فصل آخر

«پسر وقار السلطنه را درحالی پیدا كردند كه روی صندلی اش مرده و دست هایش به صندلی بسته شده بود. چیزی دزدیده نشده بود. همه چیز در جای خود بود خصوصا رازی كه همه اهل خانواده می دانستند …

«پسر وقار السلطنه را درحالی پیدا كردند كه روی صندلی اش مرده و دست هایش به صندلی بسته شده بود. چیزی دزدیده نشده بود. همه چیز در جای خود بود خصوصا رازی كه همه اهل خانواده می دانستند اما حتی برای همدیگر تعریف نمی كردند. چیز دیگری هم در اتاق پیدا شد. دو بسته پاكت قدیمی كه از شدت كهنگی، زرد و پوسیده شده بود. یكی از بسته ها پاكت كارت های عروسی بود و بسته دیگر نامه های یك دفتر عروسی ای كه هرگز سر نگرفت و دختری كه قرار بود با او ازدواج كند و نكرد.» این خلاصه داستان فصل آخر است كه گیتا گركانی آن را نوشته و نشر كاروان آن را منتشر كرده است. این كتاب كه داستانش در سال ها پیش اتفاق می افتد در ۲۰۰۰ نسخه به چاپ رسیده است.