دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
هویت اسطوره ای ما
۱) قدمت مطالعه و تفکر در باب «اسطوره» تقریباً به قدمت تاریخ تفکر است. اسطوره در تمام تاریخ بخش مهمی از ذهنیت انسان را شکل داده و حتی هر اسطورهزدایی همراه با اسطورهپردازی و اسطورهزایی بوده است. زیرا انسان به اسطوره نیاز دارد بیش از آن که اسطورهها به او نیازمند باشند.
ما به اسطورههایمان نیازمندیم، زیرا هویت ما در گرو اسطورههایمان است. کمتر نشانه و نمادی به اندازه اسطورهها روح جمعی هر قوم و ملت را میشناسانند. جامعه بدون اسطوره از نظر هویتی متشتت و آسیبپذیر است. قدرت و ضعف، حالات و تمایلات و گرایشهای باطنی ملتها را میتوان از طریق اسطورههایشان شناسایی کرد.
انسان اسطورهها را تکرار میکند و همواره اسطوره میسازد. به همین دلیل است که پارهای از شخصیتها همچون پل والری سخن از «اسطوره اسطوره» میگویند. آنها براین باورند که اسطوره خود به اسطوره بدل شده زیرا شگفتانگیز، تکرارپذیر و گریزناپذیر شده است.
۲) همانندیها و هماوردهایی برای اسطوره متصور شدهاند که از آن میان میتوان به همانندی اسطوره و افسانه، اسطوره و جادو، اسطوره و توهمپردازی اشاره کرد. این همانندپردازیها ضربات زیادی به جایگاه پژوهش و ارزشی اسطوره زده است. هنوز هم برخی در جوامعی همانند جامعه ما اسطوره را یکسره زاییده ذهن توهمزا میدانند. بالاتر از آنها میتوان به هماوردی و تقابل تصور شده میان اسطوره و علم، اسطوره و دین و اسطوره و حقیقت و اسطوره و عقل اشاره کرد. جوامعی همچون جامعه ما به دلیل این که گاه تصور شده اسطوره در تقابل با دین قرار دارد، از نبود پژوهشهای جدی و ژرف در این قلمرو آسیب دیدهاند. اسطورهشناسی در جامعه علمی ایران هنوز مراحل نخستین خود را سپری میکند.
مطالعات اسطورهای، بویژه در ایران، دچار ضعف شدید روششناسی است. به همین دلیل، با وجود انباشته غنی اسطورهای در فرهنگ ایرانی، هنوز مطالعات در این زمینه اغلب عقیم و ناکارآمد هستند.
۳) بی اغراق اسطورهشناسی بخشی از مطالعات همه دانشهای علوم انسانی بوده است. البته دانشهای گوناگون به شکلها و به میزان گوناگون به موضوع اسطوره و مصادیق اسطورهای پرداختهاند. هر دانشی دارای هدف و روش خاص خود برای مطالعه اسطوره بوده است. در میان این دانشها فلسفه، زبانشناسی، باستانشناسی، روانشناسی، انسانشناسی و مردم شناسی، تاریخ و بویژه تاریخ ادیان و نشانهشناسی مطالعات گسترده و تأثیرگذاری را در حوزه اسطوره به انجام رسانیدهاند.
به طور مثال، پیدایش فلسفه که آغاز فصلی نوین در معرفت بشری محسوب میگردد، همراه با مطالعات اسطورهای بوده است، چنان که بخش عمدهای از مباحث فلسفه باستانی، بویژه نزد افلاطون و ارسطو به همین اسطورهها اختصاص یافت. ژرژ باستید در این خصوص مینویسد: «فلاسفه نخستین کسانی بودند که به علم اساطیر توجه نشان دادند.» این رویه در دورههای پسین نیز همچنان ادامه پیدا کرد تا این که در قرون اخیر با شدت بیشتری مورد توجه قرار گرفت. یکی دیگر از رشتههایی که اسطوره را بخشی از پیکره مطالعاتی اصلی خود قلمداد کرد روانشناسی بود. اگر نگوییم هیچ، دستکم میتوان گفت کمتر رشتهای در دوره معاصر به اندازه روانشناسی در گسترش مطالعات و بویژه تحلیلهای اسطورهای نقش داشته است. دو جریان اسطورهشناسی فردی و جمعی همواره جزو جریانات اصلی بررسی اسطورهها محسوب شدهاند. برخی از جریانات دیگر یا وابسته به آنها بودهاند، یا واکنشی به آنها.
