یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

بندری یا كوكتل؟!


بندری یا كوكتل؟!

تلفن زنگ می زند! مادر صدایش می لرزد، آنقدر بغض گلویش را گرفته كه من حتی كلمات را تشخیص نمی دهم، چیزی كه دستگیرم می شود آدرس بیمارستانی است كه برادرم را بستری كرده اند. یادم نمی …

تلفن زنگ می زند! مادر صدایش می لرزد، آنقدر بغض گلویش را گرفته كه من حتی كلمات را تشخیص نمی دهم، چیزی كه دستگیرم می شود آدرس بیمارستانی است كه برادرم را بستری كرده اند. یادم نمی آید روز است یا شب است، باید تاكسی بگیرم یا می توانم رانندگی كنم، من كه حالم این است وای به حال مادر! ایستاده ایم پشت دری كه علامتی قرمز ورودمان را ممنوع كرده، مادر اشك می ریزد، پدر اما، بهت زده نگاه می كند به دری كه باز نمی شود و من به معجزه می اندیشم ...

مردی از انتهای راهرو دوان دوان به سمت دری می رود كه پدر ساعتی است به آن چشم دوخته، اما مرد شبیه فكرهایم می شود، شبیه چیزی كه منتظرش بودم، از كنار مادر بزرگ كه می گذرد، صدایش را می شنوم: بعد از خدا، امید من به شماست!

طبیعی است در این ساعت شب كه شهر هم خوابش برده، اندكی به هم ریخته به نظر آید، بالاخره از در می گذرد و عقربه بزرگ ساعت، ۱ بار، ۲ بار، ۳ بار از عدد دوازده عبور می كنند تا دوباره مردی را كه با عجله از كنارم گذشت را ببینم، این بار خسته است اما هراس جای خود را به لبخندی داده كه در چشم های پدر انعكاس می یابد، او می گوید: نگران نباشید، تا چند ساعت دیگر می آوریمش به بخش!

مادر آنجا می ماند و ما در راه برگشت به خانه به كسانی می اندیشیم كه نگرانی هایمان را در دستهایشان جا گذاشتیم. به پزشكانی كه بی وقفه و با تمام وجود برای برداشتن باری از دوش بیماران تلاش می كنند و دعاهای ما كفایتشان می كند.

همیشه بیرون گود ایستادیم و نقدشان كردیم، اندكی هم به ماجرا از این سو بنگریم به پزشكانی كه با وجود تمام سختی ها، تنها پناه بیماران روزهای بیماری اند.

این معجزه گران گمنام نیز مشكلاتی دارند كه اگر گوش كنیم، كم از دیگران نیست، درآمدی كه بعد از سال ها درس خواندن و شب بیداری، كفاف اجاره خانه را هم نمی دهد.

همین یافتن كار و درآمد اندكی هم كه وجود دارد در بسیاری مواقع نصیب بسیاری از پزشكان جوان كه هنوز تخصصی نگرفته اند نمی شود.

نمی دانم چرا وقتی می نویسم ناخودآگاه یاد علی می افتم، خنده دار كه نه، بغضم می گیرد! علی پزشك است و امروزسومین سالی است كه روز پزشك را در ساندویچی كار می كند و از مشتری ها می پرسد: بندری یا كوكتل؟!

صدف كوه كن