شنبه, ۲ تیر, ۱۴۰۳ / 22 June, 2024
مجله ویستا

بحران مدیریت ۲


كشور ایران دارای ذخایر عظیم نفت و گاز و منابع زیرزمینی است, از نظر تنوع آب و هوایی و محصولات كشاورزی كم نظیر است و نیروی انسانی فراوان و با استعدادی در اختیار دارد

حال ببینیم مدیران و رؤسا از این قدرتها چگونه استفاده می كنند، مدیری كه متشخص و متخصص است، بیشتر از قدرتهای مرجعیت و تخصص و پاداش استفاده می كند، چرا كه به راحتی می تواند از نظر شخصیتی و علمی روی زیر دستان خود اثر گذارد و زیر دستان نیز چون وی را انسانی شایسته می دانند با رغبت دستورات اداری را اجرا می كنند و به موقع نیز از پاداشهای مناسب بهره مند می شوند.

مدیران شایسته به ندرت از قدرت قانونی خود استفاده می كنند و اطاعت بی چون و چرا را از كاركنان خود نمی خواهند و هیچ گاه نمی گویند چون از لحاظ قانونی من مدیر هستم پس همه دستوراتم چه درست و چه غلط بدون هیچ گونه بحثی لازم الاجرا است. مدیران راه گفت وگو و چون و چرا و مشاركت را در سازمان سد نمی كنند و انتظار «بله قربان» گفتن مطلق را از زیردستان خود ندارند.اما رؤسا كسانی هستند كه چون تنها بر حكم قانونی و ابلاغ به این سمت منصوب شده اند و از لحاظ شخصیتی یا تخصصی یا هر دوی آنها صلاحیت لازم را برای احراز این پست ندارند دائماً از قدرت قانونی خود استفاده می كنند و با استفاده از الگوی مدیریت آمرانه و دستوری توقع اطاعت مطلق را از كاركنان خود دارند و هرگونه بحث و اما و اگری را با استفاده از قدرت تنبیه به سرعت پاسخ می دهند و سیستمی بسته و نظامی را در سازمان حكمفرما می كنند.نتیجه می گیریم كه همه آدمها بالفعل می توانند با در دست داشتن یك ابلاغ رسمی رئیس شوند و از این منظر همه ما رئیس هستیم، اما تعداد كمی از انسانها كه دارای ویژگی های شخصیتی و علمی مدیریت هستند می توانند مدیر شوند.

۴- كوتوله پروری

واژه كوتوله پروری در سازمانهای امروزی ایران (بخصوص دولتی) به این پدیده اشاره دارد، به واسطه اینكه اغلب مدیران بدون توجه به توان شخصیتی و علمی به مناصب مدیریتی گمارده می شوند، آنها نیز به نوبه خود در انتصاب مدیران رده های میانی و عملیاتی سازمان متبوع خود افراد ضعیف تر و كم تخصص تری را منتصب می نمایند كه این امر تا رده های مدیریتی در سطوح پایین تر تسلسل می یابد و اصطلاحاً می گویند در سازمان مدیران كوتوله شده اند. (از لحاظ تخصص و قدرت رهبری)

در چنین سازمانهایی پرسنل متخصص و مشخص به انزوا كشانیده شده و مدیر ارشد برای اینكه خودش زیر سؤال نرود و تحت سایه افراد ماهر قرار نگیرد آنان را در مناصب مدیریتی نمی گمارد.

۵- عوامل زدگی در مدیریت

متأسفانه شغل مدیریت در ایران مظلوم واقع شده است و هر كسی با هر تخصص و گاه بدون تخصص خاص ادعای مدیریت دارد و همه فارغ التحصیلان دانشگاهی در رشته های مختلف می توانند به راحتی مدیر یك سازمان تولیدی یا خدماتی بزرگ یا كوچك شوند. مثلاً امروزه فراوان می بینیم پزشكان، دامپزشكان، دندانپزشكان، پرستاران، شیمیست ها، فیزیكدانان، ریاضی دانان، فارغ التحصیلان رشته های فنی و مهندسی و... در كسوت مدیر ظاهر شده و به راحتی و با آسودگی خیال پیشنهاد مدیر شدن در سازمان را می پذیرند. از این منظر می توان گفت مدیریت عوام زده شده و همه به صورت بالفعل ادعای مدیریت دارند و خود را مدیر می دانند چون تصور آنان از مدیریت دستور دادن، تنبیه كردن، چایی خوردن و امضا كردن است. اما حالت فوق برای فارغ التحصیلان گرایشهای مختلف مدیریت صادق نیست. مثلاً یك لیسانس یا فوق لیسانس یا دكتر مدیریت نمی تواند در شغل یك پزشك، دامپزشك، مهندس، پرستار و... استخدام شود و فقط در محدوده تخصص خود می تواند مشغول به كار شود.

۶- چندپیشگی مدیران

امروزه مدیران ایران معمولاً دارای مشاغل فراوان و متعددی هستند مثلاً در آن واحد رئیس اداره، عضو هیأت مدیره، نماینده سازمان در فلان وزارتخانه، مدرس، مشاور و... هستند كه معمولاً تجربه ثابت نموده كه از پس هیچ كدام از مشاغل خود به خوبی برنمی آیند و از طرفی به مشكل بیكاری فارغ التحصیلان نیز دامن می زنند چون به ازای اشغال یك پست اضافی، یك نفر بیكار می ماند.

به نظر نویسنده مجموعه عوامل فوق عوامل مهم تأثیرگذار در بحران مدیریت در ایران است. به طور حتم عوامل دیگری نیز وجود دارند كه از دید نگارنده پنهان مانده است. وقتی مدیریت كلان و خرد در یك كشور دچار بحران شود و نتواند نقش برنامه ریزی، رهبری و هدایت و سازماندهی و كنترل و خود را به نحو حسن ایفا نماید كل تشكیلات كشور تحت تأثیر قرار گرفته و بی نظمی و مشكلات عدیده ای بروز می نماید و بحران به زندگی روزمره افراد جامعه تسری می یابد و مشكلات بزرگ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به دنبال می آورد. پس بیاییم جدی تر به «مدیریت» بنگریم!