چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

روی ماه خداوند را ببوس


روی ماه خداوند را ببوس

هر کس روزنه ای است به سوی خداوند، اگر اندوهناک شود. اگر به شدت اندوهناک شود.
دود سیگارش را بیرون می دهد و بعد چیزی می گوید که از تعجب خشک ام می زند. تعجبم به این خاطر است که عین همین …

هر کس روزنه ای است به سوی خداوند، اگر اندوهناک شود. اگر به شدت اندوهناک شود.

دود سیگارش را بیرون می دهد و بعد چیزی می گوید که از تعجب خشک ام می زند. تعجبم به این خاطر است که عین همین جمله را چند هفته پیش علیرضا تلفنی به من گفته بود: «کلیدها به همان راحتی که در را باز می کنند، قفل هم می کنند. مثل اینکه فلسفه بدجوری در را بسته.»

آدرس دکتر فیضی را روی تکه ای کاغذ یادداشت می کنم و می پرسم: «به نظر تو اصلا وجود داره؟»...

- «در را می گی یا کلید را؟»

- «خداوند را می گم.»

انگار جن دیده باشد صورت اش را برمی گرداند و صاف زل می زند توی چشم هام...

همه چیز ناگهان به هم ریخت. وقتی بازی شروع شد من به سرعت فرار کردم و او دنبال من دوید. من گفتم من توی بازی نیستم. اما او همه اش می گفت آهسته تر آهسته تر. دور استخری می چرخیدیم. بعد من تندتر دویدم و او هم مجبور شد سریع تر بدود. به خدا تقصیر من نبود. من رفتم روی لبه ی استخر. او گفت اونجا نرو! من اهمیت ندادم. بعد او هم آمد روی لبه. آنقدر چرخیدم تا گیج شد. اما من گیج نشدم. به خدا تقصیر من نبود. من به پشت سرم نگاه نمی کردم. خیلی ترسیده بودم. بعد شنیدم که تالاپی افتاد توی آب. آب به سر و روی من پاشید.

چند لحظه ساکت می شود. قبل از آنکه بگویم شماره را عوضی گرفته است و گوشی را بگذارم، از روی کنجکاوی پرسیدم: «بعد چی شد؟»...

وقتی خداوند در معصومیت کودکان، مثل برف زمستانی می درخشد تو کجایی یونس؟ واقعا تو کجایی؟ شاید خداوند در هیچ جای دیگر هستی مثل معصومیت کودکی، خودش را اینگونه آشکار نکرده باشد. من گاهی از شدت وضوح خداوند در کودکان، پر از هراس می شوم و دلم شروع می کند به تپیدن. دلم آنقدر بلند بلند می تپد که بهت زده می دوم تا از لای انگشتان کودکان خداوند را برگیرم. کجایی یونس؟ صدای مرا می شنوی؟

روی ماه خداوند را ببوس، این نام رمانی است نوشته مصطفی مستور که تکه هایی از آن را خواندید. این کتاب رمانی است تقریبا فلسفی که برهه ای از زندگی پسری را به قلم آورده که به واسطه خداوند عاشق می شود اما به ناگاه در وجود خداوند شک می کند و این شک زندگی اش و حتی عشقش را تحت الشعاع قرار می دهد و مسئله وجود خداوند اصلی ترین موضوع زندگی اش می شود و هم زمان که در پی یافتن پاسخ این سوال است بر روی موضوع پایان نامه اش که علت خودکشی یک استاد دانشگاه جوان است کار می کند و...

وحید بلندی روشن / تبریز