چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

جعل سرزمین


واژه صهیونیسم, اصطلاحی بسیار كش دار است كه به دشواری می توان آن را تعریف نمود نه به این دلیل كه اصطلاح مذكور, مركب یا بی نظیر است, بلكه ازاین جهت كه به گرایشها و سازمانهای سیاسی ناهمگونی اشاره می كند كه گاه در اهداف و دیدگاههای تاریخی و مبانی قومی ــ دینی و طبقاتی شان, با یكدیگر تضاد دارند

جنبش سیاسی صهیونیسم، از سرزمین موعود و وطن‌سازی برای یهود سخن می‌راند. برای آگاهی از شكل‌گیری این جنبش، لازم است به اولین دوره تشكیل سازمان صهیونیسم توسط تئودور هرتزل بازگردیم. كنگره‌های صهیونیست، یكی‌پس‌ازدیگری تشكیل می‌شد و سیاستمداران لندن و سوئیس در مساعدت و میزبانی این بانكداران بزرگ جهانی، هیچ مضایقه‌ای نمی‌كردند. پس‌ازآنكه سازمان صهیونیسم اساسنامه خود را تدوین نمود، كنفرانس صهیونیستی به‌عنوان بالاترین مرجع قانونی و به‌عنوان پارلمان جنبش صهیونیسم، كمیته‌های اجرایی را نظارت و هدایت می‌كرد. از آن پس بود كه شاخ و برگهای جهانی‌ صهیونیسم رشد و نمو یافت و تا كشورهای آلمان، استرالیا، نیوزیلند، ایتالیا، انگلیس، بلغارستان و امریكای لاتین گسترش پیدا كرد. در مقاله زیر با سرنوشت سازمان صهیونیسم آشنا می‌شوید.

واژه صهیونیسم، اصطلاحی بسیار كش‌دار است كه به‌دشواری می‌توان آن را تعریف نمود؛ نه‌به‌این‌دلیل‌كه اصطلاح مذكور، مركب یا بی‌نظیر است، بلكه ازاین‌جهت‌كه به گرایشها و سازمانهای سیاسی ناهمگونی اشاره می‌كند كه گاه در اهداف و دیدگاههای تاریخی و مبانی قومی ــ دینی و طبقاتی‌شان، با یكدیگر تضاد دارند. همچنین این اصطلاح، معمولا همراه با صفتی به كار می‌رود كه قلمروی معنای آن را محدود می‌سازد؛ مانند: صهیونیسم كارگری، صهیونیسم مسیحی، و یا صهیونیسم صهیون كه برای اشاره به مخالفان طرح شرق آفریقا به كار می‌رود. به‌طوركلی اصطلاح صهیونیسم در قرن نوزدهم ساخته شد اما بااین‌حال برای اشاره به پاره‌ای گرایشها در تاریخ غرب و نیز در درون نسق دینی یهود كه بر این تاریخ تقدم دارد، به‌كار می‌رود. طرح صهیونیسم، عبارت است از جذب یهودیان جهان و اسكان آنان در فلسطین به‌منظور تشكیل دولت یهودی؛ و سازمان صهیونیسم، ابزاری است برای اجرای این طرح ــ كه همانا تحقق‌بخشیدن به تئوری صهیونیسم می‌باشد. طرح صهیونیسم از طریق ارتباط با جوامع یهود در سطح جهان تبلور نیافت بلكه به گفته حاییم وایزمن، برای تحقق این طرح، لازم بود اقلیتهای یهودی به فلسطین هجوم آورند و هدف وطن‌سازی یهود در فلسطین را جامه عمل ‌پوشانند. سازمان جهانی صهیونیست، درواقع دستاورد این جریان سیاسی پایان قرن نوزدهم به‌شمار می‌رود. صهیونیسم از نقطه‌ صفر طرح خود را آغاز كرد و برای تشكیل یك ملت و دولت یهودی در فلسطین، ابزارهای مناسب را فراهم می‌نمود. از سویی طرح صهیونیسم دنباله‌رو و متاثر از جنبشهای قومی اروپایی بود و در وهله اول به واقعیتهای موجود استناد ننمود؛ بلكه از همان ابتدا در قالب تئوری و از طریق یك سازمان سیاسی به ترویج آن پرداخته شد و از لحاظ نیروی انسانی و جغرافیایی امكانات لازم برای آن فراهم گردید.

ازاین‌رو جریان صهیونیسم كه در ظاهر همانند دیگر جنبشهای قومی بود، از آغاز، ساختار سازمانی خود را همانند یك حكومت تشكیل داد، روابط میان تشكیلات خود را تنظیم نمود و مسائلی چون ارتباط با خارج و سیاستهای حكومتی را پی‌ریزی كرد. صهیونیسم سیاسی، ابزار كار خود را به‌تدریج بنیان نهاد، دولت خود را حكومت یهودیان جهان دانست، از همان ابتدا درصدد شناسایی بین‌المللی نسبت به آن برآمد و موقعیت خود را حداقل در میان جوامع یهود تحكیم نمود. با این زمینه، صهیونیسم سازمان خود را شكل‌ داد و به انجام وظایف خود در چارچوب امكانات موجود پرداخت. با توجه به تركیب این سازمان و روش عملكرد آن، درمی‌یابیم كه نوعی پراگماتیسم بر آن حاكم بوده است؛ یعنی در دریافت واقعیتها و برنامه‌ریزی براساس آن، موفق بوده و شكافهای موجود در تئوری صهیونیسم را به‌خوبی پوشش داده است. به‌طوركلی چند عامل در این زمینه دخیل بوده‌اند: واقعیت موضوعی در زمان ظهور حركت اسكان و دیگری موقعیت‌ ذاتی كه براساس آن حركت آغاز شد و متكی بر درك واقعیتهای آن زمان بود؛ همچنین روابط منظم داخلی و التزام به اصول دموكراسی در بررسی قضایا و تصمیم‌گیریها و نظارت بر اجرای سیاستها و نوع كادر رهبری سازمان، نقش مهمی در موفقیت جنبش صهیونیسم ایفا كرده‌اند.

● تشكیل سازمان صهیونیست

تئودور هرتزل را باید پایه‌گذار جنبش صهیونیسم در شكل سازمانی آن دانست. سازمانی كه در كنگره اول صهیونیسم، طرح آن ریخته شد، تحقق این آرمان را در نظر داشت و هرتزل، جوامع یهودی و محافل بین‌المللی را به طرح خود دعوت می‌كرد.[i] وی در یادداشتهایش می‌گوید: «من به اداره امور یهودیان می‌پردازم، بدون‌آنكه این امر به من تفویض شده باشد؛ اما در قبال آنچه می‌كنم، مسئول هستم.» وی مساله یهود را یك قضیه جهانی می‌دانست، لذا حل این مساله نیز باید از طریق سیاست بین‌المللی صورت می‌گرفت. وی مدعی بود مساله یهودیت، كلیه ملل یهود را دربرمی‌گیرد و همگان باید نسبت به آن اهتمام ورزند و تشكیل هسته‌های سازمانی برای این منظور اجتناب‌ناپذیر است. هرتزل از دیگر دوستداران صهیون، موفق‌تر بود و از لحاظ سازمانی بر آنان پیشی گرفت. او از ابتدا اصرار داشت به سازمان خود، عنوان «دولت در حال تشكیل» اطلاق كند. او توانست یك‌شبه دولتی را به ریاست خود و با سیستم كابینه‌ای و پارلمانی تشكیل دهد. شاید مهمترین اقدام هرتزل، تشكیل اولین كنگره صهیونیسم بود كه به‌دنبال آن برنامه‌های سیاسی و سازمانی و هیاتهای مربوطه و عملكرد صهیونیسم به‌عنوان یك حركت یهودی و جهانی شكل گرفت.[ii] كنگره‌های شش‌گانه‌ای را كه در طول دوره زندگی هرتزل تشكیل شدند، به‌ترتیب زیر می‌توان برشمرد:

۱ــ كنگره اول: این كنگره از بیست‌ونهم تا سی‌ویكم اوت ۱۸۹۷ در شهر بال (سوئیس) برگزار شد و دویست‌وچهار نماینده در آن شركت جستند. ایجاد صهیونیسم سیاسی و سازمان جهانی صهیونیسم، از دستاوردهای این كنگره بودند و اغلب جمعیتهای دوستدار صهیون كه خطوط اساسی اندیشه هرتزل را پذیرفته بودند، به سازمان پیوستند. پس‌ازآن این جمعیتها به حركتهای اسكان یهود پرداخته و اعتقاد یافتند كه مشكل یهود تنها از طریق مهاجرت و اسكان حل نمی‌شود بلكه به یك حمایت بین‌المللی‌ نیاز است. هرتزل از این نیاز به حمایت بین‌المللی، با عنوان «تایید بین‌المللی» تعبیر می‌كرد.[iii]

۲ــ كنگره دوم: این كنگره از بیست‌وهشتم تا سی‌ویكم اوت ۱۸۹۸ در بال برگزار شد و سیصدوچهل‌ونه نماینده یهودی از نهصدوسیزده اتحادیه محلی صهیونیست در آن شركت یافتند. جلوگیری از «ادغام یهودیان در محیط زندگی خود» در دستور كار این كنگره قرار داشت و هرتزل صهیونیستها را به هجوم به سمت اقلیتهای یهودی برای جلوگیری از این ادغام فراخواند. در این كنگره، «پرولتاریای یهود» نیز در رهبری سازمان حائز نماینده شدند و شخصیتهایی چون نحمان سیركین و جوزف حاییم برنیر و برنار لازار از نمایندگان آن بودند.[iv]

۳ــ كنگره سوم: این كنگره از تاریخ پانزدهم تا هیجدهم اوت ۱۸۹۹ در بال تشكیل شد و به‌علت عدم حضور مخالفان هرتزل و كاهش نسبت نمایندگان اتحادیه‌های صهیونیست، تنها صدوپنجاه‌وسه نماینده در آن شركت جستند. در كنگره سوم در مورد كلمه «تایید» ــ در تركیب «تایید بین‌الملل» كه هرتزل از آن سخن رانده بود ــ اختلاف نظر ایجاد شد؛ چراكه معلوم نبود آیا منظور از آن، كسب تایید از ابرقدرتها است یا از عثمانی. همچنین اصطلاح «قانون عمومی» كه دارای مضمون مشخصی نبود، اختلاف نظرهایی را در پی داشت. مسائل فرهنگی نیز یكی دیگر از موضوعات مناقشه‌برانگیز در این كنفرانس را تشكیل می‌داد.

۴ــ كنگره چهارم: این كنگره از سیزدهم تا شانزدهم اوت ۱۹۰۰.م و با حضور چهارصدونودوهشت نماینده، در لندن برگزار شد. انتخاب پایتخت انگلستان برای برگزاری كنگره، نشانگر تغییر در سیاست هرتزل بود. این مساله، نشان می‌داد كه وی جهت كسب تایید، به جای آلمان به انگلستان روی آورده است. وی در افتتاحیه كنگره چهارم گفت: «انگلستان بزرگ و آزاد، عقاید ما را درك خواهد كرد و از اینجا اندیشه صهیونیسم آغاز شده و رشد خواهد كرد و ما نسبت به این موضوع كاملا مطمئن هستیم.»[v] كنگره چهارم مقارن با بحران یهودیان رومانیایی تشكیل شد و هرتزل این موضوع را دستاویزی برای پرداختن به مشكلات یهود قرار داد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.