جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

رابطه ی اسلام و ایران رویكرد تمدنی


رابطه ی اسلام و ایران رویكرد تمدنی

نظریه پردازان تمدن, عوامل مختلفی را برای شكل گیری یك تمدن برشمرده اند و گاه به تأثیر باورهای دینی در فرایند توسعه و پیشرفت تمدن توجه داشته اند ولی عنصر دین به عنوان جوهره ی تمدن, هنوز جایگاهی شایسته در این نظریه ها نیافته است

نظریه‏پردازان تمدن، عوامل مختلفی را برای شكل‏گیری یك تمدن برشمرده‏اند و گاه به تأثیر باورهای دینی در فرایند توسعه و پیشرفت تمدن توجه داشته‏اند؛ ولی عنصر دین به عنوان جوهره‏ی تمدن، هنوز جایگاهی شایسته در این نظریه‏ها نیافته است. از سوی دیگر درباره‏ی نقش و رسالت دین اندیشمندان دین‏شناس و جامعه‏شناسان دین دیدگاه‏هایی متفاوت ارائه كرده‏اند. اگر تمدن‏سازی را نیز در حیطه‏ی هدایت كه رسالت اصلی دین است، بدانیم؛ آن گاه می‏توانیم از توانمندی دین و آموزه‏های دینی در حوزه‏ی تمدن‏سازی و ساز و كار آن سخن به میان آوریم. آموزه‏های دین در حوزه‏ی تمدن‏سازی با هر قوّت و توانی كه باشد، بسان بذری است كه اگر در محیطی مناسب افشانده نشود عینیت و تحقق بیرونی نخواهد یافت.

بررسی وضعیت ایران قبل و پس از ظهور اسلام و نیز بررسی وضعیت جامعه‏ی یكپارچه‏ی اسلامی پیش و پس از گرویدن ایرانیان به این جامعه می‏تواند ما را به سمت دركی كلی‏از تعامل آنها رهنمون باشد. مطالعات تاریخی نشان می‏دهد كه یكی از سرزمین‏هایی كه اسلام توانست توانمندی خود را برای تمدن سازی در آن به اثبات برساند، ایران زمین بود. در نگاهی كلی می‏توان گفت برترین خدمت ایران به اسلام فراهم ساختن زمینه‏ای برای تجلّی قدرت تمدن‏سازی دین بود و از جمله خدمت‏های اسلام به ایران نیز جهت دادن به توان تمدنی ساكنان این سرزمین كُهن بود.

موضوع تمدن و عناصر سازنده‏ی آن و عوامل مؤثر در فراز و فرود آن، یكی از مهم‏ترین مباحثی است كه در دهه‏های اخیر از سوی نظریه‏پردازان مورد توجه قرار گرفته است.۲ مطالعات و بررسی‏های تمدنی، حجمی قابل توجه یافته است با وجود این، هنوز شاخه‏ی علمی مستقلی تحت عنوان تمدن‏شناسی در دانشگاه‏های كشورهای اسلامی شكل نگرفته است.۳ مطالعات تمدنی در حال حاضر، بیش از همه در فضای علم تاریخ صورت می‏گیرد و پژوهشگران تمدن، همان تاریخ پژوهان هستند كه به عنوان یك گرایش علمی بر روی تمدن متمركز شده‏اند و در نتیجه بیشتر آثار مربوط به تمدن، آثار مربوط به تاریخ تمدن است. ولی در حوزه‏ی دیگر علوم نیز كمابیش مطالعاتی درباره‏ی تمدن صورت می‏گیرد كه مهم‏ترین این حوزه‏ها را می‏توان علوم مرتبط با فرهنگ و توسعه دانست. فرهنگ به عنوان بخش نرم‏افزاری تمدن، خود به خود زمینه‏ساز ورود به بحث تمدن می‏باشد و توسعه نیز به عنوان گام‏های اولیه‏ی خلق یك تمدن، گاه پژوهشگران را به بحث درباره‏ی تمدن می‏كشاند. در همین چارچوب، منابعی كه به گونه‏ای به موضوع ویژگی‏های یك جامعه‏ی كمال یافته و توسعه یافته اختصاص دارد به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع تمدن نیز نظر دارند.۴در نگاهی كلی مطالعات تمدنی رایج در حوزه‏ی علم تاریخ را می‏توان به دو شاخه تقسیم كرد:

۱. مطالعاتی كه با رویكرد گزارش تمدن‏ها و دستاوردهای آن صورت می‏گیرد و به تاریخ نقلی شبیه است و هم در مرحله‏ی تحقیق از ساز و كار تاریخ نقلی و هم در مرحله‏ی ارائه گزارش تحقیق از شیوه و سبك تاریخ نقلی تبعیت می‏كند. نگاه به تمدن در این رویكرد، یك نگاه درونی است. این گونه مطالعات گاه خالی از تحلیل نیست، ولی به مرحله‏ی نظریه‏پردازی در زمینه‏ی كلّیت تمدن نمی‏رسد. شاید بتوان از ویل دورانت به عنوان نمونه‏ای برای این دسته از مطالعات تمدن نام برد.

۲. مطالعاتی كه با رویكرد نظریه‏پردازی درباره‏ی تمدن صورت می‏گیرد و به آنچه تاریخ عقلی نامیده می‏شود، شباهت دارد و مباحث آن با پاره‏ای مباحث فلسفه‏ی تاریخ و جامعه‏شناسی تاریخ، پیوند می‏خورد. در این مطالعات نقل حوادث و ارائه‏ی گزارش از تمدن‏ها صرفاً به عنوان ذكر نمونه صورت می‏گیرد و دغدغه‏ی اصلی پژوهشگر، مباحث نظری تمدن است. به عنوان نمونه آثار توین‏بی، یوكیچی،۵ اشپینگلر، اتكینسون و حتّی هانتینگتون در این دسته از مطالعات تمدنی می‏گنجد. در این رویكرد، نگاه به تمدن لزوماً نگاهی بیرونی است. با توجه به سرشت فلسفی نگاه دوم به تمدن، در میان آثار فیلسوفان نیز می‏توان به اجمال یا تفصیل و به صراحت یا به اشارت به دیدگاه‏هایی در این زمینه دست یافت از جمله در آثار هگل، ماركس و... .

درباره‏ی تمدن اسلامی نیز می‏توان این دو نوع مطالعات را از هم بازشناخت. افرادی مانند آدام متز، هامیلتون گیب، گوستاو لوبون، فیلیپ حتی، آندره میكل، جرجی زیدان و گوستاو گرونبام‏۶ و در میان مسلمانان، علی الخربوطلی‏۷ و دیگران بیش از آن كه درباره‏ی تمدن اسلامی نظریه‏پردازی كنند با رویكردی تاریخی به گردآوری داده‏ها و گزارش‏های مربوط به این تمدن و بازگویی آنها پرداخته‏اند. البته نمی‏توان انكار كرد كه هیچ گزارش تاریخی خالی از نظریه‏ها، مبادی و مبانی نظری نیست، ولی گاه مورخان وقت خود را صرف تبیین و بررسی این مبانی می‏كنند و گاه بدون صرف وقت برای اینگونه مباحث، مستقیماً به سراغ نتایج نشأت گرفته از آن مبانی می‏روند. آثار تاریخ‏نگاران تمدن اسلامی نیز خالی از مباحث نظری نیست و از تجزیه و تحلیل نوشته‏های آنان می‏توان به مبانی فكری، پیش فرض‏های انسان‏شناسی، تاریخ‏شناسی و تمدن‏شناسی آن‏ها پی‏برد، ولی آنان خود، مستقیماً به این مباحث نپرداخته‏اند. اگر بخواهیم از برخی اندیشمندانی كه به جای تاریخ‏نگاری تمدن، به ارائه‏ی مباحث نظری پیرامون آن پرداخته‏اند، یاد كنیم؛ می‏توان به افرادی مانند: ابن خلدون، مالك بن نبی،۸ خفاجی‏۹ و سید قطب،۱۰ امام خمینی،۱۱ علامه اقبال لاهوری،۱۲ انور الجندی‏۱۳ و حسین مونس‏۱۴ اشاره كرد. این اندیشمندان نیز - حداقل در برخی آثار خود - بیش از آن كه به ارائه‏ی گزارش درباره‏ی وجوه مختلف تمدن اسلامی بپردازند، توجّه خود را به مبانی و ابعاد نظری تمدن اسلامی و كلیات آن و مسائلی مانند تعامل آن با دیگر تمدن‏ها و عوامل صعود و سقوط آن و راه احیای دوباره‏ی آن معطوف داشته‏اند. طبیعی است، این افراد و به تَبَع، دیدگاه آنها از نظر اتقان و ژرفا در یك سطح نیست و برخی از آنها نگاهی جامع و فراگیر به موضوع دارند و برخی دیگر تنها به یك یا چند بعد از ابعاد موضوع نگریسته‏اند.

البته صاحب‏نظرانی هستند كه هم از روش تحلیلی و هم روش گزارش‏دهی آثاری پدید آورده‏اند كه از هر دو جنبه حائز اهمیت است.۱۵

اگر آثار مستشرقان را درباره‏ی تمدن اسلامی از این منظر با یكدیگر مقایسه نماییم، می‏بینیم كه در نگاهی نقلی و تاریخی محض به تمدن اسلامی، بحث دین و باورهای دینی به عنوان بخشی غیر قابل انكار در تمدن اسلامی خود را نشان می‏دهد، یعنی یك تاریخ‏نگار تمدن اسلامی هیچ راهی جز اختصاص دادن بخشی قابل توجه از گزارش‏های تاریخی خود به مظاهر رفتاری، فكری، نهادی و نمادی اسلام ندارد. به عنوان مثال در اغلب كتاب‏های تاریخ تمدن اسلامی چندین فصل به علوم اسلامی، مساجد، آداب و آیین‏های اسلامی مانند حج اختصاص یافته است. ولی در منابعی كه به نظریه‏پردازی درباره‏ی تمدن اسلامی پرداخته‏اند، چنین نیست و نگاهی روشن پیرامون نقش و جایگاه دین در خلقِ یك تمدن و به طور مشخص، نقش آموزه‏های دینی اسلام در خلق تمدن اسلامی وجود ندارد. گرچه نظریه‏های عمومی تمدن كه ویژه‏ی تمدن اسلامی طراحی نشده است، كمابیش به عنصر دین توجه داشته‏اند و افرادی مانند توین بی، نقشی محوری برای دین و معنویت قائل شده‏اند، اما باید به ضعف نظریه‏های مربوط به تمدن اسلامی اعتراف كرد. در اكثر این نوشته‏ها و تحلیل‏ها نسبت به نقش واقعی دین در خلق تمدن بی‏توجهی شده است، در نتیجه در فهم تمدن اسلام نیز به نوعی سطحی‏نگری دچار شده‏اند و روح تمدن اسلامی و دستاوردهای آن را به تعدادی ستون و بنای تاریخی كاهش داده‏اند. نویسندگان مسلمان معاصر نیز به این موضوع توجه كرده‏اند و كمابیش در آثار آنان نكاتی در این زمینه به چشم می‏خورد.

موضوع نقش دین در شكل‏گیری تمدن از منظری دیگر قابل بررسی است. در فضای كنونی بازنگری اندیشه‏های دینی موضوع نقش و توانایی دین در زندگی دنیوی انسان‏ها و حیطه‏ی دخالت دین در دنیای آنها، یكی از مباحثی است كه در مطالعات فلسفه‏ی دین، كلام‏جدید و جامعه‏شناسی دین مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و این پرسش بنیادین مطرح شده است كه اصولاً دین تا كجا وارد زندگی انسان‏ها خواهد شد و كدام قلمرو را برای دامنه‏ی نفوذ خود برگزیده است. دیدگاه نظریه‏پردازان در این باره نیز متفاوت است. بر اساس دیدگاه كسانی كه كاركرد و نقش حداقلی برای دین قائل هستند اصولاً نمی‏توان از نقش دین در تمدن‏سازی سخن گفت، زیرا به اعتقاد آنها دین از جمله دین اسلام نقش و وظیفه‏ای دنیایی ندارد و دین تنها متولّی تعیین اعمال عبادی انسان و تأمین و تضمین كننده‏ی آخرت او است. در نگاه این افراد، تمدن پدیده و محصولی بشری است و در حیطه‏ی مطالعات دینی قرار نمی‏گیرد. از سوی دیگر كسانی نیز هستند كه نقش وظیفه و كاركردی حداكثری برای دین قائل هستند و درباره‏ی گستره‏ی حضور و دخالت دین تا آنجا پیش می‏روند كه حتّی دین را متولّی تبیین و تعیین قواعد و قوانین ریاضی و طبیعی هم می‏دانند. اینها با این استدلال كه «و لارَطْبِ وَ لا یَابِسٍ إِلَّا فِی كِتبٍ مُّبِین»۱۶ تمدن‏سازی را مانند همه‏ی پدیده‏های دیگر در زمره‏ی وظایف و كاركردهای دین به حساب می‏آورند و لذا برای شناخت قواعد تمدن‏سازی به سراغ آموزه‏های دینی می‏روند.

نویسنده: محسن الویری

منبع: فصلنامه تاریخ اسلام ، شماره ۲۰

پی‏نوشت‏ها:

۱.استادیار دانشگاه امام صادق(ع).

۲. برای بحث‏هایی در زمینه‏ی تعریف تمدن، ر.ك: سلیمان الخطیب، اسس مفهوم الحضارهٔ فی الاسلام، ص ۲۱-۶۶؛ كریم جبر الحسن، عملیه النهوض الحضاری، فصل اول؛ احمد سائح، اضواء علی الحضاره الاسلامیه، ص ۱۷ - ۲۰؛ محمود خالدی، الاصول الفكریه للثقافه الاسلامیه، ج ۱، ص ۶۱.

۳. البته منابعی درباره‏ی وجوه مختلف تمدن از جمله فلسفه‏ی تمدن نوشته و یا ترجمه شده است، ولی هنوز راهی دراز تا شكل‏گیری یك رشته‏ی علمی مستقل به نام علم تمدن‏شناسی داریم، درباره‏ی فلسفه‏ی تمدن، كتاب احمد محمود صبحی با عنوان، فی فلسفهٔ الحضارهٔ و نیز كتاب آلبرت شفیتزر كه با عنوان فلسفهٔ الحضارهٔ به عربی ترجمه شده است، قابل توجه است.

۴. در این‏جا بنا بر ذكر منابع نیست، ولی به عنوان نمونه، كتاب احمد شلبی با عنوان المجتمع الاسلامی و اسس تكوینه كاملاً با مباحث تمدنی پیوند دارد و البته نمونه‏های بسیار زیادی در این زمینه می‏توان یافت.

۵. از نظریه‏پردازان تمدن در آسیای جنوب شرقی است كه نظریات او را پایه‏گذار تمدن جدید ژاپن می‏دانند. كتاب نظریه تمدن او به زبان فارسی هم ترجمه شده است.

۶. در كتاب Islam; Essays in the Nature and Growth of a Cultural Traditionبه ویژه در فصل آخر كه تئوری وامداری و اقتباس فرهنگی Theory of cultural Borrowing را مطرح كرده است.

۷. علی الخربوطلی، در كتاب الحضارهٔ العربیهٔ الاسلامیهٔ.

۸. مالك بن بنی، مشكلات الحضارهٔ.

۹. محمد عبدالمنعم، الاسلام و الحضارهٔ الانسانیهٔ.

۱۰. سید قطب، الاسلام و مشكلات الحضارهٔ.

۱۱. امام خمینی(ره)، در سخنان و موضع‏گیری‏ها.

۱۲. علامه اقبال لاهوری، احیای فكر دینی، نیز در لابه لای اشعار.

۱۳. الجندی، الاسلام و الحضارهٔ.

۱۴. حسین مونس، الحضارهٔ: دراسهٔ فی اصول و عوامل قیامها و تطورها.

۱۵. بهترین نمونه در این زمینه آثار سید حسین نصر است، به عنوان مثال، علم و تمدن در اسلام و دیگر علم در اسلام كه دومی به اهتمام احمد آرام ترجمه و به چاپ رسیده است.

۱۶. انعام / ۵۹.

۱۷. به عنوان نمونه، الخطیب در كتاب اسس مفهوم الحضارهٔ فی الاسلام، فصل دوم با عنوان: دور الفكرهٔ الدینیهٔ فی تكوین الحضارهٔ و فصل سوم با عنوان عقیدهٔ الحضارهٔ الاسلامیهٔ.

۱۸. اصالت انسان یا اصالت جامعه از مباحث فلسفی تاریخ و جامعه‏شناسی است و دیدگاه‏های مختلفی درباره‏ی آن وجود دارد و در این مختصر امكان بحث درباره‏ی آن وجود ندارد. در مورد تأثیر این دیدگاه بر نظریه‏ی تمدن، از جمله، ر.ك: مصطفی الشكعه، معالم الحضارهٔ الاسلامیه، ص ۳۳-۳۸

۱۹. قصص / ۵. ترجمه: و ما اراده كردیم كه بر آن طایفه‏ی ضعیف و ذلیل در آن سرزمین منت گذارده و آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث (ملك و جاه فرعونیان) گردانیم.

۲۰. انبیاء / ۱۰۵. ترجمه: (و در كتب انبیاء سلف وعده دادیم) كه البته بندگان نیكوكار من ملك زمین را وارث و متصرف خواهند شد.

۲۱. برای بحث‏هایی در این زمینه، از جمله، ر.ك: الشكعه، پیشین، ص ۲۷ به بعد؛ عون الشریف قاسم، الاسلام و الثورهٔ الحضاریهٔ، ص ۴۶ - ۷۰ به ویژه در بحثی با عنوان القرآن و الحضاره؛ سائح، پیشین، ص ۲۰ - ۵۲، وی به ویژه بر عنصر علم تكیه كرده است؛ البوطی، منهج الحضارهٔ الانسانیهٔ فی القرآن؛ عثمان، القیم الحضاریهٔ فی رسالهٔ الاسلام؛ الاسلام و الثورهٔ الحضاریهٔ.

۲۲. در این باره منابع بسیار زیادی وجود دارد و كتاب‏های تاریخی مانند تاریخ طبری و مروج الذهب و الكامل فی التاریخ و عیون الخبار ابن قتیبه و مانند آن مشحون از نمونه‏هایی است كه این ادعا را اثبات می‏كند. محمد محمدی كه درباره‏ی تأثیر ادبیات ایران پیش از اسلام بر ادبیات اسلامی و عربی تحقیقاتی ارزشمند انجام داده است در نخستین بخش از كتاب آداب اللغهٔ العربیهٔ و تاریخ‏ها در بحثی با عنوان بدء ظهور عناصر ایرانیه فی الادب العربی (ص ۱۴۳ به بعد) تلاش كرده است نقطه‏ی آغاز این تأثیرگذاری را نشان دهد.

۲۳. برای بحثی در این زمینه و نیز اطّلاع اجمالی از فعالیت‏های مستشرقان در زمینه‏ی تمدن اسلامی، ر.ك: محسن الویری، مطالعات اسلامی در غرب، ص ۱۵۴ - ۱۶۴.

۲۴. از جمله درالشكعه، پیشین، ص ۳۳ - ۳۸. وی از نظریه‏ی عربی نبودن تمدن اسلامی دفاع كرده است؛ حكمت فریحات و ابراهیم الخطیب، مدخل الی تاریخ الحضارهٔ العربیهٔ الاسلامیهٔ، ۲۳ - ۳۱.

۲۵. درباره‏ی ویژگی جهانی بودن اسلام و مستندات آن ر.ك:

Alviri, Intercultural Communication among the Muslims in the First Islamic Decades, p۲۰-۲۳.

منابع:

- القرآن الكریم.

- آرام، احمد، علم در اسلام (تهران، سروش، ۱۳۶۴ش)

- ابوخلیل، شوقی، الحضارهٔ العربیهٔ الاسلامیهٔ (طرابلس، كلیهٔ الدعوهٔ الاسلامیهٔ، ۱۹۸۷م).

ابن خلدون، عبدالرحمن محمد، مقدمهٔ ابن خلدون (بیروت، الاعلمی للمطبوعات، بی‏تا).

- الویری، محسن، مطالعات اسلامی در غرب (الدراسات الاسلامیه فی الغرب)، (تهران، سمت، ۱۳۸۲).

- البوطی، محمد سعید رمضان، منهج الحضارهٔ الانسانیهٔ فی القرآن (دمشق، دارالفكر، ط ۱، ۱۴۰۲ق).

- الحسن، كریم جبر، عملیهٔ النهوض الحضاری (بیروت، دارالهادی، ۱۴۱۳ق/ ۱۹۹۳م).

- خالدی، محمود، الاصول الفكریهٔ للثقافهٔ الاسلامیهٔ (عمان، دارالفكر، ط ۱، ۱۹۸۳م / ۱۴۰۳ق)

- الخربوطلی، علی حسنی، الحضارهٔ العربیهٔ الاسلامیهٔ: حضارهٔ السیاسیهٔ، الادارهٔ و القضاء، الحرب و الاجتماع، الاقتصاد، التربیهٔ و التعلیم، الثقافهٔ و الفنون (القاهرهٔ، مكتبهٔ الخانجی).

- الخطیب، سلیمان، اسس مفهوم الحضاره فی الاسلام (القاهره، الزهراء للاعلام العربی، ط ۱، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م).

- خفاجی، محمد عبدالمنعم، الاسلام و الحضارهٔ الانسانیهٔ (بیروت، دارالكتاب اللبنانیهٔ).

- سائح، احمد، اضواء علی الحضارهٔ الاسلامیهٔ (ریاض، داراللواء، ۱۴۰۱ق / ۱۹۸۱م).

- الشریف، احمد ابراهیم، دراسات فی الحضارهٔ الاسلامیهٔ (القاهرهٔ، دارالفكر العربی، ط ۲، ۱۹۸۱م).

- شفیتزر، آلبرت، فلسفهٔ الحضارهٔ (القاهرهٔ، مطبعهٔ مصر).

- شلبی، احمد، المجتمع الاسلامی و اسس تكوینه، اسباب ضعفه و وسائل نهضته (قاهرهٔ، مكتبهٔ النهضهٔ المصریهٔ، ۱۹۸۶م).

- شیدر، هانز هینرش، روح الحضارهٔ العربیهٔ (بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۴۹م).

- الشكعه، مصطفی، معالم الحضارهٔ الاسلامیهٔ (بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۷م).

- صبحی، احمد محمود، فی فلسفهٔ الحضارهٔ (الاسكندریهٔ، مؤسسهٔ الثقافیهٔ الجامعیهٔ، بی‏تا)

- عثمان، محمد فتحی، القیم الحضاریهٔ فی رسالهٔ الاسلام (ریاض، الدار السعودیهٔ للنشر، ط ۱، ۱۹۸۲م).

- فریحات، حكمت عبدالكریم؛ الخطیب، ابراهیم یاسین، مدخل الی تاریخ الحضارهٔ العربیهٔ الاسلامیهٔ (عمان (اردن)، دارالشروق، ۱۹۸۹م).

- قاسم، عون الشریف، الاسلام و الثورهٔ الحضاریهٔ (بیروت، دارالجیل؛ الخرطوم، دارالمأمون المحدودهٔ، ط ۳، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م).

- متز، آدام، الحضارهٔ الاسلامیهٔ فی القرن الرابع الهجری أو عصر النهضهٔ فی الاسلام، ترجمه‏ی محمد ابوریده و رفعت البداوی (بیروت، دارالكتاب العربی).

- محمدی، محمد، آداب اللغهٔ العربیهٔ و تاریخ‏ها، الجزء الاول (تهران، جامعهٔ تهران، ۱۳۳۵ش).

- مونس، حسین، الحضارهٔ: دراسهٔ فی اصول و عوامل قیامها و تطورها (الكویت، عالم المعرفه، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۸م).


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.