۴) به گفته اغلب پژوهشـــگران، پیدایش دانش اسطورهشناسی به دهههای نخست قرن نوزدهم بازمیگردد؛ قرنی که در آن اتفاقات علمی و معرفتی بسیاری افتاد و بسیاری از دانشها یا در این قرن ظهور کرد یا زمینههای ایجادشان در این قرن شکل گرفت.
در شــــــکلگـــیری اســــــطورهشناسی، جریان یونانشناسی و شرقشناسی نقش بسیار مهمی ایفا کردهاند. به طور مشخصتر، دانش اسطوره شناسی توسط محققانی از حوزههای زبانشناسی تاریخی، باستانشناسی، تاریخ، ادیان و فلسفه و بویژه فریدریش کروزر (F.Creuzer) پایهگذاری شده است.
روتون در مورد تأثیری که محققان عرصه زبان و دستور زبان در این زمینه داشتهاند مینویسد: «چیزی که در سده نوزده به «دانش» اسطورهشناسی شهرت یافت، گسترش فرضیهای درباره یک زبان نخستین بود (که نخست آریایی و بعدها هند و اروپایی نامیده شد).»
ژرژ باستید با اشاره به فریدریش کروزر مینویسد: «تاریخ نظرات علم اساطیر را با نام فریدریش کروزر آغاز میکنیم که مکتب نمادی یا رمزی را بنیاد کرد که تا حدود سال ۱۸۵۰ هواخواهانی داشت و برآن بود که بشریت در آغاز پیدایش، قادر به احساس لایتناهی و بیکران بوده ولی امکان یافتن واژگانی را که بیانگر آن احساس تواند بود، نداشته است؛ در نتیجه تحت تأثیرات مضاعف دو وسیله بیان یعنی زبان و هنر، رمزگرایی خودجوش اولیهای پدید آمد و اکنون این رمزگرایی اندیشیده و سنجیده است که مبنای هر گونه دانش اساطیری و اسطورهشناسی به شمار میرود.»
۵) رابطه میان اسطوره و هنر یا ادبیات رابطهای پیچیده، دوسویه و قدیمی است.
به عبارت دیگر، اسطوره و هنر و ادبیات همزادند و چنان در هم تنیده شدهاند که برخی از نظریهپردازان و منتقدان همچون نورتروپفرای آنها را تقریباً یکی فرض کردهاند. همچنین در طول تاریخ، اسطوره و هنر همواره در سرنوشت یکدیگر تأثیرگذار و تعیینکننده بودهاند. بسیاری از اسطورهها بویژه اسطورههای مدرن همچون فاست، دون ژوان و دون کیشوت در بستر ادبیات و هنر خلق شدهاند و به طور کلی، همواره هنر و ادبیات فضای تکوین و تکامل اسطورهها محسوب میشده است. از سوی دیگر، اسطورهها نیز از مهمترین عناصر هنری و ادبی تلقی شدهاند، چنان که بخش گستردهای از موضوعات این دانشها همانا اسطوره است.
در توضیح این مسئله همین بس که در هر فرهنگ و تمدنی، روایتهای اسطورهای در زمره مهمترین و تأثیرگذارترین آثار محسوب میشوند؛ از آن جمله شاهنامه، گرشاسبنامه، خمسه، منطقالطیر، مهابهاراتا، رامایانا، ایلیاد و ادیسه را که خاستگاههای شاهکارهای کلامی، نمایشی، تجسمی و موسیقایی در فرهنگهای گوناگوناند، میتوان نام برد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست