دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
فراتر از نفع شخصی
دیوید هیوم به احتمال زیاد نظام اخلاقی خود را به عنوان مهمترین بخش رسالهاش در باب طبیعت انسانی لحاظ میكرد.
اما هنوز هم نظریه اخلاقیاش، به ویژه نظریه عدالتش، مفسران را به خود مشغول داشته است.
برای بسیاری از ایشان همراه شدن با خط سیر اندیشه و استدلال هیوم و نتایج آن بسی دشوار است؛ نتایجی كه بنابر آن، پیروی و تبعیت از قواعد عدالت، فضیلتی جعلی و تصنعی قلمداد میشود و اینكه باید به این قواعد اخلاقی احترام بگذاریم حتی اگر تمایلی طبیعی به انجام چنین كاری نداشته باشیم.
خوب است در همین آغاز تذكر دهیم كه تلقی از عدالت كاملا با آنچه كه معمولا فكر میكنیم یكسان نیست؛ یعنی این فكر كه عدالت یعنی طریقی كه در آن نهادهای عظیم اجتماعی، حقوق وظایف اساسی و بنیادی را تقسیم مینمایند و سهم منافع ناشی از فعالیتهای همگانی اجتماعی را تعیین مینمایند.
۱ ) از نظر هیوم قواعد مربوط به عدالت، قوانینی هستند كه ثبات و دوام مالكیت را تعین میبخشد. این قواعد شامل قوانینی میشوند كه موجب پدیدآمدن مالكیت و نقل و انتقال آن عدالت است. هیوم در برنامهٔ تحقیق در باب فهم بشری بیعدالتی را صراحتا تجاوز به دارایی و نقض آن تعریف میكند. به بیان دیگر، عدالت به زعم هیوم، نظارت بر قوانینی است كه برای افزایش دوام و ثبات ثروت وضع شدهاند. بنابراین اعمال عادلانه آن دسته از افعالی هستند كه در تطابق با چنین قوانینی باشند.
۲ ) به طور كلی هیوم به عنوان یك فیلسوف طبیعت گرا در این اندیشه است كه فلسفهای را بر اصول طبیعی بنیان نهد.
به نظر هیوم قدرتمندترین این اصول، اصل مصلحت شخصی و خویشكامی است. اما این اشتیاق به مصلحت و نفع شخصی میتواند كنشهای متفاوتی را ایجاد كند.
به طوریكه مصلحت جویی شخصی در افراد كم فكر و تأمل، این تمایل را در آنها ایجاد میكند كه علایق و خواستههای دیگران را نادیده انگارند، به دارایی شان دست درازی كنند و حتی آزار و اذیت جمعی را برایشان روا دارند. این رفتاری است كه در وضع طبیعی رواج دارد.
سابق بر اینهابز میاندیشید كه زندگی در چنین وضعی، حیوانی، مخاطرهآمیز و كوتاه مدت است. به نظر هیوم نیز كاملا غیرممكن است كه انسانها بتوانند در چنین اوضاع وحشیانه و سبعانهای دوام بیاورند و بدون شكلگیری جامعه محال است كه نوع انسان بتواند بقای خود را حفظ و صیانت نماید.
به اعتقاد هیوم برای اینكه جامعه تحقق یابد، باید برای ثروت و دارایی دیگران احترام قائل شد و این امر در واژهشناسی هیوم یعنی عدالت. بدون جامعه نه تنها وجود انسان غیرممكن است بلكه مصلحت شخصی نیز هیچ ظهور و نمودی نخواهد داشت.
اگر چنین باشد به یك پارادوكس آشكار میرسیم؛ چرا كه شخص خویشكام و مصلحتبین اگر بخواهد ظهوری داشته باشد، باید خود را مهار و سركوب نماید؛ زیرا تنها به واسطهٔ سركوب مصلحت خود یا هدایت نیرویش در جهت انجام افعال عادلانه و رویكرد آنی از كارهای خودخواهانه است كه میتواند در جهت شكلگیری جامعه و اجتناب از وضع طبیعی و زندگی حیوانی قدمی بردارد.
به عبارت دیگر تنها به واسطه مهار منافع و مصالح شخصی است كه میتواند محیطی شكل گیرد تا همین منافع به طرز بهتری پرورش یابند. بنابراین در تلقی هیوم از عدالت نقشی میان وضع طبیعی منافع شخصی از یك سو و نیاز به مهار آن برای نفع جامعه از سوی دیگر وجود دارد.
۳ ) عدالت همچون خیرخواهیها و خیراندیشیهای شخصی و خصوصی نیست، بلكه ثمره عدالت طبق نظر تمام افراد یك جامعه قسمت میشود. برای نفع جامعه هر یك از ما باید قواعد عدالت را مدنظر داشته باشیم.
اما مشكل اینجاست كه علت و جهت رفتارهای عادلانه به طور مستقیم و با واسطه بر ما آشكار نیست و نیز تمایلات قومی زیادی در ما وجود دارد كه باعث میشوند برخلاف منافع اجتماعی رفتار كنیم. همچنین ظهور طبیعی منافع و مصالح شخصی، همان طور كه ذكر شد، در تضاد با منافع جامعه قرار میگیرد.
هیوم در این باره میگوید: مردم در جریان روزمره زندگی، مادامی كه طلب خود را میپردازند، وفای به عهد میكنند و از دزدی و انواع دیگر بیعدالتی و ظلم پرهیز میكنند، چندان از منافع عمومی جامعه دور نیستند. به نظر میرسد توجه به نفع عمومی جامعه یك انگیزه بسیار دور و خیلی متعالی باشد كه بر كلیت نوع بشر تاثیر میگذارد و بر افعال مربوط به عدالت و صداقت عمومی اعمال نیرو میكند حتی اگر برخلاف نفع شخصی باشد.
۴ ) درهرحال از طریق و معبر جامعه است كه حداكثر سود و فایده عاید ما میشود و نیز در جامعه است كه اشتیاق به مصلحت و نفع شخصی و اكثر تمایلات دیگر به كاملترین شكل ارضا میشوند. به نظر هیوم سازمان اجتماعی از سهراه مثمرثمر واقع میشود: به واسطهٔ پیوند میان نیروها قدرت و توان ما افزایش مییابد، به واسطهٔ تقسیم كار، كارایی فزونی مییابد و با كمك و یاری متقابل امورات ما كمتر در معرض بخت و اقبال قرار میگیرند.
برای حصول این منابع باید بیاموزیم كه تمایلات طبیعی برای نفع شخصی را مهار كنیم و این امر ممكن نمیشود مگر آنكه آنها مطابق و موافق قواعد عدالت سوق داده شوند.
فیالواقع، نفع شخصی تنها انگیزهای است كه به ما میفهماند قوانین عدالت ضروری هستند. بنابراین هیچ شوق دیگری نیست كه قادر باشد این احساس و عشق به مصلحت جویی را مهار كند مگر خود این اشتیاق كه به واسطه تغییر جهت چنین تواند كند. ما با جلوگیری از نفع شخصی علیه این تمایل طبیعی عمل میكنیم چرا كه پرواضح است این اشتیاق با مهار آن بسی بهتر ارضا میشود تا با رها گذاشتن.
بهزعم هیوم ما باید در پی آن باشیم كه قوانین مربوط به عدالت را كه به واسطه قرارداد وضع شده اند مورد بررسی قرار دهیم. البته این امر بسیار مشكل است نه تنها به خاطر تمایلات طبیعی مصلحتجویی شخصی كه در فوق ذكر شد بلكه به این دلیل كه منافع و نتایج این قوانین بسیار پراكنده و دور از هم هستند و حتی گهگاهی در تضاد با منافع دیگری كه بیشتر شخصی هستند قرار میگیرند.
ما این مشكل را بیشتر در جوامع بزرگ شاهد هستیم. در این جوامع به خاطر تعداد زیاد مردم، كنشهای فردی تمایل بیشتری به دور شدن و فاصله گرفتن از منفعت عمومی جامعه دارند. اما در جوامع كوچك میزان همبستگی بیشتر است و آگاهی بیشتری نسبت به تأثیر افعال بر سایر افراد وجود دارد.
بنابراین در این جوامع نفع و مصلحت عمومی به سادگی قابل تشخیص است. اما هنگامی كه جامعه بزرگ تر میشود، فهم این نفع و مصلحت دور از دسترس ما قرار میگیرد ما در چنین شرایطی نمیتوانیم به سادگی بی نظمی و آشفتگیای را كه به واسطه نقض قوانین رخ میدهد دریابیم. درحالی كه در جوامع كوچك و متمركز چنین شرایطی حاكم نیست.
۵ ) هیوم تاثیر تعداد افراد یك جامعه را به خوبی درك میكرد. به نظر وی در یك سازمان كوچك فهم چگونگی تاثیر كنشهای فردی بر خیر و نفع عمومی آسان است. به طوری كه لحاظ كردن خیر عمومی، نیروی قویای فراهم میآورد كه در نهایت منجر به این میشود كه افراد چنین جامعهای به طور درست و مناسب رفتار كنند.
اما هنگامی كه جامعه بزرگتر میشود ما ممكن است دید و بینش خود را نسبت به نفع و مصلحت عمومی از دست دهیم. در نتیجه تمایل و اشتیاقمان برای نفع عمومی ضعیف میشود و ممكن است به سادگی توسط تمایلات دیگر كه كاركردشان عموما در جهت عكس منافع جمعی است، تضعیف شود. هیوم توضیح میدهد هنگامی كه تعداد افراد جامعه كم است و میزان وابستگی بالاست، سنخ تصمیمات ما بیشتر جنبه مصلحتی و احتیاطآمیز دارد تا اینكه جنبه اخلاقی داشته باشد.
به نظر هیوم افعال عادلانه از اصول و قوانین طبیعی یا از تمایلات شدید طبیعی نشأت نمیگیرند بلكه از یك تمایل جعلی كه از طریق تعلیم و ترفندهای سیاسی پرورش مییابد، ناشی میشوند. این امر دلیلی است بر اینكه چرا عدالت یك فضیلت جعلی است نه یك امر طبیعی.
اقتباس و ترجمه سید مجید كمالی
http://www.humesociety.org
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست