پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

با درگذشت بهارلو و یاحقی خزان ویولن نوازان رسید


با درگذشت بهارلو و یاحقی خزان ویولن نوازان رسید

وجود شرایط اجتماعی خاص و روند تجدد طلبی مردم این ساز را در میان علاقه مندان موسیقی محبوب كرد و به تدریج شرایط طوری شد كه موسیقی ایرانی در نیمه اول قرن حاضر بدون وجود ویولن امری موهوم بود

ویولن با زحمت‌های فراوان و طاقت‌فرسای ابوالحسن صبا و به انزوا‌رفتن كمانچه در سال‌های آغازین قرن معاصر جای خود را در موسیقی ایرانی باز كرد.

وجود شرایط اجتماعی خاص و روند تجدد‌طلبی مردم این ساز را در میان علاقه‌مندان موسیقی محبوب كرد و به‌تدریج شرایط طوری شد كه موسیقی ایرانی در نیمه اول قرن حاضر بدون وجود ویولن امری موهوم بود. در‌واقع انگیزه تحریر این یادداشت و ذكر این مقدمه، پایان‌یافتن نسلی از نوازندگان ویولن بود كه از چنین نگرش و مكتبی برخاسته بودند و از اركان آموزش و اجرای ویولن بودند. با درگذشت پرویز یاحقی و در پی او محمد بهارلو، ویولن و ویولن‌نوازی ایرانی تاحدودی دچار نقصان جبران‌ناپذیری شد كه مایه تاسف است و صد‌البته كه امید می‌رود شاگردان و رهبران این دو استاد بتوانند چراغ راه آنها را برافروخته دارند. اما آنچه كه جبران‌ناپذیر است، به فراخور شخصیت هریك از این زنده‌یادان قابل تامل است، چیزی كه نبودن یاحقی را تا حدودی برای ساختار موسیقی ایران و ادامه یك سنت موسیقایی دشوار می‌كند، نبوغ، حس و تكنیك او بود كه كمتر بعد از او تكرار شد. نبوغ او تا حدی بود كه در سال‌های جوانی به‌عنوان سولیست (تكنواز) اركستر گل‌ها انتخاب شد و طی سالیانی كه فعالیت داشت، بسیاری از آثار ماندگار در ذهن و زبان مردم را خلق كرد. از آن جمله می‌توان به بیداد زمان، می زده شب، سراب آرزو و ... اشاره كرد كه هنوز هم در میان مردم رایج است. در سبك و تكنیك او با گلیساندوهای گوشنواز و دلچسب، اجرای تریل‌های قوی و سریع با انگشتان دوم و سوم، آرشه‌‌پرانی‌های متناسب و شناخته‌شده در میان مردم، انتخاب پوزیسیون‌های متناسب و مختلف، نزدیك‌كردن آرشه به خرك در حین نوازندگی و استفاده بجا از سیم‌های ۴۰ و گستره‌های صوتی خاص كه به وضوح می‌توان در تكنوازی‌های شایان او شنید. طبیعی است كه با تغییر روند موسیقایی كشور و تغییرات ایجاد شده در ساختار اجتماعی و روحی مردم، ویولن نیز تغییر جایگاه داد و در این سال‌ها یاحقی در انزوا زیست. به‌غیر از چند تكنوازی كه در سال‌های اخیر از او منتشر شد حالا كمتر نشانی از شیوه، صدا و موسیقی یاحقی در این سال‌ها می‌شنویم.

درگذشت محمد بهارلو نیز از زاویه‌ای دیگر به پیكره ویولن‌نوازی ایرانی ضربه زد و آن بحث آموزش ویولن است. اگرچه بهارلو در ابتدای كارش و در سال های جوانی و میانسالی نشان داد كه نوازنده چیره‌دستی است اما عوامل و شرایط مختلف از او یك معلم و محقق ساخت، معلمی كه در سال‌های اخیر، خودش و آموزشگاهش یكی از مراكز اصلی آموزش ویولن ایرانی بود. او نخستین موسیقیدان ایرانی بود كه در پروژه‌ای مستقل و با انگیزه‌ای فردی و بدیع در زمان خود به تحقیق درباره فرم‌های سازنده موسیقی ایرانی پرداخت. در زمان او فقط زنده‌یاد روح‌الله خالقی بود كه چنین اندیشه‌ای را در خود پرورش داده بود. با وجود تمام موانع، بهارلو ۶ جلد كتاب درباره فرم‌های ایرانی منتشر كرد كه اكنون با گذشت ۵۰ سال از آن روزها هنوز كتابی با این حالت و در این زمینه نوشته نشده است. درگذشت او هم از این منظر جای تاسف دارد كه یك معلم صاحب شیوه، آن هم در ساز ویولن، از میان ما رفته است و به‌نظر می‌رسد كمتر كسی بتواند این كمبود را جبران كند. كوتاه‌سخن اینكه با درگذشت این دو نوازنده، انبان موسیقی «گلهایی» ما خالی‌تر از پیش شد و این خالی شدن ما را متوجه از بین رفتن قسمتی از تاریخ معاصر موسیقی‌مان می‌كند. این مساله تاسف‌آور است. در این میان تنها همایون خرم در میان ماست كه امید می‌رود بتوانیم محضر او را به هر شیوه‌ای كه شده درك كنیم. آنچه می‌تواند راهنمای این مسیر باشد، توجه به هنرمندان در زمان حیات و اهمیت به شیوه و سبك فردی آنهاست. بهتر آن است كه دغدغه انتقال این شیوه‌ها را به نسل بعد داشته باشیم، شیوه‌ای كه از بزرگانی چون صبا و حسین‌خان یاحقی آغاز شده و لازم است به ما برسد.