شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

دغدغه های یک مادر خانه دار


دغدغه های یک مادر خانه دار

می دانید ما مادرهای خانه دار از تعطیلات استقبال می کنیم گل از گل مان می شکفد اصلا روزهای آخر سال تحصیلی که می رسد انگار که خودمان صبح به صبح می رفتیم می نشستیم پشت آن نیمکت ها و باقی قضایا بی تاب زنگ خلاصی روز آخریم

می‌دانید؟ ما مادرهای خانه‌دار از تعطیلات استقبال می‌کنیم. گل از گل مان می‌شکفد. اصلا روزهای آخر سال تحصیلی که می‌رسد انگار که خودمان صبح به صبح می‌رفتیم می‌نشستیم پشت آن نیمکت‌ها و باقی قضایا! بی‌تاب زنگ خلاصی روز آخریم...

بعد همین ما، دقیقا مثل همین حال را روزهای آخر شهریور وقت تدارک سال تحصیلی جدید داریم که بالاخره، چند ساعتی می‌رود مدرسه من هم می‌روم دنبال خودم بگردم بلکه بالاخره پیدا شدم. شایدپیدا کردم آن من گم شده را. همان من که به خودت قول داده بودی مثل مادرت لابلای کیسه‌های سبزی قورمه‌ای سرخ شده و لوبیا سبز و باقالی ریز یک دست فراموش نشود.

قبل از شروع تعطیلات طولانی تابستان ما دونفر مرتب درحال یادداشت برداشتنیم که چه کنیم بیشتر خوش بگذرد که تعطیلات هدر نرود حیف است. قبل از شروع سال تحصیلی هم برنامه می‌نویسیم مثلا چه کنیم وقت بیشتری برای بی‌دغدغه سر کردن داشته باشیم. آخرش هم بخش زیادی از قول و قرارها فراموش شده و نصفه کاره می‌مانند، تمام سال تحصیلی هم به چانه زدن برای تعیین نوشتن روی خط زمینه برای سامان دادن به دستخط خرچنگ قورباغه می‌گذرد مشقی که خیلی طول می‌کشد.

حالا تعطیلات شروع شده، باز نشسته‌ایم به برنامه‌ریزی برای تابستان?مان که بیرون برویم و از روزهای طولانی و تاریک شدن دیر وقت هوا استفاده کنیم. حتما چند تا موزه برویم (سال‌های قبل هم قرارمان همین بود. دست آخر فقط کاخ گلستان و آن حوالی رفتیم و منشور کوروش قبل از اینکه به رویت ما برسد مملکت را ترک کرد) شب‌ها خیلی دیر نخوابیم که صبح‌ها یک وقت خوبی بیدار شویم که نصف روز را از دست نداده باشیم، کوه برویم، به دیدن دوستان مان برویم که دل?مان برایشان تنگ‌ شده است. حواسم باشد فضایی فراهم کنم او هم دوستان قدیمی‌اش را که از هم دور افتاده‌اند یک دل سیر ببیند و با آنها بازی و معاشرت کند، با هم آشپزی کنیم، از روی کتاب پختن غذاهای ملل مختلف را تا آنجا که بضاعت و امکانات اجازه می‌دهد امتحان کنیم. اصلا چرا شیرینی نمی‌پزیم هیچ‌وقت؟ بخت مان را امتحان کنیم، کتاب بخوانیم، برای هم و برای خودمان! به هم ایده بدهیم برای کارهایمان، من یک سری خیاطی دست گرفته‌ام، او می‌خواهد مخترع شود و قرار است به هم ایده بدهیم، توی دلم فکر می‌کنم ترکیبش چه شود؟ می‌خواهد برای ترافیک تهران راه حل پیدا کند.

فکرهایمان را گذاشتیم روی هم دیدیم تنها راهش غیب و ظاهر شدن است، مثل جادوگرهای هری‌پاتر چون اگر قرار باشد با جاروی پرنده هم این طرف آن طرف برویم ترافیک و تصادف هوایی و به دنبال آن سقوط خواهیم داشت حتی درصد آسیب‌دیدگی تصادفات بالاتر هم می‌رود. با هم می‌خندیم. بعد فکر می‌کنیم معضلات بشری را رها و یک راهی برای مرتب نگه‌داشتن خانه‌مان مخصوصا اتاقش پیدا کنیم. اصلا چرا خانه‌ ما به آنی به هم می‌ریزد راستی؟ مردم چطور همیشه خانه‌شان مثل دسته‌ گل است؟ بعد اشکال‌های هم را به هم گوشزد می‌کنیم خیلی موشکافانه، نکته‌ این است ما با این همه دقت، چطور از خودمان و اشکالات?مان سرسری رد می‌شویم ! بعد فکر می‌کنم همین‌جاست نکته همین است، اشکالات خودت را به زبان بیاور، نگذار فکر کند روی برج عاج نشسته‌ای و بی‌نقصی. درست به جای اینکه چه کنیم و کارهای کارستان موعود، قدری گپ زدیم راجع به اینکه چه می‌کنیم؟! نتیجه‌اش بهتر بود. قرار شد چند روز اول بعد از تعطیلاتش فرمانروای مطلق باشد و کسی کاری به کارش نداشته باشد. بعد بنشینیم هر کدام اشکالات خودمان را لیست و دانه‌دانه برطرف کنیم بلکه موفق شدیم تا آخر تابستان عادت‌های خوبی را در خودمان نهادینه کنیم و سر و شکل خانه را معقول نگه داریم. کارهایمان هم زمین نماند.

نمی‌دانم موفق می‌شویم یا نه! نمی‌دانم تا انتهایش شب‌ها سر وقتش به تختش می‌رود و صبح واقعا یک وقتی بیدار می‌شود که روزش از دست نرود یا نه! نمی‌دانم چند تا موزه می‌بینیم، نمی‌دانم آخرش گذرمان به ارتفاعات شمال تهران می‌رسد یا نه؟ نمی‌دانم آخرش از وسایل شیرینی‌پزی‌مان استفاده خواهیم کرد یا اینکه باز مثل الان هر وقت هوس شیرینی کردیم به قنادی محبوب?مان مراجعه می‌کنیم؟ اما فکر می‌کنم اگر یاد بگیرد به انتقاداتی که خودش از خودش دارد توجه کند، اگر بتواند اشکالاتی که خودش می‌بیند همین محدوده‌ مرتب نگه‌داشتن سر و شکل اتاقش برطرف کند. اگر این پایبندی را یاد بگیرد اتفاقی بزرگ و یک گام بلند است. این یعنی من هم باید با او عوض شوم و یاد بگیرم و بهانه نیاورم. چقدر خوب است اگر بالاخره این اتفاق بیفتد، شاید اگر من هم از اینجا با او شروع کنم بالاخره یک وقتی پیدا شوم و پیدا کنم آن من گم شده را! خیالم می‌دود. جلوتر مجسم‌اش می‌کنم وقتی که مردی شده برای خودش. چقدر دلچسب است اگر ۳۰ سال جوان‌تر از حالای من به بهانه‌ها نچسبد و یاد بگیرد مشکل را باید شناسایی و برطرف کرد، گرچه اولش قدری سخت است اما عادات اشتباه را باید عوض کرد.

ما امسال هیچ آپولویی را به فضا نخواهیم فرستاد، یعنی مثل همیشه قرار است بفرستیم، کار پیش پا افتاده‌تر ولی بسیار مهم‌تری داریم. اگر موفق شدیم با شما همین‌جا جشن می‌گیرم، قرارمان آخر همین تعطیلات!

آناهیتا ظل طاعت