جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کشورهای کوچک؛ درس های بزرگ


کشورهای کوچک؛ درس های بزرگ

دو دهه پیش اکثر صاحب نظران می پنداشتند که درس دهه ۱۹۸۰ عبارت از این است که سرمایه داری به سبک ژاپن بهترین الگوست و دیگر کشورهای جهان نیز باید از آن الگو دنباله روی کنند. با این …

دو دهه پیش اکثر صاحب نظران می پنداشتند که درس دهه ۱۹۸۰ عبارت از این است که سرمایه داری به سبک ژاپن بهترین الگوست و دیگر کشورهای جهان نیز باید از آن الگو دنباله روی کنند. با این حال الگوی ژاپن در دهه ۱۹۹۰ جذابیت خود را از دست داد. یک دهه پیش نیز بعضی ها تصور می کردند که درس دهه ۱۹۹۰ عبارت از این است که سرمایه داری به سبک آمریکا بهترین الگو به شمار می آید و دیگر کشورهای جهان نیز باید از آن الگو دنباله روی کنند. با این حال الگوی آمریکا در دهه ۱۹۹۰ دیگر جذابیتی نداشت. از این رو سئوال این است هم اینک و در سال ۲۰۱۰ کشورهای جهان برای موفقیت، کدامین الگو را باید پیش روی داشته باشند؟ در سرتاسر جهان کشورهای کوچکی وجود دارند که دیگران می توانند الگوی آنها را مدنظر بگیرند. کاستاریکا در آمریکای مرکزی و موریتانی در آفریقا توانستند از مدتی پیش از همتایان خود پیشی بگیرند. این دو کشور با دوری گزیدن از نظامی گری فزاینده، پس اندازهای مالی خود را در آموزش و پرورش و دیگر

برنامه های اجتماعی مناسب، سرمایه گذاری کردند.

شیلی نیز با توسل به ابتکاراتی توانست بهتر از دیگر همسایگان آمریکای جنوبی اش عمل نماید. نهادهای مالی شیلی نوعی بودجه ضد دوره ای را تضمین می کنند. نهادهای مالی شیلی از دو عنصر کلیدی بهره مند هستند: توازن ساختاری بودجه که اجازه می دهد کسری بودجه فقط تا حدی وجود داشته باشد که بهای کنونی مس پایین تر از تراز ده ساله اش بوده یا خروجی اش کمتر از روند طولانی مدت باشد. دو گروه از کارشناسان فنی این کشور فارغ از فرایندهای سیاسی درباره روندها در قیمت و برون داد مس تصمیم گیری می کنند. سنگاپور با یک راهبرد منحصر به فرد توسعه توانست به جایگاه یک کشور ثروتمند ارتقا پیدا کند. رویکرد پدرسالارانه در مورد پس اندازها و کاربرد مکانیسم قیمت برای مقابله با معضل ترافیک شهری یکی از مهم ترین ابتکارات این کشور محسوب می شود (که بعدها مورد تقلید لندن نیز قرار گرفت). از دیگر کشورهای پیشرفته کوچک نیز می توان درس های زیادی را آموخت. نیوزیلند در دهه ۱۹۸۰ با آماج قرار دادن تورم و نیز اصلاحات آزادسازی، راهگشای بسیاری از بانک های مرکزی جهان شد. شاید حزب کارگر نیوزیلند به خوبی نشان داد که دولت های چپ گرای مرکزی گاهی اوقات بهتر از دولت های راست گرای مرکزی می توانند آزادسازی اقتصادی را به اجرا بگذارند.‏ایرلند اهمیت سرمایه‌گذاری خارجی مستقیم را به همه جهانیان نشان داد. استونی با ساده کردن سیستم مالیاتی خود از طریق مالیات ثابت در سال ۱۹۹۴، پیشرو بسیاری از کشورهای کوچک (ابتدا اسلواکی) در اروپای مرکزی و شرقی و مناطق دیگر (همانند موریتانی) شد.

‏البته منظور از اشاره به مثال های مذکور این نیست که می توان این راهکارها را به راحتی در مناطق دیگر جهان نیز به کار بست، بلکه منظور این است که می توان ابتکارات مذکور را در زمینه های مختلف جغرافیایی بومی سازی کرد. از سوی دیگر منظور این نیست که رویکردهای مزبور به طور کامل مسئولیت موفقیت اقتصادی کشورهای مورد اشاره را برعهده دارند (چرا که شماری از کشورهای فوق هم اینک با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم می کنند).هم اینک با در نظر گرفتن موارد بی شمار باید اذعان داشت که برای الگو بودن نیازی نیست که کشورها حتما بزرگ باشند. کشورهای کوچک گرایش بیشتری به سوی تجارت آزاد دارند؛ و اغلب اوقات پذیرای ایده های جدید نیز بوده و نسبت به کشورهای بزرگ آمادگی بیشتری برای دربرگیری تجربیات نوین دارند. نتایج این تجربیات -حتی در صورت ناکامی نیز- می تواند درس های مفیدی را برای دیگران ارائه دهد. ‏

جفری فرانکل‏

استاد علم حکومت در دانشکده جان اف. کندی دانشگاه هاروارد‏

مترجم: یعقوب نعمتی وروجنی