دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

درباره عشق و زندگی


درباره عشق و زندگی

نگاهی به نمایش ”ملی” نوشته ”هنگامه مفید” و کارگردانی ”افسانه زمانی”

نمایش مَلی از تنهایی ­ها و در به دری­ های انسان می­ گوید. این تنهایی زجرآور و ملال آور که در یکی شدن با دیگری و وصال معشوق، راه به جایی بهتر برای عبور از زندگی ختم می شود. بنابراین مَلی نمایشی درباره عشق و زندگی است که با زبان و بیانی ساده و حتا عامیانه مطرح می­ شود. اما آن قدر در آن، داشته­های فرهنگی بسیار است که ارزشمندی اش فراتر از خواست­ های معمول در دل متن جاری است.

مَلی هم نمایشی موسیقایی و به اصطلاح موزیکال است، هم نمایشی عروسکی است و هم نمایشی صحنه ای، از مجموعه این تلفیق ها اثری کاملن ایرانی و به اصطلاح معمول، نمایشی ایرانی یا نمایشی مِلّی سر گرفته است. تمام این موارد دست به دست هم داده تا شاهد یک اثر در خور تامل با بهره وری از زیبایی شناسی فرهنگ عامه و کوچه و بازار باشیم.

موسیقایی است به این دلیل که در مرکز ثقل اتفاقات، یک گروه مطرب قرار گرفته اند که در خانه اعیان و اشراف کارشان نوازندگی و خوانندگی است. تمام تصنیف ها در کار برگرفته از موسیقی عامیانه و مردمی است. ترانه هایی که هنوز هم شنیدن -شان دلنشین است.

عروسکی است و در آن دو نوع عروسک وجود دارد که به زیبایی و هماهنگی خاصی برای ورود و خروج و پیوستگی این عروسک ها فکر شده است. عروسک نخی (ماریونت مدل اروپایی) که دربرگیرنده شخصیت مطرب ها و مَلی (همان دختر کر و لالی که در واقع پسر است) هستند. مدل دیگر هم همان شکل حقیقی کفگیر، ملاقه و قاشق است که اینها مدل میله ای (به دلیل دسته دار بودنشان شاید به شمار آیند) است. هم ساخت عروسک به زیبایی است و هم گرداندن آن با توانایی و تسلط انجام شده است. عروسک نخی این توان مندی را دارد که در شناساندن آدم ها مقبول بیفتد. "افسانه زمانی" در گروه آران بهروز غریب پور عضو است و این هم برآمده از عروسک های نخی این گروه است. این تقلید کردن که بسیار هم زیباست و از آن دست تقلیدهای کارآمد است، می تواند در گروه های دیگر عروسکی نیز کارایی خود را داشته باشد. کفگیر هم برای القای لحظات شادمانی و طنز و زدن نوکر خانه زاد یا همان پسر بیگم خانم (با بازی فرزین محدث) به کار گرفته شده است. یعنی مدل ساخت عروسک هم متناسب با کاربرد آن در فضاست. بنابراین این شیوه ها مکمل هم شده اند تا فضایی خلاق و پرتکاپو را مشاهده کنیم.

ملی اثری صحنه ای است چون آدم ها در کنار هم و به موازات عروسک ها در فضا جولان می دهند. این باعث شده تا بازیگران بتوانند حضور زنده خود را هم به شیوه بازی های کمدی علنی کنند. نمایش شادی آور است، غیر از این هم انتظاری نیست. باید مردم بخندند، به این آدم ها، روابط و حرفی که برای گفتن است. نوکر خانه زاد می خواهد با سلطنت به اجبار بیگم خانوم (گلبرگ ابوترابیان) ازدواج کند. اما نوکر، خودش بمانی (مهشاد مخبری) را در نظر گرفته است. از آن طرف هم مَلی عاشق و دلباخته این دختر است. حتا نوکر بو برده که مَلی دختر نیست، بلکه پسری است در لباس زنانه. او هر چه می کند چون به ظاهر خل و چل است، کسی به او محل نمی گذارد. زری و پری هم درصددند تا با کمک هم "بمانی" را از این خانه دور کنند، تا اسباب ازدواج سلطنت (مریم معینی) و نوکر که هر دو عقب مانده ذهنی هستند، مهیا شود. قرار می شود که مَلی، "بمانی" را ببرد. اما "بمانی" با یک آقا مواجه می شود که خود را برادر مَلی معرفی می کند. صحبت از دلدادگی و ازدواج می شود. گویا چاره ای هم نیست، بمانی با این پسر می رود. بازی زندگی است. سرنوشت همانی می شود که مَلی می خواهد و نه آن چیزی که نوکر. نوکر هم به سلطنت می رسد. یعنی من بعد نانش در روغن است، چون داماد آقای خانه شده است.

داستان ساده و یک خطی است، اما فراز و نشیب ها طوری است که تماشاگر از آن لذت لازم را ببرد و بخندد. اما این خندیدن هم در نوشتن و هم در اجرا کنترل شده است. چراکه همه چیز روی لبه تیغ است تا شکل اجرا در نهایت کاملن شادی آور باشد و به ظاهر مبتذل تلقی نشود. همه چیز بیانگر اندیشه ای است که در آن باید عشق و دلدادگی آدم ها و سرنوشت متعادل و خوشبختی تصویر و تصور شود. اجرا هم وامدار همین نکته سنجی اساسی موفق می شود.

مَلی ضمن بیان ساده در اجرا به دنبال یادآوری ارزش های هنری و زیبایی شناسانه هم هست. متن که به نظر می رسد درخشش خاص خود را در کنار دیگر متن های هنگامه مفید دارد، متنی در خور تامل و زیباست. اینکه بخواهی نمایش موزیکال بنویسی، در ایران ما چندان رونقی ندارد. شاید هم کمتر فردی از پس این نوع نوشتار برای اجرا بر آید.

اجرای افسانه زمانی هم از تلفیق گرفته تا مدل اجرا و چیدمان صحنه قابل تامل است. شاید بتوان سالن اجرا یا مدل دیگری برای چیدمان وسایل صحنه و طراحی آن در نظر گرفت که ترکیب بندی بهتری بر اجرا حاکم شود و گیرایی اثر بیشتر شود؛ چراکه هنوز هم می توان بر نزدیک شدن تماشاگر به صحنه به دلیل آن که تداعی گر مجلس عروسی است، تاکید کرد. در عین حال طراحی رضا مهدی زاده قابل تحسین است. این تحسین به خاطر تبعیت از سادگی متن و اجراست. این بار بر خلاف اجرای جشنواره، مطرب ها در بالاتر از بقیه مکان زندگی شان در نظر گرفته شده اند که این خود نمونه ای کلیشه شکن در شناساندن این هنرمندان در باطن پاک و دوستدار مردم بوده است. بله، حکایت همان چیدمان کلی است که این تالار قشقایی شاید جواب گوی آن نبوده، و اگر باشد نیاز به بازاندیشی دیگر باره دارد.

طراحی نور و لباس هم به تناسب فضا، شکل گرفته است. لباس معرف فضای ایرانی است. لباس نوکرها و مطرب ها در یک خانه اعیانی است. نور هم که بیانگر فضای شادی آوری است که باید ته دل تماشاگر، روشنایی احاطه یابد.

بازیگران و عروسک گردان ها هم واقعن عرق ریزان روح دارند، چون یک لحظه هم از آنچه هستند و در تبادل دیالوگ ها کم نمی گذارند. شاید هم هر شب نیاز باشد که کارگردان نکاتی را گوشزد کند، چون انرژی آنان زیاد است و نباید زیاده روی کنند. خنداندن هم برای خود حد متوسطی دارد، نه فراتر و نه فروتر. اما آنان در ارائه لهجه ها، حرکات، نحوه بیان و ارائه بدن های منعطف کم نمی آورند. این یعنی غایت بهره وری از داشته های لازم برای ارائه یک بازی در خور دیدن.

رضا آشفته