جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

شیعه و سنی


شیعه و سنی

بعد از رحلت حضرت محمد ـ که هزاران درود نثاراو و خاندانش باد ـ عده ای از به اصطلاح سرشناسها! در مکانی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند تا برای مسلمین، خلیفه(جانشین پیامبر) تعیین …

بعد از رحلت حضرت محمد ـ که هزاران درود نثاراو و خاندانش باد ـ عده ای از به اصطلاح سرشناسها! در مکانی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند تا برای مسلمین، خلیفه(جانشین پیامبر) تعیین کنند! و این حرکت واقعا عجیب بود چرا که پیامبر خدا در طول دوران ۲۳ سال نبوت خود به گونه های مختلف فضائل حضرت امیر را و نزدیکی او به خودش و لیاقت او برای جانشینی خود را به مردم گوشزد کرده بود ـ و از همین جا بود که چند نفری مثل سلمان ، ابوذر، مقداد و عمار به خاطر پذیرش این فضیلت ها و دوستی با علی و پیروی از او شیعه علی نامیده شدند و این آغاز تشیع بود ـ و سرانجام در آخرین حج خود در غدیر خم به طور صریح و روشن و به دستور خداوند حضرت امیر را به عنوان رهبر و امام امت اسلام پس از خود معرفی نموده بود، آنهم درمیان جماعتی عظیم از مسلمین که برای شرکت در آخرین حج پیامبر آمده بودند.

پس با وجود این فرمان صریح خداوند و این بیان روشن پیامبر معنی نداشت که بخواهند دیگران برای امت، امام و خلیفه تعیین کنند! و از این هم که بگذریم اگر بنا بر انتخاب هم بود کسی جز امیرالمومنین لیاقت انتخاب نداشت!و آنهایی که آنروز در سقیفه بودند علی را خوب می شناختند و سخنان بزرگ پیامبر را در حق او بارها و بارها شنیده بودند ولی کینه ها و حسدها مانع از انتخاب علی شد و اصلا آمده بودند تا علی را کنار بگذارند وإلا علی علیه السلام انتخاب شده خدا بود و نیازی به رای آنها نداشت.

به هر حال شد آنچه که نباید می شد و خشت اولی که معماران سقیفه کج گذاشتند منشا همه کجی ها و شروع جنایتهایی بود که بر اهل بیت پیامبر وارد گشت .

از فشردن سینه حضرت زهرا تا شکافتن فرق علی مرتضی و ازمسموم ساختن امام حسن مجتبی تا حادثه جانگداز کربلا ...چه حق می گوید شاعرکه

ابتدای کربلا مدینه نبود ابتدای کربلا غدیر بود

ابرهای خونفشان نینوا اشک های حضرت امیر بود

پس از انتخاب ابوبکر،از اصحاب پیامبر به جز عده ای اندک ــ که ابتدا همان ۴ نفرشیعه معروف بودند و بعدا کمی زیادتر شدند ــ بقیه همه، ابو بکر را با رغبت پذیرفتند.

به هر حال حضرت امیر را ۲۵ سال خانه نشین کردند و سعی کردند کاملا او را منزوی کنند و روایات فضائل او را که پیامبر فرموده بود و در میان مردم کتبا یا شفاها رد و بدل می شد از بین ببرند و علی را مخصوصا برای نسلهای بعد، فردی کاملا عادی و مثل بقیه اصحاب پیامبر جلوه دهند!! به همین خاطر بود که ابو بکر همگان را از نقل و نوشتن احادیث پیامبر منع کرد و عمر پس از او مجازات های سنگینی برای نقل حدیث از پیامبر قرار داد!! پس از آن دو نفر، نوبت به عثمان رسید و او بر مسند خلافت پیامبر غاصبانه تکیه زد و در طول دوران حکومت خود ظلمهای بسیاری بر مردم روا داشت به گونه ای که در نهایت علیه او شوریدند و او را کشتند.با اینکه حضرت امیر نمی خواست او کشته شود و نصیحتش کرد تا دست از اعمال خود بردارد و خلیفه کشی در امت پیامبر باب نشود ولی او به نصایح حضرت گوش نداد و سرانجام کشته شد.

پس از عثمان مردم به حضرت رجوع کرده و خواستند که حکومت آنها را بپذیرد باید توجه داشت که این مردم حضرت را به فقط به عنوان حاکم دنیایی می خواستند و نه امامی که خدا اطاعتش را واجب کرده است!!پس گمان نشود که آن عده ای که انتخاب سقیفه را پذیرفته بودند و تا به امروز زنده مانده بودند، پشیمان شده و حالا امامت علی را می خواستند. بلکه فقط کسی را می خواستند که امورشان را اداره کند.

