پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چند ریشتر حرف تب دار


چند ریشتر حرف تب دار

مروری بر سی و دومین جشنواره تئاتر فجر

جشنواره تئاتر فجر در حالی واپسین روزهای برگزاری خود را می‌گذراند که بیش از ۵۰ نمایش داخلی و خارجی اجراهای خود را پشت سر گذاشته‌اند.

این جشنواره (اگر چه کج دار و مریز) توانسته در طول بیش از سه دهه به مهم ترین رخداد نمایشی در کشور تبدیل شود و خود را تثبیت کند. تئاتر ایران با وجود وفور نیروهای علاقه مند و پرشور، همچنان بشدت فقیر است و با نامهربانی های عدیده ای روبه روست. در طول نزدیک به سه هفته برگزاری جشنواره تئاتر فجر امسال باز هم به سبک و سیاق سال های گذشته، نقاط ضعف و قوت این هنر نحیف در ایران آشکار شد و اهالی تئاتر به دو سه نمایش در حد جرقه و بارقه هایی امیدبخش برای اجراهای سال آتی دل خوش داشتند.

جشنواره با کلی حاشیه و جنجال آغاز شد؛ از تغییر دیرهنگام دبیر جشنواره گرفته تا اعتراضات پر حجم فعالان تئاتر شهرستان ها به خاطر راه نیافتن آثارشان به بخش «چشم انداز تئاتر ایران». معترضان بر این اعتقاد بودند که عنوان این بخش باید به چشم انداز تئاتر تهران تغییر داده شود. برگزاری نمایشگاه عکس ها و پوسترهای تئاتر در زیرگذر چهارراه ولیعصر که هنر نمایش را به میان مردم می برد و به آنها می شناساند، فقط دو روز دوام آورد و با انتقال پوسترها و عکس ها به تئاتر شهر عملا بار دیگر چهره زیبا اما زخمی تئاتر از حوزه دید مردم خارج شد. این اتفاق در حالی رخ داد که استقبال مردم و مسافران مترو از نمایشگاه بسیار دور از انتظار و شوق انگیز بود!

امسال وضعیت بلیت فروشی جشنواره در سایت ققنوس تقریبا قابل قبول بود. علاقه مندان تماشای نمایش ها می توانستند با چند کلیک بسرعت به بلیت نمایش های مورد علاقه خود دسترسی پیدا کنند، اما در نیمه های برگزاری جشنواره بخصوص با شروع اجرای نمایش های پرطرفدار، سر و کله بلیت های جعلی حتی کارت خبرنگاری جعلی و جایگاه های وی. آی.پی هم پیدا شد! آرش ساد، کار جدید محمد رحمانیان اولین نمایشی بود که تمام بلیت هایش همان دقایق اولیه باز شدن سایت تمام شد. البته شنیده می شود بلیت های این نمایش حتی در سایت هم موجود نبوده است. خوشبختانه بلیت فروشی اینترنتی تا روزهای پایانی جشنواره همچنان ادامه داشت و به مراجعه حضوری به گیشه نیازی نبود.

«Pyghian ۰ratorio» محبوب ترین نمایش خارجی امسال بود؛ کاری از کشور لهستان مبتنی بر موسیقی و اکت. موضوع نمایش بر اساس روایتی از اسطوره ها و میتولوژی یونان باستان (آگاممنون و ارستتس) شکل گرفته بود. کارگردان آشکارا تلاش کرده بود به زبانی جهانی برای ارتباط با تماشاگران دست یابد و دراین راه نسبتا موفق به نظر می رسید. نمایش بی کلام «سرایت درد» از کشور فرانسه و «تنها در میان جمعیت» از کشور ایتالیا نیز جزو اجراهای قابل بحث این دوره از جشنواره بودند. تنها در میان جمعیت در برخی فصول از قالب نمایش صحنه ای خارج و به یک پرفورمنس تبدیل می شد. این نمایش آمیزه ای از نور و موزیک بود.

در بین نمایش های ایرانی (تا زمان تنظیم این گزارش ـ هفتم بهمن ماه) «سه جلسه تراپی و یک مهمانی...» (افسانه ماهیان)، «قصه ظهر جمعه» (سیدمحمد مساوات) و «ننه دلاور» (زهرا صبری) بیش از رقبای خود بیننده داشتند و سالن اجرایشان لبریز از جمعیت بود. «سه جلسه تراپی و یک...» یک نمایش مطول دو پاره با ساختاری بشدت رادیویی بود. پاره اول سرشار از بن مایه های روانشناختی بود، اما در نیمه دوم نمایش به فلسفه می گرایید ضمن آن که فمینیسم غلیظی بر کل فضای نمایش حاکم بود. سه جلسه تراپی و یک مهمانی... در همان پاره اول از ریتم می افتاد و تماشاگرانش را خسته می کرد. این نمایش برخلاف کارهای گذشته ماهیان فاقد اکت بود و بر اساس صوت و دیالوگ پیش می رفت. غلبه کلام بر همه اجزای نمایش آنقدر آشکار و آزاردهنده بود که خود به خود این سؤال برای مخاطبان پیش می آمد که چرا این نمایش به جای شرکت در بخش رادیو تئاتر جشنواره به بخش چشم انداز راه یافته است؟! برای درک پیام نهفته در سه جلسه تراپی و یک مهمانی... مخاطب فقط به دو گوش شنوا نیاز داشت و اصلا به چشم نیازی نداشت! سقراط (حمیدرضا نعیمی) و «کالیگولا» (سعید کاظمیان) از جمله نمایش های تاریخی جشنواره امسال بودند. کارگردان های هر دو نمایش کوشیده بودند با نگاهی دیگرگون و ضدکلیشه به کلیشه های تاریخ بنگرند. «سقراط» بین زمان گذشته و حال در نوسان بود. در نمایش دوم نیز نویسنده کوشیده بود شخصیت تازه ای از کالیگولا ارائه کند. دو نمایش «لطفا دور از دسترس اطفال نگهداری شود» (مهدی پاشایی) و «در باب تفریحات سالم و غیرسالم» (فریبرز کریمی و سیداحسان عرفانی) اعتیاد را نشانه رفته بودند.

آسیب شناسی اعتیاد در این نمایش ها از حد آثار مرسوم در این زمینه فراتر نمی رفت. «لطفا دور از دسترس اطفال نگهداری شود» که به سوزانده شدن یک کودک توسط والدین معتادش پرداخته بود، نمایشی بود در حد صفحه حوادث روزنامه ها. «در باب تفریحات سالم و غیر سالم» بازی های خوبی داشت، اما فاقد حرف تازه ای بود. «احساس آبی مرگ» (امین میری) که قبل از جشنواره اجراهای زیادی داشت، شرح زندگی دردبار نوجوانانی بود که به دلایل مختلف مرتکب جرم شده بودند. این نمایش نیمه مستند مصداق بارز تئاتر اجتماعی بود. تئاتر اجتماعی عنوان یکی از بخش های جدید جشنواره تئاتر فجر امسال بود که قرار بود نمایش هایی که مضامین اجتماعی داشتند یا به آسیب شناسی اجتماع می پرداختند را در بر گیرد، اما در آستانه برگزاری جشنواره این بخش حذف شد! «خانه آقای کرمی» (امیر اخوین)، «سعادت لرزان مردم تیره روز» (یعقوب صدیق جمالی)، «یوبیتسومه» (نیما نادری) و «در شوره زار» (حسین کیانی) دیگر نمایش های اجتماعی فجر سی و دو بودند. خانه آقای کرمی طراحی صحنه ساده، اما هدفمندی داشت.

این نمایش که عمدتا بر کمدی کلام متکی بود لحظات فرحبخشی را برای تماشاگرانش به ارمغان آورد. «سعادت لرزان مردم تیره روز» در سال های گذشته بسیار بحث برانگیز بود. این نمایش به ترسیم موقعیت بحرانی یک خانواده در اواخر دهه ۶۰ می پردازد. اجرای جشنواره ای سعادت لرزان مردم تیره روز هر چند در مواردی تخت و یک بعدی بود، اما در مجموع اجرای موفق و راضی کننده ای محسوب می شد.

یوبیتسومه نیز به سال ها قبل بازگشته بود؛ آن زمان که ایرانی ها به ژاپن مهاجرت می کردند. پیام نمایش از پیش آشکار و قابل حدس بود: نفی مهاجرت و تأکید برماندن در وطن. طراحی صحنه یوبیتسومه سنخیتی با محتوای آن نداشت و هر کدام ساز خود را می زدند. «در شوره زار» (حسین کیانی) از آن نمایش هایی بود که می توان با عنوان تئاتر اعتراض یا تئاتر انتقادی از آنها یاد کرد. کیانی در این نمایش به ظاهر بی زمان و مکان، خبر جنجالی دو سال پیش رسانه ها مبنی بر خارج کردن چند بیمار از بیمارستان و رها کردنشان کنار جاده را دستمایه خود قرار داده بود. نقاط ضعف در شوره زار را باید در زمان بیش از حد طولانی، ریتم کند و پرنوسان، طراحی صحنه غیرحرفه ای و باری به هر جهت و بازی ضعیف مجید صالحی سراغ گرفت. مصطفی کوشکی در «افسونگر» کوشیده بود در قالب یک متن رئال به اجتماع نقبی بزند، اما در برهه های حساس نمایشی کارش به تصنع و تکرار می کشید.

افسونگر گاه تا حد نمایش های آماتوری تلویزیونی تنزل می کرد. در تئاتر ایران معمولا مضامین دینی و مذهبی را به شکل مستقیم، در بافت تاریخی و اسطوره ای و غیررئال و در عهد باستان یا ازمنه بسیار دور مطرح می کنند، اما در سال های اخیر این قاعده تا حدودی دستخوش دگرگونی شده و این قبیل مضامین گاه در امکنه و ازمنه معاصر، در قالب رئال و به صورت غیرمستقیم روایت و اجرا می شوند. در جشنواره تئاتر فجر امسال نمایش های«سنگ بست» (محمد مهدی خاتمی) و «مدریک» (شهرام کرمی) تابع این گرایش جدید بودند. سنگ بست از مشهد همچون بیشتر آثار خاتمی، نمایشی زن محور بود با متنی محکم و البته موجز بدون هرگونه پراکنده گویی.

بازی خوب و حرفه ای کریم جشنی از امتیازات برجسته این نمایش محسوب می شد. مدریک شخصیت محوری جالبی کرد: فرزند یک خانواده همچون دکتر فاستوس اسیر خودشیفتگی (Narcissism) می شود و به این باور غلط می رسد که برتر از دیگران است، اما در پایان توسط مادرش به صراط مستقیم بر می گردد. هر دو نمایش واجد ارزش های دینی قابل بحثی بودند. «روبنسون و کروزو» (علیرضا کوشک جلالی) مجموعه هنرمندانه ای از اکت های کمیک بود که با کمی اغماض می توان آن را جزو نمایش های موفق جشنواره امسال قرار داد. مضمون این نمایش یادآور فیلم کلاسیک «جهنم در اقیانوس آرام» (جان بورمن ـ ۱۹۶۸) بود. «پوتین ها» (کاوه مهدوی) نگاه تازه ای به دفاع مقدس داشت. این نمایش مشتمل بر سه اپیزود بود. مشکل پوتین ها، به رغم پیام مثبت و ارزشمندش، عدم تجانس و ناهمخوانی اپیزودهای آن با یکدیگر بود.

«ننه دلاور» (زهرا صبری) اجراهای پردردسر و حواشی پررنگی داشت. چندی پیش سجاد افشاریان ننه دلاور نمایشنامه جاودانی برتولت برشت را در ترکیب با نمایشنامه «بیرون پشت در» ولفگانگ بورشت اجرا کرد. صابر ابر در آن نمایش نقش ننه دلاور را بازی می کرد! در نمایش خانم صبری، فاطمه معتمدآریا ایفاگر این نقش بود. تمام بازیگران این نمایش عهده دار بیش از یک نقش بودند و زنان علاوه بر نقش خود، نقش های مردانه را نیز ایفا می کردند. بازی های معتمدآریا و بهناز جعفری در یاد ماندنی بود. بلیت های پیش فروش این نمایش بسرعت نایاب شد. «ابوالهول» (داوود پورحمزه) توطئه صهیونیست ها برای ربودن اوراق ذی قیمتی از یک دانشمند عراقی را با چاشنی طنز همراه کرده بود. ابوالهول در مرز بین یک کار آماتوری و یک نمایش حرفه ای متوقف مانده بود.

«کاریز ما» (حامد مهریزی زاده) از یزد نیز همین مشکل را داشت؛ نمایش شریف و آبرومندی که قصد دراماتیزه کردن آیین ها و خرده فرهنگ های بومی و محلی را داشت. «دایی وانیا» (اکبر زنجانپور)، «خیال بی خیال» (احسان فاضلی)، «فرجام سفر طولانی طوبی» (محسن حسن زاده) و «من تمامی مردگان بودم» (عبدالله برجسته) به شکل افراطی وابسته به ادبیات بودند، به گونه ای که این وابستگی کار دستشان داده بود. هیچ کدام از این نمایش ها، تئاتر خالص نبودند و در بخش های عمده ای از متن و اجرا از عناصر نمایشی تهی می گشتند. بازیگران در لحظاتی بی حس و حال به نظر می رسیدند و انگار که مشغول روخوانی یا نمایشنامه خوانی بودند با وجود این نمی توان منکر ارزش های تک تک شان شد.

«چند ریشتر حرف تب دار» (محمد شاکری) یکی از بهترین نمایش های این دوره از جشنواره بود که متأسفانه به علت اجرا در تماشاخانه سنگلج آن چنان که باید و شاید دیده نشد. این نمایش اجرایی سوررئال از متنی رئال بود با فرمالیسم بسیار دقیق و حساب شده و بازی های تأثیر گذار جواد پورسعید و رضا انصاری. «چند ریشتر حرف تب دار» به مصداق اسمش فشار روانی شدیدی بر تماشاگر وارد می کرد. پوستر این نمایش طراحی بی نظیر و بسیار تفکربرانگیزی داشت.

شهرام خرازی ها

منتقد