دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
چتر محبت
اول؛
این چند سطر را برای تسلای دلم مینویسم؛ برای تسلای دل مردم کوچه و بازار مینویسم که از نزدیک با زندگی زاهد بیتکلف، فقیه ربانی، مرحوم آیتالله شیخ احمد سعیدی قوچانی آشنایی دارند. مردی که همه را زیر چتر محبت خود قرار میداد. برای طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، نجف و مشهد که پای حلقه درس او زانو میزدند، مینویسم؛ برای همه محبان اهل بیت که مراسم سوگواری و روضهخانه او را انتخاب میکردند، برای فقرای شهر که مایحتاج زندگی آنان را تأمین میکرد، برای تازه دامادها و نوعروسهایی که جهیزیه آنان را تأمین میکرد و برای همه آنان که دل به روحانیت بستهاند و علم و عمل را دو بال پرواز میدانند.
دوم؛
سردی و گرمی روزگار را خوب چشیده بود. هشتاد و چهار زندگی را سپری کرده بود و بیش از نیم قرن در حوزههای علمیه هم تحصیل کرده بود هم تدریس. شاگردان زیادی که از فضلای حوزههای علمیهاند را تربیت کرد. او میدانست و خوب تجربه کرده بود که طلاب حوزههای علمیه با مشکلات عدیده مالی دسته و پنجه نرم میکنند؛ با این حال در حوزههای علمیه ماندگار شدهاند، او گفته بود: خدمتی که مقام معظم رهبری، آیتالله خامنهای به حوزههای علمیه کرده است. هیچ یک از علمای سلف و معاصر حتی مرحوم آیتالله حائری یزدی که مؤسسه حوزه علمیه قم است، نکرده است، این مرکز خدمات درمانی که برای طلاب ایجاد شده، کار بسیار بزرگ و ارزشمندی بود.
سوم؛
عالمی بود اهل عمل، در حلقه تدریس او در حوزه علمیه قم، شاگردان زیادی زانو میزدند. با این حال در زندگی روزمرهاش، مثل مردم کوچه و بازار کارهای شخصی و روزمره را انجام میداد. کم توقعی بود و بیمؤنه و پرثمر. گاه توی حاشیه خیابان منتظر تاکسی میماند، گاه هم در صف نانوایی میایستاد، برای خریدن نان.
چهارم؛
خانهای که در محله ما داشت، کانون محبت به آلالله بود و محل انس مردم به ولایت. هرکسی وارد آن خانه میشد عشق اهل بیت عصمت و طهارت وجودش را بیمه میکرد. پیرمرد خودش مینشست کنار در، به همه خوش آمد میگفت و وقتی توی مراسم، کسی روضه میخواند، بیشتر از همه گریه میکرد. به خصوص وقتی برای مادر سادات، حضرت فاطمه روضه میخواندند.
پنجم؛
اهل مطالعه و تحقیق بود، حرفهایش مستند روایی داشت، شبهای درسی تا دیر وقت چراغ اتاقش روشن بود و با مطالعه و تحقیق سر درس حاضر میشد، با این حال اهل تهجد و شب زندهداری.
ششم؛
همیشه به فکر فقرا بود، خانهاش مثل کمیته امداد، افراد زیادی را زیر پوشش خود قرار داده بود، برنج، روغن، آذوقه و لباس، جهیزیه، سهمیه مستمندانی بود که به این خانه مراجعه میکردند. او با دست سخاوتمندش همیشه یار مددکار فقرا بود.
هفتم؛
روزهای آخر که به زیارتش نایل میآمدم، از بیماری، سخت دچار ضعف شده بود و گرفتار بستر. پوست بدن به استخوانها چسبیده بود، گاه از هوش میرفت و گاه به هوش میآمد، با این همه میگفتند؛ کتابهایی که پیرامون او است برای مطالعه انتخاب کرده است و مطالعه میکند!
چشمهای بیرمقش را که باز میکرد خطر وهابیت را گوشزد میکرد! گویا قسمت بود که از اول شوال در کُما باشد تا در سالروز تخریب قبور ائمه بقیع که نسبت به آن بسیار حساس بود به دیدار معبود شتافت.
محمد خامهیار
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی صادق زیباکلام مجلس انتخابات دولت انتخابات مجلس مجلس دوازدهم انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور دولت سیزدهم
قتل سیل فضای مجازی تهران هواشناسی شهرداری تهران زلزله سازمان هواشناسی وزارت بهداشت پلیس سلامت بارش باران
سایپا خودرو حج تمتع قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا گاز بازار خودرو حقوق بازنشستگان نمایشگاه نفت ایران خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران جشنواره فیلم فجر دفاع مقدس تئاتر سینمای ایران تلویزیون رضا عطاران سینما نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سریال
فناوری کره زمین
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه حماس افغانستان سازمان ملل رفح اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ برتر بازی هوادار باشگاه پرسپولیس لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران سپاهان باشگاه استقلال
هوش مصنوعی شفق قطبی همراه اول خورشید مریم میرزاخانی ایلان ماسک تبلیغات ناسا اپل نوآوری گوگل
سرطان رژیم غذایی کاهش وزن دیابت فشار خون استرس قهوه بارداری افسردگی