پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

در قلمرو کودکان ناآرام


در قلمرو کودکان ناآرام

به انگیزه اکران اولین اقتباس سینمایی از روی مشهورترین کتاب موریس سنداک

اولین اقتباس سینمایی از روی یک کتاب محبوب و پرفروش کودکان که نوشته موریس سنداک نویسنده ۸۱ساله و محصول سال ۱۹۶۳ است، سرانجام از روز جمعه ۲۴ مهر در امریکا و کانادا و از ۲۸مهر در اروپا اکران شده است و همان طور که پیش‌بینی می‌شد، فروش هنگفتی داشته و در اکثر کشورهای اکران شده یکی از ۵ فیلم پرفروش هفته بوده است.

این فیلم که توسط اسپایک جونزی فیلمساز غیرمتعارف امریکایی کارگردانی شده و مبتنی بر فیلمنامه‌ای از همین کارگردان و دیوید اگرز است، کتاب مربوطه را که«آنجا که چیزهای وحشی هستند» نام دارد و به واقع نویسنده آن را در مرکز توجهی تازه و حتی بیشتر از گذشته قرار داده و این چیزی است که سنداک پیر دل خوشی هم از آن ندارد.

آنجا که موجودات وحشی هستند به لحاظ تم و موضوع با سایر آثار موفق و پرماجرای ادبیات کودکان و نوجوانان ظرف سالها و دهه‌های اخیر یعنی «هری پاتر»، «ارباب حلقه‌ها» و «نارنیا» سنخیت مستقیمی ندارد و عناصر عزلت اجباری و درون‌گرایی در آن بیشتر از کارهای فوق است اما به هرحال تولید و ساخت آن صددرصد پیرو همان رویکرد کلی استودیوهای هالیوودی به ساخت آثاری سینمایی و پرفروش از روی کتاب‌های محبوب کودکان ظرف ۱۵سال اخیر و اقداماتی در این خصوص بوده است و لااقل از این دیدگاه و از منظر کمپانی‌های موردبحث هیچ فرقی بین قصه سنداک و کارهای دیگری که نام‌شان آمد، نیست.

● آنها آ‌مدند و رفتند

با این اوصاف ساخت یک فیلم سینمایی از روی «where the wild things Ave » مدتی طولانی و حتی بیش از سه سالی را که از روز کلیدخوردن پروژه اسپایک جونزی تا زمان شروع اکرانش در بر گرفت، پوشش داده است. خود موریس سنداک با این خیال بیش از حد خوش که شخصاً می‌تواند بانی ساخت فیلمی از روی رمان بسیار کوتاه مصور خود باشد، یک شرکت تولید فیلم در اواسط دهه ۱۹۹۰ به راه انداخت اما طبعاً راه به جایی نبرد. دو فیلمساز شناخته شده کار روی ساخت فیلمی از روی این قصه را شروع کردند اما ابتدا با استودیوی سنداک و سپس با کمپانی‌ای که قرار بود تولیدکننده این فیلم باشد به لحاظ دید و سلیقه کنار نیامدند و رفتند. برای جونزی هم که تا پایان کوتاه نیامد و فیلم را بالاخره تولید و عرضه کرد کار بسیار رنج آور و طولانی از آب درآمد و اختلاف سلیقه او با سران کمپانی برادران وارنر نقل محافل بود. این استودیو برداشتی سبک‌تر و ملایم‌تر را از روی قصه ۴۶ سال پیش موریس سنداک می‌طلبید اما اسپایک جونزی که ساخت فیلم‌هایی بسیار غیرعادی چون «جان مالکوویچ بودن» و «اقتباس» را طی ۱۰ سال اخیر در کارنامه‌اش دارد، ایده خود را داشت و از تیرگی دیدگاهش نسبت به قصه و طبعاً انعکاس آن بر پرده سینما ابایی نداشت. همه اینها بدان معنا نیست که سنداک که در ایالت کانه تیکات امریکا زندگی می‌کند، احتمالاً ارتباط و دیدگاهی منفی نسبت به جونزی و اگرز داشته باشد و از قضا برعکس در دل پائیز ۲۰۰۹ باتحسین از آنها سخن می‌گوید و کارشان را باارزش می‌شمرد و می‌گوید حاصل کار جونزی از روی مشهورترین کتاب قصه وی، یک چیز فوق‌العاده است. سنداک فقط در جمله‌ای هشداردهنده می‌گوید: «وقتی با جونزی و اگرز به طور دائمی در ارتباط بوده‌ام، به این معناست که مشکلی با آنها ندارم. آنهایی که مورد تأیید من نیستند، همان سودجویان بزرگ در استودیوهای سینمایی هستند که در هالیوود ساکن‌اند و فقط به خودشان می‌اندیشند. خوشبختانه هیچکدام‌شان را ندیده‌ام و نمی‌خواهم هم ببینم.»

● اتاقی که جنگل می‌شود

سنداک که سالها پیش در کودکی‌اش همراه با خانواده خود از اروپا به امریکا مهاجرت کرد و تبعه آنجا شد، از زمان عرضه و توفیق کتاب «آنجا که موجودات وحشی هستند» زندگی به کلی متفاوتی را در قیاس با سالهای قبل از آن تجربه کرده است. این کتاب جایزه معتبر کالدکوت را نصیب سنداک کرد و بیش از ۱۰ میلیون نسخه در سطح جهان فروخته است. این کتاب درباره کودک بدرفتار و دردسرسازی به نام مکس است که آن قدر مشکل ایجاد می‌کند که پدر و مادرش حوصله‌شان سرمی‌رود و او را به اتاقش پس می‌فرستند و می‌گویند چند ساعت از آنجا خارج نشود و فقط وقتی عاقل و آرام شد از آن مکان بیرون بیاید.

اما دقایقی بعد از بازگشت مکس به اتاقش آنجا تبدیل به یک جنگل برای او می‌شود و موجودات و اتفاقات عجیبی روبه‌روی مکس شکل می‌گیرند. این قصه به رغم طبیعت و بافت تیره آن که متضاد با خوشبینی ذاتی کودکان و رفتار شادمانانه آنها است، نظر مثبت این قشر سنی را جلب کرده و محبوب آنان و سالها است که می‌فروشد و همه این ماجراها زمانی عجیب‌تر می‌شود که در نظر بگیریم سنداک کل قصه‌اش را در ۱۰ جمله بالنسبه طولانی گفته و اصل قصه و عمده تلاش او متمرکز بر نقاشی‌های ترسیم کننده این اتفاقات در این قصه مصور است.

سنداک در حالی که قریب به ۵ دهه است پول این کتاب را می‌خورد، نمی‌تواند گله‌ای بابت آن داشته باشد و از این کتاب ابراز نارضایتی کند اما این را می‌داند که شهرت و اعتبار آن تمامی کارهای دیگر او را که برخی به اعتقاد خود وی و ناظران بهتر از کتاب فوق بوده‌اند، تحت‌الشعاع خود قرار داده و فرصت کسب توفیقی مشابه را به آنها نبخشیده است.

از آن قبیل است سایر کتاب‌های قصه کلاسیک کودکان مانند «آشپزخانه شبانه» و Higglety Piggletg Pop و همچنین مشارکت او در به صحنه بردن اپراهایی مثل «فلوت جادویی» موتزارت به کارگردانی فرانک کورسارو و «بروندیبار» اثر تونی کاشنر و علاوه بر آن نگارش کتاب‌های مصور بزرگسالان مانند «پی‌یر» و همچنین تأسیس تماشاخانه‌ای به نام «آشپزخانه شبانه».

● حالا اوضاع فرق می‌کند

سنداک همسو با اکران فیلم سینمایی اقتباس شده از روی «آنجا که چیزهای وحشی هستند» و توفیق تجاری وسیع آن مدعی است که دیگر وابسته به این کار ادبی و تبعات آن نیست.

او می‌گوید: «به رغم تمامی توفیق این کتاب ویژه کودکان، این اثر به سبب محدود و سرکوب کردن کارهای بعدی‌ام مثل یک شیرینی تلخ بود و گاه احساس می‌کردم که این کتاب نه دوست من بلکه بزرگترین دشمن است.

اینک آن گونه نیست و اگر هم قرار باشد احساس مخالف شدیدی را برانگیزد، فعلاً در درجه اول شامل حال اسپایک جونزی می‌شود که باید جوابگوی فیلمش باشد و دهها حرف و انتقاد وارده به آن را پس بزند و توجیه کند. من دوست و همراه آنها هستم و همگی در یک طرف ایستاده‌ایم اما برای اولین بار در دهه‌های اخیر کس دیگری سیبل و هدف حرف‌ها و گلایه‌ها قرار گرفته است.

Where the wild things are و در کلامی خلاصه‌تر «چیزهای وحشی» در زمان عرضه اولیه‌اش جنجال‌ها و حرف‌ها و اعتراضاتی را در جامعه موجب شد و محتوا و متن قصه آن برای زمان ارائه آن به بازار تند و غیرعادی و هشدار دهنده بود. در قصه سنداک بدرفتاری و ناسازگاری مکس بیش از آنی است که معمولاً در ادبیات کودک قابل تحمل و در تضاد کامل با اکثر کودکان به تصویر کشیده در کتاب‌های قبلی و بعدی است که نمادهای شیرینی و بی‌گناهی و درست کرداری به نظر می‌رسند. حتی مادر مکس که حوصله‌اش از بداخلاقی‌های او سرمی‌رود و وی را به اتاقش تبعید می‌کند، در متن قصه فزون تر از حد بی‌رحم به نظر می‌رسد. می‌گویند سنداک موضوع را از رفتار بی رحمانه و فاقد احساس شماری از اقوام خود در دوران کودکی‌اش الهام گرفته است اما حقیقت امر هرچه باشد «چیزهای وحشی» در دو سه سال اول عرضه‌اش برخی کودکان را ترساند و برخی والدین از آن فاصله گرفتند و حتی بعضی کتابخانه‌ها از عرضه آن ابا داشتند و آن را در فهرست آثار خود قرار نمی‌دادند. سنداک سالها بعد از آن طرز برخوردها و در حالی که اینک چنین نیست و رفتارهای تند به تصویر کشیده شده در کتاب او با معیارهای روز بسیار عادی و قابل هضم نشان می‌دهد، می‌گوید: «به هرحال امروز هم نمی‌توان تصور کرد که مکس مثلاً به خانه کاراکتر (معروف کارتونی) وینی دپو دعوت شود و اگر هم بشود، خودش نخواهد رفت! این نشانه تمام تفاوت و تعارضی است که بین شخصیت او و سایر کاراکترهای مشابه وجود داشته و هنوز هم دارد.»

● قدرت پرواز

با این وجود انگیزش و بافت قصه «چیزهای وحشی» همان‌هایی هستند که در متن سایر کارهای سنداک نیز وجود داشته و از همان چرخه‌ها و گرایش ها نشأت می‌گیرد و تابع همان مکانیزم ها است. قدرت تخیل و پرواز ذهن او در سطحی بالا است، تصویر و تجسم کودکی همیشه در او موج می‌زند، خشم جزیی از قصه‌های اوست و مجموعه اینها زندگی نامطمئنی را برای کاراکترهای او شکل می‌دهد و یکی از نقاط اوج تجلی آن در کتاب«چیزهای وحشی» است که اینک نسخه سینمایی آن بر اکران است. سنداک می‌گوید: « به جونزی سفارش کردم به این موارد در فیلمش توجهی بلیغ را مبذول دارد و آنها را رعایت و ترسیم کند و به هیچ وجه فلسفه وجودی مکس و دلایل ایجاد دردسرها برای او را از یاد نبرد. به جونزی گفتم از این که فیلمش به رغم اختصاص داشتن به قشر کودک و لزوم تأثیرپذیری از قصه من پیش از کتاب منادی بی‌نظمی‌ها در زندگی کاراکتر اصلی باشد، نترسد و کارش را بکند و او هم تقریباً به درخواست من عمل کرده است. یادمان باشد که هر کودکی در صورت ناسازگار بودن می‌تواند مثل مکس زندگی را برای خودش و وابستگان خویش و حتی سایر مردم طاقت فرسا کند و آنها را به مرز انفجار برساند. او با بسیاری از بچه‌های به تصویر کشیده شده در آثار ادبیات کودکان فرق می‌کند و بیهوده و بی‌دلیل و بیش از حد خوب نیست! او بچه‌ای است که به ناآرامی کشش دارد و جونزی هم مجبور بود خواه ناخواه این مسئله را رعایت کند.»

● مثل خودم

سنداک قطعاً مواردی از وجود خویش را در جونزی می‌بیند و در همین ارتباط می‌گوید که این کارگردان مثل خود او در زمانی این اثر هنری را رو می‌کند که به ۳۵سال سن نرسیده است و نوع نگاهش به جامعه چندان متفاوت با چگونگی نگرش وی به دنیا نیست. جونزی با استفاده از فرصت یک فیلم مستند هم درباره شخص سنداک ساخته که هفته پیش از شبکه تلویزیونی کابلی H.B.O در امریکا و بخشی از اروپا پخش شد. جونزی در تأیید شخصیت سنداک و در تشریح تأثیری که بر او و فیلمش گذاشته است، می‌گوید: «سنداک تقریباً راهنما و خط دهنده اصلی ما در این پروژه بود و خود من بیش از هر کسی در این پروژه تلاش در راضی کردن او و به تصویب کشیدن خواسته های وی بر پرده سینما و ساختن فیلم به گونه‌ای داشتم که او می‌خواست. با این وجود سنداک از همان بدو قصه به من تأکید کرد که فیلم را براساس متن قصه اما آن‌طور بسازم که صلاح و صحیح می‌دانم. او گفت اسپایک، نگران رضایت صددرصد من و سایرین و تأمین اینگونه نکات نباش و از فاصله گرفتن نسبی و احتمالی از کتاب من نیز نترس. تو فقط یک کار شجاعانه وفادار به قصه من اما صاحب قدرت پرواز و آزادی های جنبی بساز و کارت را همان قدر خطرجویانه و توأم با ریسک کن که کار من در زمان عرضه‌اش بود.»

● پیام فرهنگی

ظاهراً جونزی در کارش موفق بوده زیرا سنداک بعد از عرضه فیلم در سطح جهان نیز مثل روزهای قبل از اکران از آن تعریف می‌کند. سنداک معتقد است بسیاری از فیلم‌های ویژه کودکان و متمرکز بر این رده‌های سنی آثار نسبتاً خوبی نیستند و خود او هم اصراری بر دیدن آنها نداشته است. سنداک می‌گوید آثار سینمای کودکان ساخته شده در اروپا بسیار بهتر و عمیق‌تر و تأمل برانگیزتر از کارهای هالیوودی هستند که سطحی بودن و توجه بیش از حد به عامل فروش و گیشه در آنها حرف اول را می‌زند و در این ارتباط «زندگی من به سان یک سگ» کار معروف لاسه هالستروم سوئدی را مثال می‌زند و می‌گوید: «اروپایی‌ها بسیاری از سدها را قبل از ما در امریکا شکستند و ما امریکایی‌ها همچنان احمق و سطحی‌نگر مانده‌ایم و فکر می‌کنیم که سینمای کودک یعنی فقط «تنها در خانه». سینما و فیلم در هر گونه و رده ای باید حامل پیام فرهنگی باشد و حقایق را بگوید و رؤیایی دروغین نباشد و این چیزی است که من در تضاد با کمپانی‌های دروغ پرداز و ناسالم هالیوود سعی در اجرا و ارائه آن داشته و

کوشیده ام در قلمرو کودکان واقعی ناآرام و در وادی حقایق بگردم وخوشحالم که جونزی هم در اقتباس سینمایی قصه من و ساخت فیلمی از روی آن به انتخاب خودش و یا به اجبار این نگرش را تکرار کرده است. مکس براساس زمان انتشار اولیه کتاب من و با محاسبه سالهای سپری شده اینک باید ۵۰ساله شده باشد اما او برای من و میلیون‌ها کودک در سطح جهان هنوز همان ۶، ۵ سال سنی را دارد که در قصه من داشته و همچنان کودک است. این اعجاز منحصر به‌فرد آثار هنری است که گاهی فکر می‌کنم حتی طرز نگرش غیرمتعارف من و تندی‌های جونزی هم قادر به تغییر دادن آن نیست.»

منبع: Premiere