سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
صدای توپ و تانک و داستان
«عزیز نسین» داستانی دارد درباره مردی که میخواهد داستان بنویسد؛ ابتدا جوان است و تا میآید شروع به نوشتن کند یاد این میافتد که چهقدر گرسنه است و چهقدر نیاز به پول دارد، پس میرود و دنبال کار میگردد دوباره که شروع به نوشتن میکند میبیند چهقدر تنهاست پس ازدواج میکند؛ داستان همینجوری پیش میرود و مرد داستان ما داستان نمینویسد و همیشه کاری بوده که باید انجام میداده و همه این کارها قبل از داستاننویسی مهم بوده است. این بار میخواهیم به شما نشان دهیم که داستاننویسی بر خلاف قیافهاش که خیلی آرام و مهربان است کاری است پر از هیجان و پستی بلندیهای زندگی.
● بیخیال ادبیات
اگر فکر میکنید برای داستان نوشتن باید ادبیات خوانده باشید کلا از اول راه دارید اشتباه میروید. در کشور خودمان که من به غیر از دکتر «شفیعی کدکنی» و «مصطفی مستور» که ادبیات خواندهاند؛ نویسنده و شاعر نامداری را نمیشناسم.
در آن ور آبها هم که بچههای نویسنده اکثرا به دلیل فشار خانواده رشتههای نان و آبدار دیگری را انتخاب کردند و یک هو بعد از سالها به نویسندگی روی آوردند. پس اگر رشتههای عجیب و غریب که هیچ ربطی به داستان ندارد را انتخاب کردید اتفاقا راه درستی را برای داستاننویس شدن پیش رو دارید. حالا بگذارید چند تا از نویسندههای معروف را بیاورم که چهها خواندهاند و چه کارها کردهاند و چهها نوشتهاند تا ببینید خیلی فرقی نمیکند کجای دنیا باشید.
اول از شغلهای عجیب و غریبش میگویم «گراهام گرین» و «ناتلی ساروت» هر دو جاسوس انگلستان و فرانسه بودند و سالها با استفاده از همین زندگی ایدههای شاهکارهای نیمه پلیسی زیادی داشتند که نوشتند و انگار زندگی خودشان راهی بود برای تجربه کردن و خلق شاهکارهایشان. تعداد زیادی هم نویسنده وجود دارد که ادبیات بلایی سرشان درآورد تا دانشگاه را رها کنند. «جان اشتاین بک»، «مارکز»، «یوجیل اونیل»، «تی اس الیوت» و... از این جمله هستند؛ اینقدر کتاب نخوانده وجود داشت که دیگر وقتی برای کتابهای بیربط دانشگاه نمیماند. شاید هم روحیه آنارشیستی آنها اجازه نمیداد تا در کلاسهای آرام و ساکت با استادهای عصا قورت داده کنار بیایند. همین درس نخواندن موجب شد تا این نابغهها برای زندگی همه کار بکنند، مثلا «اونیل» چند سال برای تنها خرج زندگیاش ملوان کشتیهای زغال سنگ شد و همین کار سیاه موجب شد تا اینکه با نمایشنامه «گوریل پشمالو» بنیانگذار تئاتر اکسپرسیونیسم شود. این شاهکار اونیل که بخشی از آن هم در همان زمان ملوانیاش نوشته شده درباره یک سرکارگر کشتی است.
یکی از نویسندههایی که تازه مجموعه داستان کوتاهی از آن به فارسی ترجمه شده یعنی «هربرت سلبی جونیور» سرباز جنگ بوده و به همین دلیل فلج میشود، تنها کاری که به ذهنش میرسد داستاننویسی است. کلی رمان و داستان کوتاه تأثیرگذار در همان زمان مینویسد که فیلم «مرثیهای برای یک رویا» اقتباسی است که از یکی از شاهکارهای همین نویسنده است.
و حالا میرسیم به خود عمل نوشتن! من که به غیر از «اورهان پاموک» نویسنده ترک که به قول ما بچه مایهدار بوده است. چون در طول دوران داستاننویسیاش زیاد به خودش زحمت نداد. ولی این تنها گزینهای است که من شخصا میشناسم. اما داستان اصلی قصهنویسی زمانی میافتد که در بحران شروع به نوشتن کنید. «ویلیام فالکنر» یکی از بزرگترین نویسندههای آمریکایی و یکی از بزرگترین نویسندههای معاصر است. «گور به گور» یکی از معروفترین آثارش را زمانی نوشت که در کارخانه زغال سنگ کار میکرده است و بعد هم «ظرافت جوجه تیغی» را نوشته است، اثری درباره زندگی زنی میان سال است که سرایدار یک خانه است. درواقع این رمان را همان دورانی که نوشت که برای خرج زندگیاش سرایداری میکرد، جالب است که بدانید، صبحها نمیتوانست بنویسد به دلیل کار و سر و صدای ساکنین، شبها شروع به نوشتن داستانهایش میکرد.
از همه اینها بگذریم، میرسیم به نویسنده مرد مورد علاقه من و حتما خیلی از ایرانیهای دیگر «گابریل گارسیا مارکز» نویسندهای که زندگی خودش کم از داستانهایش نمیآورد. زمانی که «صد سال تنهایی» را پس از ده سال نوشت. بخشی از آن را زمانی نوشت که روزنامهنگار بود وشبها را در چاپخانه میخوابید و بخش دیگر را زمانی نوشته بود که فقط پول غذای خورد و خوراکش را داشت. زمانی که صد سال تنهایی را برای اداره پست برده بود، نوشتههایش را وزن کرده بودند، پولی که داشت بهاندازهای نبود که بتواند تمام کتاب را پست کند، به همین خاطر نصف رمان را پست کردند و نصف دیگرش را بعد از آنکه بخاریش را فروخت فرستاد. این داستان پر خوانندهترین رمان اسپانیایی زبان بعد از «دنکیشوت» اثر «سروانتس» است. حالا فکر کنید که اگر بخواهید نویسنده شوید باید یک جورهای بیخیال آرامش شوید. چون بر خلاف شکلش که حتما باید در جای آرام نشسته باشید تا بتوانید بخوانید، برای نوشتنش باید خودتان را داخل جنگ بیندازید بیخیال آرامش.
نویسنده: اعظم عاملنیک
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست