دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
دیپلماسی عمومی با فیس بوک رایج شده است
![دیپلماسی عمومی با فیس بوک رایج شده است](/web/imgs/16/162/jw1py1.jpeg)
فیسبوک در ایران فراتر از یک شبکه اجتماعی برای خودش به مسالهیی تبدیل شده که پای بسیاری از مسوولان کشور نیز به آن کشیده شده است. این اندازه اهمیت یافتن یک شبکه اجتماعی در خبرها و اظهارنظرهای مسوولان، این سوال را پیش میآورد که مگر فیسبوک دارای چه ویژگیهایی است یا چه کارکردهایی در زندگی روزمره جامعه ایرانی دارد که فارغ از مرزهای یک شبکه اجتماعی به حوزه سیاست نیز نفوذ کرده است. با دکتر علیرضا دهقان، استاد گروه ارتباطات دانشگاه تهران در این رابطه گفتوگو کردیم تا ببینیم اینترنت به طور کلی و فیسبوک به طور خاص در زندگی مردم چه نقش و جایگاهی دارد و در صورت رفع فیلتر این شبکه اجتماعی چه اتفاقی رخ خواهد داد. کارکرد این شبکه اجتماعی برای دولتمردان و مردم نیز از دیگر مواردی است که دکتر دهقان از دیدگاه یک متخصص ارتباطات آن را توضیح داده است.
حوزههای خصوصی و عمومی به نظر میرسد از مقاومت گذشتهاند و در وضعیت پذیرش قرار دارند اما بخش دولتی و حکومتی به نظر میرسد همچنان در وضعیت مقاومت به سر میبرد حتی در این مورد نیز یکدستی و یکسانی دیده نمیشود
فیسبوک و شبکههای اجتماعی در کل و همچنین استفاده از سایر قابلیتهای فضای مجازی مثل جستوجوی اطلاعات و ارتباطات نوشتاری و صوتی و تصویری از یک جهت مانند سایر تکنولوژیهاست که بخشی از استفاده نامطلوب و پیامدهای ناخواسته و پیشبینی نشده استفاده از آن با گذر زمان و آشنایی عمومی با قابلیتها و نامطلوبهای مرتبط با آن کاهش پیدا میکند.
آقای دکتر پیش از اینکه برویم سراغ فیسبوک، باید ببینیم اصلا اینترنت در زندگی روزمره ما چقدر نقش دارد؟ امروز بعد از گذشت تقریبا ۲۰ سال از ورود اینترنت به ایران مردم تا چه اندازه از این تکنولوژی ارتباطی و اطلاعاتی بهرهمند میشوند؟
در پاسخ به این سوال بهتر است در وهله اول ببینیم اینترنت تا چه اندازه جا پیدا کرده است و چه اندازه استفاده میشود. از طریق میزان استفاده بخش مهمی از پاسخ پیدا میشود. آمارهای تازه نشان میدهد بیشتر از یک میلیارد نفر در آسیا از اینترنت استفاده میکنند و ضریب نفوذ اینترنت به ۲۷ درصد رسیده است که آمار سال ۲۰۱۲ است. این معنیاش این است که حدود هر سه یا چهار نفر یک نفر کاربر اینترنت است که البته در اروپا این ضریب به ۶۳ درصد میرسد که از دو برابر رقم مشابه در آسیا بیشتر است و از هر سه نفر، دو نفر کاربر اینترنت هستند. در امریکای شمالی این نفوذ باز هم بیشتر است و به ۷۸ درصد میرسد که از زمانی که در این قاره تقریبا همه افراد کاربر اینترنت باشند زیاد دور نیستیم. طبق همین آمار در ایران خودمان ۴۲ میلیون کاربر اینترنت به حساب آمدهاند یعنی حدودا نصف جمعیت، توجه داشته باشیم که این میزان استفاده و این میزان نفوذ اینترنت در فاصله کوتاهی پیدا شده است. یعنی رشد کاربران خیلی زیاد است مخصوصا در مناطقی که در مقایسه با اروپا و امریکای شمالی سهم کمتری در استفاده از اینترنت دارند این رشد حالت انفجاری دارد. در حالی که در فاصله سال ۲۰۰۰ میلادی تا ۲۰۱۲ رشد اینترنت در اروپا ۳۹۳ درصد بوده است، این رشد در آفریقا از ۳۶۰۰ درصد و در خاورمیانه از ۲۶۰۰ درصد بیشتر بوده است. حالا همه این آمارها را که کنار هم بگذاریم چه نتیجه میگیریم. نتیجهاش این است که گرچه میان اروپای شمالی و امریکای شمالی با مناطقی مثل آفریقا و آسیا و خاورمیانه شکاف زیادی در کاربران و میزان استفاده وجود دارد ولی کاربران امریکا و اروپای شمالی دارند به کل جمعیت این کشورها نزدیک میشوند و کاربران سایر مناطق نیز با سرعت شگفتآوری دارند رشد میکنند و در کل حرکت کشورهای جهان به سمت اینترنتی شدن کامل است. خود این آمار خیلی چیزها را میگوید با این حال علاوه بر آمار آنچه تقریبا من و شما مشاهده میکنیم و خواندهایم و شنیدهایم نیز نشاندهنده این است که اینترنت در اقتصاد و سیاست و جامعه و فرهنگ، ابزار و بستر توزیع کالا و خدمات و داد و ستد و تفاهم و رقابت سیاسی شده و در ارتباطات میان مردم و تبادل و تفاهم و همگرایی و واگرایی فرهنگی نقش و جایگاه عظیمی یافته است و بخشی از زندگی همه ما را تشکیل میدهد. جالب این است که این تکنولوژی به موازات توسعه در بخش رسمی و دولتی در بخش غیررسمی و میان مردم کوچه و بازار گسترش و رسوخ پیدا کرده است. گسترش اینترنت به قدری در جامعه خود ما سریع است که مثل خیلی از تکنولوژیهای قبلی که همراه با نوعی تاخیر فرهنگی بودهاند بیم آن میرود که این تاخیر فرهنگی در مورد اینترنت نیز دیده شود. اکنون ما دستگاههایی و سازمانهایی داریم مانند ثبت اسناد و املاک و دستگاههای متصدی یارانه نقدی که درخواستها و ورود اطلاعات شخصی افراد و تغییر اطلاعات و تازه کردن آن چیزی است که به عموم مردم مربوط میشود ولی همه کسانی که به نوعی درخواستی دارند سواد و مهارت لازم برای انجام کار خود توسط خودشان را ندارند و ناچارند از افراد باسواد خانواده یا همکاران و فامیل کمک بگیرند.
اینترنت مانند همه تکنولوژیهای نو شمشیری دو لبه است و در زندگی روزمره دارای معایب و مزایایی است. هابرماس در سخنرانی خود در جلسه جایزه برونو کریسکی پیرامون پیشرفت حقوق بشر میگوید استفاده از اینترنت هم بافتهای ارتباطی را توسعه داده و هم آن را تجزیه کرده است. به همین دلیل است که اینترنت میتواند در نظامهای اقتدارگرا اثری مخرب داشته باشد. اما در عین حال روابط افقی کانالهای ارتباطات دستاوردهای رسانههای سنتی را تضعیف میکند. با این اوصاف شما فکر میکنید در ایران کدام سو بر دیگری غلبه دارد؟ مزایا یا معایب؟
پاسخ این سوال کار آسانی نیست. نکته اصلی و کلی همان است که در سوال آمده است یعنی اینترنت مانند همه تکنولوژیهای دیگر عمل میکند و هم توسعه میدهد و هم خراب میکند. هم آسانتر و کمهزینهتر افشاگری سیاسی را فراهم میکند و نقاب و پرده فریبکاری را کنار میزند و هم راحتتر و آسانتر و بدون نگرانی زیاد از کنترل و تنبیه و برخورد قانونی به ناروا و ناحق موجب گسترش شایعه و دخالت در حریم خصوصی افراد میشود یا حتی موجب فریبکاری و سوءاستفاده مالی و ترویج فساد جنسی و نژادپرستی و نظایر اینها میشود.
بحث چگونگی مواجهه ایرانیان با تکنولوژیها و پدیدههای نو بحثی جداگانه است، اما اینجا یک سوال برای روشنتر شدن ادامه بحث میپرسم که زود از آن خواهم گذشت. منحنیای درباره مواجهه مردم با تکنولوژیها وجود دارد که به سه بخش مقاومت، پذیرش و شیفتگی تقسیم میشود. اگر بخواهیم بر اساس این منحنی قضاوت کنیم، در حال حاضر ما در مواجهه با اینترنت در کدام بخش واقع شدهایم؟
این سوال را بهتر میدانم به بخشهای مختلف و متفاوتی تفکیک کنم. منظورم این است که پاسخ حوزههای خصوصی و عمومی و دولتی و حکومتی از جهت منحنی گفته شده یک سوال به نظر نمیرسد. به بیان دیگر حوزههای خصوصی و عمومی به نظر میرسد از مقاومت گذشتهاند و در وضعیت پذیرش قرار دارند اما بخش دولتی و حکومتی به نظر میرسد همچنان در وضعیت مقاومت به سر میبرد حتی در این مورد نیز یکدستی و یکسانی دیده نمیشود مثلا اگر اطلاعاتی که در اینترنت تولید و توزیع و بازیافت میشود را به اطلاعات سیاسی و اقتصادی تفکیک کنیم حتی در حوزه دولتی به نظر میرسد دو نوع پاسخ و واکنش مشاهده میشود. در مورد اطلاعات سیاسی مقاومت بیشتر است ولی در مورد اطلاعات اقتصادی پذیرش بیشتری دیده میشود. شاهد این نظر هم این است که اهمیت اطلاعاتی که در حوزه فروش کالا و خدمات و تبلیغات چه در دستگاهها و سازمانهای دولتی چه در بخش خصوصی دیده میشود بیشتر است و اعتماد بیشتری را جلب میکند ولی این نوع اطلاعات چه از نظر حجم چه از نظر صحت و اعتمادی که میتوانیم به آنها پیدا کنیم در مورد احزاب و گروههای سیاسی و نقد و انتقادی که گروهها نسبت به یکدیگر دارند یا فعالیتها و انگیزهها و اهداف و وسایل رسیدن به اهداف مشاهده نمیشود. از جهت دیگری نیز میتوان واکنشها را تفکیک کرد. از جهت گروههای سنی به نظر میرسد جوانان در مرحله پذیرش قرار دارند و به سرعت به وضعیت شیفتگی در حرکت هستند ولی گروههای سنی میانسال و کهنسال طبیعی است مقاومت کنند که هم میتواند به جهت عدم پذیرش ارزشی و فرهنگی باشد و هم عدم پذیرش مهارتی و پایین بودن سواد دیجیتالی. همین طور کلانشهرها و شهرهای بزرگ پذیرش بیشتری دارند ولی پذیرش شهرهای کوچک یا روستاها احتمالا کمتر است که عوامل اقتصادی و بسترهای فنی توسعه اینترنت و ارزشهای فرهگنی همگی در آن دخیل هستند. در هرحال حرکت کلی در جهت پذیرش عمومی است و چنان که در ابتدای صحبت در مورد آمار استفاده از اینترنت و ضریب نفوذ گفتم ضریب نفوذ بالایی در ایران مشاهده میشود که در میان کشورهای خاورمیانه اهمیت زیادی دارد.
حالا برویم سر اصل مطلب؛ شما خودتان به عنوان یک استاد ارتباطات عضو فیس بوک هستید؟
خیر عضو نیستم و این پاسخ البته میتواند تعجبآور باشد.
چرا؟
همان طور که میشود حدس زد پاسخ ممکن است تعجبآور باشد و تا حدی هم به شما حق میدهم که تعجب کنید اما چند نکته عرض میکنم که ممکن است از تعجب شما کم کند، گرچه کاملا آن را برطرف نمیکند. ببینید از نظر من و از جهاتی اینترنت و استفاده از آن مانند مقایسه یک فروشگاه کوچک و یک فروشگاه بزرگ است. در فروشگاه بزرگ وقتی وارد میشوید ممکن است چیزهایی جلب توجه کند یا حتی آنها را خریداری کنید که در اصل برای آنها به فروشگاه نیامدهاید و مشاهده آنها خود موجب جلب توجه و سرگرم شدن و حتی هزینه کردن میشود، از جهتی اینترنت نیز همین است. شما میرود ایمیل خود را سر بزنید ولی به این فکر میافتید که سری هم به سایت خبری بزنید. از سایت خبری هم ممکن است به سایت خبری دیگر برای تفسیر متفاوت از یک رویداد راه پیدا کنید و خیلی مسیرها و جاذبههای دیگر هم ممکن است در راه باشد. در مجموع ذات این نوع کارها و از جمله فیسبوک وقتگیر است، خیلی وقتها ایمیل ناشناسی برایم رسیده است که از من راهنمایی خواسته است و به دلیل کمبود وقت جواب آن را ندادهام. از یک طرف کمی وجدان درد گرفتهام که چرا جواب ندادهام از طرف دیگر همین خواندن این ایمیل ناشناس و فکر کردن راجع به آن که جواب بدهم یا ندهم دقایقی از وقت را میگیرد. از این جهت که اینترنت چیزهای زیادی را در خودش جمع کرده است ذاتا اتلاف وقت بیشتری با خودش دارد. این هم درست مانند رسانهها و فعالیتهای دیگر است. جوک گفتن و خندیدن و شوخی با دوستان اصولا چیز بدی نیست، شاید گاهی ضروری هم باشد اما این کار وقت بیشتری از شما میگیرد تا سرگرم شدن از طریق خواندن یک لطیفه در یک کتاب یا یک مجله. همین طور تلویزیون ممکن است اتلاف وقت بیشتری برای ما داشته باشد تا هنگامی که یک کتاب مطالعه میکنیم. یعنی در ازای یک ساعت مطالعه کتاب ممکن است چیز بیشتری برای ما حاصل بشود تا چندین ساعت تماشای تلویزیون، چون نکته اول مربوط میشود به وقت زیادی که عضویت در فیسبوک و نوشتن و خواندن پیام و کامنت میگیرد. نکته دوم مربوط میشود به فیلترینگ فیسبوک و اینکه بدون فیلتر نمیتوان دسترسی پیدا کرد و راستش حوصله فیلترشکنی و ورود از روی نردهها را نداشتهام. حداقل تاکنون خیلی رغبت نداشتهام. از این طریق ورود پیدا کنم، نمیخواهم اینجا خیلی به اهمیت منع رسمی تکیه کنم چراکه وقتی به لحاظ اجتماعی قبحی برای کاری در نظر گرفته نشود از زور منع رسمی و مشروعیت آن کاسته میشود. در عین حال نمیدانم چرا تاکنون رغبتی پیدا نکردهام از روی نردهها بپرم. اینها که گفتم شاید بیشتر به سلیقه و طرز تلقی آدمها مربوط بشود و عذر من را پذیرفتنی کند و به نظرم نمیرسد جای ایراد زیادی باقی بگذارد و مانند این میشود که از کسی بپرسیم چرا به جای کتاب خواندن یا رفتن به سینما با دوستان دور هم جمع نمیشوند. خب سلیقهاش در اوقات فراغت ممکن است مانند دیگری نباشد و ضرورتی هم ندارد که دو نفر از جهت سلیقه مشابه هم باشند. اما از یک جهت میدانم که این عدم عضویت برای کسی که کارش آموزش و پژوهش ارتباطات است نوعی کاستی باشد. اگر کار من این نبود عذرهای گفته شده کافی بود ولی به خاطر نوع فعالیت حرفهیی من نه. این را می پذیرم، چرا که مثلا بدون تماشای تلویزیون نمیشود به خوبی و درستی از تلویزیون حرف زد، حتی اگر از تلویزیون خوشمان هم نیاید باید به عنوان استاد ارتباطات گاهی هم که شده تلویزیون تماشا کنیم. فعالیتهای دیگر هم همینطور است.اگرچه من از نوشتههای دیگران راجع به فیسبوک چیزهای زیادی آموختهام ولی اعتراف میکنم که این کافی نیست و از این جهت خاص عذر کافی برای نپریدن از روی نرده ندارم، حتی اگر حوزه اصلی مورد علاقه من آموزش و پژوهش شبکههای اجتماعی نباشد.
