جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

بنیاد همگرایی جدید در منطقه


بنیاد همگرایی جدید در منطقه

همان روزی که بشار اسد رایزنی خویش با طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه را شروع کرد سفیر جدید ایران در آنکارا پیام عزیمت قریب الوقوع رئیس جمهوری کشورمان را به طرف ترک تقدیم کرد

همان روزی که بشار اسد رایزنی خویش با طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه را شروع کرد سفیر جدید ایران در آنکارا پیام عزیمت قریب الوقوع رئیس جمهوری کشورمان را به طرف ترک تقدیم کرد. این خبر به روشنی از گشایش یک خط همکاری تازه میان سه قدرت منطقه حکایت می کرد. تهران، دمشق و آنکارا گرچه پیش از این نیز در تحولات منطقه همکاری راهبردی داشته اند اما این همکاری ها اغلب حالت دوجانبه داشته و کمتر به سطح یک همپیمانی سه جانبه و استراتژیک راه یافته بود. اما اکنون آهنگ همکاری ها به سمت یک پیمان سه جانبه پیش می رود.

محافل سیاسی جهان نیز از همین زاویه دیدارهای اخیر احمدی نژاد و بشار اسد و دیدار قریب الوقوع رئیس جمهوری کشورمان با سران آنکارا را تحلیل می کنند. البته اندیشه و سناریو چنین همکاری راهبردی از قبل روی میز وزارت خارجه این کشورها وجود داشته اما هر سه طرف برای عملیاتی کردن چنین پروسه ای منتظر زمینه ها و شرایط تازه ای بودند که اکنون به نظر می آید این زمینه در فصل تازه تحولات منطقه فراهم شده است.

عوامل زیادی دست به دست هم داده اند تا این سه قدرت منطقه ای در شاهراه تحولات خاورمیانه نقش سه پل ارتباطی را برای طرف های بین المللی پیدا کنند. شاید یک دهه زمان صرف شد تا جامعه جهانی به درکی تازه بویژه از نقش تهران و دمشق دست یابند.

در همه بحران هایی که هشت سال پس از ۱۱ سپتامبر جغرافیای این سه قدرت را احاطه کرد، تهران و دمشق و آنکارا بیشترین هزینه را پرداخته اند، سهم آنها از بحران بزرگی مثل فاجعه اشغال عراق فقط آوارگی یا ناامنی سازمان یافته در مرزها نبود که با این فاجعه بسیاری از پروژه های صلح وتوسعه در منطقه متوقف شد.

بنابراین دور از انتظار نبود که با پایان حیات بوش که به تبع عقب نشینی این کشور از بحران های خاورمیانه را در پی خواهد داشت سه کشور بزرگ همسایه عراق طرحی نو برای همکاری بریزند. آنها در حالی هندسه یک همکاری نو را ترسیم کرده اند که بسیاری از سناریوها و پیمان های همکاری به حالت تعطیل در آمده است و چندین پروژه مهم مربوط به مذاکرات سازش در قاهره، تل آویو، رام الله و ریاض متوقف شده و به تبع آن اعتماد و دوستی میان دولت های عربی بایکدیگر و با بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای به هم ریخته است و از این حیث خاورمیانه، یکی از آشفته ترین دوران های خویش را سپری می کند.

اما حرکت اولیه ای که رؤسای جمهوری ایران وسوریه برای ساختن این عمارت دوستی در آنکارا برمی دارند ویژگی های قابل ذکر دیگری هم داردکه نباید از نظر دور داشت:

۱) میزان تمایل به همگرایی میان این سه قدرت بیش از آنکه یک تصمیم دولتی ورسمی باشد «یک مطالبه مردمی» است. کمتر کسی را در توان جامعه ایرانی، سوری وترک می توان یافت که به این طرح نگاه تردید آمیز داشته باشد.

در یک نگاه دور به همگرایی سه کشور این گونه تلقی می شود که آنکارا برخلاف تهران و دمشق چندان زیر تیغ تحریم ها و تهدیدات دولت نومحافظه کاران قرار نداشت، اما افکارعمومی و رسانه های ترکیه برداشتی متفاوت از این دارند. آنها چنان که در تظاهرات عمومی نیز نشان داده اند از سیاست جنگی بوش بویژه در عراق به عنوان یک بلیه سیاسی در تقدیر خویش یاد می کنند و بر این باورهستند که با اشغال ۵ساله عراق توسط ارتش امریکا بود که نوار مرزی و مناطق قومی ترکیه به کانون ناامنی و بحران تبدیل شد. نظرخواهی هایی هم که در این مدت از شهروندان ترکیه صورت گرفته حاکی از آن است که میزان بی اعتمادی دراین کشور نسبت به امریکا کمتر از جامعه ایران یا سوریه نیست.

تلاش های دولت اردوغان برای اصلاح خط مشی بوش در منطقه، همانند تلاش های بشار اسد در سوریه راه به جایی نبرده است و طبیعی است که تنها آلترناتیو چنین وضعیتی، ایجاد یک پروژه همکاری امنیتی در سطح منطقه خواهد بود یعنی همان چیزی که به نظر می آید احمدی نژاد، اسد و اردوغان به آن رسیده اند. ایجاد یک مثلث همگرایی برای سه دولتی که در اثر الزامات تاریخی با سه مناقشه بزرگ عراق، لبنان و فلسطین همجوار هستند خود بزرگترین تضمین است تا مانع از تحمیل یک طرح امنیتی در مناطق مجاورشان شوند.

افزون براین در داخل جامعه ترکیه عوامل دیگری به جز بی اعتمادی به بوش موجب شده میل به همگرایی با کشورهای اسلامی تشدید شود از جمله این عوامل می توان به رفتارهای تبختر آمیز اروپا و داستان ملال آور عضویت ترکیه در اروپا اشاره کرد که خواسته یا ناخواسته غرور ملی این کشور را خرد کرده است. درست است که دولت اردوغان این پروژه عضویت را با قوت دنبال می کند اما با ترکیب اسلامی که دولت، مجلس و ریاست جمهوری این کشور پیدا کرده است اقبال برای همگرایی با جهان اسلامی در آنکارا روز به روز بیشتر شده است.

۲) نزدیکی این سه قدرت منطقه ای که امروز دارای اعتبار سیاسی بالایی در جهان اسلام هستند به یک سلسله تصورات و پندارهای محافل سیاسی خط بطلان کشید.

در مدتی که نقش طرف های مصری و سعودی و اردنی به حاشیه رفت دیپلماسی آنکارا و دمشق تحرک سیاسی گسترده ای را برای ایفای نقش در معادلات سیاسی خاورمیانه شروع کرد که برخی محافل این تحرکات را نشانه هایی از تغییر و تعدیل نگاه آنها به جبهه مقاومت یا خللی در همپیمانی ترکیه و سوریه با ایران تعبیر کردند. در این فهرست آنها به دوستی تازه سوریه و ترکیه با اروپا و شرکت بشار اسد و اردوغان در اجلاس اتحادیه مدیترانه پاریس پرداختند یا آن که مشارکت دمشق در سه دور مذاکره غیر مستقیم با تل آویو و آنکارا مقدمه ای برای چرخش در سیاست خارجی اردوغان و اسد وانمود کردند.

در حالی که همه این داوری ها در واقع تفسیرهای یک سویه ای بود که تریبون کشورهای حریف مقاومت نظیر العربیه ارائه می کرد و همه این تفسیرها آغشته به اغراض و منافع دولت هایی بود که در سه بحران بزرگ خاورمیانه یعنی عراق، لبنان و فلسطین در جایگاه حریفان مشترک تهران ظاهر شده و دست آخر خود را بازنده این بازی های بزرگ یافتند.

بر این اساس از نگاه ایرانی ها اتفاقات جدید در دیپلماسی آنکارا و دمشق مفهومی جز برد سیاسی جریان مقاومت نداشت. تهران در رویکرد تازه سارکوزی برای تنش زدایی با سوریه، حضور میانجیگرانه ترکیه در بحران های منطقه و همینطور گسیل هیأت های مذاکره رژیم صهیونیستی به آنکارا برای جلب نظر سوریه همان نشانه های روشن عقب نشینی را می دید که اتحادیه اروپا با گسیل سولانا و ویلیام برنز به ژنو و پس از سه سال تحریم و تهدید در برابر جمهوری اسلامی ابراز کرد. بنابراین تعبیر درست این حوادث زنجیره ای سخن آن دسته از ناظران خاورمیانه است که از تهران و دمشق و آنکارا به عنوان برندگان بازی های بزرگ تعبیر می کنند. کافی است به تقویم تحولات یک ساله خاورمیانه پس از اعلام شکست بوش در عراق یا لبنان نگاه شود در این چند ماه چندین اجلاس پرطمطراق سازش در شرم الشیخ، جده و پاریس یکی پس از دیگر به بن بست انجامید.

آخرین امیدهای جبهه غرب به لبنان بود جایی که در آن سخت ترین شیوه مبارزه ضد سوری جریان داشت و همه تلاش رایس و بوش براین بود که با روی کار آوردن یک جناح غربگرا دست کم بیروت را به سنگر مقابله با دمشق و مقاومت تبدیل سازد. اما این آخرین حصار به اصطلاح انزوای سوریه با سفر اخیر ولید معلم رئیس دیپلماسی سوریه به بیروت متزلزل شد بنابراین مجموعه حوادث اخیر خاورمیانه تصویر تازه از دیپلماسی ایران و سوریه و ترکیه ارائه کرده است. این رشته تحولات گویای این واقعیت است که تهران و دمشق و آنکارا چنین توفیقی را به واسطه «تحلیل درست» از پیچیدگی های حوزه سیاسی خاورمیانه از یک سو و محاسبات نادرست طراحان پروژه های جنگی کاخ سفید به دست آورده اند. به عبارتی برای کارگزاران دیپلماسی ایران وسوریه مسجل بود که سرمایه گذاری نظامی امریکا در عراق یا تکیه آنها بر بازیگران ورشکسته عربی جز اتلاف فرصت ها نتیجه ای در برندارد این اشتباه را طراحان امریکایی به طور مشخص در عرصه های عراق، لبنان و فلسطین دچار شدند.

۳) دومین آموزه تحولات جدید خاورمیانه این است که تنها ائتلاف ها و پیمان هایی دراین منطقه سوق الجیشی پایدار می ماند که بر شالوده اندیشه رهایی و احقاق حقوق ملت های منطقه بویژه دفاع از حقوق تضییع شده عراقی ها و فلسطینیان استوار باشد. این نکته رمز استواری پیمان سی ساله تهران ودمشق است و به نظر می آید که دیپلماسی اردوغان نیز به آنجا رسیده است. بنابراین می توان امیدوار بود که شالوده این اتحاد و دوستی سه جانبه بر اساس جهان بینی مشترک به جهان اسلام استوار شود. رمز دوام این دوستی این خواهد شد که آن سه قدرت تعهدی یکسان به احقاق فلسطینیان و همه ملت های ستم دیده بر دوش کشند.

محمد بخشنده