سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

چرا بیماری اعصاب می گیریم


چرا بیماری اعصاب می گیریم

یک درصد مردم از اختلال های روانی شدید و ناتوان کننده رنج می برند و بیش از ۱۰ درصد آنها مبتلا به اختلال های روانی خفیف هستند

یک درصد مردم از اختلال‌های روانی شدید و ناتوان‌کننده رنج می‌برند و بیش از ۱۰ درصد آنها مبتلا به اختلال‌های روانی خفیف هستند. ۱۵ تا ۲۰ درصد مردمی که به علت بیماری‌های جسمی به درمانگاه‌ها، مراکز بهداشتی، مطب‌های خصوصی و بیمارستان‌ها مراجعه می‌کنند، مشکل‌های خفیف روانی دارند؛ در حالی که خود از آن اطلاع ندارند و تحت‌درمان‌های متفاوت دیگری قرار می‌گیرند...

امروزه میلیون‌ها نفر از بیماری‌ روانی رنج می‌برند و برای گرفتن خدمات تشخیصی و درمانی به مراکز درمانی مراجعه‌می‌کنند تا جایی که به‌نظرمی‌رسد تسهیلات سلامت و بهداشت روان ما برای نیاز رو به رشد جامعه به این خدمات، کافی نیست. باوجود پیشرفت زیاد علم پزشکی در حوزه شناخت و درمان بیماری‌های وابسته به روان، هنوز هم در مورد علل ابتلا به بیماری‌های روانی سوالات زیادی مطرح می‌شود. به نظر می‌رسد دیدگاه‌ها در مورد بیماری‌های روانی در طول تاریخ بسیار تغییر کرده است. برای پی بردن به علت ابتلا به بیماری‌های روان‌پزشکی با دکتر نوید هنربخش، روان‌پزشک، استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران و عضو کمیته روان‌درمانی انجمن علمی روان‌پزشکی گفت‌وگو کرده‌ایم.

▪ آقای دکتر! بیماری های روانی را در دوران باستان می شناختند؟

- بله، ولی آن را به جسم و حتی این دنیا مربوط نمی دانستند و علت بیماری‌های روان‌پزشکی (به عبارت دقیق‌تر «اختلالات روان‌پزشکی») را تسخیر روح به‌وسیله شیطان می‌‌دانستند. در اروپای قرون وسطی نیز همین باور وجود داشت.

▪ پس به عبارت بهتر آن را بیماری نمی‌دانستند، چه زمانی به عنوان بیماری به آن نگاه و توصیف شد؟

- برای اولین بار بقراط ۴۰۰ سال قبل از میلاد علت بیماری‌های روانی را تغییر در کارکردهای بدنی عنوان کرد. او بیماری‌های انسان را چه روانی و چه جسمی، ناشی از برهم ریختن «اخلاط چهارگانه» یعنی دم، سودا، صفرا و بلغم، می‌دانست. بقراط معتقد بود این اخلاط تحت‌تاثیر عوامل بیرونی مانند هوا، غذاها و... قرار می‌گیرند و تعادلشان از بین می‌رود. این مفهوم باعث شد مردم مشکلات روانی را مشکل اخلاقی یا معنوی ندانند بلکه به آن مانند دیگر مشکلات و بیماری‌های جسمی مانند فشارخون یا دیابت نگاه کنند و به درمان بپردازند.

▪ از چه زمانی روان‌پزشکی به شکل نوین آن شکل گرفت؟

- از نیمه دوم قرن بیستم، کشف داروها و آثار آنها از طریق تغییرات در هورمون‌های مغزی که همان انتقال‌دهنده‌های عصبی یا نوروترانسمیترها هستند، باعث شد تفکر جسمی‌دانستن بیماری‌های روان‌پزشکی بیشتر رواج یابد. مثلا داروهای ضدافسردگی با افزایش سروتونین و نوراپی نفرین باعث بهبود افسردگی می‌شوند. از مهم‌ترین نظریه‌ها در مورد سبب‌شناسی بیماری‌های روان‌پزشکی، نظریه «برهم کنش ژن و محیط» است. منظور از ژن، عوامل جسمی‌ای است که فرد را مستعد ویژگی‌های خاص مثلا یک بیماری خاص می‌کند. این نظریه به این معنی است که مثلا فرزندان والدینی که دچار فشارخون هستند به احتمال بیشتری به فشارخون مبتلا خواهند شد اما اگر همین فرزندان یاد بگیرند رژیم غذایی مناسبی داشته باشند، ورزش کنند و در محیطی کم استرس زندگی کنند، ممکن است بتوانند مانع ایجاد فشارخون شوند. نتایج تحقیقات نشان می‌دهد چنین مفهومی در مورد بیماری‌های روان‌پزشکی نیز صحیح است.

▪ در مورد علل و زمینه‌های مستعدکننده بیماری‌های روان‌پزشکی توضیح می‌دهید؟

- بله، یکی از عواملی که باید از آن نام برد؛ ژنتیک است. ژن‌ها عواملی درون سلول‌های بدن هستند که باعث تعیین صفات و ویژگی‌های فرد و ایجاد بیماری یا‌ استعداد ابتلا به آنها می‌شوند. اختلال «اسکیزوفرنی» که نوعی بیماری روان‌پزشکی و با اختلالات شدید واقعیت‌سنجی (وجود توهم و هذیان) همراه است، در یک درصد افراد جامعه دیده می‌شود. اگر یکی از دوقلوهای مشابه دچار این بیماری باشد، قل دیگر با احتمال ۵۰ درصد دچار آن خواهد شد (یعنی ۵۰ برابر بیشتر از سایر افراد جامعه). حتی اگر این دوقلوها در ۲ خانواده متفاوت بزرگ شوند، این احتمال تغییری نمی‌کند. این مساله اهمیت نقش ژن‌ها را در ایجاد بیماری‌های روان‌پزشکی نشان می‌دهد. البته نباید فراموش کرد با وجود یکسان بودن ژن‌ها، احتمال ابتلای قل دیگر صد درصد نیست. به عبارت دیگر، اگرچه نقش ژن‌ها در ایجاد بیماری‌های روان‌پزشکی مهم است اما تنها عامل ایجاد بیماری‌های روانی به شمار نمی‌رود. عامل دیگر، متعادل‌نبودن هورمون‌های شیمیایی (انتقال‌دهنده‌های عصبی) مغز است. برخی از بیماری‌ها در اثر کاهش نوعی هورمون در بدن ایجاد می‌شوند. در بیماری‌های روانی هم میزان هورمون‌های مغزی (نوروترانسمیترها یا انتقال‌دهنده‌های عصبی) کاهش می‌یابد یا از تعادل خارج‌می‌شود. این انتقال‌دهنده‌های عصبی ارتباط بین سلول‌های مغزی را ممکن و در نهایت حالت‌هایی مانند خلق (مثلا افسردگی یا شادی) را تنظیم می‌کنند بنا بر این نظریه، کاهش «سروتونین» و «نوراپی نفرین» باعث ایجاد افسردگی در افراد می‌شود.

▪ آیا استرس هم در ابتلا به بیماری‌های روانی موثر است؟

- بله، برخی از عوامل ایجادکننده وابسته به استرس هستند. همه افراد در جوامع امروزی مفهوم استرس را درک می‌کنند. از یک دیدگاه، ۲ نوع استرس وجود دارد؛ درونی و بیرونی. منظور از استرس‌های درونی، زخم‌ها و ضربه‌های عاطفی است که در گذشته زندگی فرد را متاثر کرده است و استرس‌های بیرونی در زندگی روزمره وجود دارند مانند کار یا مشکلات خانوادگی. ترکیب این ۲ نوع استرس باعث ایجاد تغییراتی در هورمون‌های شیمیایی مغز می‌شود. نتایج مطالعه‌های متعددی نشان داده‌اند افرادی که در زندگی به‌طور مزمن دچار استرس هستند، استعداد بیشتری برای ابتلا به افسردگی و اضطراب دارند.

▪ آقای دکتر! آیا عوامل بیرونی‌ای هم که ایجاد بیماری روانی کنند وجود دارد؟

- بله، مصرف مواد مخدر مانند کراک و تریاک و مواد محرک مانند شیشه ازعوامل مهم زمینه‌ساز بیماری‌های جدی روانی هستند. مثلا مصرف مواد محرک می‌تواند با تغییراتی که در انتقال‌دهنده‌های عصبی مغز مانند دوپامین ایجادمی‌کند، باعث اختلال در واقعیت‌سنجی یا همان «پسیکوز» شود. منظور از واقعیت‌سنجی، به‌وجود آمدن حالت‌های هذیانی و توهمی در فرد است.

▪ آیا اینکه می‌گویند «عقل سالم در بدن سالم است» درست است، به عبارت دیگر، آیا بیماری یا شرایط جسمی خاصی می‌تواند بیماری روانی ایجاد کند؟

- بله، برخی از بیماری‌های جسمی حالت‌های روانی فرد را تغییر می‌دهند مثلا پرکاری تیرویید باعث بی‌قراری و ایجاد اضطراب در فرد می‌شود.

▪ عوامل تغذیه‌ای چطور؟

- عوامل تغذیه‌ای نیز نقش مهمی دارند. مثلا ویتامین‌های گروه B باعث ثبات و سلامت روانی افراد می‌شوند و کمبود این ویتامین‌ها می‌تواند باعث تحریک‌‌پذیری، بی‌خوابی، افسردگی و حتی اختلالات شدیدتر شود. از آنجا که بدن این گروه از ویتامین‌ها را ذخیره نمی‌کند، هر فرد نیاز دارد مقادیر لازم را با رژیم غذایی روزانه خود به بدن برساند.

▪ چگونگی عبور از دوره‌های مختلف رشد و تکامل در کودکی هم می‌توانند باعث ابتلا به بیماری‌های روانی شوند؟

- البته نظریه‌های روان‌شناختی مختلفی در این مورد وجود دارد. برخی از نظریه‌های روانکاوانه، ریشه بیماری‌های روان‌پزشکی را در نوع ارتباطی که فرد در زندگی دوران کودکی خود با افراد مهم زندگی‌اش مانند پدر و مادر داشته است، جستجو می‌کند. مثلا کودکی که از حمایت مادر برخوردار نبوده و مادرش او را به نوعی رها کرده، احساس امنیت پایه را به‌دست نمی‌آورد و در دوران بزرگسالی ممکن است همواره نگران به هم خوردن رابطه‌اش با همسرش باشد. این فرد نمی‌تواند در رابطه با دیگران آرامش حاصل از امنیت روانی را تجربه کند که این امر خود می‌تواند زمینه‌ساز ابتلا به بیماری‌های اضطرابی شود.

▪ رفتارهای بیمارگونه که افراد در اطرافیان، جامعه و اقوام مشاهده می‌کنند، تاثیری در بروز بیماری‌های روان‌پزشکی دارند؟ یعنی ممکن است یادگیری در این بیماری نقش داشته باشد؟

- بله، یادگیری از مفاهیم پایه‌ای در نظریه‌های شناختی- رفتاری است، یعنی بسیاری از افکار و احساسات افراد نتیجه یادگیری‌ای است که از تجربه‌های قبلی خود داشته‌اند مثلا هنگامی که فرد در انجام کاری چند بار شکست می‌خورد، مفهوم «درماندگی» را «یاد می‌گیرد». این مفهوم، در بسیاری موارد مقدمه ابتلا به اختلال افسردگی خواهد بود. عوامل اجتماعی هم در بروز برخی بیماری‌های روان‌پزشکی موثر هستند. برخی از بیماری‌های روان‌پزشکی تحت‌تاثیر ارزش‌هایی که جامعه تعیین می‌کند، قرار می‌گیرند. اختلال «بی‌اشتهایی عصبی» از این بیماری‌هاست. در این بیماری فرد با روش‌های متفاوت سعی در کم کردن وزن خود دارد و این کاهش وزن در حدی است که سلامت و حتی حیات او را با خطر مواجه می‌‌کند. در جامعه‌ای که «لاغربودن» یک ارزش محسوب می‌شود، این اختلال شیوع بیشتری پیدامی‌کند. در واقع چنین اختلالی طی ۳ یا ۴ دهه اخیر که چنین ارزشی مطرح شده، به‌وجود آمده است.

▪ حرف آخر؟

- پرطرفدارترین نظریه امروزی در مورد سبب‌شناسی بیماری‌های روان‌پزشکی «نظریه زیستی - روانی - اجتماعی» است و همه نظریه‌های مطرح شده، به‌گونه‌ای در این نظریه خلاصه شده ‌است. عوامل زیستی، افکار و ادراکات، فشارهای اجتماعی و استرس‌های محیطی، ارزش‌های فردی و حس اعتماد به نفس، فقط قسمتی از چیزی است که دنیای روان‌شناختی منحصر به فرد هر انسان را تشکیل می‌دهد. در این نظریه تاکید می‌شود که نمی‌توان هیچ عامل منفردی را به عنوان تنها علت ایجاد بیماری روان‌پزشکی دانست بلکه عوامل متنوعی دست به دست هم می‌دهند تا یک بیماری در فردی خاص بروز یابد. یافتن عوامل متعددی که در ایجاد بیماری دخیل بوده‌اند، اثر چشمگیری در تعیین روش درمانی و در نهایت رسیدن به درمان مطلوب دارد.

دکتر فاطمه خالقی