جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

وقتی از تاریکی شب و کلبه متروکه وسط جنگل هم نمی ترسیم


وقتی از تاریکی شب و کلبه متروکه وسط جنگل هم نمی ترسیم

پرونده ای برای بررسی المان های سینمای وحشت در ایران به بهانه اکران فیلم ناموفق نفرین

پرداختن به ژانر وحشت در سینمای جهان، رابطه ای کاملا دو سویه میان سازندگان اثر و مخاطبین آن دارد. به گونه ای که عموما گیشه این فیلمها، بسیار شلوغ و پردرآمد است.این نسبت در سینمای ایران، روندی کاملا معکوس دارد;چرا که نه کارگردانان و نویسندگان ما اشتیاقی برای ورود به این عرصه دارند و نه مخاطبین ما استقبالی از این نوع فیلم ها به عمل می آورند. پرواضح است که وارد شدن به این شاخه از فیلمسازی،تبحر خاص خود را می طلبد که یک سناریست هرچند قهار در گونه سینمایی دیگر، نمی تواند به راحتی منشا» ایجاد تعلیق و سررشته های آنرا به خوبی درک نموده و در فیلمنامه پیاده نماید.

اما این سخن به معنای خالی بودن کامل عریضه سینمای ایران از این ژانر نیست چرا که تلاش های سینماگران ما در دهه هشتاد برای رسیدن به نقطه ای از سینمای وحشت،می توانست مقدمه ای برای شروع فصلی جدید در سینمای ملی باشد،اما در این راه به قدری آثار ضعیف و دم دستی ساخته شد که نه تنها مخاطب را از این گونه فراری داد بلکه سبب شد تا آنها نتوانند با فیلمهای خوش ساخت این ژانر نظیر "حریم" نیز آشتی نمایند. اما سینمای ملی تا چه زمان می تواند خود را خالی از فیلم های ژانر وحشت ببیند؟ این روزها اکران فیلم "نفرین" با ضعیف ترین گیشه ممکن، رو به پایان است.ما قصد داریم تا با مبنا قرار دادن چهار اصل از اصول اساسی تهیه و تولید آثار در این گونه،به یک آسیب شناسی تحلیلی در این موضوع دست یابیم.

● اصل اول:سوژه و طرح داستانی فی نفسه دلهره آور

مهمترین برگ برنده یک فیلم ژانر وحشت،سوژه مستقلا ترسناک آن فیلم است.سوژه ای که فی نفسه بتواند اهرم های ایجاد تکانه را در مخاطبان خود به وجود بیاورد. سوژه ملتهب، سوژه ای است که آغازش، نوید وقوع جریان های ترسناک را بدهد. مخاطب باید این استفهام را از دل عطف نخست فیلمنامه به دست آورد. به عبارتی، مخاطب باید با دیدن مقدمه فیلم، شاکله مفروضی برای طرح آن فیلم در ذهن خود بچیند تا بدین ترتیب بتواند با آن اثر، این همانی داشته باشد. بنابراین سوژه و طرح داستانی ترسناک می تواند بن مایه ضعف یا قوت هر اثری را در این گونه سینمایی شکل دهد. متاسفانه فیلم "نفرین" نتوانسته بهره ای از این الزام ساختاری ببرد. ما از ابتدای این فیلم، دختری را می بینیم که بی جهت مضطرب است اما دلیل اضطرابش را نمی دانیم.مطمئنا تک سکانس مراجعه به روانشناس و ادای این دیالوگ که دختر دچار توهم است، نمی تواند ما را به رخدادهایی از جنس وحشت بکشاند.

شخصیت دختر به شدت از آشفتگی تحلیل رنج می برد. بدتر از دختر، دوست اوست که بعدها متوجه می شویم یار خیالی اوست و نمود خارجی ندارد. در حالی که وقتی قرار بر اثرگذاری سوژه برکلیت داستان باشد، شرط ابتدایی آن این است که شخصیتها مورد آنالیز دقیق قرار گیرند تا مخاطب براساس آن، سایه روشنی که از احتمالات درونی آنها به دست آورده، با فیلم ارتباط برقرار نماید. "نفرین" نه تنها از این عدم شناخت کاراکترهایش رنج می برد بلکه نمی تواند وقوع حوادثی مهیب را برای ما مقدمه چینی کند. همه چیز آرام است و دختر می خواهد برای تمدد اعصاب و آرامش خود چند روزی را به شمال مسافرت کند، حال از این مقدمه چه نتیجه ای خارج می شود؟ این شروع برای ما می تواند تداعی کننده هر ژانری باشد. در سفر به شمال ممکن است چه اتفاقاتی برای دختر رخ دهد؟ ازدواج، ربوده شدن، تصادف و . . . پس خط ابتدایی داستان در"نفرین" نتوانست جامعیت مستقلی را برای خود در گونه وحشت تعریف نماید.

● اصل دوم:توسل به اهرم های بصری نظیر تاریکی شب،مه یا تکانه های موسیقیایی

شاخصه های ساخت آثار در گونه وحشت،بسیار متفاوت و البته متنوع است. یکی از آن نکات اصلی، دست آویز قرار دادن نکاتی فرعی نظیر تاریکی شب یا مه آلودگی هوا و... است. باید خوب توجه داشت که این شاخصه ،حکم اصلی فرعی را درنیل به باورپذیری بیشترداستان برای مخاطب دارد، نه اینکه از آن به عنوان رکن اصلی داستان استفاده شود. متاسفانه اشتباه بسیاری از فیلمسازان وطنی ما در ساخت آثار ترسناک، از همین نقطه شروع می شود. همین فیلم "نفرین" را در نظر بگیرید. مهمترین اصلی که سازندگانش بدان وفادار بودند همین تاریکی شب بود. به گونه ای که اگر تاریکی از آنها گرفته می شد، فیلم کاملا بی ربط می شد. به عبارت دیگر، در این فیلم تاریکی هوا، اصل مهمی است که مابقی جریانات داستان به آن متوسل می شود. ضمن اینکه، تنها، نشان دادن تاریکی نیز نمی تواند تلقی درستی از اهرم های فرعی فیلم های ژانر وحشت به حساب بیاید. چرا که مخاطب باید در دل تاریکی، رازآلودگی و تاحدودی شاعرانگی را نیز درک کند، فیلم"نفرین"علیرغم اینکه بالغ برهفتاد درصد خود را در فضای تاریک شب می بیند اما خالی از هرگونه شاعرانگی و رازآلودگی است.

حالا فیلم"حریم" را در نظر بگیرید; بالغ بر نود و پنج درصد فیلم در روز می گذرد اما با توجه به حسن استفاده ای که سازندگان فیلم از شاعرانگی و پیچیدگی روز به عمل می آورند،فیلم،مخاطب خود را به شدت می ترساند. همچنین لزوم داشتن موسیقی در فیلمهای ژانر وحشت، بسیار مهم و حیاتی قلمداد می شود. درزمینه موسیقی نیز اکثر فیلمهای ترسناک دنیا، تماما در طول فیلم، از یک موسیقی پس زمینه استفاده می کنند یعنی فیلم درتمام لحظاتش،دارای موسیقی است و طبعا در مواقعی که ترس به اوج می رسد، از چند موسیقی شاخص غیرخطی برای باورپذیری حس تعلیق نزد مخاطب استفاده می شود."حریم" نمونه بسیار خوبی برای لحاظ کردن این استاندارد بین المللی است ما "نفرین" به کلی خالی ازموسیقی بود. نه تنها موسیقی نداشت بلکه نتوانست هم زمان با همان چند لحظه ای که مثلا می خواست اوج ترس را به مخاطبش القا کند، تکانه های شنیداری داشته باشد. "نفرین" در راستای تمام ناداشته هایش، این عنصر مهم را هم باید اضافه کند.

● اصل سوم: در نظر گرفتن لوکیشن اصلی داستان

همزمان با پرداخت سوژه در فیلمهای گونه وحشت،لوکیشن اصلی نیز باید مورد توجه نویسنده فیلمنامه قرار بگیرد.لوکیشن در فیلمهای گونه وحشت،بنابر تعریف فیلم از نوع رخدادش، می تواند به دو گونه مجزا عمل کند.اگر فیلم شخصیت محور باشد،بالطبع اصل، بر روی کاراکتر است و این شخصیت بوده که محل وقوع جریانات اصلی داستان قرار می گیرد اما اگر فیلم در راستای مکان خاصی به تعریف داستان می پردازد; نظیر کلبه ای متروک در دل جنگل; در این حالت،این بنا است که آبستن حوادث گوناگون قرار می گیرد. به "نفرین" برگردیم که در ادامه نکات خارق العاده خود،نه شخصیت محور است و نه مکان محور.البته فیلم خیلی به در و دیوار می زند تا به لطف تاریکی شب و دوربین روی دست های افتضاح خود به ما نشان دهد، خانه جنگلی، مامن حوادثی شوم برای شخصیتهای خود است.

البته اگر انصاف را با اغماض رعایت کنیم نمی توانیم از یک سکانس مرتبط با این ادعا بگذریم و آن هم سکانسی است که دختر به خیال خالی بودن خانه، از پشت پنجره، دو زن را می بیند که به آرامی در حال سخن گفتن با یکدیگر هستند.اما ارجاع داستان به حوادث ماتقدم، به شدت بچگانه و کلیشه ای است.دوربین روی دست سکانس مراجعه دختر به مطب روانشناس را یکبار دیگر مرور کنید تا بی شک به یکی از چندش آورترین دوربین روی دست گرفتن های سینمای ایران در سالهای پس از انقلاب ایمان بیاورید.قرار است با این کار،لوکیشن و فضا، برای مخاطب ملتهب نشان داده شود اما این لوکیشن و دیگر فضاهای فیلم،برای ما هیچ تداعی ای از ترس ندارد و هیچ ابتکاری در این لوکیشن تکراری بروز پیدا نمی کند.شوخی بزرگی است اگر بخواهیم شخصیت های "نفرین" را،هدفمند تلقی کرده یا به آنها لقب جریان ساز بدهیم.

● اصل چهارم:استفاده بهینه و منطقی از موجوداتی عجیب نظیر روح، جن و ...

همان گونه که در ابتدا نیز بدان اشاره شد،همزمان با پی ریزی سوژه و طرح اولیه قصه، باید حساب خیلی از اصلیات داستان نیز مشخص شود. در بحث شخصیت پردازی در آثار گونه وحشت،نقش "منطق" بسیار کلیدی و حیاتی به شمار می رود. اینکه شخصیتهای خارق العاده داستان های ترسناک باید بتوانند اذهان مخاطبین خود را به چالش بکشانند و این مهم میسر نمی شود مگر با نظام بندی ساختاری شخصیتهای داستان.وقتی قرار است در فیلمی از شخصیتی عجیب استفاده شود که آن شخصیت برای مخاطب یا ناشناخته است و یا محال،دیگر نمی توان فیلم را با وجود تمام پتانسیل های بالفعلی که دارد، باورپذیر نشان داد.مرز میان سینمای ژانر وحشت و سینمای تخیلی،از همین شخصیت پردازی مشخص می شود. آیا ما می توانیم "ارباب حلقه ها" را در زمره آثار ژانر وحشت سینما بگنجانیم؟آیا می توانیم در دنیای واقعی، تعریفی خارجی برای شخصیت "گالوم" داشته باشیم؟در فیلم شاخص "حریم" هم به همین ترتیب;آیا ما می توانیم برای پایان بندی "حریم" تمثالی امروزی در ذهن خود شکل دهیم؟گاهی اوقات تکلیف فیلم با خودش روشن است،مطمئنا "پیتر جکسون" با سه گانه "ارباب حلقه ها" یا "هابیت" هیچگاه قصد ارائه فیلمی ترسناک را نداشته است اما آیا خطیبی در فیلم "حریم" هم می تواند چنین ادعایی داشته باشد؟مسلما "حریم" فیلمی ترسناک است نه تخیلی بنابراین آن پایان بندی، در قواره این ژانر نیست.در فیلم "نفرین" قرار است ما از دوست دختر چنین منظوری به عمل آوریم اما ضعف در شخصیت پردازی این دختر به قدری زیاد و غیر قابل توجیه است که حتی نمی توانیم او را در زمره کاراکتر عجیب این فیلم لحاظ کنیم.

از آنجایی که ژانر تخیل در سینمای ایران دارای کمترین طرفدار است، کارگردانان و نویسندگان ما باید ظریف ترین دقت ممکن را در تمییز دادن این دو گونه سینمایی از یکدیگر به عمل آورند. مطمئنا مولفه های سینمای وحشت بسیار چشمگیرتر از این اصول چهارگانه است.این ژانر سینمایی دقت فوق العاده بالایی را می طلبد چرا که حواس مفهومی مخاطب در مواقع ترس،بسیار دقیق تر از مواقع دیگر عمل می کند و همین کافی است تا نکته ای غیرعادی را به لحاظ ساختار در فیلم مشاهده نماید تا بر اساس آن،کلیت فیلم را زیر سوال ببرد.متاسفانه مخاطبین سینمای ملی حتی از فیلم خوبی نظیر "حریم" نیز استقبال خوبی به عمل نیاوردند و این مهم نشان می دهد که راه پرفراز و نشیبی در جهت پرداخت سینمای وحشت و القای درست آن به مخاطب وطنی خود در پیش رو داریم; راهی که با ساخت و اکران فیلم هایی نظیر "نفرین" مطمئنا به برج ها و پنت هاوس های آهنی رهنمون می شویم تا کلبهای متروکه در دل جنگلی مه گرفته.

نویسنده : مجتبی اردشیری