سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

حیف دسته گل و شیرینی!


حیف دسته گل و شیرینی!

حیف دسته گل و شیرینی!
شب خواستگاری هم یکی از شب های زندگی بود.
با بزرگان فامیل رفتیم که من زندگی جدیدی رو با یک خانواده جدید با امید به خدا شروع کنم.
عجب دسته گلی و شیرینی توپ و خفنی …

حیف دسته گل و شیرینی!

شب خواستگاری هم یکی از شب های زندگی بود.

با بزرگان فامیل رفتیم که من زندگی جدیدی رو با یک خانواده جدید با امید به خدا شروع کنم.

عجب دسته گلی و شیرینی توپ و خفنی گرفتم.

دقایق اول به تعاریف و احوال پرسی حرفای پر از مهر و محبت گذشت و من دلم می خواست بریم سر اصل مطلب یک دفعه عموم گفت: خوب حالا بریم سر اصل مطلب، گفتم خدا بیامرزه پدر و مادرتو بازم تو به درد ما خوردی بذار عمو جان وقتی رفتم سر خونه و زندگیم یک شام درست و حسابی بهت می دم.

بعد از حرف عمو، پدر دختر پرسید: داماد سربازی رفته، بابام گفت: بله پسرم دیگه مرد شده، من یک کم خود مو جمع و جور کردم، بعد پرسید: تحصیلاتشون چیه؟ بابا گفت: لیسانس حسابداری.

پدر دختر گفت: عالیه، پس حتما جایی هم مشغول هستند، بابا گفت: نه تازه درسش تموم شده اما خب برای حسابداری کار زیاده.

نوبت گروه سوالات خونه و ماشین و مهریه رسید که خیلی برای اون وری ها مهم بود.

گفتن مهریه ۳۰۰ سکه این هدیه آقا داماد به عروس خانم.

مادرم گفت: نمی خوام بگم زیاده، ارزش دختر شما بیشتر از ایناست، اما خب ۳۰۰ تا بالا نیست؟ مادر دختر گفت: مهریه پشتوانه دختره، اصلا کی داده، کی گرفته، یکی این وری ها گفتن، دو تا اون وری ها، دو تا این وری ها گفتن و ... این شد که کار به جایی رسید که چایی نخورده از خونه شون اومدیم بیرون فقط خدا رو شکر کردم دعوا راه نیفتاد.

دلم واسه اون دسته گل و شیرینی می سوخت که چه قدر پول براش دادم.

تا ساعت های حدود ۲ و ۳ بعد از نصف شب همه در خونه ما از خواستگاری صحبت می کردن، منم کنج اتاق نشسته بودم ناامیدانه گوش می کردم.

آخرش ناراحت شدم گفتم بسه دیگه، چه قدر می خواین این جریان و بالا و پایین کنین.

اگه دختر خودتون بود می دادین، یک هو مادرم گفت: بله، بله می دادیم مگه پسرمون چشه؟

خوشگل، خانواده دار، تحصیل کرده، اصلا همش تقصیر تو بود، شخصیت خانوادگی مون رو خود کردی.

دفعه دیگه خودمون تصمیم می گیریم، رفتم تو اتاقم صدای موزیک رو بلند کردم و چشم دوختم به ستاره های آسمون.آن قدر ستاره ها را نگاه کردم و کردم تا بالاخره خوابم برد.

از اول شب تا حالا هنوز دلم می خواد بخوابم.