پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

افغانستان دوگانه قدرت


افغانستان دوگانه قدرت

کرزای با اینکه رئیس دولت است اما شاید دیگر نتواند خود را رئیس جمهور بخواند سایه عبدالله سنگین تر از آن است که بتوان آن را پنج سال دیگر تحمل کرد

کرزای با اینکه رئیس دولت است اما شاید دیگر نتواند خود را رئیس‌جمهور بخواند. سایه عبدالله سنگین‌تر از آن است که بتوان آن را پنج سال دیگر تحمل کرد.

کشور افغانستان سه محصول عمده دارد که نه‌تنها در تولید آن به خودکفایی رسیده است که صادرات آن به سراسر جهان نیز رونق چشمگیری دارد؛ انسان، مواد مخدر و ‌تروریست. مهاجران افغانی عمدتا سهم کشورهای خاورمیانه‌ای همجوار و به‌طور عمده ایران هستند. مهم‌ترین بخش بازار مواد مخدر غیرشیمیایی اروپای غربی را افغانستان تامین می‌کند و در نهایت سهم آمریکا ‌تروریست‌هایی هستند که عملگرایی خود را با پشتیبانی تندروهای مذهبی از سرزمین افغان‌ها با خود برای آمریکای شمالی به ارمغان می‌برند و از این رو هر سه حوزه جغرافیایی یاد شده (خاورمیانه، اروپای‌غربی و آمریکای‌شمالی) به نحو موثری، خواسته یا ناخواسته خود را با افغانستان در ارتباط می‌یابند و چه می‌شود کرد که پررنگ‌ترین حلقه ارتباط میان هر سه منطقه مقوله «امنیت» است که به‌طور دائم توسط محصولات صادراتی افغانستان در حال تهدید است و دولت‌های هر سه این مناطق به‌دنبال حل این ناامنی‌ها در نحوه پاسخ به سوالی مشترک در تکاپوی دائمی هستند: دولت افغانستان؛ بودن یا نبودن.

در افغانستان اگرچه بازسازی ملی مدت‌هاست آغاز شده اما هنوز از مرزهای کابل فراتر نرفته است. تنها کافی است چند روزی در افغانستان زندگی عادی، نه سیاسی و نه دیپلماتیک، گذرانده باشید تا دریابید حامد کرزای کسی که او را رئیس دولت افغانستان می‌خوانند نه‌تنها رئیس‌جمهور افغانستان نیست بلکه جایگاهی در حد و اندازه‌های شهردار کابل دارد، آن هم نه شهردار همه پایتخت و تنها بخشی از آن! چرا که شهر صاحب دارد یا شاید بهتر است گفته شود هر بخشی از شهر صاحب خود را دارد: از بخشی قلعه‌مانند که سفارتخانه‌های کشورهای خارجی و اقامتگاه سفرای عمدتا غربی در آن، جای دارد و به‌خاطر امنیت این منطقه در طول دو سال قیمت خانه‌های آن بیش از یکصدبرابر افزایش یافته است تا مهم‌ترین خیابان شهر که در آن دولت آمریکا درست در مقابل چشم نگران ناظران و در بی‌تفاوتی مطلق درحال ساختن دفتری برای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA)است؛ کاری که آن را در کشور خود نیز انجام نداده است.

اصولا «دولت» در افغانستان وجود خارجی ندارد و آنچه به نام دولت خوانده می‌شود ثمره یک اتحاد میان نظامیان و رهبران سیاسی- مذهبی است که حامد کرزای را دوره کرده‌اند و هر دو گروه طرفداران خود را دارند. نظامیان فرماندهان مسلحی هستند که کنترل قسمت‌هایی از افغانستان را بر عهده دارند و رهبران قومی- مذهبی که حیات خود را مدیون اختلافات ذاتی می‌بینند از آن استفاده می‌کنند. اختلافات مذهبی (سنی‌ها در برابر شیعه‌ها)، زبانی (فارس‌ها در مقابل پشتون‌ها) و قومی «هزاره‌ها (شیعه)، تاجیک‌ها (سنی)، پشتون‌ها (سنی)». نظامیان حاضر در دولت، از قاچاق مالیات دریافت می‌کنند و پولدارتر شدن به آنان اجازه می‌دهد هم مشتری دائمی داشته باشند و هم نیروهایی که تعدادشان از ارتش و پلیس کوچک ملی بیشتر باشد و حامد کرزای بدون اینکه توفیق زیادی داشته باشد، تلاش می‌کند نقش میانجی را در کشمکش‌های متعدد این نظامیان ایفا کند؛ نظامیانی که با روس‌ها، طالبان و قدرت‌های محلی یا مخالفان آنها همکاری کرده‌اند و دستان اغلب آنها به خون آغشته است. اینگونه است که آنچه در افغانستان دولت خوانده می‌شود تنها قادر به تامین ۱۲ درصد بودجه مورد نیاز خود بوده و مازاد آن را از طریق کمک‌های غربی برآورده می‌سازد. با این همه حامد کرزای در دوران اول ریاست‌جمهوری خود سعی کرد دولت را «پشتونی» کند زیرا خود او پشتون است و ساقط شدن طالبان که آنها نیز پشتون بودند بر وزنه تاجیک‌ها در دولت افغانستان بسیار افزود، اما دولت آنها نیز دیری نپایید که دولت مستعجل بود بنابراین که هیچ تلاشی در این میان به تحکیم دولت و استقلال آن نینجامیده و افغانستان بدل به بازتاب کاریکاتوری بن‌بست‌های حکومت کرزای شده است.‌

مطبوعات افغانستان بیشتر از اینکه این کشور را یک مردمسالاری بدانند، آن را یک تفنگ‌سالاری می‌خوانند اما چه می‌توان کرد در کشوری که با نام‌های پرطمطراقی نظیر «مداخله بشردوستانه» به تسخیر درآمده است نه‌تنها نباید نمادهای دموکراسی و حقوق بشر را به تعطیلات تاریخ فرستاد بلکه باید از آن در جهت ‌ترمیم امنیت سود برد؛‌عملکردی که هرچند تلاش‌هایی در جهت آن انجام شده اما خیلی هم قرین توفیق نبوده است.‌ ظاهرا دولت‌های ائتلاف به این نتیجه رسیده‌اند که پایداری در افغانستان با راهبردهای سخت‌افزاری برقرار شدنی نیست، حکومت پای در جامعه دارد اگر سر در سیاست داشته باشد. پس هرچند حامد کرزای به‌عنوان رئیس دولت در افغانستان شناخته می‌شود اما مادامی که ثبات در افغانستان ردپایی اجتماعی نیافته و صرفا به سویه‌های امنیت از زوایای سیاسی آن نگریسته شود‌ آش همین است و کاسه همین. تاریخ نشان داده به همان اندازه که نظام سیاسی در کشورها نیازمند رهبری است برای نظام اجتماعی نیز در دوران گذار این رهبری ضرورت می‌یابد و در این چارچوب است که می‌توان به تحلیل آنچه کناره‌گیری دکتر عبدالله از قدرت است، پرداخت.

به‌نظر می‌رسد ناکارآمدی کرزای از مهار سه‌گانه صادراتی که در ابتدای این یادداشت آمد سیاستگذاران را به این راه‌حل کشانده که اگر چه سرکوب راه‌حلی لازم است اما کافی نیست و ملت افغانستان که پراکندگی تاریخی آنها در اثر بحران‌های قومی هر روز تشدید می‌شود نیازمند یک همبستگی اجتماعی است و به‌نظر می‌رسد به ضرورت این همبستگی عبدالله، امروز در حال تبدیل شدن به رهبری اجتماعی برای افغانستان است و حضور افرادی تاثیرگذار در معادلات امروز قومی افغانستان مانند یونس فانونی، برهان‌الدین ربانی و... در مراسم انصراف او به خوبی نشان‌دهنده توان پشتیبانی نیروهای ذی‌نفوذ از رهبری اجتماعی اوست و از سوی دیگر ورود بان‌کی‌مون همزمان با اعلام انصراف عبدالله می‌تواند گواهی بر این نظر باشد که جامعه جهانی با این تحلیل توافق دارد که امنیت افغانستان به همان اندازه که به سری در قدرت نیاز دارد به پایی در جامعه نیز نیازمند است تا مگر این دوگانه قدرت در افغانستان بتواند روند امنیت به خطر افتاده جهان را تا حدی‌ترمیم کند. عبدالله رویای سهم بردن از میوه پیروزی را به زمانی نه‌چندان دور منتقل کرده است تا شاید ناظران نتوانند کرزای را رئیس‌جمهور دو دوره‌ای افغانستان بخوانند. کرزای با اینکه رئیس دولت افغانستان است اما شاید دیگر نتواند خود را رئیس «جمهور» افغانستان بخواند. سایه عبدالله سنگین‌تر از آن است که بتوان آن را پنج سال دیگر تحمل کرد.

نویسنده : امید ملکی