سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
رئالیسم آرمانگرایانه سعدی
ایده «آرمانشهر واقعگرایانه» (Realistic Utopia) را جان راولز مطرح کرد. به عقیده او فلسفه سیاسی (به عنوان یک نظام فکری) زمانی که بتواند دایره امکان عمل سیاسی را بگستراند و رابطه مردم را با وضعیت سیاسی و اجتماعیشان بهبود ببخشد، یک فلسفه سیاسی رئالیستی، و در عین حال، آرمانگرایانه است. اما آرمانشهر واقعگرایانه فقط در حوزه سیاست نیست. در حوزه اخلاق و روابط انسانها هم معنی دارد. جستوجوی رئالیستی جهانی بهتر چیز بیمعنایی نیست. مردم اگر چشم در ماه یوتوپیا بدوزند و محدودیتهای واقعیت بهکلی در نقطه کورشان مخفی بماند، چندان زمینهای نخواهند یافت برای عمل امروز. دستشان از معامله کوتاه میماند تا فردایی که شاید واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی، امکانات تازهای پیش پا پهن کند. تا آن زمان باید آرزومندانه سرپا ایستاد و تماشا کرد. از طرفی هم اگر مردم خیره و مستحیل در گودال واقعیت بمانند و همت به صیادی از دریاهای بیکرانه نورزند، چنتهشان برای اصلاح و گشودن فضاهای جدید در سیاست و فرهنگ خالی میماند. همان که هست را توجیه میکنند و به همان خرسند میشوند. وضعیت آنها آبستن امر نو نمیشود و اندکاندک تودهای ناتوان و عقیم بر جای اجتماعی زنده و زاینده مینشیند. پس «رئالیسم آرمانگرایانه» (به معنای کوشش در برقراری توازنی میان واقعگرایی و آرمانخواهی) گویا پیشنهاد چندان بیحاصلی هم نیست.
البته که مقایسه سعدی با مثلا راولز یا اندیشه سیاسی و فلسفه اخلاق جدید تحمیل بیمزهای خواهد بود. معلوم است که سعدی فیلسوف سیاسی نبود، فیلسوف اخلاق هم نبود؛ اما از سعدی (بهعنوان یکی از ذخایر غنی فرهنگی ایرانیان) میتوانیم شواهدی بجوییم برای تامل در فضای اندیشه و عمل امروز خودمان. یعنی پس از لذت بردن از ادبیات، ببینیم آیا سعدی (که ذکر جمیلش در افواه عوام افتاده است وصیت سخنش در بسیط زمین رفته و قصبالجیب حدیثش که همچون شکر میخورند و رقعه منشآتش که چون کاغذ زر میبرند) حرفی هم برای وضع و حال امروز ما دارد؟ آیا «زمینه» یکچنین نگاهی در ذهن فرهنگی ما سابقه دارد یا نه؟ آن شکل از نظریهپردازی سیاسی و اجتماعی یا اخلاقی را نمیتوان از سخن سعدی به زور بیرون کشید. الا شاید بتوانیم از «نگاه» سعدی به دنیا چیزکی استشمام کنیم. بفهمیم که او هم احتمالا وضعیتی آرمانی را میجست، اما در عین حال واقعیتها را به ریش نمیگرفت. میدانست که کار پادشاه زنجیر کردن و چشم درآوردن و تیغ زدن است، اما دل پادشاهان سعدی به سخنی یا لبخندی (از وزیر یا رعیت) به هم بر میآمد و آب در دیده میگردید و چنین میشد که میگفت: «هلاک من اولیتر است از خون بیگناهی ریختن.» خطاب به سلطان میگوید: «تو را تحمل امثال ما بباید کرد»؛ این آرمانگرایی واقعبینانه سعدیست. اینکه میگوید: «بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده است، هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده. » این رئالیسم است، منتها آن سوی دیگر سخن را هم باید خواند که چنین سخنی لابد از میل به جهانی آرمانی پدید میآید که بنیاد ظلم در آن اندکاندک ریشهکن شود. یا در جایی دیگر: صلح با دشمن یک آرمان است. تحسین کردن کسی که عیب ما میکند، خلق و خویی آرمانی است. شیرین کردن دهان کسی که کام ما را تلخ کرده، آرمانیست. اما «صلح با دشمن اگر خواهی»، واقعبینانهترین راهش این است که اگر «تو را در قفا عیب کند، در نظرش تحسین کن» و «سخنش تلخ نخواهی، دهنش شیرین کن». این همان رئالیسم آرمانگرایانه سعدیست. کوشش برای رسیدن به توازنی میان اضداد. سعدی دنیا را با تمام تضادها و تناقضهایی که دارد تصویر کرده است. زیبایی همآغوش زشتی و غم قرین شادی. تصویر خیالی دنیا در سخن سعدی روبهروی تصویر واقعی آن گذاشته شده است. واقعیت را با تماشای آن خیال بهتر باید زندگی کرد. با امید به تحقق آن خیال باید تنگ و تاریک واقعیتها را تحمل کرد و با استفاده از امکانات همان واقعیتها به صحرای فراخ و روشن جهانی آرمانی (جهانی که هنوز نیست) نقب زد.
