جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
آدمهای رنگارنگ
![آدمهای رنگارنگ](/web/imgs/16/36/phktm1.jpeg)
تا حالا با آدمهای رنگارنگ سر و کار داشتهای؟ آنهایی که نمیدانی وقتی بهشان سلام کنی، با کدام رنگشان مواجه میشوی.
یک روز وقتی میبینیشان احساس آرامش میکنی. سلام آبی رنگی تحویلت میدهند. سرشان شلوغ است. کاری به کار تو ندارند. حواسشان به چیزهای مهمتر از تو است. احساس میکنی رویاهایت نزدیک و واقعی میشوند. نفسهای عمیق میکشی و فکر میکنی همه چیز آرام و راضیکننده است.
همین آدمها یک روز با قرمز جیغ صدایت میزنند و به سمت تو میدوند. از طوفان ویرانگر هیجاناتشان در امان نیستی. پشت جیغها و فریادهای قرمزرنگشان اتفاق مهم و جالبی افتاده است. شاید هم تو لطفی در حقشان کردهای که تا همین ثانیه از آن بیخبر بودهای! از این قرمزی بیثبات کمی هم به تویی سرایت میکند که رنگت مثل گچ از حیرت و ترس سفید شده. دست آخر مجبور میشوی لبخند صورتیرنگ و زیبایی تحویلشان بدهی. خودت نباشی.
ممکن است روزی یک تودهی زرد به تو نزدیک شود. احساس خطر میکنی. برای کمی حقیر و ابله به نظر آمدن آماده میشوی. احتمالا تو آدم مهمی هستی که کارهای زیادی از دستت برمیآید. میتوان از تو برای همه چیز مایه گذاشت. میتوان تو را برای همه چیز بهانه کرد. و مطمئنا قرار نیست از تو " نه" بشنوند. قرار نیست اعتراضی داشته باشی.
شاید گاهی که اصلا قابل درک نیستند اما قابل ترحم به نظر میآیند با بنفش پررنگی تو را بخواهند تا در وحشت تنهاییشان سهیم باشی. عاجزانه نالههای بنفش خود را نثارت میکنند تا خودت به این نتیجه برسی که باید کمکشان کنی. کار دیگری از تو ساخته نیست.
امان از روزی که تو آن آدمی نباشی که آنها میخواستهاند. خودخواههای نارنجی رنگی میشوند که خشمگین و خطرناکاند. با وسعت اعتراضها و گلایههایشان مواجه میشوی. تو را به غصه واداشتهاند. به پنهان کردن سبزهای رضایت و آبیهای آرامشت. حرصشان میدهی چون عصبانی به نظر میآیی. چون حاضر به اطاعت کردن نشدهای. داری تقلا میکنی زردها و نارنجیها و قرمزهای خودت را پیدا کنی. سرکشی میکنی و بعد که خسته شدی، با سیاه هولناکی به طرفت هجوم میآورند. طعنهآمیز صحبت میکنند. با نگاههایشان مضطربت میکنند و تو متهم هستی به ندانستن رنگها!
خلاصه که آزارت میدهند. درست وقتی که تو در "خاکستریرنگ" بودن خودت سرگردان میشوی.
این رنگها از کی این همه آزاردهنده شدهاند؟ من زرد دوست داشتم، قرمز دوست داشتم و چقدر آبی را دوستتر داشتم. من عاشق چترهای رنگارنگ، پردههای هفترنگ، جعبههای مدادرنگی و یک کمد پر از لباس با رنگهای جیغ و متنوع بودم و هستم. پس چرا این آدمهای رنگارنگ دوستداشتنی نیستند؟
شاید چون آدم های رنگارنگ مثل پردهها و چترها و لباسها و دیوارها نیستند، واضح و شفاف رنگهایشان را لو نمیدهند.
زهرا عزیزمحمدی
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان نماز جمعه دولت چهاردهم دولت پزشکیان محمدجواد ظریف انتخابات انتخابات ریاست جمهوری رئیس جمهور عزاداری ظریف ترور ترامپ
تهران هواشناسی گرمای هوا فرودگاه سازمان هواشناسی زلزله پلیس اربعین وزارت بهداشت قتل شهرداری تهران پشه آئدس
مایکروسافت برق خودرو واردات خودرو قیمت خودرو اینترنت حقوق بازنشستگان قیمت طلا دولت سیزدهم قیمت دلار بازنشستگان بازار خودرو
کربلا سینما امام حسین اوشین بازیگر تلویزیون سینمای ایران خسرو شکیبایی امام حسین (ع) فیلم فرهاد مشیری
دانشگاه تهران پرنده فضا
یمن رژیم صهیونیستی اسرائیل تل آویو فلسطین دونالد ترامپ آمریکا جو بایدن غزه ترامپ روسیه جنگ غزه
پرسپولیس فوتبال ایران استقلال نقل و انتقالات لیگ برتر تراکتور لیگ برتر ایران نقل و انتقالات علی علیپور باشگاه پرسپولیس سپاهان علیرضا بیرانوند
ویندوز اختلال جهانی مرکز ملی فضای مجازی ناسا کامپیوتر سامسونگ عیسی زارع پور موبایل گوشی مغز سرعت اینترنت گوگل
رژیم غذایی گرمازدگی چاقی کاهش وزن بارداری گیاهان دارویی افسردگی