بعد از پذیرش حکومت از سوی حضرت به خاطر عدالت او عده ای چون طلحه و زبیر، ساز مخالف نواختند و با اینکه بیعت کرده بودند، به تحریک عایشه ــ به خاطر کینه و حسادت عجیبی که نسبت به علی و زهرا سلام الله علیهما داشت ــ و به رهبری او جنگ جمل را علیه حضرت راه انداختند و خونخواهی عثمان را مهمترین بهانه خود قرار دادند! با اینکه خود این سه نفر بیشترین نقش را در قتل عثمان داشتند امروز با پررویی تمام می گفتند که از کار خود پشیمانند و می خواهند برای جبران آن با قاتلان عثمان بجنگند!! و از اینجا بود که طرفداران عثمان پدید آمدند و کم کم عثمانی نامیده شدند و تا زمانی که اصطلاح سنی پدید آمد ،مخالفان شیعه را عثمانی می گفتند تا اینکه حدود ۲۵۰ سال بعد، اصطلاح«اهل سنت» توسط یکی از علمای آنها به نام احمد بن حنبل برای معتقدین به خلافت ابوبکر و افراد پس از او قرار داده شد.ــ در مقابل شیعه که خلافت بلا فصل را از آن علی میدانستند ــ

منظورشان هم از کلمه سنی یعنی کسی که پیرو سنت پیامبر است ! و این از عجایب است که کسانی که مهمترین فرمان پیامبر را زیر پا گذاشته اند خود را پیرو سنت آن حضرت میدانند.

گفتیم که خلفای غاصب از کتابت احادیث پیامبر منع کردند و هدف اصلی آنها از این کارفراموشاندن فضائل امیرالمومنین علیه السلام بود که مکرر توسط حضرت رسول صلوات الله علیه بیان شده بود.این منع تا حدود سال ۱۰۰هجری که عمربن عبدالعزیزخلیفه اموی این قانون را لغو کرد ادامه داشت.نتیجه طبیعی این قانون این شد که حدود یک قرن احادیث پیامبردر میان سنی ها به صورت شفاهی نقل می شد و در نتیجه بسیاری تغییرات و تحریفات در این احادیث وارد شد چه عمدی و چه به خاطر فراموشی و امثال آن

تازه بعد از فرمان عمر بن عبدالعزیز به عالمان سنی برای کتابت احادیث پیامبرباز هم اکثر سنی ها تا اواسط قرن سوم علاقه ای به نوشتن حدیث نداشتند و نقل شفاهی را ترجیح می دادند و این ضربه بزرگی به سنت پیامبر در میان اهل سنت وارد کرد! و یکی از علل وجود احادیث جعلی و دروغ در میان آنها همین است.

و اما موضع شیعه نسبت به نوشتن احادیث چگونه بود؟

شیعه از همان روزهای اول حیات خود شروع به نوشتن احادیث کرد.چرا که پیرو فرمان غلط خلفا نبود و از این طرف نیز امیرالمومنین و سایر اهل بیت به کتابت تاکید داشتند.و خود حضرت امیر احادیث پیامبر را نوشته بودند.

البته این کار تا زمانی که قانون منع خلفا وجود داشت به صورت مخفیانه صورت می گرفت..

جالب است بدانید که الان کتابی در اختیار ماست مربوط به فردی به نام سلیم بن قیس هلالی که ازاصحاب حضرت امیر بوده و کتابی نوشته درباره ماجرای سقیفه و حوادث پس از آن. او اخبار این کتاب را مستقیما از خود حضرت و یا امثال سلمان و ابوذرشنیده و ثبت کرده است .کتاب او دست به دست علمای شیعه می گشته و از روی او نسخه های فراوانی نوشته شده است. این کتاب به لطف خدای متعال از گزند حوادث تاریخ مصون مانده و امروز به ما رسیده و ترجمه آن با عنوان «اسرار آل محمد» چاپ شده است.کتاب بسیار معتبر و خوبی است برای شناخت حوادث پس از رحلت پیامبرـ که درود خدا بر او و بر خاندان پاکش باد ـ

فرق مهم دیگرتاریخ حدیث شیعه با سنی ها این است که شیعه چون بنا به دستور صریح خداوند وپیامبرپاکش، امیرالمومنین و سایر اهل بیت را امام و حجت خدا می دانست و به عصمت و علم الهی آنها معتقد بود و آنها را بعد از پیامبر تنها معلمان واقعی اسلام می شمرد بنا براین احادیث اهل بیت را نیز همچون احادیث پیامبر برای خود به عنوان منبع شناخت دین معتبر می شمرد و لازم العمل می دانست.ـ ضمن اینکه احادیث پیامبر را نیز فقط از طریق اهل بیت دریافت می کرد و از تحریفات اهل سنت مصون بود .

یعنی شیعه،چهارده معصوم را منبع واحدی می دانست که همگی علم خود را از وحی الهی گرفته بودند و بدین ترتیب۲۵۰ سال جریان مستمر امامت به تاریخ ۲۳ ساله نبوت پیوند می خورد و غنایی شگرف به حدیث شیعه می بخشید در حالیکه سنی ها از این منبع بزرگ محروم بودندـ و هستندـ و به جز آن مقدار احادیثی که از دوران کوتاه پیامبر آنهم به صورت مخلوط با جعلیات و تحریفات بسیار به آنها رسیده بود و حالا تازه پس از ۱۰۰ سال می خواستند آنها را مکتوب کنند!!!،چیزی در اختیار نداشتند.

به دلیل همین ضعف و کمبود منابع حدیثی در میان اهل سنت بود که گروهی از عالمان سنی برای پاسخگویی به مردم خود ـ با توجه به اینکه حکومت را نیز در اختیار داشتند ـ به عقلهای ناقص خود روی آوردند یعنی در هر مساله ای که حدیثی یا آیه ای پیدا نمی کردند ،هرچه به نظرشان می رسید می بافتند و به عنوان حکم خدا تحویل مردم می دادند.به این شیوه اصطلاحا «قیاس» گویند.

سردسته این گروه شخصی بود به نام ابوحنیفه که در زمان امام صادق علیه السلام زندگی می کرد و البته دو سال هم شاگردی امام را کرده بود و خودش می گفت اگر آن دو سال نبود هیچ مایه علمی نداشتم و هلاک شده بودم.البته او چون به امامت حضرت اعتقاد نداشت، در واقع تعالیم آن بزرگوار را عمل نمی کرد و به رأی خود عمل می کرد و موقعی که دکان و دستگاهی برای خود راه انداخت بسیار با نظرات حضرت که در واقع جز سخن حق الهی نبود مخالفت می کرد و خلاف آنها را به عنوان حکم شرعی به مردم قالب می کرد.

امام صادق علیه السلام بارها و بارها با او مناظره کرد و شکستش داد و از قیاس نهیش کرد ولی ابوحنیفه پیرو شیطان بود و نفس اماره و ریاست دنیوی را بر آخرت ترجیح می داد.

حضرت درباره او فرموده است

خدا لعنت کند ابو حنیفه را که خود را همطراز رسول خدا می دانست و می گفت

قال رسول الله و أنا اقول: یعنی رسول خدا حکم می داد ومن نیز حکم می دهم

به هر حال او در سال ۱۵۰ هجری هلاک شد.و پیروان او که حنفی نام گرفتند، یکی از فرقه های پرجمعیت اهل سنت شدند و مثلا امروزه قریب به اتفاق سنی های پاکستان، حنفی هستند.

در مقابل ابو حنیفه،گروهی از علمای سنی بودند که اختلافاتی با او داشتند. در راس این گروهها، مالک بن انس(۱۷۹ه.ق)،محمد بن ادریس شافعی(۲۰۴ه.ق)و احمد بن حنبل(۳۰۳) قرار داشتند.پیروان این سه نفر به ترتیب مالکی ،شافعی و حنبلی نام گرفتند.

البته مذاهب اهل سنت منحصر در این چهار گروه نبود و به تدریج زیاد و زیادتر می شد! آنهم به دلیل اینکه آنها از خاندان حق جدا شده بودند و هر یک با افکار و اوهام خود مکتبی می ساخته و عده ای را به خود جلب می کردند.اما به هر حال این چهار مذهب به دلیل کثرت شاگردان و پیروانشان به صورت مذاهب رسمی اهل سنت درآمدند و بعد از اینها هر که حرفی داشت ناچار بود در چارچوب یکی از این چهارمذهب حرکت کند و ازاصول آنها تعدی نکند.

البته باید توجه داشت تمام آنچه که گفتیم در مورد مذاهب فقهی اهل سنت می باشد یعنی در محدوده مسائل احکام مثل نماز و روزه و...اما در مورد مسائل اعتقادی همچون توحید،معاد و...مذاهب دیگری در میان آنها رایج بود مثل معتزله،اشاعره و اهل حدیث

احمد بن حنبل که یکی از مذاهب فقهی سنی را بنا گذاشته بود، در مسائل اعتقادی نیز،روشی خاص داشت که به او و طرفدارانش به خاطر این روش «اهل حدیث»می گفتند.ـ از مشخصه های روشش صرفنظر می کنیم ـ

این روش بعدا توسط شخصی به نام اشعری کنار زده شد و تا قرن هشتم اشاعره غالب بودند تا این که در این زمان احمد بن تیمیه پیدا شد و شروع به تقویت روش احمد بن حنبل کرد و عقایدی را نیز از خود به آن اضافه کرد.

این اضافه های او چیزهایی بود که حتی درعقاید سنی ها نیز سابقه نداشت. مثلا او سفر کردن به قصد زیارت قبرپیامبر وتبرک جستن به قبر آن حضرت و توسل به اهل بیت پیامبر را شرک دانست.

ابن تیمیه فضائل اهل بیت را انکار میکرد با اینکه درخود کتب سنی ها و حتی در کتاب پیشوای او احمد بن حنبل بعضی از این فضائل آورده شده بود.

به دلیل این عجایبی که در مذهب او بود از سوی اکثر علمای سنی مورد پذیرش قرار نگرفت و حتی کتابهایی در رد او و بدعتهایش نوشتند و کار به جایی رسید که در مصر قاضی القضات مذاهب چهارگانه سنی، مذهب او را غلط و بدعت اعلام کردند.

بعدها در قرن ۱۲هجری شخصی به نام محمد بن عبدالوهاب، ظهور کرد و از ابن تیمیه حمایت نمود ولی کاری از پیش نبرد و اولین کسی که کتابی علیه او نوشت برادرش بود.

تا اینکه محمد بن مسعود(جد آل سعود)که امیر یکی از مناطق عربستان بود از او حمایت کرد و او هم به امیر وعده قدرت و غلبه بر سایر مناطق را داد!بدین ترتیب پیوند بین قدرت و بدعت برقرار گشت و فرقه ای درست شد به نام وهابیت که امروزه می شناسیم.

آنها با سپاهی شروع به حمله به سایر مناطق کردند و مخالفان خود را با بی رحمی تمام می کشتند چرا که محمد بن عبدالوهاب مخالفان خود را کافر میدانست و مال و جانشان را بر خود حلال می شمرد.

پس از مرگ او، پیروانش همین روش را ادامه دادند. مثلا ۲۰۰ سال پیش در حمله ای به کربلا حدود پنج هزار نفر را کشتند و اموال حرم امام حسین علیه السلام را غارت کردند .

پس از تجزیه امپراطوری عثمانی آل سعود بر عربستان تسلط کامل یافتند و وهابیت را مذهب رسمی کشور اعلام کردند و شروع به تبلیغ آن در عربستان و سایر کشورهای اسلامی نمودند و دیدیم که چه جنایتها کردند.۸۰ سال پیش قبور ائمه بقیع را خراب و با خاک یکسان کردند.

چقدر شیعیان را در عربستان،عراق و پاکستان ، به اتهام شرک و کفر!کشتند.

جنایات گروه طالبان در افغانستان هم که معروف است یا بن لادن جنایتکارـ که با شعار فریبنده مبارزه با آمریکا سعی درجذب مسلمانان و ترویج وهابیت دارد ـ و گروه او که عامل حادثه خونین کربلا در چند سال پیش بودند.

مشترکات:

الف) مشترکات در اصول اعتقادی

اعتقاد به وجود خداوند تبارک و تعالی و وحدانیت و یگانگی او

اعتقاد به نبوت و رسالت که خداوند برای هدایت انسان‌ها افرادی را بنام رسول و پیامبر بسوی خلق فرستاده است و آخرین آنها حضرت محمد بن عبدالله می‌باشد.

اعتقاد به معاد و زندگی جاوید پس ازمرگ و سنجش اعمال انسان و ثواب و عقاب اخروی

اعتقاد به اینکه قرآن کتاب آسمانی است و از جانب خداوند بر پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) نازل شده است.

ب) مشترکات در مسائل احکامی و فروعات فقهی

الف) در واجبات

ـ نماز

ـ حج

ـ روزه

ـ زکات

ـ امربه معروف و نهی از منکر

ب ) در محرمات

ـ دروغ

ـ غیبت

ـ شرب خمر

ـ حـرمت غنا

ـ دزدی

ـ زنا و ...

علی بردبار دانشمند