سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

حسرت دیدار یار


حسرت دیدار یار

من عشق را
در پیاله حسرت دیدار تو چشیده ام .
من در سراب رسیدن به یاد آب
تا انتهای حسرت چشمت دویده ام .
در غرش تندر هر صاعقه ،
یا در کشاکش طوفان و سیل و باد
من در خیال خود یاد تورا پرکشیده …

من عشق را

در پیاله حسرت دیدار تو چشیده ام .

من در سراب رسیدن به یاد آب

تا انتهای حسرت چشمت دویده ام .

در غرش تندر هر صاعقه ،

یا در کشاکش طوفان و سیل و باد

من در خیال خود یاد تورا پرکشیده ام

صبحگاهان که ندا سر دهندبه یاد یار،

در اوج پرواز فوج فوج مرغان صبح

با گوش جان صدای ذکر و دعاشان شنیده ام

ای ماه، ای فلک، ای آسمان،

با یک نظر به ابر های نقره فام

من جام معرفت یار را سر کشیده ام

با من ز عشق سخن مگو

که عشق را،

با یاد تو به هر نفسی بر کشیده ام

من در سیاه ترین شب تار پراز سواد

با جلوه رخ زیبای آن نگار

الوان ترین قوس و قزح را کشیده ام

هرگز مباد که بی یاد او بسر کنم

با یاد او روح را در آسمان

تا جایگه عیسی مریم کشیده ام

محمدعلی اردهالی