جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

فرقه سبائیـه


فرقه سبائیـه

تهمت هایی كه مغرضان به تشیع زده اند, آن چنان است كه اگر در صدد جمع آوری آن برآییم, باید نگارش كتابی حجیم را آغاز كنیم در قرون اخیر شاهد بوده ایم كه مستشرقان مغرض, یهودی ها, زردشتی ها, وهابیون و بنا به اقتضای سیاست های استعماری خود, هر گونه افترایی را به شیعه روا دانسته اند نخستین تهمت ناجوانمردانه كه خود اساس دهها تهمت دیگر شد, این است كه «مذهب تشیع مولود افكار ابن سبای یهودی است»

تهمت‌هایی كه مغرضان به تشیع زده‏اند، آن چنان است كه اگر در صدد جمع آوری آن برآییم، باید نگارش كتابی حجیم را آغاز كنیم. در قرون اخیر شاهد بوده‏ایم كه مستشرقان مغرض، یهودی‌ها، زردشتی‌ها، وهابیون و... بنا به اقتضای سیاست‌های استعماری خود، هر گونه افترایی را به شیعه روا دانسته‏اند. متأسّفانه در میان نویسندگان شیعی نیز برخی افراد غیر مغرض، بدون تحقیق و بررسی كافی، گفته‏ها و نوشته‏های دیگران را به نام یك موضوع تاریخی نقل كرده‏اند.

نخستین تهمت ناجوانمردانه كه خود اساس دهها تهمت دیگر شد، این است كه «مذهب تشیع مولود افكار ابن سبای یهودی است»؛ كسی كه بنابه قولی، تمام گناه عالمیان را به پای او می‏نویسند؛ بدون آن كه در اصل وجود او تحقیق و بررسی كنند. در دو قرن اخیر، بر خلاف كتب گذشته، كمتر كتابی درباره تاریخ اسلام به نگارش در آمده كه دربــاره این داستــان قلم فرسایی نكرده باشد.

براستی عبدالله بن سبا كیست كه بزرگترین مورخان اسلامی مانند ابن شهاب زهری، عروهٔ بن زبیر، ابان بن عثمـــان، ابوبكر بن خرم، موسی بن عقبه و وافدی هیچ اشاره‏ای به او نكرده‏اند؛ حتی امویان و جاعلان حدیث دربار معاویه نیز نـــامی از او نبرده‏اند؛ ولــی ناگهــان در نیمه نخست قــرن دوّم هجری، سیف بن عمر كه به حیله‏گری، دروغپردازی و چاپلوسی نزد حكّام عبّاسی مشهور بوده، او را مطرح ساخت.

این در حالی است كه مستشرقان و پژوهشگران عرب، این موضوع را جز افسانه‏ای نپنداشته‏اند. مثلاً برنارد لویس درباره او چنین گفته است: «... تحقیقات تازه روشن كرده كه این داستان ساختگی بوده و بر حوادث واقعی پیشی گرفته است؛ زیرا صورت نمایشنامه‏ای از گذشته را دارد كه نویسندگان قرن دوم هجری آن را از تار و پود خیال بافته و احوال و افكار زمان خود را در آن به نمایش در آورده‏اند.۱»

«ولها و زن» و «فرید لیندر» بعد از بررسی مصادر اسلامی ترجیح داده‏اند توطئه و دعوت منسوب به ابن سبا را از ساخته‏های متأخّران بدانند.۲

منكران ابن سبا چه نظری دارند؟ آیهٔ الله شیخ محمّد حسین كاشف الغطاء ـ رحمهٔ‏الله علیها ـ می‏گوید: «و امّا عبداللّه بن سبا كه او را به شیعه و شیعه را به او می‏چسبانند، به شهادت تمام كتب شیعه، عموما تصریح به لعن او نموده و از او بیزاری جسته‏اند و كمترین عبارتی را كه كتب رجال شیعه از قبیل رجال ابی علی و غیره در مورد ترجمه حال او در ذكر حرف(ع) نوشته‏اند این است: «انّ عبداللّه ابن سباء العن من أن یذكر: عبدالله بن سبا ملعونتر از آن است كه ذكر شود.» و اصولا" هیچ بعید نیست كه بگوییم عبدالله بن سبا، مجنون بنی عامر، ابی هلال و امثال اینها، مردمان داستانی و افسانه‏های خرافی هستند كه قصه‏گوها و داستانسراها اسامی آنها را جعل كرده‏اند.»۳

علاّمه طباطبایی« قدس‏سره » معتقد است كه قصّه ابن سبا ساخته و پرداخته دشمنان شیعه است. آنان برای ضربـــه زدن به اسلام و خاصه به تشیع تا آن جــا ایـــن مطلب را پیش برده‏اند كه نوشته‏اند اصحاب بزرگ رسول خدا« صلی‏الله‏علیه‏و‏آله » هم تحت تأثیر این تبلیغات قرار گرفته‏اند!۴

دكتر طه حسین چنین آورده است: «می‏گویند وی سازمان منظمی به وجود آورد. در شهرها دسته‏هایی سری تشكیل داد كه پنهانی به تبلیغات خود ادامه دهند و مردمان را به شورش برانگیزند تا در فرصت مناسب بر خلیفه هجوم برند. شورش مردم، محاصره و قتل عثمان در نتیجه تشكیلات منظم ابن سبا بود. به نظر من كسانی كه داستان ابن سبا را تا این اندازه بزرگ جلوه داده‏اند به خود و تاریخ ستم كرده‏اند. نخستین چیزی كه به نظر می‏رسد این است كه ما در كتب مهم و مصادر اصلی كه داستان شورش علیه عثمان در آنها ضبط است، نامی از ابن سبا نمی‏بینیم. ابن سعد آن جا كه از خلافت عثمان و انقلاب مردم سخن می‏گوید، نامی از ابن سبا نمی‏برد.»۵ و در جای دیگر می‏گوید: «عجب در این است كه مورخان وقتی اخبار و شورش دوره عثمان را می‏نوشتند از ابن السوداء یعنی عبدالله ابن سبا و پیروانش خیلی نام برده‏اند و باز پس از كشته شدن عثمان و قبل از آن كه علی« علیه‏السلام »برای ملاقات با طلحه و زبیر و أم‏المومنین خارج شود از آنها زیاد نام برده‏اند و باز در آن وقت كه علی« علیه‏السلام » برای صلح و آرامش، كسانی را نزد طلحه و زبیر و أمّ‏المؤمنین می‏فرستاد، نام آنها در واقع خیلی دیده می‏شد. بعد مورخان گفتند كه پنهان از علی« علیه‏السلام » و همراهانش برای افروختن آتش جنگ توطئه كردند و...، امّا بسیار عجیب است كه این مورخان وقتی از جنگ صفین بحث می‏كنند پیروان ابن سبا را به كلّی از یاد می‏برند و یا اصلا" توجهی به آنها نمی‏كنند! باید دانست خودداری مورخان از نام بردن ابن السوداء و پیروانش در جنگ صفین حداقل دلالت بر این دارد كه موضوع پیروان ابن سبا و پیشوای آنها، اصلا" بی‏اساس و ساختگی یا مجعول بوده است. آن هم از مجعولاتی كه در زمان شدت گرفتن زد و خورد بین شیعه و سایر فرقه‏های اسلامی اخیرا به وجود آمده است. دشمنان شیعه برای اینكه بیشتر در حقشان دشمنی كنند، كوشیده‏اند تا در اصول این مذهب یك عنصر یهودی داخل كنند و اگر موضوع ابن السوداء اساس صحیحی از حقیقت و تاریخ می‏داشت، طبیعی بود كه اثر مكر و نیرنگ او در این جنگ دشواری كه در صفین به پا شد ظاهر گردد. این اهمال را به چه باید تعبیر كرد؟ یا عدم حضور او در جنگ صفین را چگونه و به چه می‏توان حمل كرد؟ من فقط یك علّت برای آن می‏دانم و آن عبارت از این است كه ابن‏السوداء یك شخصیت موهوم بوده است... و باید گفت شخصیتی است كه دشمنان شیعه او را فقط برای شیعه ذخیره نموده‏اند. بلاذری در كتاب انساب الاشراف در فتنه عثمان نامی از ابن السوداء و پیروانش كه همان سبئیه باشند نمی‏برد. در خلافت علی« علیه‏السلام » نیز فقط در یك حادثه مهم از او یاد می‏كند. این حادثه عبارت از این است كه ابن السوداء با عده‏ای نزد علی« علیه‏السلام » آمده، درباره ابوبكر از او پرسشی كردند ولی علی« علیه‏السلام » پاسخ سختی به آنها داد و آنها را سرزنش نمود كه اوقات خود را با این مسائل می‏گذرانند؛ در صورتی كه مصر از دست رفته و پیروان علی« علیه‏السلام » در آن جا كشته شده‏اند. در همین اوقات نامه‏ای نوشت و دستور داد نامه را برای مردم بخوانند تا از آن استفاده كنند.

بلاذری می‏گوید: ابن سبا نسخه‏ای از این نامه را داشت امّا ابن سبا در نزد بلاذری، ابن‏السوداء نیست بلكه عبداللّه بن وهب همدانی است. بلاذری این خبر را با كمال احتیاط ذكر می‏كند و غالبا درباره احادیثی كه بیان می‏كند، اظهار شك می‏كند زیرا آنها را از مجعولات مردم عراق می‏داند. بهرحال وی ذكری از ابن‏السوداء و پیراونش در غوغا و شورش دوره عثمان یا علی« علیه‏السلام » به میان نمی‏آورد. محدثین و اهل جدل با عقیده طبری (مبنی بر وجود ابن سبا) موافقت دارند ولی همین اشخاص قائل به چیز دیگری هستند كه طبری و پیروانش آن را ذكر نكرده‏اند. اینها می‏گویند كه ابن‏السوداء و پیروانش قائل به خدایی علی شدند و علی« علیه‏السلام » آنها را در آتش سوزاند، اما وقتی راجع به این واقعه در كتب تاریخ جستجو می‏كنیم اثری از این حادثه نمی‏بینیم بنابر این نمی‏دانیم در چه سالی، از مدّت كوتاهی كه "علی"« علیه‏السلام » خلیفه بود این غلات واقع شده است و معلوم است كه سوزاندن عده‏ای از مـردم آن هم در صدر اسلام و در میان عده‏ای از مهاجرین، انصار و افراد نیكوكار مسلمین امری نیست كه مورخان از آن غفلت كنند و ننویسند و وقت و وقوع آن واقعه را ثبت ننمایند و كاملاً آن را مهمل گذاشته، از آن بگذرند.۶

دكتر علی الوردی نیز داستان ابن سبا را از اول تا آخر ساختگی دانسته و عقیده دارد كه این داستان با استادی تهیه شده و به صورتی فریبنده در آمده است زیرا معتقد است قریش فقط در میدان سیاست زیرك نبودند بلكه در داستانسرایی هم مهارت داشتند.۷

استاد عبدالله السبیتی ـ از علمای شیعی عراق ـ می‏گوید: "باور كنید سبائیه در هیچ زمان و دوره‏ای جز در عالم وهم و خیال دشمنان شیعه وجود خارجی نداشته است و از جمله وصله‏هایی است كه بوسیله دشمنان شیعه به تاریخ تشیع چسبانده شده است. باور كنید سبائیه مولود عجیب و غریبی است كه اگر كسی حساب آن را به طور دقیق برسد، وجود آن را باور نخواهد كرد."۸

معتقدان به ابن سبا چه می‏گویند؟ دكتر سامی نشار می‏گوید: «برخی از دانشمندان و روحانیون یهود به دین اسلام در آمده و از فرصت كنار زدن علی« علیه‏السلام » از خلافت استفاده كرده، عقیده "امام معصوم و خاتم الاوصیاء" را پدید آورده، آن را به جهان اسلام تقدیم كرده‏اند كتابهای ملل و نحل تقریبا اتفاق دارند بر اینكه عبدالله بن سبا نخستین كسی است كه عقیده عصمت و قداستی را كه به علی« علیه‏السلام » نسبت داده شده، دعوت و تبلیغ كرده است و اعتقاد به اینكه علی« علیه‏السلام » دارای حق الهی در خلافت است، در دوران ابوبكر و عمر و پیش از عبدالله بن سبا ـ نماینده یكی از جریانهای مرموز كه در انهدام اسلام می‏كوشیده است ـ وجود نداشته است.»۹

هاشم معروف الحسنی در نقد نظریه دكتر نشار چنین می‏نویسد: نشار اینگونه افكار خود را فلسفی نامیده است؛ در حالی كه من نمی‏دانم دكتر نشار چگونه به خود اجازه داده با چنین اطمینانی درباره نظریه مذكور سخن پردازی كند و به عنوان یكی از مسلمات ضروری و اولیه و بدون اختلاف از آن به گفتگو بپردازد. آیا بر این استاد فلسفه و پژوهشگر بزرگ رواست كه تا این اندازه تاریخ، راویان و كتب حدیث را نادیده انگارد؟! مگر از محدثان بزرگ اهل تسنن نشنیده كه علی« علیه‏السلام » نخستین حق الهی را در خلافت داراست؟ از راویانی چون ابن جریر طبری (۱۳۱۰ه··) ابن اثیر (۶۳۰ه··) در كامل، ابن هشام (۲۱۳یا۲۱۸ه··) در سیره، هیكل (متولد ۱۸۸۸م) در حیاهٔ محمّد، سیوطی (۹۱۱ ه··) بیهقی (۴۵۸ه··)، ابن اسحاق (۱۵۱یا ۱۵۲ ه··)، ابن حاتم(۳۵۰ه··)، ابن مردویه (۴۱۶ه··)، ابونعیم (۴۳۰ه··)، نسایی در جامعه (۳۰۳ه··) و .... آیا حداقل آثار این محدّثان نباید در او و عقیده‏اش شك و شبهه‏ای ایجاد كرده باشد؟ پس این محقّق و استاد بزرگ دانشگاه چگونه درباره نظریه مذكور رأی قاطع صادر كرده، تو گویی آن را از امور مسلّم میان محدّثان و مورّخان شمرده است. نشّار مطالبش را غالبا از نویسندگان فرقه‏های متعصّبی كه شیعیان را تكفیر كرده‏اند، گرفته است؛ مانند ابن تیمیّه و عبداللّه بن قصیمی.۱۰

معتقدان به ابن سبا می‏گویند: «وی یهودی الاصل و از اهالی یمن بود كه به تازگی اسلام آورده بود و چون ایمان زایدالوصفی داشت از روز بعد از تشرف به دیانت اسلام، سراسر آسیای صغیر و یك قسمت از آفریقا را در نور دید و شروع به تهیج و تحریك توده‏ها كرد. فعالیت او اندكی بعد جنبه سیاسی شدیدی پیدا كرد و هنگامی كه در مصر رحل اقامت افكند، عمّال خلیفه را به باد فحش و ناسزا گرفت و در خطبه‏های خود به عثمان اخطار نمود كه از خلافت استعفا دهد و مسند خلافت را برای تنها كسی كه شایستگی احراز این مقام را دارد یعنی علی« علیه‏السلام » باز گذارد...» فصاحت ابن سبا كار خود را كرد و به زودی ملّت گرد او جمع گشته و عقیده‏اش را تقدیس كردند، امّا ابن سبا كه از این موفقیت جسور شده بود نقاب از چهره برداشت و در نطقها و مواعظش افكار و اصول عقاید یهود را با اصول و مقررات اسلامی در هم آمیخت و همچنین اصل تناسخ را ترویج كرد؛ سپس مسیحیت را به میان آورده و در مسجد بزرگ «فسطاط» فریاد برآورد: مسیحیان ادعا می‏كنند كه مسیح در پایان دنیا برای بسـط و توسعه نفوذش بر تمامی خلایق باز خواهد گشت ولی من اظهار می‏دارم كه مسیح باز نخواهد گشت، بلكه محمّد« صلی‏الله‏علیه‏و‏آله » باز می‏گردد. او از هر نوع حدودی تجاوز كرد؛ اعلام داشت كه محمد« صلی‏الله‏علیه‏و‏آله » تقریبا از جوهر الوهیت است. اطلاعات وسیع او در مسائل مذهبی یهود و اسلام و مسیحی و ایرانی و هندی و حتی فرعونی باعث شد خیلی زود بتواند حریفان را از میدان به در برد. در اندك مدتی او از متنفذترین مردان مصر گردید. والی در برابر او می‏لرزید و هنگامی كه فرستاده عثمان به مصر وارد شد خیلی زود تحت تأثیر این ماجراجو قرار گرفت. از مذهب سبئیه فرقه‏های متعدّدی منشعب شد. به عقیده برخی از آنها علی« علیه‏السلام » سوار بر ابرها شده به زمین باز خواهد گشت و به عقیده برخی دیگر علی بر سر اشرار و بدكاران صاعقه و رعد و برق نازل خواهد كرد. بعضی ادعا می‏كنند كه علی خورشید است و پاره‏ای دیگر نقش ماه را در صورت او مجسم می‏كنند. می‏گویند: فتنه ضد عثمانی به تحریك ابن سباء بوده كه می‏گفت عثمان غاصب است. مردم باید قیام كنند و علیه فرمانروایان مبارزه نمایند. می‏گویند او مانع صلح میان علی« علیه‏السلام » و عایشه شد لذا جنگ جمل در گرفت. البته فرد دیگری هم به نام عبدالله بن سودا با سبائیه همكاری می‏كرد. وی از نژاد یهود و از مردم حیره بود و چنین وانمود می‏كرد كه مسلمان است تا در نزد كوفیان پیشوایی و مهتری یابد و ایشان را گفت كه در تورات خوانده كه هر پیامبری جانشینی دارد و علی« علیه‏السلام » جانشین محمّد« صلی‏الله‏علیه‏و‏آله » و بهترین اوصیاست، چنانچه حضرت محمد« صلی‏الله‏علیه‏و‏آله » بهترین انبیاست.

نویسنده:لیلا خسروی

پاورقیها:

۱۰) با تلخیص از همان منبع، ص ۲۸-۳۰

۱۱) طباطبایی ـ سید محمد حسین: همان منبع، ص۱۹۸-۲۰۰

۱۲) همان منبع، ص ۲۰۱

۱۳) و هنگامی كه وعده (عذاب كافران) به وقوع پیوندد؛ جنبنده‏ای از زمین برانگیزیم كه با آنان سخن گوید. سوره نمل ـ آیه ۸۲

۱۴) معروف الحسنی ـ هاشم: همان منبع، ص ۳۴-۳۶

۱۵) حجرات، آیه ۱۷

۱۶) معروف الحسنی ـ هاشم: همان منبع، ص ۳۸-۳۹

۱۷) همان منبع، ص ۳۹-۴۰

۱۸) عسكری ـ سید مرتضی: عبدالله ابن سباء و اساطیر أخری، دارالكتب، بیروت، ۱۳۹۳ ه··.ق، ج۱، ص ۴۵-۴۶

۱۹) عسكری ـ سیّد مرتضی: همان منبع، ج ۱، ص ۴۷

۱) معروف الحسنی ـ هاشم: تصوف و تشیع، صادق عارف ـ سید محمد (مترجم)، انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۶۹، چاپ اول، ص ۳۱-۳۲

۲) همان منبع، ص ۳۲

۲۰) همان منبع، ص ۴۹

۲۱) همان منبع، ص ۵۳-۵۴

۲۲) همان منبع، ص ۵۵

۲۳)به اهتمام اساتید: هوتسمان، ونیسینك، ورنولد، وبروفنسال، وهیفینك، وشادهٔ، وباسیهٔ، وهارتمان، وجیب به زبان انگلیسی و فرانسه به تحریر در آمده و اساتید محمد ثابت، احمد الشنتناوی، و ابراهیم زكی خورشید و عبدالحمید یونس، آن را به عربی برگردانده‏اند (منبع پیشین، ص ۵۷)

۲۴) همان منبع، ص ۶۲-۶۳

۲۵) همان منبع، ص ۶۲-۶۳

۲۶) منبع پیشین، ص ۶۹

۲۷) بگو ای اهل كتاب به ناحق در دین خویش غلّو مكنید و از خواهشهای آن مردمی كه از پیش گمراه شده بودند و بسیاری را گمراه كردند و خود از راه راست منحرف شدند، پیروی مكنید. (مائده، ۸۱)

۲۸) شیرازی ـ سلطان الواعظین: شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیّع، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۸، چاپ ۳۳، ص ۱۷۶

۲۹) همان منبع

۳۰) همان منبع

۳۱) الاسدی الربعی الحلی ـ حافظ بن البطریق شمس الدین یحیی بن الحسن بن الحسین: عمدهٔ عیون صحاح الاخبار ـ المحمودی، الشیخ مالك و البهادری، الشیخ ابراهیم (محقّق)، ممثلیهٔ الامام القائد السید الخامنئی، ۱۴۱۲، الطبعهٔ الثالثهٔ، الجزء الاول، ص ۲۶۵-۲۶۶، حدیث ۳۴۰

۳۲) غفار ـ عبدالرّسول: شبههٔ الغلو عند الشیعه، الطبعهٔ الاولی، دارالرسول الاكرم، دارالحجهٔ البیضاء، لبنان، ۱۴۱۵ هـ.ق، ص ۷۰

۳۳) مشكور ـ محمد جواد: تاریخ شیعه و فرقه‏های اسلام تا قرن چهارم، چاپ سوم، ۱۳۶۲، تلخیص از ص۱۵۱-۱۵۲

۳۴) عسگری ـ سیدمرتضی: عبدالله ابن سباء و افسانه‏های تاریخی دیگر، فهری زنجانی ـ سید احمد (مترجم)، چاپ دوم،۷۷-۷۹

۳۵) یعنی: آن گاه كه كار زشتی را نگریستم، آتش خود را شعله ور ساخته و قنبر را باز خواندم.

۳۶) سوره قیامهٔ ـ آیه ۱۷ و ۱۸، یعنی: بر ماست گرد آوری قرآن و خواندن آن، هرگاه خواندیم تو در خواندنش پیروی كن.

۳۸) عسكری ـ سید مرتضی: همان منبع، ص ۷۹

۳) طباطبایی ـ سید محمد حسین: مكتب تشیع، دفتر مكتب تشیع، اردیبهشت ۱۳۳۹، ص ۲۰۵-۲۲۳

۴) ر.ك: همان منبع، ص ۱۹۴-۲۲۶

۵) همان منبع، ص ۲۰۹

۶) همان منبع، ص ۲۱۳-۲۱۴

۷) همان منبع، ص ۲۱۹

۸) همان منبع، ص ۲۲۴

۹) معروف الحسنی، هاشم: همان منبع، ص ۲۸

منبع: فصلنامه مشكوهٔ النور ، شماره ۳


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.