جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ملت شركای جرم


ملت شركای جرم

برای شهروندان معمولی, تشویش و نگرانی در نظام حزبی بازتاب یافت كه نشانه های آزاردهنده از جبهه بندی و تجزیه نشان دادند و رای دهندگان, دو حزب اصلی را تنها گذاشتند احزاب اقلیت كه ۲ ۳ درصد آرای ریاست جمهوری و ۸ درصد آرای كنگره را در ۱۹۴۷ دریافت كردند در ۱۹۶۸ به ترتیب۴۰ درصد و ۴ ۴۶ درصد را دریافت نمودند

ناخرسندی و تشویش درباره آینده شایع بود. در اوایل دهه ۱۹۷۰، نشانه‌هایی به راحتی دیده می‌شد كه مشكلاتی در شرف اتفاق افتادن هستند: رشد در حد قابل ملاحظه كند شده بود، نرخ سرمایه‌گذاری سقوط كرده بود و فشارها بر تراز پرداخت‌ها با كسری در حساب جاری در سال‌هایی بسیار زود مثل ۱۹۶۸ خود را نشان داد.

با وجود تلاش برای ثمرده ساختن نفت هنوز ۹۰‌درصد درآمد صادراتی، ۶۵‌درصد درآمد دولت و ۲۰‌درصد GDP را نفت تشكیل می‌داد. اما خود صنعت نفت در خطر سقوط بود. به این دلیل كه شركت‌ها با پیش‌بینی بازگشت برنامه‌ریزی شده به كنترل ملی در ۱۹۸۳ عملیات اكتشاف و سرمایه‌گذاری را بسرعت متوقف ساختند. ونزوئلا كه در۱۹۵۰ دومین تولیدكننده بزرگ جهان با ۴/۱۴‌درصد تولید جهانی بود، به پنجمین مرتبه سقوط كرد و فقط ۴/۴‌درصد تولید جهانی را در ۱۹۷۵ در اختیار داشت. محدودیت‌ها به توسعه نفتی در افق پدیدار شده بود.

برای شهروندان معمولی، تشویش و نگرانی در نظام حزبی بازتاب یافت كه نشانه‌های آزاردهنده از جبهه‌بندی و تجزیه نشان دادند و رای‌دهندگان، دو حزب اصلی را تنها گذاشتند. احزاب اقلیت كه ۲/۳‌درصد آرای ریاست‌جمهوری و ۸‌درصد آرای كنگره را در ۱۹۴۷ دریافت كردند در ۱۹۶۸ به ترتیب۴۰‌درصد و ۴/۴۶‌درصد را دریافت نمودند. این جبهه‌بندی با خیزش احزاب مخالف نظام و پدیده به اصطلاح انتخاباتی همراه گشت: سازمان‌های نامنسجم كه حول نامزدی یك فرد مشهور وحدت پیدا كردند. داده‌های نظرسنجی این دوره از بدبینی فزاینده درباره عملكرد سیاستمداران حكایت دارد. برای مثال اگر چه ونزوئلایی‌ها تصور بالایی از ظرفیت مقامات دولتی داشتند، كمتر از۲۰‌درصد پاسخ‌دهندگان، عمل واقعی آنها را به شیوه مثبت یا خیلی مثبت ارزیابی می‌كردند. دوسوم پاسخ‌دهندگان نگاه بسیار منفی به سیاستمداران داشتند به‌طوری كه ۱/۸۱‌درصد آنها ادعا می‌كردند «سیاستمداران ونزوئلایی همیشه دروغ می‌گویند.» كاهش حمایت از احزاب در بین طبقات پایینتر بیشتر بود جایی كه كسب حمایت نیز كمترین اثر را داشت.

این تشویق و اضطراب، برای سیاست‌مداران در ترس فراگیری خود را نشان داد كه مدل نفتی و ثبات ارزشمندی كه برای ونزوئلا آورده بود به پایان برسد. بازتعدیل به معنای یافتن یك پایه بودجه‌ای جایگزین برای دولت بود، اما انجام آن موجب درگیری می‌شد. با وجود اخطارهایی از سال‌های دور مثلا۱۹۵۹ كه نظام مالیاتی باید توسعه پیدا كند تا جایگزین دلارهای نفتی در صورت نزول درآمد نفتی شود، دولت‌ها از مالیات‌ستانی داخلی قاطعانه خودداری می‌كردند. همان‌طور كه یك مشاور IMF گفت چرا باید آنها مالیات بگیرند وقتی «تغییر چند دلار در قیمت بین‌المللی نفت، اثر بسیار برجسته‌تری بردرآمدهای دولت در مقایسه با بهبود دشوار و پرهزینه در فنون اداری برای جمع‌آوری مالیات از داخل دارد!». آنها خیلی خوب به یاد داشتند كه تلاش AD در ۱۹۶۶ برای جبران كاهش درآمد نفت با افزایش مالیات‌ها، كشور را به وخیم‌ترین بحران تا آن زمان گرفتار كرده بود، آنها مجبور بودند هرگزینه دیگری را ابتدا آزمون كنند. اما همان‌طوركه ونزوئلای «پس از نفت» ظاهرا بر بالای سر تصمیمگیران مثل یك شمشیر داماكلوس آویخته شده بود، سایر گزینه‌ها به راحتی دیده نمی‌شدند. پس تعجبی ندارد كه انتخابات ۱۹۷۳ با پیشبینی‌های هولناك از مشكلات اقتصادی پیش روی و «آخرین شانس» برای دموكراسی ونزوئلایی پر شده بود.

توماس لاندر یكبار در شعری نوشت ونزوئلا «ملت شركای جرم» است. تعامل دولت نفتی با دموكراسی پیمانی این گفته را به واقعیت تبدیل كرد زمانی كه نفت باعث ایجاد منافع جدید متنوع شد و سپس یك شیوه خاص آشتی‌دادن گروه‌ها را تضمین نمود. از یك سو این تعامل، اثرات رژیمی سودمندی داشت چون به ساخت و تثبیت یك دموكراسی جدید در كشوری كمك كرد كه اساسا هیچ تجربه دموكراتیك پیشینی نداشت. تحكیم رژیم بر تركیب میمونی از كشورداری و دلارهای نفتی قرار داشت: ظرفیت دولت در اعطای حمایت‌ها و قراردادهای گسترده به سرمایه‌داران در حالی كه كمترین مالیات‌ها را در قاره آمریكا وضع می‌كرد، اجازه بالاترین سودها را می‌داد، و پشتیبانی از شیوه چانه‌زنی جمعی كه منجر به بالاترین دستمزدها و یارانه‌های غذایی در آمریكای لاتین شد.

از سوی دیگر، این تعامل خطرناك هم بود. این تعامل اجبار به مقابله با وابستگی به نفت را به تاخیر می‌انداخت، مسیر توسعه نفتی را تقویت می‌كرد، موانع جدیدی برای تغییر به‌وجود آورد، و بخش عمومی را سیاست‌زده‌تر كرد. از یك لحاظ ونزوئلا تفاوتی با سایر رژیم‌های پوپولیست و توزیعی نداشت كه سعی می‌كردند با تمرین و عادت به سیاست موكول كردن به آینده از اتخاذ تعدیل‌های ضروری خودداری ورزند. منظور اینكه بی‌حساب و كتاب خرج كنند و تصمیمات دشوار را برای جانشینان خویش باقی گذارند. اما تركیب دولت نفتی و پیمان‌های سیاسی قطعا ونزوئلا را متمایز از بقیه می‌ساخت. در مجموع آنها انگیزه‌های دیرپایی برای سیاستگزاران ایجاد كرد تا با خرج كردن بی‌هدف و كوركورانه، جلوی درگیری‌ها را بگیرند. در همین اثنا، تعامل گروه‌ها مانع از بهبود ظرفیت دولت در قلمرو اساسی هدایت‌كردن توسعه اقتصادی می‌شد، آن ارزشگذاری بیشتری در توانایی گروه‌های خصوصی برای نفوذ و «تصرف» بخش‌هایی از دولت به نفع خویش به جای نهادینه‌سازی بلندمدت ظرفیت اداری یا شایستگی اجرایی قرار داد.

درباره این تعامل خاص بین دولت و رژیم هیچ چیز حتمی نبود. در مقاطع بی‌شماری، سقوط حاكمیت اقتدارگرا می‌توانست شكل متفاوتی بگیرد: گذار می‌توانست از طریق اصلاحات كمتر محدود‌كننده یا احتمالا حتی انقلاب صورت گیرد، تحكیم رژیم می‌توانست با سایر چانه‌زنی‌ها مشخص گردد، یك تركیب متفاوت از رژیم‌های جانبدار، یا الگوهای غیرمتمركزتر تصمیم‌گیری. طراحان دموكراسی می‌توانستند بر نظام پارلمانی و نه ریاست‌جمهوری تاكید كنند و به تلاش‌های اولیه خویش برای ایجاد یك خدمات كشوری بی‌طرف و تصویب اصلاحات مالیاتی، یا اصل قراردادن كشاورزی و نه صنعت به عنوان مدل توسعه پافشاری كنند.

در عین حال چنین انتخاب‌هایی در ونزوئلای نفتی شده دهه۱۹۶۰ بعید بود. در عوض آن دسته از هنجارها و رویه‌های رژیم نهادینه شدند كه باعث تقویت تمركزگرایی به جای تمركززدایی، دولت به جای بازار، پیشدستی به جای واكنش مستقل، محدودیت‌زایی به جای رقابت‌جویی، خرید حمایت طبقات ممتاز به جای سیاست‌هایی كه به بحث گسترده گذاشته شود، سیاست‌زدگی به جای سر و سامان دادن به امور و راضی‌ساختن به جای انتخاب‌های دشوار شد. همین روال و رویه‌ها بود كه رفتار سیاسی در رونق نفتی ۱۹۷۳ را مشخص می‌ساخت.

نویسنده: تری کارل

مترجم: دکتر جعفر خیرخواهان