در جهان آرمانی سعدیست که درویشی مجرد به سلطان نهیب میزند که: «بدان! که ملوک از بهر پاس رعیتاند، نه رعیت از بهر طاعت ملوک.» و در پاسخ به سلطان که از درویش میخواهد از او چیزی بطلبد و تمنایی بکند، میگوید: «آن همی خواهم که دگرباره زحمت من ندهی.» سعدی واقعیتی آرمانی را در اینجا مطالبه میکند: پادشاهی که مردم را به زحمت نیندازد و پاسدار جان و مال و عزتشان باشد، و مردمی که ضعف و نداری سبب نشود کاسهلیس و اطاعتگوی پادشاه شوند. در جهان آرمانی سعدی، «رسم سوال» (گدایی) از جهان برمیخیزد. خواهنده مغربی در صف بزازان حلب میگوید: «ای خداوندان نعمت، اگر شما را انصاف بودی و ما را قناعت، رسم سوال از جهان برخاستی.» واقعیت جوامع ما چنین است که خداوندان نعمت انصاف ندارند و وضیعان قناعت نمیکنند و پدیده زشت و دلآزار اجتماعی فقر زاده میشود، با خود گدایی میآورد، و زشتیهای دیگر. جامعهای که انصاف و قناعت (نه به عنوان فضیلتهایی اخلاقی بلکه به عنوان مهارت زندگی) در آن رایج باشد، دیگر نیازمند خیریه و صدقه نخواهد بود، و این جامعهای آرمانیست.
سعدی بیشتر به عنوان شاعری واقعگرا شناخته شده است؛ آرمانخواهی او چندان به نظر نیامده. شاید چون آرمانخواهی سعدی از نوع انقلابی نیست. شاید چون هرگز نخواسته عالم و آدمی دیگر بسازد و همواره در این خیال بوده که از همین خاک جهان دیگری میتوان ساخت. اما حساسیت او را نسبت به مسالههای فردی، اجتماعی و فرهنگی نمیتوان نادیده گرفت. زرینکوب عقیده دارد که سعدی تصویر انسان را آنچنان که هست توصیف کرده است، همایون کاتوزیان او را گریزان از ایدئولوژیها میداند و اینکه او به جهان از زوایای مختلف نگاه کرده و برای همه راه و روشها ارزش قایل شده و اندیشه خود را به یک مکتب رسمی تقلیل نداده است. زرینکوب، سعدی را پیشتازی در واقعگرایی میبیند، و یوسفی به سخن گفتن او از فضایل عالی بشری در کنار اغراض و تمایلات پست اشخاص اشاره میکند. پزشکزاد هم طنز سعدی را میبیند که محملیست برای انتقاد او از وضع موجود. اجتناب از کمالگرایی بیهوده نیز از ویژگیهاییست که کاتوزیان ذکر میکند. آری، خلاصه سخن همین است که کمالگرایی سعدی، کمالگرایی بیهوده نیست، بلکه جستوجوی واقعگرایانه کمال است.
حسین فراستخواه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست