دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

فاطمه س نیاز بشر امروز


فاطمه س نیاز بشر امروز

روزگار سختی است, پیامبر ص و یاران اندک اما صدیق و درست کردارش, از هر سو در فشارند مشرکان از هیچ گونه آزار و اذیتی فروگذار نیستند

● اول:

رنجهای پیامبر

روزگار سختی است، پیامبر(ص) و یاران اندک اما صدیق و درست کردارش، از هر سو در فشارند. مشرکان از هیچ گونه آزار و اذیتی فروگذار نیستند. دنیای تاریک و جهل زده آنها، تاب و تحمل نورانیت و صفای مسلمانان خداپرست را ندارد. اسلام با تعالیم انسان ساز و راهگشایش، دنیا و مقام و همه منافع آنها را به خطر انداخته است. فتنه، توطئه و سنگ اندازی، بهترین کار است، شاید بتوان روح اسلام خواهی و پیشرفت و گسترش دین جدید را متوقف نمود. یاسرها و سمیه ها، زیرشکنجه هولناک و غیرانسانی ابوجهل ها و ابولهب های سنگدل، جان باخته اند.

تن رنجور و تیره رنگ بلال ها که در سایه اسلام، از زیر فشار و ننگ قرن ها تبعیض و بردگی، به رستگاری و مساوات و برابری رسیده اند، زخمی و خونین آسیب و شکنجه کافران ظلمت کیش است و از همه مهمتر، دل مسلمانان پاکدل و از تاریکی کفر رهیده، از طعنه و زخم زبان دشمنان، ریش ریش است و سران کفر و الحاد، در آزار مسلمانان، حد و مرزی نمی شناسند. در این میان، سهم پیامبر(ص) از این آسیب و اذیت، بیشتر و فزون تر است. مردی که تا دیروز، حتی کافران لجوج و مشرکان بدکردار هم، دوستش داشتند و او را «امین» خود می خواندند، اینک در این وانفسا، یک روز او را دیوانه می نامند و آماج تیر و سنگ کودکان نادانش می کنند و یک روز به او بهتان سحر و جادوگری می بندند و مردم را از شر سحر او می ترسانند. زمانی خاکستر کینه بر سر او می پاشند و گاه دندان مبارکش را می شکنند.

نه تنها از پاسخ گفتن سلامش، طفره می روند و برای اینکه چشمشان در چشم او نیفتد، راه کج می کنند بلکه او را از هیچگونه دشنام و زخم زبانی، بی نصیب نمی گذارند. اگرچه حلاوت آشنایی و نزدیکی با خدای مهربان و پیروی از دستورات او و تعالیم سعادت بخش اسلام، قابل توصیف و بیان نیست، اما سنگینی بار مسئولیت نبوت و رسالت پیامبری، نیز قابل افکار نیست و پیامبر(ص) اینگونه در محاصره انواع و اقسام توطئه ها و دشمنی های کینه توزانه مشرکان، کافران و منافقان کوردل، هم از رنج یاران پاک و صمیمی اش در رنج و عذاب است و هم از جهل و گمراهی دشمنان. اما دستور الهی، گویا و یک کلام است؛ «باید استقامت کرد» چرا که «صبح پیروزی نزدیک است».

● دوم:

فقدان خدیجه (س)

اما حکایت خانه پیامبر(ص)، حکایت دیگری است. پیامبر رحمت، آنگاه که پای به خانه می گذارد، جای خالی همسر نادره اش، خدیجه(س)، او را به غمی عظیم فرو می برد.

خدیجه(س)، بزرگ بانویی که با همراهی آگاهانه اش و بذل و ایثار ثروت فراوانش، به پیشرفت و گسترش آئین، اسلام، خدمات بزرگی کرد و نه تنها چون همسری مهربان که مانند همرزمی مبارز و فداکار، محمد(ص) را یاری می نمود، او را تنها گذاشته است. برای پیامبر(ص) انبوهی از خاطرات بیادماندنی و دختری ناز و دوست داشتنی که اینک غبار یتیمی بر چهره دارد، به یادگار مانده است؛ دختری که گویا تمام هستی و خلقت، طفیلی وجود اوست و آن گاه که پیامبر(ص) با کوله باری از مرارت و خستگی ناشی از فشار دشمنان به کانون گرم خانه پناه می برد، فقدان خدیجه(س) و یتیمی فاطمه(س)، بر رنج او می افزاید، اما باز هم باید صبر کرد.

● سوم:

بی تابی پیامبر برای دیدن دخترش

فاطمه(س) در عین کودکی و در فقدان مادر مهربانش، محیط خانه را چنان گرم و صمیمی، آرام و بانشاط می سازد که پیامبر(ص) برای آمدن به خانه و دیدن تنها دخترش، لحظه شماری می کند. بی تابی پیامبر(ص) در رفتن به خانه و دیدن فاطمه(س)، بوسیدن و بوییدن او و در آغوش کشیدنش، زبانزد همه است. پیامبر(ص) با بوییدن دخترش، بوی بهشت را استشمام می کند و در کنار فاطمه(س)، به چنان آرامشی دست می یابد که تمام فتنه ها و توطئه های دشمنان برای از پای درآوردن او، رنگ می بازد و نقش بر آب می شود.

آری اگر خدیجه(س) نیست، فاطمه(س) هست و او مانند مادرش، باعث دلگرمی پیامبر(ص) در ایفای مسئولیت تاریخی اش می گردد. با دیدن او، خنده، مهمان لبهای پیامبر می شود و با شنیدن صدایش، خستگی از جان پیامبر(ص) رخت برمی بندد و با بوسیدن و بوئیدن او، خود را در بهشت موعود می بیند. این مردی که اکنون با وجود و در کنار دختری چند ساله آرامش می گیرد، همان پیامبری است که در نظام خلقت، کسی را راه به حریم عظمت منزلت او نیست و افتخار ختم نبوت و رسالت کامل ترین دین الهی، نصیب وجود بزرگ او شده است. پیامبری که خود ملجأ و پناه درماندگان است و پدر امت است، پیامبری که سنگ صبور درددل ها و دلتنگی های ستمدیدگان است، پیامبری که در مقابل سیل عداوت ها و کینه های دشمنان چونان کوه ایستاده است و... و همین مرد بزرگ، آن گاه که دخترش را در آغوش می گیرد، بدون هیچگونه تکلفی خطاب می کند که «فاطمه جان! پدرت فدایت شود!» او را «ام أبیها» می خواند و توان و تحمل اندکی ناراحتی او را ندارد. حتی آن گاه که فاطمه(س) در ازدواجی آسمانی و درس آموز، پای در خانه بخت علی(ع) می گذارد و به دریای عظیم وجود او می پیوندد، باز هم پیامبر(ص) از هر فرصتی برای سرزدن به فاطمه(س) نمی گذرد و با حضور در خانه علی(ع) و بهره گیری از کوثر بیکران وجود فاطمه(س)، زنگار خستگی از وجود می زداید و آرام می گیرد. آری فاطمه(س)، آرامش جان پیامبر(ص) است.

● چهارم:

غفلت بزرگ

امروز هم، روزگار سختی است، پیش بینی ها درست از آب درآمده و آخرالزمان، روزگار دشواری است و انسان دوره واپسین، شرایط پررنجی را سپری و تجربه می کند. فتنه های آخر الزمانی، پیچیده تر و غامض تر از آن است که بشر فکر می کرد. دستیابی به آخرین دستاوردهای عجیب و غریب علمی، حرکت و پیشرفت پرشتاب کاروان علم بشری، مجهز شدن به فنآوری های اعجاب برانگیز که علی الظاهر در کاستن دشواری های زندگی و در خدمت انسان کنونی قرار گرفته است، کاویدن دل ذرات و پای نهادن در دنیای شگفت انگیز اتم و ذرات در کنار راهیابی و تسخیر آسمان ها و کهکشان ها، راه اندازی صدها سازمان عریض و طویل با هدف شناخت انسان و تدوین حقوق او و دفاع از آن ها، گسترش دامنه اطلاعات بشر در حوزه علوم انسانی و... تنها یک روی سکه دوران ماست و صدالبته در بسیاری موارد غرورآفرین.

اما روی دیگر این سکه، چندان خوشایند نیست. زشتی ها یی چون مادی گری، منفعت طلبی، فقدان معنویت، دوری از خدا، فقر، فساد، تبعیض، ظلم و ستم، جنگ و خونریزی، استعمار، استبداد و... چنان بر زندگی بشر باصطلاح مدرن امروزی سایه افکنده است که قابل انکار نیست. آن دسته از انسان هایی که با چنگ انداختن به حبل المتین اعتقادات و باورهای دینی خود در تلاش اند تا خود را از فروغلطیدن به منجلاب تیرگی و تباهی دوران کنونی نجات دهند، نیز آماج انواع توطئه، فتنه، خرابکاری، شبهه افکنی، القای تردید، تحریم و استعمار ، جنگ و تجاوز و کشتار، تهاجم نظامی و فرهنگی و... قرا رگرفته اند و به راستی حفظ دین در شرایط موجود از راه رفتن بر لبه تیز تیغ شمشیر هم دشوارتر است و بهره نامیمون بشر از زندگی به اصطلاح مدرن اش، «ناآرامی» است.

انسان امروز از حلاوت آرامشی که لازمه زندگی سالم، پیشرفت حقیقی و تکامل واقعی است، بی بهره است. درون ناآرام بشر امروز با پیشرفت های علمی، تکنولوژیک آرام نگرفته است. سستی بنیان خانواده ها، ضعف و فقدان اخلاق، کمرنگ شدن مناسبت های عاطفی بین انسان ها و حاکم شدن منافع صرفاً مادی بر نوع روابط آنها و... همگی از ثمرات زندگی در دنیای پیشرفته امروزی است که نمونه های عینی آن در دنیای غرب و دنیای پرزرق و برق اش، کاملاً عیان است. خلأیی که انسان هزاره سوم را می آزارد و وجودش را به رنج و عذاب می اندازد و او را از آرامش انسانی اش دور می کند، ناشی از هندسه زندگی در عصر ودوران تمدن از نوع غربی اش است و در این ساختار، آنچه دین خدا آن را پر می کند، پیش بینی نشده است. این یعنی غفلت بزرگ!

● پنجم:

آرامش خانواده

آنچه که پیامبر(ص) را در چهارده قرن پیش آرامش می بخشید، نه مسائل ظاهری و مادی بود، نه امکانات گسترده و زیبای زندگی. در آن دوران نه از دستاوردهای علمی، آنچنان خبری بود و نه از تکنولوژی و صنعت کنونی. سختی های زندگی در آن دوران باتوجه به امکانات و مقدورات بشر به هیچ عنوان با دوران امروز قابل قیاس نیست. البته آنچه پیامبر(ص) را رنج می داد، دشواری های زندگی از این دست نبود، بلکه او از جهل و نادانی، کج اندیشی، کفر، فساد، ظلم، تحجر و... از یک سو و از سوی دیگر شرایطی که دشمنان برای او و یارانش ایجاد می کردند، در رنج بود، اما پیامبر خدا، آرامش را در خانه می جست. تا خدیجه(ص) همراه و در کنارش بود، پیامبر(ص) با آن همه عظمت و بزرگی به بهشت عطوفت و مهربانی همسر مهربانش پناه می برد و آنگاه که خدیجه(س) او و دختر کوچکش فاطمه(س) را تنها گذاشت، این دختر دردانه، ام ابیها شد و کریمانه آرامش و تسکین را به وجود پیامبر(ص) می بخشید!

و آیا بشر کنونی که گرفتار «سلطه تکنولوژی»، در منجلاب خودخواهی، کبر و نخوت و غرور، دست و پا می زند، برای یافتن گوهر نایاب «آرامش» راهی جز آستان بوسی و درس آموزی در مکتب فاطمه(س)، پیش رو دارد؟ آیا نباید به حال و روز بشری گریست و تأسف خورد که با فاصله گرفتن از مسیر حقیقی رستگاری که همان طریق و سیره فاطمه زهرا(س) است، خوشبختی را در طوفان شهوت و ثروت و در سیلاب انحطاط و پوچی می جوید. وقتی به گواه تاریخ، پیامبر(ص) با آن عظمت و بزرگی و بزرگواری، به فاطمه(س) پناه می برد و خود را بی نیاز از او نمی دانست، آیا فاطمه(س) نیاز بشر امروز نیست؟

دکتر محمدجعفر طالب پور