی آنجا حضور داشت؟ بالاخره طبق گفته شهید بهشتی شما زیر نظر آنها باید فعالیت می‌کردید.

بله، آقای صباغیان آنجا بود و در حکم امام تاکید شده بود که ما زیر نظر آنها هستیم. چون مسوولیت من تدارکات و تهیه امکانات بود، لذا می‌بایست با آنها ارتباط می‌گرفتم. اولین مراجعه ما به آقای یزدی همین زمان بود. به ایشان گفتم که دولت موقت باید سپاه را تشکیل بدهد. سپاه نیز تشکیل شده است. حالا شما ساختمان اداره مرکزی ساواک را به ما بدهید. ایشان گفتند که نخیر نمی‌شود. آن ساختمان باید همین‌طوری بماند. آقایی به نام شادنوش نیز که از طرف‌ آقای یزدی مسئول آنجا بود حضور داشت. بالاخره با موافقت آقای یزدی، ما ساختمان اداره چهارم ساواک را که محل شنود مکالمات بود، گرفتیم. اینجا شد ساختمان اول سپاه. بعد ثبت‌نام را آغاز کردیم.

▪ عنوان «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» از شما بود یا کسان دیگری پیشنهاد داده بودند؟

در حکمی که امام به آقای لاهوتی نوشته بودند، تاکید داشتند که شما موظف هستید سپاه پاسداران را تشکیل دهید. حالا یا آقای لاهوتی این عنوان را گفته بود یا اعضای دولت موقت آن را پیشنهاد داده بودند. من نمی‌دانم. اما در حکم اولیه امام اسم سپاه وجود داشت.

▪ بعد چه کسانی به شما پیوستند؟

آقای محمد غرضی آمد و مسوول عملیات شد.

▪ اما آقای غرضی می‌گویند که فرمانده سپاه بودند.

نخیر. فرمانده آقای دانش‌منفرد بود. هیچ ساعتی آقای غرضی فرمانده کل سپاه نشد. حتی یک ساعت (می‌خندد).▪ب آقای غرضی روایت کرده که در مواجهه با شما میل به فرماندهی سپاه را در شما بسیار بارز دیده.

نه. من همیشه فرمانده‌ساز بودم (می‌خندد). به همین خاطر سریع شروع به کار می‌کردم. اتفاقا در همین موقعیت اتفاقات عجیبی در کشور افتاد. حکم امام که قرائت شد، در اکثر نقاط مملکت نیروهایی تحت عنوان سپاه تشکیل شد اما آنها ارتباطی با سپاه پاسداران نداشتند. که بعدا با تلاش بسیار و تشکیل واحد هماهنگی امور استان‌ها سپاه کم‌کم یکپارچه شد.

▪ در تهران سپاه مرکزی وجود داشت؟

نه، همزمان با تشکیل سپاه ابوشریف هم تشکیلات مشابهی در پادگان جمشیدیه ایجاد کرده بود و مرحوم شهید محمد منتظری هم در محل گارد دانشگاه‌ها مشابه کارهای ما را انجام می‌دادند.

▪خود شما دولت موقت را قبول داشتید و آیا رابطه خوبی با مجموعه عوامل آن داشتید؟

نه. رابطه خوبی نداشتیم. ما به حکم امام تمکین می‌کردیم. در همین ایام در ۱۴ اسفند ۵۷، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از ادغام هفت سازمان مسلح قبل از انقلاب، تشکیل شد. من به جلسات آنها که در ساختمان سپهبدکیا در خیابان دکتر شریعتی بود، می‌رفتم. خیلی‌ها می‌‌آمدند. مثل آقای محمد غرضی، جلال‌الدین فارسی و بنی‌صدر، اینها می‌آمدند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی چون مسلح بودند، کاری شبیه سپاه پاسداران انجام می‌دادند. بعد از چند روز من دیدم که اینگونه نمی‌شود. جلسه‌ای تشکیل دادم و همه آنها را دعوت کردم.

▪ که بعد کلت کمری را روی میز گذاشتید و گفتید که اگر توافق نکنیم همه را از جمله خودتان با همین کلت می‌کشید؟

بله. بالاخره توافق کردیم که در هم ادغام شویم. خودم به شورای انقلاب گفتم. آقای هاشمی مامور شدند که رسیدگی کنند.

▪ در این مدت فرماندهی با چه کسی بود؟

همچنان با دانش‌منفرد.

▪ پس از ادغام چه تغییراتی صورت گرفت؟

آقای جواد منصوری به فرماندهی انتخاب شد. ابوشریف مسوول عملیات شد و پادگان ولی‌عصر را راه انداخت.

▪ دولت موقت در جریان این تغییرات بود؟ آقای یزدی گویی گفتند که در جریان نبودند.

دولت موقت اصلا به ما عنایتی نداشت. از همان بدو تشکیل. دوم اردیبهشت ۵۸، یعنی حدود ۵۰ روز پس از تشکیل سپاه، به ما خبر دادند که شهرداری مسجد سلیمان را گروه‌های چپ اشغال کرده‌اند. شورای انقلاب از ما خواست آنجا را پس بگیریم. ما نه اسلحه داشتیم، نه ماشین داشتیم. دولت موقت هیچ‌چیز در اختیار ما قرار نمی‌داد. من به همراه دو نفر مکانیک به ساختمان مرکزی ساواک رفتیم. آنها از پشت فرمان ماشین‌ها را بدون سوئیچ روشن کردند. بعد سراغ آقایی به نام جابر انصاری که لوسترفروش بود، رفتم. به او گفتم پولی به ما بده می‌خواهیم به جنگ برویم. از بانک ملی ضرابخانه پول گرفتیم. هیچ چیز نداشتیم.

▪ این عدم عنایت دولت موقت به شما ناشی از چه چیز بود؟

باید از آنها پرسید. شاید به علت اینکه ما بیشتر با شورای انقلاب در ارتباط بودیم. اولین پول را هم که به ما دادند ۲۰ میلیون تومان در وجه آقای هاشمی نوشتند. ایشان هم چک را در وجه محسن رفیقدوست پشت‌نویسی کرد و به من داد. همان موقع روزنامه کارگر پشت و روی این چک را چاپ کرد که غنایم تقسیم شد. در شهریور ۵۸ نیز صدمیلیون تومان به ما دادند. والسلام.

▪ شما به آقای یزدی مراجعه می‌کردید؟

درخواست وقت که می‌کردیم، امروز و فردا می‌کردند و نهایتا ساعت دوازده یا یک یا دو نیمه‌شب به ما وقت می‌دادند. آنها هم مشغول کار بودند اما آن ساعت هم، آنها خسته بودند. معمولا هم من و غرضی و بعضی وقت‌ها نیز با خانم مرضیه دباغ به جلسات می‌رفتیم. آنجا متوجه شدم که دولت موقت این سپاه را نمی‌‌خواهد. بالاخره یک روز در قم به دیدن امام رفتم. خانم دباغ نیز همراهم بود. اتفاقا سران مجاهدین خلق نیز آمده بودند به دیدن امام. مسعود رجوی، موسی خیابانی و پرویز یعقوبی را دیدم. قرار ملاقات با امام داشتند. من در زندان با آنها مساله‌دار شده بودم و از اول انقلاب اختلافات بیشتری پیدا کردیم. تا اتاق امام خالی شد، سریع رفتم داخل اتاق و از امام خواهش کردم با آنها ملاقات نکند. امام گفتند که نه آقا اینها باید بیایند و حجت بر آنها تمام شود.

▪ در جلسه با امام در رابطه با سپاه چه گذشت؟

خب آنجا ماجرا را گفتم. خدمت امام عرض کردم شما سپاه را زیر نظر دولت موقت تشکیل دادید. اما بار ما با دولت موقت بار نمی‌شود. امام گفتند که چکار کنیم؟ گفتم آقا سپاه باید زیر نظر شورای انقلاب باشد. گفتند درست است. امر سپاه با شورای انقلاب باشد. گفتم این گفته را مرقوم می‌فرمایید. گفتند نخیر. بروید از قول من بگویید. گفتم اجازه بدهید فرمایش شما را بنویسم. روی کاغذ نوشتم «حضرت امام فرمودند امر سپاه با شورای انقلاب باشد.» و آن نوشته را بردم به شهید بهشتی دادم.

▪ کسانی مانند شهید محمد منتظری قبول کردند؟

به راحتی نپذیرفت. اتفاقا او خیلی اذیت کرد. خودش که نیامد. بعد من به اتفاق ابوشریف به دیدنش رفتیم. او من را دستگیر کرد و نصف روز نگه داشت. بالاخره با هم کنار آمدیم.

▪ محسن رضایی از همان زمان تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به سپاه پیوست؟

بچه‌های سازمان قرار شد آنهایی که می‌خواهند به سپاه بیایند، کار حزبی را رها کنند و آنهایی که علاقه‌مند کارهای حزبی هستند، کار نظامی را ترک کنند. برادر محسن هم از همان جا به سپاه پیوست.

▪ چه سمتی را عهده‌دار شد؟

مسوول اطلاعات سپاه شد. به جای بشارتی آمد. بنی‌صدر که رئیس‌جمهور شد، در سپاه نیز تغییراتی رخ داد.

▪ فرمانده همچنان جواد منصوری بود؟

نه، قبل از اینکه بنی‌صدر بیاید، جواد منصوری کنار رفته و عباس دوزدوزانی فرمانده شده بود. بنی‌صدر که رئیس‌جمهور شد، برادر مرتضی رضایی فرمانده سپاه شد.

▪ چرا؟ مرتضی رضایی که مناسبتی با بنی‌صدر نداشت؟ و چرا دوره فرماندهی او کوتاه‌مدت بود؟

مرتضی رضایی واقعا یک جوان بسیار متدین و ولایتی بوده و هست. چون بنی‌صدر او را به فرماندهی انتخاب کرده بود، بچه‌های سپاه تحویلش نمی‌گرفتند و قبولش نداشتند. بنی‌صدر هم فکر می‌کرد مرتضی هم‌عقیده اوست در حالی‌که اینگونه نبود. وقتی بنی‌صدر برکنار شد، قرار شد در سپاه نیز تغییراتی رخ بدهد. احمدآقا گفتند که امام فرمودند خود بچه‌های سپاه یک نفر را معرفی کنند.

و شهید کلاهدوز کاندیدای شما برای فرماندهی سپاه بود.

خدا رحمتش کند. ما در باغ شیان جمع شدیم. آنجا محل پذیرایی ساواک بود. خانه سازمانی رئیس ساواک نیز آنجا بود. محل بازداشت هویدا نیز آنجا بود.

این باغ را در اوایل انقلاب، من در اختیار گرفتم و برای کارهای سپاه گذاشتم. ما در این محل جمع شدیم. تصمیم گرفتیم کلاهدوز را به عنوان فرمانده خدمت امام معرفی کنیم.

▪ چرا او را انتخاب کردید؟

سابقه خوبی داشت. فرمانده آموزش سپاه بود. متدین بود.

▪ خودتان را کاندیدا نکردید؟

من هیچ‌وقت کاندیدای فرماندهی سپاه نشدم.

▪ چرا؟

چون وقتی خودم را با آنها مقایسه می‌کردم، پیرترین فرد جمع به حساب می‌آمدم.

در عوض با‌تجربه‌تر محسوب می‌شدید. در عین حال شما که سنی نداشتید.

کار فرماندهی تحرک بیشتری می‌خواهد. شاید من هم علاقه نداشتم.

▪ فقط برای آقای کلاهدوز رای گرفتید؟

نه. برای برادر محسن هم رای گرفتیم. اما محسن رضایی رای نیاورد. سه تا رای آورد.کلاهدوز ۷ رای داشت. فردا صبح کلاهدوز با یک قرآن و در حالی که عبا روی دوشش بود آمد دم خانه ما به من گفت تو را به این قرآن مرا فرمانده سپاه نکنید.

▪ دلیلش چه بود؟

نمی‌‌خواهم بگویم.

▪ چرا؟ سال‌ها از آن روز گذشته. ایشان هم که در قید حیات نیستند. چیز خاصی گفت؟

گفت من ارتشی هستم. نمی‌‌خواهم فرمانده سپاه بشوم. گفت من سروان کلاهدوز هستم. خود او پیشنهاد کرد که محسن رضایی خوب است و من هم همکاری می‌کنم تا او فرمانده سپاه شود.

▪ شما محسن رضایی را قبول داشتید؟

من با او رفیق بودم. بله قبولش داشتم. اگر آن شب همه به محسن رای می‌دادند، من به ایشان هم رای ‌دادم.

▪ چه کسانی مخالف آقای رضایی بودند؟

مرحوم شهید لاهوتی خیلی مخالف بود. ما دوباره لابی کردیم و یک رای به برادر محسن رضایی اضافه کردیم. من و برادر رضا سیف‌اللهی مامور این کار بودیم. فکر می‌کنم رای فروتن را برای محسن رضایی گرفتم. زنگ زدم به احمدآقا و کل جریان را گفتم. احمدآقا گفت من هم با محسن موافقم. بعد گفت امام فرمودند یک متنی بنویسید. من و برادر رضا سیف‌اللهی یک متنی را برای امام نوشتیم. متنی که امام دادند متن ما نبود اما از آن استفاده شده بود. اینگونه برادر محسن رضایی فرمانده سپاه شد.

▪ خود او در جریان بود؟

نه، در تهران نبود، در خوزستان بود.

▪ فکر می‌کنم آقای رضایی جایی گفته‌اند که ایشان را امام انتخاب کرده‌اند؟

بله، بالاخره فرمانده سپاه را امام منصوب می‌کنند اما روش آنطور بود که عرض کردم.

▪ فکر ایجاد وزارت سپاه و به‌تبع آن وزارت شما در این دستگاه از کجا پدید آمد؟

تعیین حدود وظایف سپاه با قانون بود. به ما پیشنهاد کردند که اساسنامه‌ای برای سپاه بنویسید. ما آن را نوشتیم و به مجلس فرستادیم تا آن را بررسی و حدود وظایف سپاه را تعیین کند. در آن ایام این بحث مطرح شد که مجلس از طریق وزیر دفاع با ارتش در ارتباط است اما با سپاه در ارتباط نیست. در واقع فکر تشکیل وزارت سپاه پاسداران از آنجا به وجود آمد.

اکبر منتجبی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید