جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نازترین نور خدا


نازترین نور خدا

سوم شعبان مصادف با میلاد مسعود پدر بندگان خدا, اولین ذبیح آل الله و یکی از دو آقای جوانان بهشت و فردی دیگر از چهار اعضای مباهله بر مسیحیان نجران و خامس اصحاب کسا حضرت امام حسین ع است

سوم شعبان مصادف با میلاد مسعود پدر بندگان خدا، اولین ذبیح آل الله و یکی از دو آقای جوانان بهشت و فردی دیگر از چهار اعضای مباهله بر مسیحیان نجران و خامس اصحاب کسا حضرت امام حسین(ع) است.

امام حسین(ع) ملموس‌ترین مصداق آیه طهارت است و روشن‌ترین اشاره رسول بر تمسک به ثقل دیگر که معادل قرآن قرار گرفت که متمسک به آن رستگار و نجات یافته و غافل و معاند از آن هلاک و گمراه شده است بدین جهت امام حسین روشن‌ترین حجت و نازترین شعاع هدایت نور خداست.

گاه آغازین میلادش، نبی خاتم او را ابا عبدالله کنیه داد یعنی پدر بندگان خدا و حقیقتاً هم همینطور است جایی نیست که بندگی برای خدا باشد و بندگان با حسین بیگانه باشند و بندگی خود را مرهون حسین نباشند.

و برای همین پیامبر خاتم او را کشتی نجات و چراغ هدایت آن هم بدون هیچ‌گونه شرط و انحصار معرفی فرمود «ان الحسین مصباح الهدی و سفینئ النجائ» و محقق تیزبین می‌داند لطیف‌ترین پیام این حدیث نبوی این است که بر سر کلمه نجات و هدی در حدیث «ال» نیامده است و این یعنی هرکس دل در مهر حسین داد هدایت شد و رستگار گردید و تا بوده چنین بوده و تا هست چنین باشد.

به حکم خالق یکتا امام حسین(ع) نزدیکترین و محسوس‌ترین چراغ هدایت و کشتی رستگاری است و هرکس که می‌خواهد به عالی‌ترین مدار انسانیت عروج کند باید دل و عقل در گرو تعالیم این معلم بزرگ انسانیت بسپارد.

سعادت و نیکبختی انسان سعادتمند در ۶ صفت علم و تعقل، حلم و گذشت، شجاعت، کرامت و حق‌مداری، تعبد، سخاوت وجود و تواضع و فروتنی خلاصه می‌شود و امام حسین(ع) سرآمد همگان در این فضایل و معلم برجسته‌ای برای تعلیم این صفات پسندیده است.

علم و دانش آن حضرت در نزد همگان ظاهر و هویدا بود برای همین سال‌ها برای مردم مدینه تدریس داشت که معاویه ملعون از ترس قیام با هزاران نیرنگ آن را تعطیل نمود.

در عمق دانش آن حضرت همین بس که به کسی که از ایشان درباره تفسیر و معنای «کهیعص» سؤال کرده بود فرمودند:« لو فسرتُها لک لمشیت علی الماء» یعنی اگر برای تو این آیه را تفسیر کنم به حدی از دانش می‌رسی که می‌توانی بر روی آب راه بروی!

عمق عقل و دانش آن حضرت تا چه حد بوده است که فقط درباره یک آیه از قرآن، آن هم از حروف مقطعه، چنان استخراج و استنباط علمی داشته است که می‌توانسته شاگرد اهل را بر همه علوم مسلط نماید و شعاع معرفت علمی آن حضرت تا کجا ساطع بوده است که می‌توانسته شاگرد خود را بر علمی تعلیم دهد که بر جاذبه زمین و شکستگی اجزای عنصری آب غلبه کند!

مرحوم شیخ صدوق در کتاب توحید خود، تفسیر جامع و مفصلی از امام حسین(ع) درباره توحید نقل کرده است.

البته آن حضرت معلمی است که با داشتن علم کامل، باز در لحظه ارتباط با خالق، چون جدش محمد مصطفی از آفریدگار مهربانش دانش بیشتر طلب می‌کند «الهی علمنی من علمک المخزون» (دعای عرفه).

حلم و بردباری ضلع دیگری از حیات سعادتمند است که در این میدان هم امام حسین بن علی(ع) سرآمد دایره خلقت است.

در حلم و بردباری ایشان ضمن اشاره به تحمل مصیبت‌هایی که در دوران حیات شریف متحمل شده همین بس که نقل است یکی از کارگزاران ایشان مرتکب خطای بزرگی نسبت به آن حضرت شد و امام فقط و فقط به جهت اینکه وی حداقل یک آیه از قرآن تلاوت کرده است، خشم خود نسبت به او را فرو برد و آزار او را تحمل فرمود و بالاترین مراتب بردباری ایشان در عاشورا نمایان شد که فهرست آن را همگان می‌دانند.

آن امام به مانند جدش محمد مصطفی با همه نامهربانی‌های مردم باز از خطای آنان چشم پوشی می‌کرد و تا پای نثار جان برای هدایت آنان کوشا بود و کوشید!

در بعد عفو و گذشت، همین بس که آن حضرت فرمودند: «لو شتمنی رجل فی هذه الاذن و اوما الی الیمنی و اعتذرلی فی الیسری لقبلت ذلک منه و ذلک ان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب حدثنی انه سمع جدی رسول الله یقول: لا یرد الحوض من لم یقبل العذر من محق او مبطل». اگر کسی در گوش راست من بدترین فحش را نثارم کند و همین شخص در گوش چپ از من طلب بخشش کند، از او می‌پذیرم که پدرم امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب از جدم رسول‌الله نقل فرمود: «کسی که عذر مردم را که به او ستم کرده‌اند چه از روی عمد و چه از روی سهو نپذیرد وارد بر حوض کوثر نمی‌شود».

آری در حالات آن بزرگوار آورده‌اند با اندک بهانه‌ای به دیگران هدایای بزرگ می‌داد و آنها را خوشحال می‌کرد و با اندک اشاره‌ای از بزرگترین ستم‌ها بر شخص خود گذشت می‌نمود و پوزش خطاکار را قبول می‌کرد.

در میدان کرامت و حق مداری یعنی دفع پستی‌ها و زشتی‌ها و کسب زیبایی‌ها و فضیلت‌ها احدی به رتبه آن امام نائل نشده است که امام حسین جانش، فرزندانش و برادران خود را قربانی کرامت و حق‌مداری فرمود.

آن حضرت حاضر شد شش ماهه خود را نثار کند اما دست بردگی و بندگی به سوی یزید دراز نکند. فتوا و فریاد ایشان که فرمود: «لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید» را هر گوشی بارها شنیده است.

آن حضرت حاضر شد برادری مانند عباس که قمر هاشمیان است و یادگار علم و شجاعت و ادب و مهربانی علی‌بن ابی‌طالب است را فدا و قربانی کند و کمرش در داغ برادر بشکند اما در برابر باطل کمر خم نکند و این حسین راست قامت تاریخ کرامت و حق مداری است.

در بندگی و تعبد همین بس که همگان معترف هستند که هیچگاه نشد که حسین را غافل از یاد خدا ببینند. هرگاه وضو می‌ساخت رنگش عوض می‌شد و دستانش به لرزه می‌افتاد و ناله می‌زد «حق لمن وقف بین یدی الجباران یصفر لونه و ترتعد مفاصله»؛ سزاوار است هرکس در برابر خالقش قرار می‌گیرد رنگش از عظمت پروردگارش تغییر کند و از هیبت و عظمتش به لرزه افتد.

چنان بر ارتباط با خداوند غیور بود که حتی در میدان نابرابر جنگش با یزیدیان با دلی مالامال از غم یاران و داغ نزدیکان از اقامه نماز غافل نشد.

در اظهار بندگی همین بس که ۲۵ بار با پای پیاده از مدینه به مکه برای اقامه حج عزیمت فرمود. درگاه خلوت با خدایش چنان غرق دعا و مناجات می‌شد که همگان را به گریه وامی‌داشت و مناجات او همیشه با پروردگار طولانی بود.

با این همه عبادت را فقط در نماز و حج و... خلاصه نمی‌دید؛ بلکه در انفاق و بخشش و این که از دل مردم غمی را بردارد و گره‌ای را از دل آنان باز کند کوشا بود تا آن حد که قبل از رسیدن شب بر در خانه‌های مساکین غذا می‌برد و می‌فرمود نمی‌خواهم حتی لحظه‌ای از شب را در غصه نان شب به سر برند و می‌فرمود با این کار رضای خدا را می‌طلبم. در ضلع تواضع و فروتنی حالات عجیبی داشت. با این که از نسب شریفی بهره می‌برد و پیامبرزاده بود و پدرش امیرالمؤمنین و مادرش فاطمه سیده نساء العالمین بود هرگز دیده نشد بر کسی فخر بفروشد یا با حالتی از غرور و تکبر راه برود و فراوان می‌فرمود «ان الله لا یحب المتکبرین».

روزی از جایی عبور می‌کرد و جمعی از فقرا مشغول خوردن نان بودند و با دیدن امام حسین (ع) از ایشان دعوت کردند تا با آنان همسفره شود حضرت دعوت آنان را پذیرفت و بر کنار سفره پرصفای آنان نشست و هم لقمه فقیران شد.

آنگاه که فردی از اصحاب دوران غربت عاشورایش وقت نماز را به او یادآور شد با تواضع و مهربانی از او پذیرفت و دعایش کرد و نکرد آنچه متکبرین می‌کنند.

در سخاوت وجود پایان و محدوده‌ای قائل نبود و تا توان و استطاعت داشت انفاق هم داشت.

کنیزی را به بهانه شاخه گلی هزار دینار پاداش می‌داد و آزاد می‌کرد. فقیری را به برکت تلاوت آیه‌ای از ذلت فقر و بیکاری نجات می‌داد و در این میدان نفس و رفیق را ملاک نمی‌دانست بلکه هر کس اجازه داشت از جود حسینی سیراب شود تا آنجا که اسامه بن زید با اینکه دشمن پدرش علی بن ابی طالب بود و گناه بزرگ ترک شهادت بر حق را مرتکب شده بود از خفت قرض نجات داد.

اسامه بیمار شد و بر اثر بیماری گرفتار ۷۰۰ هزار درهم قرض و بدهی شد، آن حضرت فرمود من قرض تو را ادا می‌کنم تا جز رنج بیماری رنج دیگری نداشته باشی و ۷۰۰ هزار درهم دیگر به او بخشید تا بتواند صرف مخارج خود کند. آری او که با دشمنان چنین است با دوستان چگونه است!؟

در حالات ایشان آورده‌اند هرگز مالی به ایشان نرسید مگر اینکه به شکرانه لطف خداوندی اول به انفاق مشغول شد. در ضلع شجاعت که مهم‌ترین رکن انسان زیستن است او همتایی ندارد.

او مانند جد و پدر و مادر و برادرش اهل شجاعت بود. امامی که در برابر فقرا و مستضعفان فروتن و خاک‌نشین بود برای دفاع از حق در برابر گردن‌کشان و زورمداران شیرمردی شکست‌ناپذیر بود.

همانطور که مال دنیا شکستش نداد، تهدید و غربت هم در صلابتش کاری نبود.

او در جمع حامیان همانطور بود که در غربت گودال بود. تفاوتی میان کلامش درگاه حضورش در جمع یاران و فرزندان و برادران در خانه خدا با زمان تنهایی و داغ‌دیدگی در گودال شهادت و غربتش نمی‌توان یافت.

در مدینه جدش گفت با ستمگر بیعت نمی‌کنم و در کربلای غربتش هم گفت اهل کنار آمدن با ستمگر نیستم. در مدینه گفت با یزید نمی‌سازم و در کربلا فریاد زد زنازاده فرزند زنازاده از حسین پاک سیرت پاک زاده نمی‌تواند بیعت بگیرد.

این است که امام سجاد ‌(ع)، آن شاهد بزرگترین قیامت قبل از قیامت کبری و زینت بندگان خدا می‌فرماید در روز عاشورا هر چه غم بیشتر می‌شد و زمان به شهادت پدرم نزدیکتر می‌گشت در چهره پدرم صلابت بیشتر هویدا می‌گشت. آری حسین این ریحانه پیامبر تمام و اصل علم و شجاعت وجود و تعبد و تقوا و کرامت و حق‌مداری، تواضع و عدالت بود که پدر ۹‌‌امامی شد که در تاریخ به این صفات شهره‌اند.