این روزها درباره فیسبوک و فیلتر بودن یا نبودن آن اظهارنظرهای زیادی از سوی مقامات دولتی شنیده میشود، یک شبکه اجتماعی مانند فیس بوک واجد چه ویژگیهایی است که فیلتر بودن یا نبودن آن به مسالهیی برای دولتمردان یک کشور تبدیل میشود؟ البته میتوان پاسخ به این سوال را به نوعی علت فیلتر شدن فیسبوک نیز دانست.
خب تفاوت، تفاوت فضاهای اجتماعی است. در فضای واقعی هم این تفاوت و ویژگیهای متفاوت دیده میشود. شما این مجالس و فضاها را در نظر بگیرید. یک میهمانی خصوصی با یک میهمانی عمومیتر؟ یک مجلس ترحیم یک مقام عمومی و مجلس ترحیم یک فرد عادی چه تفاوتی دارند؟ یک قهوهخانه عادی با یک پاتوق افراد روشنفکر و نویسنده و هنرمند چه تفاوتی داردوبسیاری از موارد و نمونههای دیگر. تفاوت اینها با هم این است که مکانهایی که از جهت طبقه اجتماعی افرادی که دور هم جمع میشوند از مکانهای دیگر تمایز دارد و مکانهای دیگر تمایز چندانی با هم ندارد، یک مکانهایی، مجامع و مجالس خاص است و مکانها و مجامع دیگر عام است، حالا این تمایزها چه نتایجی دارد؟ هرچه یک مکان از نظر تعداد افرادی که دور هم جمع میشوند کوچکتر باشد و از جهت تمایز اجتماعی آنها یکدستتر باشد تعامل آنها احتمالا بیشتر میشود و ارزیابی و نظارتی که کسانی از بیرون بخواهند داشته باشند آسانتر میشود. برعکس هرچه تعداد افراد و یکدستی اجتماعی کمتر بشود موضوع برعکس میشود. فیسبوک از این جهت مانند یک ورزشگاه بزرگ صدهزار نفری یا یک میدان بزرگی مثل میدان آزادی است که افرادی که در آن حضور پیدا میکنند از جهت طبقه اجتماعی و تمایز فرهنگی واهداف و آمال سیاسی و نیز اعتقادات دینی با هم تفاوتهای زیادی دارند. این میدان بزرگ پر از آدمهای جورواجور میتواند مشکل ایجاد کند. در وهله اول خود تعداد آدمها موضوع مهمی است، در دنیای عادی هم همین مشکل وجود دارد. چرا حضور خانمها در ورزشگاهها به ویژه تماشای مسابقات فوتبال در ورزشگاه در ایران یک مشکل اجتماعی است. فقط هم مساله، مساله در سطح رسمی نیست که ماموران اجازه ندهند.خب ماموران اجازه نمیدهند ولی اگر ماموران اجازه بدهند هر خانوادهیی خودش اجازه میدهد خانمی در ورزشگاه برای تماشای مسابقه فوتبال حاضر شود، خیلی خانوادهها اجازه نمیدهند و اکراه دارند. در حالی که اصل تماشای مسابقه اشکال شرعی یا قبح اجتماعی ندارد و از طریق تلویزیون خیلیها چه زن و چه مرد تماشا میکنند ولی در ورزشگاه از یک طرف تراکم جمعیت واحتمال اصطکاک بدنی پیدا میشود و از طرف دیگر حرکات و ادای الفاظ و شعارهایی که مشاهده و دیدن آنها برای همه خوشایند نیست حتی برای آقایان چه رسد به خانمها. صفحه فیسبوک از جهاتی مانند ورزشگاهی است که هر جور آدمی در آن پیدا میشود، یک سیاستمدار محترم، یک روشنفکر شناخته شده واهل فکر و نظر، یک ستاره ورزشی مثل لیونل مسی و هزاران طرفدار وی و طرفدار رقیب وی که بعضی مودب و بعضی دیگر کمتر مودب هستند. به اینها اضافه کنید هزاران دختر و پسر نوجوانی که حرفها و عکسهایی از خود در صفحه فیسبوک میگذارند که بعد از مدتی خودشان از این کار خود پشیمان میشوند و سعی در جبران و رفع آسیبهایی میکنند که خود به دست خود ایجاد کردهاند. بنابراین درست مانند حضور خانمها در ورزشگاهها که هم مساله عمومی و هم خصوصی است. در این فیسبوک هم یک دغدغه دولتی و یک دغدغه اجتماعی و خانوادهها است، با این تفاوت که حساسیت آن از جهت دولتی بیشتر است چرا که فقط موضوع تبعات فرهنگی و اجتماعی حضوردر فیسبوک مطرح نیست بلکه کنترل بر تولید و دسترسی به اطلاعات سیاسی هم وجود دارد و این جنبه مشترک میان فضای عمومی و فضای دولتی نیست بلکه حکومت و دولت بیشتر در جهت کنترل فکر میکنند عموم مردم بیشتر از جهت رفع کنترل و نظارت به آن فکر میکنند. یک نکته دیگر هم اضافه کنم؛ در ورزشگاهها مشکل عمدتا تعداد زیاد جمعیت است و اگر بشود با روشهایی ورود و خروج و محل نشستن افراد را از آسیب دور کرد بخش عمدهیی از مشکل حل میشود چرا که این آدمها عمدتا برای تماشای مسابقه میآیند و خودشان با خودشان کار زیادی ندارند به استثنای شعار دادن علیه تیم رقیب ولی در فیسبوک هم با یکدیگر به نوعی تعامل دارند یا بخشی از حرف و تصویرشان قابل مشاهده دیگران است و این تعداد زیاد به اضافه تعامل یا امکان تعامل و قابلیت مشاهده و دیده شدن ویژگی مهمی است که فیسبوک را به صورت یک مساله مهم نه فقط دولتی بلکه مسالهیی اجتماعی درمیآورد که موافق ومخالف پیدا میکند. بحث فیلتر شدن بر مبنای این ویژگیهای گفته شده است که خلاصه آن میشود مشکل نظارت اجتماعی و سیاسی بر جمع زیادی که خودشان از وحدت فکری و فرهنگی و طبقاتی برخوردار نیستند.
قابلیتهای بالقوه یک شبکه اجتماعی یک مساله است، چگونگی بالفعل شدن این قابلیتها یک مساله دیگر، حالا شما فکر میکنید این شبکه اجتماعی در ایران بیشتر کارکرد دارد یا کژکارکرد؟ چون آنچه در وهله اول در رابطه با استفاده ایرانیان از فیسبوک به خاطر میآید، ماجراهایی مانند مسی و ایوان زایتسف، بازیکن تیم والیبال ایتالیاست.
خوب شد این ماجراهای ستارههای فوتبال و والیبال یعنی مسی وزایتسف مطرح شد. وقتی بخشی از فیسبوکیهای ایرانی نوعی شاخ و شانه برای مسی کشیدند و او در صفحه فیسبوک خود واکنشی نشان داد که حاکی از عدم آشناییاش با موقعیت جغرافیایی ایران و وضعیت کلی ایران بود به جمع ایرانی برخورد و بعضی از آنها مثلا ناراحت شده و بد و بیراه گفتند. مشابه آن و احتمالا بیدلیلتر و غیرمنطقیتر واکنش به قهرمان تیم والیبال ایتالیا بود. ایتالیا در خرداد ماه سال جاری در مسابقه والیبال به ایران باخت ولی در این مسابقه ایوان زایتسف با وجود مصدوم بودن تلاش زیادی کرد و در دو ست پشت هم ۱۹ امتیاز برای ایتالیا گرفت و پس از چند ساعت ۱۹۰۰ نظر بنا به گزارش ایسنا در شبکه اجتماعی از ایران مشاهده شد که بخشی از آنها اهانتآمیز و فحش و ناسزا نسبت به بازیکن مذکور بود و او هم نوشت «متاسفم که تفریح ایرانیها توهین به دیگران است». این قضیه مربوط به ورزش است که هدف از آن دوستی و احترام به دیگران ضمن رقابت قاعدهمند و منصفانه است. انصاف و جوانمردی این است که در چنین وضعیتی از بازیکن حریف تعریف و تمجید کرد و اهمیت پیروزی ایران را با پررنگ کردن تلاش حریف و تقدیر از وی نشان داد نه تحقیر و توهین به وی. اما سوال این است که آیا اینترنت وشبکه اجتماعی یا فیسبوک این را باعث شده است یا این خصلت فرهنگی بخشی از تماشاگران مسابقات ورزشی است که در غیرشبکه اجتماعی هم دیده میشود و فقط شبکه اجتماعی به علت تعداد زیاد کاربران و مشاهدهپذیری زیاد آن را پررنگ کرده است؟ آیا در ورزشگاههای ما این وضعیت دیده نمیشود؟ آیا به بازیکن حریف و حتی به مربی و بازیکن خودی و داور فحش داده نمیشود؟ از آن بالاتر و مهمتر آیا بخشی از رسانهها به ویژه روزنامههای عامهپسند ورزشی بستر این فرهنگ را تقویت نمیکنند؟ بخش عمدهیی از خبرها و تصاویراین نوع روزنامهها حاشیه و حاشیهسازی است و حاشیه گفتن و حاشیهسازی روزنامهها خوراک خوبی برای پایدار شدن فرهنگ تخریب و تحقیر حریف است. بنابراین آنچه مهمتر و ساختاریتر است بستر فرهنگی موجود است که ورزش را ارتقا میدهد نه صرف صفحه فیسبوک. در موارد دیگر مثل دوستیهای اینترنتی و ازدواجهای ناشی از این نوع دوستیها و پیامدهای گاه تلخ آنها مثل فرار از خانه، ادامه دوستیهای نامشروع و خارج از ازدواج، قتل توسط شوهر یا قربانی خشونت شدید شوهر شدن یا قتل دختر توسط پدر بعد از اطلاع از آشنایی و ایجاد رابطه اینترنتی و از طریق شبکههای اجتماعی نیز تا حدود زیادی همین وضعیت را دارد دراین موارد با عنایت به مرحله پذیرش شبکه اجتماعی که پس از این و بهویژه از ناحیه گروه سنی نوجوان و جوان به آن اشاره کردیم، صرف نفی و انکار رسمی و غیررسمی از طرف دولت و اولیا مشکل را برطرف نمیکند بلکه ارتقای فرهنگی و آموزش و مشاوره توسط نهادهای اجتماعی کمک بیشتری به کم شدن آسیب میکند. آیا بدون دخالت شبکه اجتماعی ما خشونت والدین نسبت به فرزندان و خشونت شوهران نسبت به زنان و یا دوستیها و رابطههای پنهانی و خارج از عرف و معیارهای اجتماعی را نداشتهایم و هماکنون نداریم؟ نمیخواهم فقط به مزیتهای فیسبوک تاکید کنم ولی لازم است از نگاه عامهگرایانه و مبتنی بر آسیب و غلبه داشتن آسیبها بر مزایا نیز پرهیز کرد.
چگونه میشود استفاده از فیسبوک را به سمت و سوی درست هدایت کرد؟
فیسبوک و شبکههای اجتماعی در کل و همچنین استفاده از سایر قابلیتهای فضای مجازی مثل جستوجوی اطلاعات و ارتباطات نوشتاری و صوتی و تصویری از یک جهت مانند سایر تکنولوژیهاست که بخشی از استفاده نامطلوب و پیامدهای ناخواسته و پیشبینی نشده استفاده از آن با گذر زمان و آشنایی عمومی با قابلیتها و نامطلوبهای مرتبط با آن کاهش پیدا میکند. بخش دیگر کاهش آسیبها و نامطلوبیها هم نیازمند آموزش و تقویت فرهنگ است. به صورت خلاصه نیازمند سواد رسانهیی است همانطور که نحوه کتابخوانی و نحوه استفاده از تلویزیون هم همین است. هنوز در مورد وسیلهیی مثل تلویزیون که تقریبا در هر خانهیی وجود دارد نیازمند آموزش هستیم که چقدر از تلویزیون استفاده کنیم؟ چه زمانی و چه محتوایی برای گروههای سنی مناسب است؟ در مورد فیسبوک البته این آموزش جدیتر و برنامهریزی دقیقتری دارد چرا که در مرحله توسعه و گسترش است. به نظر من آموزش و پرورش لازم است بخشی از مواد درسی که به صورت اجتماعی یا ادامه تحصیل و مهارتآموزی زیادی کارایی ندارد را حذف کند و یکی از مواد جایگزین را آموزش سواد رسانهیی قرار دهد.
ندا عبداللهی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست