جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
بررسی شرط مرد بودن مفتی
● معنای لغوی «مفتی»
راغب اصفهانی در المفردات میگوید: «فتیا» و «فتوی» یعنیپاسخ به اشکالات احکام شرعی. در المعجم الوسیط آمده است: «فتوی عبارت است از پاسخ به اشکالات در مسائل شرعی و حقوقی.» در معجم الفاظ القرآن الکریم آمده است: «افتاه فی الامر: ابانه له» (فتوا دادن در یک مساله به معنای روشن ساختن آن مساله است).
اسم این فعل، «فتوی» است. مؤلف آنگاه به ذکر آیاتی که درمعنای «فتیا» (از باب افعال و استفعال) وارد شده است میپردازد: (یفتیکم فیهن). (افتنا فی سبع بقرات). (افتونی فی رؤیای). (ولا تستفت فیهم منهم احدا). (فیه تستفتیان). (ویستفتونک فی النساء). (فاستفتهم).
از لسان العرب نقل شده: «اصل «فتیا» از «فتی» است. و«فتی»عبارت است از جوان با نشاط و قوی. گوئی مفتی با بیان و فتوای خویش اشکالات احکام را بر طرف میکند و از این طریق به تقویت آنها میپردازد و در نتیجه، آن احکام دوباره نیروی خود را باز مییابند و گویا جوان میشوند.» ظاهرا تعبیر مؤلف معجم الفاظ القرآن الکریم به جمله «افتاه فی الامر» شامل احکام و مسائل شرعی و حقوقی و غیر اینها میشود و در نتیجه معنائی اعم مد نظرش بوده است.
به هر حال متصدی این منصب خطیر و مهم، لازم است کهبه اهمیت و خطیر بودن این منصب آن چنانکه امام صادق(ع) در طی حدیث طولانی «بصری» به آن اشاره فرموده است آگاه باشد. حضرت در این حدیث میفرماید: واهرب من الفتیا هربک من الاسد، ولا تجعل رقبتک عتبهٔ للناس.
همچون فرار از شیر، از فتوا دادن بگریز. گردن خود راآستانه مردم قرار نده (یعنی سنگینی بار تکالیف مردم را به گردن مگیر). مگر اینکه آمادگیهای لازم مهیا شده باشد; و در درون خویش هیچ تکلفی نسبت به گفتار حق و اعتراف کردن به آن نداشته باشد. و این معنا را نصب العین خویش قرار دهد که این منصب، منصبی است که خداوند متعال، خودش عهدهدار آن شده است و همین، برای شرافت و جلالت قدر این منصب کافی است. زیرا خداوند در قرآن کریم میفرماید: (ویستفتونک فی النساء قل الله یفتیکم فیهن) و همچنین: (یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلالهٔ).
این منصب، منصبی است که سید المرسلین و خاتم النبیین،صلوات الله علیه و آله عهدهدار آن بوده است و از طریق وحی مبین از طرف خداوند فتوی میداده است. پس از او گروهی از صحابه و در راس آنان امیرالمؤمنین(ع)، فتوی میدادهاند.
● فصل اول: شرطیت ذکوریت مفتی از دیدگاه عامه
پس از بررسی دقیق بسیاری از منابع مهم و مورد اعتماد«عامه» و وارسی مواردی که گمان میرفت از این مساله سخنی به میان آمده باشد، از هیچ یک از آنها کلامی که حتی اشارهای به شرط ذکوریت مفتی داشته باشد، نیافتیم. بلکه میتوان گفت که ظاهر کلمات علمای عامه را میتوان بر عدم اشتراط ذکوریت در افتا حمل نمود. زیرا از ظاهر کلمات اصولیین آنها در باب اجتهاد و تقلید استفاده میشود که اتفاق نظر دارند بر جواز استفتا از کسی که به علم و دالتشناخته شده است، یا به منصب افتا منصوب شده و مردم نیز از او استفتا میکنند و او را بزرگ میشمارند. همچنانکه این مطلب در شرح مختصر الاصول اثر ابن حاجب و حواشی تفتازانی و سیدشریف و شرح قاضی عضد ایجی بر آن و همچنین در کتاب الموافقات اثر شاطبی که در نوع خود کتابی است نفیس و بی نظیر، آمده است.
فراء در مبحث قضاء از کتاب الاحکام السلطانیهٔ، آنگاه که درصدد بیان شرایط قاضی است، در مورد شرط علم آورده است: «اما در مورد شرط علم باید گفت: قاضی بایستی عالم به احکام شرعی باشد، و معرفت به احکام شرعی متوقف بر شناخت چهار اصل است.»
و پس از بیان چهار اصل، ادامه میدهد:«آنگاه که قاضی به این چهار اصل معرفت پیدا کند، از اهل اجتهاد محسوب میشود و برای او جایز است که فتوی دهد و قضاوت کند. کسی که به این چهار اصل آگاهی نداشته باشد، اهل اجتهاد نیست و جایز نیست که فتوا دهد و قضاوت کند.» ماوردی نیز در مبحث قضاء از کتاب الاحکام السلطانیه، تعبیراتی مشابه تعبیرات فراء دارد.
ابن حزم در کتاب الاحکام فی اصول الاحکام میگوید:فقه عبارت است از معرفت به احکام شریعت که در قرآن و در کلام پیامبر آمده است. تفسیر این تعریف از فقه چنین است: فقه عبارت است از شناخت احکام قرآن و ناسخ و منسوخ آنها و شناخت احکامی که در کلام رسول الله(ص) آمده است ... هر کس که مسالهای از مسائل دینش را به میزانی که ذکر کردیم بداند، میتواند در آن مساله فتوی دهد و جهلش به دیگر مسائل مانع از فتوا دادن وی در آن مساله نمیشود و همچنین معرفتش به آن مساله موجب نمیشود که بتواند در محدوده دیگر مسائل هم وارد شود و فتوا دهد. هیچکس بعد از پیامبر(ص) نبوده است مگر اینکه بسیاری از مسائل را نمیدانسته و همان مسائل را کسان دیگری غیر از او میدانستهاند. اگر قرار باشد کسی فتوا دهد که همه چیز را بداند، پس نبایستی بعد از رسول خدا(ص) هیچ کس اجازه فتوا دادن داشته باشد و این مطلبی است که در میان مسلمانان قائلی ندارد، به دلیل اینکه موجب ابطال دین و کفر قائل آن میشود.»
ملاحظه میشود که سکوت علمای عامه از اشتراط ذکوریتمفتی عارف به جمیع اصول چهارگانه، همچون اجماع بر عدم اشتراط ذکوریت مفتی میماند. چه، آنها در صدد بیان شرایط مفتی بودهاند و از آنجا که از ذکوریت نامی نبردهاند، معلوم میشود که ذکوریت را شرط فتوی دادن نمیدانستهاند.
آنچه مساله را روشن میکند عبارات فقهای عامه است. آنجاکه بسیاری از زنان مؤمنه را در زمره فقهای عظام نام میبرند. مثلا در معجم فقه ابن حزم ظاهری، تحت عنوان «فقه المراهٔ» آمده است: «ابن حزم همچنانکه به آرای فقهای مرد پرداخته است و نظریات آنان را مورد بررسی و مناقشه قرار داده عینا به آرای فقهای زن نیز پرداخته آنها را تدوین و مورد بررسی و مناقشه قرار داده بعضی را قبول و برخی دیگر را رد کرده است. وی در المحلی، از آرای فقهای زن (اعم از صحابی و تابعی) آرای فقهی حدود ۲۰ تن از زنان صحابی و ۴ تن از زنان تابعی را ذکر کرده است که گروهی از آنها آرائشان بسیار و برخی دیگر آرائشان کم و گروهی دیگر آرائشان متوسط نقل شده است. آرای فقهی اینان بین بخشهای مختلف کتاب و در بسیاری از مسائل و ابواب مختلف فقهی پراکنده است که آنها را در کتاب الاحکام و رسالهای ویژه مجتهدین گردآورده است.
فقهای زن صحابی از این قراراند: عایشه که با گردآوریآرای فقهی او میتوان کتابی قطور تدوین کرد، ام سلمه که مجموعه آرای فقهی او بخشی کوچک را تشکیل میدهد، فاطمه۳ دختر گرامی پیامبر اکرم(ص)، حفصه، ام حبیبه، صفیه، میمونه، جویریه، اسماء دختر ابوبکر، زینب دختر ام سلمه، فاطمه دختر قیس، غامدیه، ام شریک حولاء [خولاء، خل] دختر تویت، سهله دختر سهیل (ام درداء کبری)، ام ایمن، عاتکه دختر زید، ام یوسف، ام عطیه، لیلی دختر قائف.
فقهای زن تابعی از این قراراند: ام کلثوم دختر ابوبکر، عایشهدختر طلحه، عمر دختر عبدالرحمن، ام درداء شامی. میتوان از آرای فقهی زنان صحابی و تابعی کم فتوی همراه با آراء فقهی مردان کم فتوی، رسالهای نسبتا کوچک، گردآوری کرد. و از طرفی، ابن حزم در نقل آرای فقهی دیگران اعم از صحابی و تابعی زن و مرد، و فقهای پس از آنها تا عصری که در آن میزیسته است، به امانت، استواری و دقت در ضبط شناخته شده است. نه سخنی بر آنان میبندد و نه سخن آنان را تحریف میکند.
چیزی را به آنها نسبت نمیدهد مگر آنکه خود آنها درتالیفاتشان آن را گفته باشند و یا شاگردان و اصحاب و پیروانشان از آنها نقل کرده باشند. ابن حزم به این اوصاف شناخته شده و مشهور است و کلیه زندگینامه نویسان، اعم از دوستان و دشمنان وی، او را همین گونه توصیف کردهاند.» ابن قیم جوزیه در اعلام الموقعین نیز بر طریق ابن حزم مشی کرده است و زنان و مردان صاحب فتوا از صحابه را به سه دسته تقسیم کرده است: گروهی که کثیر الفتوی بودهاند و گروهی که قلیل الفتوی بودهاند و گروهی که در حد متوسط دارای فتوی بودهاند. ابن قیم آنگاه در مورد هر صنف سخن گفته است که طالبان تفصیل آن بایستی به کتاب مزبور مراجعه کنند.
یکی از فضلای دانشکده فقه و حقوق دانشگاه الازهر مصر دررساله دکترای خویش با عنوان اجتهاد و میزان نیاز به آن در عصر حاضر به همین مطلبی که ما بیان کردیم استناد کرده است و ضمن بیان شروط اجتهاد چنین گفته است: «آیا شرط است که مجتهد مرد و آزاد باشد؟ چنین چیزی شرط نیست. زیرا صحابه (رضی الله عنهم) به فتاوای عایشه و دیگر همسران پیامبر(ص) رجوع مینمودند. و تابعین به فتاوای نافع (از موالی عبدالله بن عمر) و عکرمه (از موالی عبدالله بن عباس) قبل از آزاد شدن این دو، مراجعه میکردند.»
خلاصه، آنچه از این مقدار کند و کاو در آثار علمای عامهاستفاده میشود این است که در مفتی، مرد بودن شرط نیست. زیرا اینان تصریح کردهاند که گروهی از زنان صحابی و تابعی، فتوا میدادهاند که از جمله آنان میتوان از عایشه، ام سلمه و فاطمه زهرا -سرور زنان جهان نام برد. و مراد ما از فتوی چیزی جز پاسخ و تبیین مسائل فقهی مشتبه و مشکل نیست. خواه این پاسخ و تبیین، با نص روایت باشد و خواه با نوعی استنباط و تفریع و ارجاع فروع به اصولی که توسط نصوص بیان شده است.
● فصل دوم: نظر فقهای شیعه
باید دانست که شایستهترین چیزی که بایستی برای آنتلاش نمود التزام به چیزی است که انسان را به سعادت دنیا و آخرت برساند و آن عبارت است از داشتن اعتقاد حق و عمل صالح. و این دو است که بندگان خدا را تقسیم میکند به بنده مرحوم به رحمت الهی و بنده محروم از رحمت الهی. یعنی کسی که ملتزم به این دو باشد، مورد رحمتخداوندی قرار میگیرد و کسی که از این دو روی گرداند، از هر چیزی محروم میشود. اهل بصیرت و بینش به روشنی میدانند که دستیابی به این دو، امکان ندارد مگر در پرتو مشکات نبوت و مصباح ولایت. یعنی با گرفتن احکام از پیامبر اکرم(ص) که معصوم است و مورد تصدیق خداوند قرار گرفته (لا ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی) و بعد از او، از اهل بیتش یعنی کسانیکه خداوند هر پلیدی را از آنها دور کرد. کاملا آنها را پاک گردانیده است. درود خداوند بر آنان باد.
رسول خدا (ص) بعد از مراجعت از حجهٔالوداع در محلیبنام غدیر خم ایستادند و بر فراز جهاز شتران با صدای بلند به طوری که همه صدای او را بشنوند خطبهای ایراد کردند که از جمله سخنان او در آن روز این بود که: فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین ... الثقل الاکبر کتاب الله طرف بید الله -عزوجل وطرف بایدیکم فتمسکوا به لا تضلوا والآخر الاصغر عترتی ، وان اللطیف الخبیر نبانی انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فسالت ذلک لهما ربی فلا تقدموهما فتهلکوا ولا تقصروا عنهما فتهلکوا. «بنگرید که چگونه با ثقلین یعنی دو چیز گرانبهائی که برای شما از خود بجای گذاشتهام رفتار میکنید ... یکی ثقل اکبر یعنی کتاب خدا که ریسمانی است کشیده شده از آسمان به زمین که یک طرف آن به دستخدا و طرف دیگر آن به دستشماست به آن چنگ بزنید تا گمراه نشوید. و دیگری ثقل اصغر یعنی عترت من. و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داده است که این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا آنکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. من از خدا خواستم که آنها از هم جدا نشوند. بنابراین از آن دو پیشی نگیرید که به هلاکت میرسید و از آنها عقب نیفتید که هلاک میشوید.»
امیر المؤمنین(ع) عترت را اینگونه توصیف میکند:نحن الشعار والاصحاب، والخزنهٔ والابواب، ولا تؤتی البیوت الا من ابوابها، فمن اتاها من غیر ابوابها سمی سارقا ... فیهم کرائم القرآن وهم کنوز الرحمان. ما محرم اسرار حق و یاران راستین و گنجینهها و درهای علوم پیامبریم، و هیچکس به خانهها جز از در وارد نمیشود و کسی که از غیر در وارد شود سارق خوانده میشود ... درباره آنها (اهل بیت و عترت) آیات قرآن نازل شده است. اینان گنجهای علوم خداوند رحمانند.»
کتاب و عترت طاهره دو پایهای هستند که بنای فقه شیعهامامیه بر پایه آن دو، استوار است. بنابراین ورود به این بنا جایز نیست مگر به اذن عترت و کسی که بدون اذن به این خانه در آمد، سارق محسوب میشود. بنابر این تصدی منصب افتاء جایز نیست مگر بعد از اجازه عمومی یا خصوصی آنان وپس از احراز اینکه آنها اجازه چنین کاری را دادهاند، استنباط احکام فقهی از میان احادیثی که به دست ما رسیده است و فتوی دادن به آن، حلال میشود. این احادیث بدست ما نرسیده است مگر بعد از آنکه چشمها در تصحیح آنها برنج بیداری و شب زنده داری را به خود خریده و بدنها در تحصیل آنها گداخته شده و برای فراگیری آنها دشتها و بیابانها طی شده و خطرها به جان خریده شده و فرزندان و زنان و وطنها ترک گردیده است. راویان، این احادیث را در مجالس ائمه: ثبت و ضبط میکردند تا از آفت اشتباه و فراموشی مصون مانند. آنگاه آنها را به ائمه: عرضه میداشتند و این دستنویسهائی که به ائمه: عرضه شده است همان چیزی است که به اصول اربعماهٔ معروف است. به هر حال آنان چه به صورت اجازه عام و چه به صورت اجازه خاص به کسانی از خواص شیعه اجازه تصدی مقام و منصب فتوا و استنباط احکام از احادیثشان را دادهاند.
بحث ما (شرط ذکوریت مفتی) ایجاب میکند بخشی ازاخباری که دال بر اذن در فتوی است نقل کرده آنگاه نظر فقهای شیعه را در این مساله بیان کنیم. بنابراین در دو مقام بحث را پی میگیریم:
الف) مقام اول: نقل اخبار اذنیه
محمد محمدی گیلانی
کاوشی نو در فقه اسلامی ، شماره ۱۳ ، ص ۸۳
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انتخابات دانشگاه تهران عراق رهبر انقلاب احمد وحیدی مجلس شورای اسلامی دولت دولت سیزدهم روز معلم نیکا شاکرمی مجلس
سیل هواشناسی آتش سوزی تهران شهرداری تهران آموزش و پرورش قوه قضاییه پلیس فضای مجازی معلم سلامت زلزله
قیمت خودرو سهام عدالت تورم قیمت طلا سازمان هواشناسی خودرو بازار خودرو قیمت دلار قیمت سکه بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو
مهران غفوریان ساواک موسیقی تلویزیون سریال عمو پورنگ سینمای ایران تبلیغات نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی سینما عفاف و حجاب
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس انگلیس نوار غزه اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر علی خطیر بازی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران تراکتور رئال مادرید
اپل هوش مصنوعی فناوری آیفون گوگل ناسا مدیران خودرو تلفن همراه
خواب فشار خون چای کبد چرب دیابت