جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

فردا نگرها


فردا نگرها

اگر مقایسه ای بین بنگاه های ایرانی و خارجی انجام دهیم, بدون شک, یک وجه تمایز آن را در عملکرد مدیریت در شرایط بحران می بینیم

اگر مقایسه‌ای بین بنگاه‌های ایرانی و خارجی انجام دهیم، بدون شک، یک وجه تمایز آن را در عملکرد مدیریت در شرایط بحران می‌بینیم.

تحولات بازارها باعث شده‌اند دو نگرش سنتی و مدرن در خصوص مدیریت بحران مطرح باشند.

در نگرش سنتی که بیشتر به آرام کردن اوضاع نامطلوب بنگاه معنی می‌شود، مدیران عمدتاً درگیر پیشبرد اهداف مرسوم سازمانی خود هستند و تنها زمانی که با شرایط فوق‌العاده مواجه می‌شوند، سعی بر آن دارند تا آسیب‌ها را به حداقل برسانند. اما این نوع نگرش در اقتصاد امروز، تفکر مستهلکی است. در هر لحظه از زمان، این امکان وجود دارد که یک خطر از پیش اندیشیده نشده، تمام رشته‌های سازمان را پنبه کند. حیات بنگاه در قرن حاضر، علاوه بر مکانیزم سوددهی‌اش، نیازمند تدوین بسته‌های گوناگون از پیش برنامه ریزی شده جهت رویارویی با تحولات احتمالی در آینده است.

تمام بنگاه‌هایی که در طول زمان از صحنه حذف شده‌اند، تنها به این دلیل که برنامه‌ای درست و حسابی در قبال رویارویی با بحران‌ها نداشته‌اند، با چنین مشکلاتی مواجه شده‌اند. در سوی مقابل، بنگاه‌هایی که ارزیابی کارآمدی از وضعیت موجود داشته‌اند، توانسته‌اند ضرب و آسیب‌های بحران را تا سر حد ممکن بگیرند و از شدت آن بکاهند. اتفاقی که سال گذشته برای بریتیش پترولیوم افتاد، نمونه‌ای بارز از این شیوه مدیریت بود. انفجار سکوی نفتی، سقوط سهام بی‌پی را به همراه داشت، اما قدرت تحلیل و ارزیابی درست از شرایط و اتخاذ بهترین تصمیم، مجدداً این فرصت را به آنها داد که در مسیر بازیابی عظمت و شکوه خود قرار بگیرند.

● آنالیز اطلاعات

برای رویارویی با بحران‌هایی که حیات بنگاه را به خطر می‌اندازند، باید ضمن شناسایی درست از شرایط بنگاه، بازار را هم به طرز کارآمدی رصد کرد و اطلاعات درستی از مشتریان به دست آورد. در مدیریت استراتژیک برای مقابله با ریسک‌ها به برنامه ریزی سیستمی برای تولید یک خروجی قابل اعتماد و هماهنگ با جوانب و شرایط بنگاه پرداخته می‌شود تا از این طریق، درصد تحقق بحران‌ها تا سرحد امکان کاهش یابد. ابزار مدیریت استراتژیک کمک شایانی به درک این وضعیت می‌کند و درست به همین دلیل، امروز مورد توجه سازمان‌های پیشرو قرار گرفته است.

این را هم باید در نظر داشت که بحران سازمانی، تنها به معنای مثلاً درگیر شدن با شرایط رکودی و یا صرفاً بروز اختلافات داخلی و مواردی نظیر آن نیست. بلکه می‌تواند به شکل‌های متنوعی همچون شیوع فساد، نفوذ سیستم‌های اطلاعاتی رقبا به سازمان، نقص در ارایه سیستم اطلاع رسانی سازمان، بد نامی محصول به هر دلیل، خدشه در خدمات پشتیبانی، کاهش تقاضا و یا حتی تحریم محصولات از سوی بازار و مصرف کنندگان باشد.

البته اگر بخواهیم کمی دقیق‌تر به این مسأله نگاه کنیم، بنا به تعاریف علم مدیریت، باید بین بحران (Crisis) و فاجعه (Disaster) تفاوت قایل شد. در حقیقت آن چیزی که مدیران ما از آن به عنوان بحران یاد می‌کنند، فاجعه است که یک پله بالاتر از بحران قرار دارد. بحران، آن شرایطی است که از ساختارهای نامناسب سازمانی پدیدار گشته‌ است. اعتصاب‌ها، شایعات، رشوه، برگشت محصول به هر دلیل و حتی تغییر و تحولات عوامل طبیعی که قادرند سود بنگاه را به مخاطره ‌اندازند در حوزه بحران‌ها قرار می‌گیرند.

بد نیست بدانید پیچیدگی این مسأله باعث شده علاوه بر نوع بحران، شدت آن را هم به دسته‌های گوناگون تقسیم بندی کنند و با توجه به این طبقه بندی‌ها راهکارهای مقابله با آنها را تدبیر نمایند. شاید مصطلح‌ترین طبقه بندی، ۳ دسته بحران‌های مقطعی، بحران‌های تدریجی و نهایتاً بحران‌های ادامه‌دار باشد که امروز دسته سوم به دلیل آن که اثر مخرب بیشتری بر سازمان‌ها بر جای می‌گذارد و تقریباً ترکیبی از بحران‌های نوع اول و دوم است اهمیت بیشتری پیدا کرده است.

● مدیران ریسک آگاه ایران

یکی از دلایل اصلی افزایش ریسک بنگاه‌ها، عوامل محیطی خارج از کنترل مدیران است. هر چه محیط تغییرات بیشتری بپذیرد درصد افزایش ریسک و به تبع آن نیاز به مدیران ریسک را بالا می‌برد و جالب آن که آماردانان هم با محاسبه روابط، وجود این ارتباط را در ضریب ریسک نشان داده‌اند. حال به نظر شما ریسک‌ها در کشور ما با توجه به شرایط پُرتحولمان در حوزه اقتصاد و سیاست، بیشترند و یا در کشورهای توسعه یافته و نوظهور امروز؟ طبعاً پاسخ به این سؤال نیاز به تحقیق و تفحص خاص و گسترده‌ای ندارد. اما با این حال، نسبت مدیران آگاه به ریسک در کشور ما به این قبیل کشورها تقریباً به سمت صفر میل می‌کند. شاید دلیل به این برگردد که در شرایط بحران، شناخت درستی از مسأله صورت نگرفته است، اطلاعات قابل اطمینانی وجود ندارند تا بتوان آنها را بررسی کرد و در نهایت محیط بسته، اجازه ارزیابی راه حل‌های موجود را به مدیران نمی‌دهد.

از تأثیر اقتصاد دولت محور هم نباید غافل شد. در این سال‌ها اگر چه تلاش شده تا حجم دولت کوچک شود و بعضاً موفقیت‌هایی نه چندان چشمگیر هم در این زمینه کسب شده‌، اما بخش خصوصی ما آن بخش خصوصی قدرتمند و ریشه‌دار اقتصاد آزاد و سرمایه محور نیست که بخواهد در سطحی گسترده عمل کند و مدیریت بحران برایش اهمیت داشته باشد. توسعه بخش خصوصی واقعی در آینده می‌تواند به تدریج این مسأله را کمرنگ کند.

در نهایت باید گفت که برای پرورش مدیران ریسک آگاه، باید در درجه اول خود و توانایی‌هایمان را باور کنیم. نگاه کنید به بحران‌هایی که در طول تاریخ معاصر، با آنها روبه‌رو شده و سربلند بیرون آمده‌ایم. سپس باید با باور این که شفاف‌سازی اطلاعات چه ابزار باعظمتی برای این مهم است، به تلاش برای ایجاد محیطی شفاف دست بزنیم و در آخرین مرحله با حرکت به سمت اقتصاد آزاد، زمینه را برای توسعه بنگاه‌داری و اقتصاد پیشرفته فراهم آوریم.