چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

انسان به مثابه اثر زنده باستانی


انسان به مثابه اثر زنده باستانی

انسان با تاریخ به خودآگاهی می رسد, ما به جای اجداد خود زندگی می کنیم

دکتر کریم مجتهدی، استاد برجسته فلسفه چندی پیش در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بیان ضرورت و اهمیت تاریخ پرداخت. وی حملات علم جدید به تاریخ را مردود دانسته و تاریخ را علمی‌ دانست که ویژگی‌های طبیعی یک علم انسانی را داراست.

دکتر مجتهدی در ابتدای بحث عنوان کرد: اعم از این‌که طرفدار تفکر باشیم یا نباشیم ناگزیر به تفکر هستیم و ذهن خواه ناخواه فعال است. در این فعالیت‌های ذهنی که یکی از مشخصه‌های انسان است باید بجز خصیصه حیوان ناطق (که ارسطو در انسان تشخیص داده)‌، خصوصیاتی دیگر نیز در انسان تشخیص داد که ارتباط او را با زمان و تاریخ از لحظه‌ای که خودش را انسان می‌داند، نمایان کند.

به گفته این استاد فلسفه، در سنت‌های فلسفی اسلامی ‌زمان هیچ‌گاه از حرکت نمی‌ایستد و قرار ندارد و در مقابلش مکان قرار داشته و مستقر بوده و بازگشت‌پذیر است؛ بنابراین انسان موجودی زمانمند است نه به معنایی که اشیاء و حیوان در زمانند و این جنبه از انسان به اندازه وسعت ذهن و هوش انسان اهمیت دارد. ارتباطی بین مفهوم زمان و فعالیت انسان وجود دارد که از او حیوان ناطق ساخته و او را متمایز از سایر جانداران می‌کند.

به گفته نویسنده کتاب «آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب» اگر زندگی را انطباق انسان با محیط بدانیم که مرگ این رشته را قطع می‌کند، در این انطباق همه جانداران مشترکند. اما سایر جانداران غیر از انسان، مقهور و مقید به زمان حال خواهند بود و قادر نیستند گذشته و آینده‌ای برای خود تصور کنند. انسان هم در حال تطابق با محیط است، اما زمان را بسط داده و گذشته، حال و آینده را می‌بیند. می‌خواهد گذشته را حفظ و آینده را طراحی کند و فرهیخته آن است که زمان نزد او وسعت بسیاری یافته است. ذهنش تا ماقبل تاریخ به گذشته بر می‌گردد و از آن سو به زمان نامتناهی خواهد رفت تا ناکجا و ناکی. دکتر مجتهدی افزود: این ویژگی انسان را در گذر زمان علاقه‌مند می‌سازد. آنقدر او را علاقه‌مند می‌سازد که حافظه‌اش از بازتاب‌های شرطی حیوان فرا می‌رود و دیگر بازتابی وجود ندارد و می‌خواهد گذشته را به تجربه تبدیل کرده، حفظ کند و برای شناخت خود آن‌ را بشناسد و آینده را بهتر طراحی کند؛ بنابراین انسان موجودی تاریخی است و بس. به این معنا که ما در تاریخ می‌توانیم راجع به انسان صحبت کنیم و آنچه تاریخ نامیده می‌شود در اصل مربوط به امور انسانی است، زیرا این انسان است که به گذر و صیرورت حساس است. در چنین دیدگاهی تاریخ به نحوی می‌خواهد ضبط شود و صورت مکانی به خود بگیرد. این اتفاق به شکل آثار باستانی یا در آثار مورخان می‌افتد. گذشته در واقع هویت است و دانسته یا نادانسته محصول تاریخ خودیم. برای ناآگاهی و بی‌هویتی کافی است از تاریخ خود بی‌خبر باشیم و آن‌را از یاد برده یا نشناسیم.

دکتر مجتهدی با اشاره به پیوند تاریخ و هویت از آن فراتر رفت و گفت: ‌اجداد ما از طریق ما زندگی می‌کنند. ما نماینده آنها هستیم و تاریخ قاضی عالم است. ما قضاوت شده و به صورت امروزیمان در آمده‌ایم. اهمیت تاریخ در درجه اول فعلیت تاریخ است و تاریخ بالفعل وجود دارد و خیلی هم گذشته نیست؛ زیرا ما وجود داریم و تمام مسائل ما تاریخی است. تاریخ چیزی نیست که واقعا گذشته باشد. باید دانست علاوه بر ابنیه تاریخی و سایر چیزهایی که نشانه تاریخ است ما هم نشانه‌های تاریخی هستیم. تاریخ بجز هویت و فرهنگ، از همه بیشتر آینده ماست و کسی که تاریخ نداشته باشد آینده‌ای هم نخواهد داشت. حیوان‌ها تاریخ ندارند و آینده هم ندارند و زندگیشان تکرار می‌شود.

به گفته این استاد فلسفه، ‌علم تاریخ دیگر مجموعه‌ای از رخداد‌ها نیست و ادعای علم بودن بلکه قدیمی‌ترین علم بودن دارد. قدمت علم تاریخ بسیار زیاد است و به قدمت آن است که انسان خودش را انسان حس کرده است. او به دوره مورخان بزرگ تاریخ بشری اشاره کرد و ادامه داد:‌ پیش از هرودوت ‌اساطیری وجود دارند که او آنها را سروده و این خود از قدرت تاریخ می‌گوید. هرودوت در قرن نهم قبل از میلاد می‌زیسته، اما اساطیر بسیار قدیمی‌تر از این دوره‌اند. مورخ دیگر ‌توسیدیت است. هومر پیش از اینها می‌زید که شاعر است و سپس به مورخانی می‌رسیم که با اسطوره‌نویسان و شعرا فرق داشته‌اند. سپس به دوره پیامبران می‌رسیم که کتب آسمانی نیز بیشترش تاریخ است، به گونه‌ای که تورات منبع تاریخ بشری به شمار می‌رود و یکی دیگر از این منابع انجیل است. زندگینامه مسیح را ۴ نفر در انجیل روایت کرده‌اند و این تاریخ است. در قرآن نیز زندگینامه انبیاء و فداکاری ایشان به تصویر کشیده شده است و می‌تواند به این معنی باشد که تاریخ جنبه‌ای مقدس هم دارد. هنگامی که کتب آسمانی، گذشته را بیدار می‌کنند تقدسی نیز به آن می‌بخشند، زیرا از مسیر این تاریخ انسان به مرتبه امروزیش رسیده است.

باید دانست علاوه بر ابنیه تاریخی و سایر چیزهایی که نشانه تاریخ است ما هم نشانه‌های تاریخی هستیم و تاریخ بیش از آن‌که گذشته باشد، آینده است؛ زیرا آن‌که گذشته نداشته باشد آینده‌ای نیز نخواهد داشتبه بیان دکتر مجتهدی، در عصر جدید با مطرح شدن علوم تجربی مساله علیت و مشاهده و آزمایش مطرح است. از زمان فرانسیس بیکن انسان با علمی‌که منطبق بر مشاهده و آزمایش است، روبه‌روست و به قوانین دست می‌یابد. از سوی دیگر دکارت که امور را ریاضی می‌داند و اگر گفته‌ای به ریاضی در نیاید از حقانیتش نزد او کاسته می‌شود، ذات عالم نزد او امتداد و حرکت است که امتداد هندسه است و حرکت مکانیک و آنچه نتوان با هندسه و مکانیک تبیین کرد، ‌علم‌ نیست. در نتیجه در عصر جدید، با این‌که بیکن در تقسیم‌بندی خود به تاریخ اشاره کرده و تاریخ را جزو قوه حافظه انسانی طبقه‌بندی آورده، اما تاریخ در عصر جدید اعتبار علم را ندارد و ‌عقل به دست طبیعت افتاده است‌. به گونه‌ای که آنچه طبیعت می‌گوید معقول است و طبیعت عقل را بیان می‌کند. اینجاست که کم‌کم تاریخ روایی و نوشتاری به جرم فیزیک و هندسه و ریاضی نبودن زیر سوال می‌رود و در اعتبار آن شک می‌شود. اصل، علوم تجربی است که منجر به فناوری و صنایع می‌شود و همین ‌قدرت است. این روحیه تا اوایل قرن هجدهم در غرب ادامه دارد تا آن‌که متوجه شدند علیت‌ در تاریخ کاربرد دارد. با ‌مونتسکیو ‌مواجه‌ایم که کتاب مهمی‌ درباره علل انحطاط را می‌نویسد و در آن کتاب نشان می‌دهد که از بین رفتن تمدن و عظمت رومی‌ها بی‌علت نیست. به این معنا که کاملا رابطه علت و معلولی برقرار است و او مدعی است که می‌توان در تاریخ به این روابط دست یافت.

به بیان دکتر مجتهدی، ‌مونتسکیو ‌مدعی است اگر شرایط یک دوره تاریخی به شکل معینی تشخیص داده شود چاره‌ای جز تشخیص معلول آن نخواهد ماند که آینده آبستن آن است. این به معنی آن است که تاریخ در یک جهت عقلی حرکت می‌کند. با این‌که او یکی از بنیانگذاران روح منورالفکری در فرانسه است، اما پیروانش در واقع از او تبعیت نکرده‌اند. چهره دیگر‌ ولتر فرانسوی است که روی جلد هجدهم تاریخ ویل دورانت نقش بسته و روی جلد نوشته شده است عصر ولتر‌. اندیشه‌ها و نوشته‌های او از نظر ویل دورانت صفت ممیزه قرن هجدهم است و آن همان روشنگری است که در فرهنگ جدید ما بویژه از لحاظی می‌توان نهضت مشروطه را از یک جنبه در جهت منورالفکری دانست. یکی از اولین کتاب‌هایی که به فارسی ترجمه شده، یک کتاب تاریخی از ‌ ولتر‌ است که در زمان فتحعلی‌شاه و مصادف با جنگ‌های ایران و روسیه ترجمه شد. ولتر مورخ است و عصر لویی چهاردهم را می‌نویسد. کتابی درباره تاریخ روسیه دارد که از شاه سلطان حسین نیز که از روس‌ها برای مبارزه با افاغنه کمک می‌خواهد اسم برده است.

او در مقابل مونتسکیو موضع گرفت. ولتر معتقد است تاریخ مجموعه‌ای از حوادث پریشان است که هیچ‌گونه جهت عقلی ندارد. گاهی این حوادث پراکنده به قهرمانی تاریخ کمک می‌کند که خود را فدا کند تا به مملکت خود خدمت کرده باشد و این حوادث تنها به کمک می‌آیند نه این‌که به خودی خود جهت عقلی داشته باشند. تاریخ را به نظر او، افراد انسانی می‌سازند که به همت و اراده خود متکی‌اند و در این حوادث پریشان دارای اختیار هستند.

از نظر دکتر مجتهدی این نظر ولتر دوپهلوست، زیرا در عین حال به جهتی در تاریخ قائل است و به این تصریح دارد که عقل و روشنگری می‌تواند برای تاریخ مفید باشد. در مقابل نگاه تجربی محض بیکن و مکانیکی دکارت در قرن هفدهم،‌ جریانی نیز در غرب آغاز می‌شود که چهره اصلی آن ویکو ‌در ایتالیاست. چهره دوم نیز هردر‌ آلمانی است. ویکو و هردر ادعا می‌کنند در تاریخ نمی‌توان وقایع تاریخی را به صورت فیزیکی و مکانیکی تبیین کرد، زیرا در تاریخ روحیه قومی‌ وجود دارد. ‌ویکو می‌گوید برای فهم آنچه در ایتالیا می‌گذرد باید سرودهای دوران باستان را خواند و روحیه قومی‌ را در آنها کشف کرد. هردر ‌نیز به روحیه قومی‌ آلمانی‌ها باز می‌گردد. اما از نظر دکتر مجتهدی، پرسش اصلی این است که تاریخ با موازین عصر جدید علم است؟ به گفته او در هر علم تجربی نخست کلیت وجود دارد که تبدیل به قانون می‌شود. اما در تاریخ، امور‌ جزئی است و هیچ حکم کلی در تاریخ نمی‌توان کرد. دوم این‌که موضوع مطالعه باید عینیت داشته و واقعی باشد، اما در تاریخ چنین عینیتی وجود ندارد. سوم،‌ علیت است که البته در عصر جدید علت غایی کنار گذاشته شده است. اما ویژگی بارزتر علم اصل موجبیت است که در آن امور به صورت یک شکل در طبیعت رخ می‌دهند و طفره در آن راه ندارد. در تاریخ این ویژگی هم دیده نمی‌شود.

از نظر دکتر مجتهدی با این‌که کلیت شیمی‌ و فیزیک در تاریخ وجود ندارد، اما تاریخ از جامعه‌شناسی است که تغذیه می‌کند و قوانین جامعه‌شناسی در آن کاربرد دارد. راجع به عینیت نیز می‌توان گفت که این مساله، مساله ذهن است. شناخت انسان از چیزی است که می‌تواند عینیت داشته یا نداشته باشد. بنابراین عینیت خاصیت ذهن است و به خود شیء بستگی ندارد. به بیان این استاد ممتاز فلسفه، علیت نیز با توجه به جامعه‌شناسی در تاریخ نیز وجود دارد. اما در این مورد با دسته‌ای از علل و مجموعه‌ای معلول در مسائل انسانی و در نتیجه تاریخی روبه‌رو هستیم که بین آنها رابطه علیت وجود دارد. وی با بیان این‌که فلسفه نیز تاریخی است و تفکر باید پیدا کردن سیری تاریخی داشته باشد، عنوان کرد البته تحریف نیز در تاریخ وجود دارد و آسیب‌شناسی تاریخ نیز همواره مطرح بوده است.

مهدی امام‌بخش