پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

کریم باقری فرزند آذربایجان


کریم باقری فرزند آذربایجان

گاهی تمایل می‎یابیم قهرمان یا اسطوره‎ای بیافرینیم تا نماد مردم‎اش باشد. اما برخی اسطوره‎ها با نداشتن محتوای فرهنگی و تاریخی مشکلاتی پدید می‎آورند. نماد آذربایجان را باید …

گاهی تمایل می‎یابیم قهرمان یا اسطوره‎ای بیافرینیم تا نماد مردم‎اش باشد. اما برخی اسطوره‎ها با نداشتن محتوای فرهنگی و تاریخی مشکلاتی پدید می‎آورند. نماد آذربایجان را باید در اوراق اشعار حماسی و داستان‎های سینه به سینه جست و جو کرد و نه در این گونه کار‎های بی‎محتوا. نمادهای آذربایجانی نقش‎های چندین ساله‎ی فرهنگ و تقویم مردم‎اش را بر خود می‎کشد و یک شبه هم فرو پاشیده نمی‎شوند.

پدیده‎ی تراختور اگر بر بنیان فرهنگ و هنرش استوار باشد در این صورت خود به خود فرو پاشیده نمی‎شود. پس نام آذربایجان کاربردی ژرف خواهد یافت. مشکل کریم باقری فقط از این بابت است که او در برابر کسانی قهرمان شد که نماد مبارزه و قهر داشت‎اند. باید به یاد داشت شخصیتی چون کریم باقری پذیرایی آن همه توقع و انتظار را نداشت تا در موردی مغشوش از هم بپاشد. او هم قطعا از چنین انتظاری بیم ناک بوده است. در طول تاریخ می‎توان کسانی را یافت که یک شبه از هم پاشیده‎اند ولی پس از مدت‎ها دوباره نام‎شان درخشیده است. انتقام جویی نفس فرهنگ سازی را به گور می‎برد.

انتظاری که برخی هواداران تراختور از کریم آفریده بودند بدون تأمل و دقت کافی بوده است. امروزه هم چیزی از شخصیت و اخلاق بزرگ او کاسته نشده است گرچه برخی‎ها در اندیشه‎ی انتقام بی‎پایه باشند. کریم باقری فرزند خود آذربایجان است و چیزی از رفتار و کردار ناشایست از او نمی‎توان دید، بل که ناشایست‎تر از کار برخی هواداران نمی‎توان سراغ داشت. اگر چنین افراط کاری‎هایی ادامه یابد باید منتظر فدا شدن کسانی از آذربایجان باشیم که با کوچک‎ترین اشتباه هویت‎شان متلاشی می‎شود. و این سبب خواهد شد کسی جرأت کاری به خود ندهد. جرأت و جسارت کار را می‎توان در مردان و زنان آذربایجان دید که همواره با مشکلات رو در روی‎شان به مبارزه برخاسته‎اند و به خاطر فرهنگ و مردم‎اش از ایده‎ها و یافته‎هایشان روی گردان نبوده‎اند. نباید چنین فضای آزادی را به راحتی از دست داد و جو خفقان و تاریکی به وجود آورد که تنها از مخیله‎ی اندکی نادانسته تراوش می‎کند. شیرینی این فضای باز برای انجام کارهای جسارت‎آمیز با تلخی‎هایی چنین اوراق فرهنگ و تاریخ ما را تاریک خواهد کرد.

نمی‎توان پذیرفت که جای انتقاد را فحش و ناسزا پر کند. کسانی که به چنین انتقام جویی‎هایی پناه می‎برند از موضع منطق به دورند. در حالی که باید ورزش‎گاه‎های خود را برای بانوان علاقه‎مندان هم آماده کنیم و قشر زیادی که از این ابراز علاقه و شور محروم بوده‎اند را همراه خود سازیم، فضا را غم بارتر و افسرده‎تر می‎کنیم. زنانی در بیرون از ورزش‎گاه به دشواری بازی و حواشی تراختور را می‎بینند و از فضای معقول و منطقی خود باز می‎مانند حال آن که ما ناسزا گویی به فرزند خود را وارد بازی فوتبال تراختور می‎کنیم. این قشر هم قطعا نظری و ایده‎ای عالی خواهند داشت که کم‎ترین پیوندی با آن‎ها نداریم. باید در این اندیشه به سر برد که فضا را برای ایده‎های برتر و جسارت بارتر باز کرد و قطعا چنین کسانی در پشت انتقام‎ها و کارهای نسنجیده‎ی ما زبان در قفا برده‎اند و در خاموشی به سر می‎برند.

باید به فرزندان خردسال خود بیاموزیم که اشتباه‎ها گذشتنی‎اند و جای انتقام را اندیشه‎ی برتر باید پر کند و زمان را برای کارهای لوث و بی‎اثر نباید هدر داد. باید بگوییم کسی چون باقری که کار خود را از تراختور آغاز کرد و به موقعیت‎هایی فراتر رسید کسی بود که توجه همه را برانگیخت و مورد قدر دانی قرار گرفت. از او می‎بایست پیش از این‎ها در تبریز قدردانی می‎شد و نه این که پس از قدردانی باشگاه و استاندار تبریز روی شخصیت او شرط بندی نادرست بشود.

کسانی که شاهد چنین فضای مغشوشی در حاشیه‎ی بازی تراختور هستند و شعارهای «یاشاسین آذربایجان و ستارخان» را هم می‎شنوند جرأت ایده پروری را از دست می‎دهند: از شهامت ابراز ایده‎های خود باز می‎ماند. با این گونه شخصیت شکنی‎های نامتعارف و غیر منطقی عملا دست کسانی را که برای سوء استفاده آماده‎اند باز می‎کنیم و واژه‎ی شهامت را درخور کسانی می‎کنیم که ادبیات آنان فحش و ناسزا گویی‎ست. مردمی که فرهنگ چندین هزار ساله دارد نیازش به چنین کارهای بی‎هوده‎ای نمی‎افتد. و کسانی که برخلاف شاهکارهای ادبی‎اش به ایده‎های ناشایست و کوتاه مدت بسنده می‎کنند مورد بخشش تاریخ و نام بزرگ آذربایجان نخواهد بود. با این کارها و دست انداختن شخصیت‎های فروتن و برتر چون باقری به همه‎ی فرهنگ خود پشت می‎کنند و بدین ترتیب نام آذربایجان را به ناشایستی می‎برند.

خلیل غلامی