یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

عدالت و دشمنان آن


عدالت و دشمنان آن

علل نابرابری های نامنصفانه چیست

بحث از عدالت معمولا در ذیل ۳ موضوع، از مباحث بسیار مهم تلقی می‌شود: خداشناسی، اخلاق و سیاست (حکمرانی)‌.

در ذیل موضوع اول، در مورد اعمال خداوند و این که آیا این اعمال می‌باید لزوما مطابق با عدالت باشند یا خیر و عدالت چیزی غیر از اعمال خداوند نیست بحث می‌شود. در ذیل موضوع دوم (اخلاق)‌ این مساله مورد بحث قرار می‌گیرد که رفتار انسان در چه صورت عادلانه و اخلاقی است و برای عادلانه‌ رفتار کردن چه ملاکی لازم است؟ در ذیل موضوع سوم (سیاست)‌، این مساله مورد بررسی قرار می‌گیرد که حکومت برای برقراری عدالت در جامعه می‌باید چه قوانین و چه محدودیت‌هایی را اعمال کند، اما عدالت را از منظر فلسفی نیز می‌توان نگریست.

از این منظر این مساله مورد بررسی قرار می‌گیرد که فارق از عقاید دینی، اخلاقی یا سیاسی، با نگاه به واقعیات موجود، آنها را تا چه حد عادلانه می‌دانیم و در مقابل آنچه ناعادلانه به نظر می‌رسد، چه باید کرد؟ در مقاله‌ای که هم‌اکنون می‌خوانید از این منظر به مساله عدالت نگریسته شده است.

آیا این که برخی افراد ثروتمند و برخی فقیر به دنیا می‌آیند، نامنصفانه (unfair) است؟ اگر این واقعیت، نامنصفانه است، آیا در قبال آن می‌باید کاری انجام داد؟

جهان به اشکال متفاوت در کشورهای مختلف مملو از نابرابری‌هاست. برخی کودکان در رفاه و خانه‌های مجلل متولد می‌شوند و با بهره‌مندی از تغذیه عالی و آموزش مناسب رشد می‌کنند. برخی دیگر فقیر متولد می‌شوند، غذای کافی ندارند و چندان آموزش نمی‌بینند و از خدمات درمانی مناسب بی‌بهره‌اند. بی‌تردید، این موضوع به شانس آدم بستگی دارد: ما طبقه اجتماعی یا اقتصادی یا کشوری که در آن متولد شده‌ایم را انتخاب نکردیم.

مساله این است که، نابرابری‌هایی که [مسبب آنها] اشتباهات افرادی که از این نابرابری‌ها متضررند، نیست، چقدر ناگوار است؟ آیا حکومت‌ها می‌باید برای کاستن نابرابری‌هایی از این نوع که قربانیان آنها عامل آنها نیستند، قدرت خود را به کار گیرند؟

برخی نابرابری‌ها به عمد تحمیل شده‌اند. مثلا تبعیض نژادی (Racial discrimination) ، به شکل برنامه‌ریزی شده، منسوبین یک نژاد را از مشاغل، اسکان، و آموزشی که در دسترس منسوبین نژاد دیگر است، محروم می‌کند یا زنان از تصاحب برخی مشاغل یا حقوقی که صرفا در دسترس مردان است، محروم می‌شوند. این موارد [دیگر] صرفا ناشی از بدشانسی نیست. تبعیض نژادی و جنسیتی آشکارا نامنصفانه است: آنها اشکالی از نابرابری هستند، ناشی از عواملی که نمی‌باید فرصت تاثیر بر رفاه و معاش اولیه مردم (basic welfare) را به آنها داد. عدالت مقتضی است که فرصت‌ها در دسترس افرادی که شایستگی فرصت‌ها را دارند، باشد و بدون شک شایسته است که حکومت‌ها چنین تساوی موقعیتی را [به جامعه] تحمیل کنند.

اما سخن گفتن از نابرابری‌هایی که در روند معمول وقایع، بدون تبعیض برنامه‌ریزی شده نژادی یا جنسی، پدیدار می‌شوند، مشکل‌تر است. زیرا حتی اگر برابری فرصت هم وجود داشته باشد، و هر فرد لایقی بدون مدنظر قرار گرفتن نژاد، دین، جنسیت یا خاستگاه ملی و بومی او بتواند به دانشگاه برود یا صاحب شغلی شود یا خانه‌ای بخرد یا موقعیتی اداری را کسب کند، هنوز نابرابری‌های بسیاری بر جای خود باقی خواهد بود. افرادی که دارای پشتوانه‌ها و زمینه‌های متمول‌تری هستند معمولا دارای تربیت و آموزش بهتر و منابع بیشتر هستند و برای داشتن قابلیت بهتر در رقابت برای کسب مشاغل، مورد حمایت و مراقبت قرار خواهند گرفت. حتی در نظام برابری موقعیت، برخی افراد واجد آوانس [حق از پیش تعیین شده] خواهند بود و آنها سرانجام منافع بیشتری را از دیگرانی که استعداد فطری‌شان برابر با آنهاست، واجدند.

قضیه به اینجا خاتمه نمی‌یابد؛ بلکه در یک جامعه رقابتی، تفاوت‌های افراد در استعدادهای فطری‌شان موجب تفاوت‌های آنها در تحصیل امتیازها می‌شود. افرادی که واجد توانایی‌هایی هستند که بسیار مورد نیازند، بیش از افرادی که مهارت‌ها و استعدادهای ویژه‌ای ندارند، قادر به کسب امتیازات هستند. این تفاوت‌ها نیز ناشی از شانس است. هرچند افراد پیشرفت می‌کنند و توانایی‌های خود را به کار می‌گیرند، بیشتر مردم هر چقدر هم تلاش کنند، نمی‌توانند همچون مریل استریپ فیلم بازی کنند یا همچون پیکاسو نقاشی بکشند، یا همچون هنری فورد اتومبیل بسازند. هم شانس فرد در استعداد طبیعی و خانوادگی او و هم شانس او در پیشینه طبقاتی‌اش، عوامل مهمی در تعیین درآمد و موقعیت او در یک جامعه رقابتی هستند. [بنابراین] فرصت برابر منجر به نتایج نابرابر می‌شود.

این نابرابری‌ها، برخلاف نابرابری‌های حاصل از تبعیض نژادی و جنسی، ناشی از انتخاب‌ها و اعمالی است که به خودی خود نادرست به نظر نمی‌رسند. افراد سعی دارند کودکانشان آموزش مناسب بینند و برخی دارای منبع مالی بیشتری برای رسیدن به این هدف هستند. افراد برای محصولات، خدمات و برنامه‌ها و نمایش‌هایی که دوست دارند، پول پرداخت می‌کنند و برخی هنرپیشه‌ها و صنعتگران به خاطر این‌که محصولاتشان بیشتر مورد نظر مردم است، از دیگر [صنعتگران و هنرمندان] آن ثروتمندتر می‌شوند. همه انواع تجارت‌ها و سازماندهی‌ها، سعی دارند کارگرانی که کار را بهتر انجام می‌دهد، استخدام کنند و به کارگرانی که واجد مهارت‌های غیرمعمول هستند، مزد بیشتری می‌دهند. اگر یک رستوران پر از مشتری باشد و رستوران دیگری در همسایگی اولی خالی باشد؛ چرا اولی برخلاف دومی دارای سرآشپز مستعد و توانایی است، افرادی که رستوران اول را انتخاب می‌کنند و به رستوران دوم نمی‌روند، کار نادرستی انجام نمی‌دهند، حتی اگر انتخاب آنها تاثیر ناراحت‌کننده‌ای روی مالک و کارکنان رستوران دوم و خانواده‌های آنها داشته باشد.

برخی امور، به خودی خود ناصواب نیستند، ولی موجب نابرابری‌های نامنصفانه می‌شوند این که در مورد این امور چه باید کرد، مساله‌ای غامض استاین تاثیرات ممکن است موجب شوند که برخی افراد به دردسر بیفتند و در آن صورت بسیار آسیب‌رسان خواهند بود. در برخی کشورها بخش بزرگی از جمعیت فقر و تنگدستی را از نسلی به نسل دیگر به ارث می‌برند. اما حتی در کشورهای ثروتمند همچون ایالات متحده، بسیاری از مردم در آغاز زندگی، متحمل دو ضربه از جانب معایب اقتصادی و معایب آموزشی هستند. برخی می‌توانند بر این معایب غلبه کنند، اما این کار بسیار سخت‌تر از این است که انسان از آغاز گاهی مناسب‌تر (higher starting point)، بتواند موفقیت کسب کند.

بسیاری از آسیب‌ها نابرابری‌های بزرگ و اساسی بین کشورهای ثروتمند و کشورهای فقیر در ثروت، سلامت، آموزش و توسعه است. بیشتر مردم جهان، هرگز بخت این را ندارند که از جهت رفاه اقتصادی به پای فقیرترین افراد اروپا، ژاپن یا ایالات متحده برسند. یقینا این تفاوت‌های بزرگ در خوشبختی و بدبختی =[ خوش‌شانسی و بدشانسی] افراد، ناعادلانه به نظر می‌رسند، اما آیا در مورد آنها باید کاری کرد و اگر آری، چه کاری ‌باید انجام داد؟

ما ‌باید به دو موضوع بیندیشیم: اول به خود نابرابری و دوم به راه علاجی که برای جبران و خلاصی از نابرابری بدان نیاز داریم. مساله اصلی درباره خود نابرابری‌ها این است که: «چه انواعی از علت‌های نابرابری‌ها ناصواب هستند؟» مساله اصلی درباره راه علاج‌ها این است که: «برای مداخله در موضوع نابرابری، [اتخاذ] چه شیوه‌‌هایی صحیح است؟.»

پاسخ به مسائل بالا در مورد تبعیض‌های برنامه‌ریزی‌شده و عامدانه نژادی و جنسی سهل است. علت این نوع نابرابری، ناصواب است زیرا کسی که چنین تبعیضی را اعمال می‌کند، عملی نادرست را مرتکب می‌شود و علاج این نابرابری صرفا بازداشتن آن فرد از انجام چنین عملی است. [مثلا] هرگاه یک مالک، ملک خود را به سیاهپوستان اجاره نداد، تحت پیگرد قانونی قرار گیرد.

اما در موارد دیگر، پاسخ به ۲ مساله مذکور دشوار‌تر است. مساله این است که نابرابری‌هایی که به نظر نادرست می‌رسند، ناشی از عللی است که مستلزم نیستند که افراد کار نادرستی را انجام دهند. ناعادلانه به نظر می‌رسد افرادی که بسیار فقیرتر از دیگران متولد شدند، از معایبی رنج ببرند که ناشی از هیچ خطایی از جانب خود آنها نیست. اما چنین نابرابری‌هایی وجود دارد چرا که برخی افراد در کسب درآمد از دیگران موفق‌ترند و سعی می‌کنند تا حد توان به فرزندانشان کمک کنند، و از آنجا که افراد تمایل دارند با افرادی که از طبقه اقتصادی و اجتماعی خودشان ازدواج کنند ثروت و موقعیت [اجتماعی و اقتصادی] انباشته و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.

اعمالی که در مجموع علل چنین نابرابری‌هایی را شکل می‌دهند، تصمیمات شغلی، مبادلات اقتصادی، ازدواج‌ها، وصیت‌ها در مورد اموال و تلاش‌هایی که برای تامین زندگی و آموزش فرزندان انجام می‌شود، به خودی خود نادرست به نظر نمی‌رسند. اگر چیز نادرستی وجود داشته باشد، نتیجه حاصل از آنهاست: یعنی این‌که برخی افراد زندگی را با معضلات ناعادلانه آغاز می‌کنند.

اگر ما این نوع از بدشانسی یا نگون‌بختی را ناعادلانه دانسته و بدان اعتراض کنیم، این اعتراض به این سبب خواهد بود که [برخی] افراد از معایبی رنج می‌برند که در به وجود آمدن آن معایب هیچ تقصیری نداشتند، بلکه آن معایب صرفا نتیجه عملکرد معمول نظام اجتماعی اقتصادی‌ای است که آنها در آن به دنیا آمدند. برخی از ما نیز احتمالا معتقدیم بدشانسی‌ها و بداقبالی‌هایی که ناشی از خطای فردی نیستند، مانند بداقبالی فردی که با معلولیت جسمی به دنیا می‌آید، در صورت امکان ‌باید جبران شوند.

توماس ناگل

مترجم: محیا سادات اصغری

منبع: A Very short introduction to philosophy



همچنین مشاهده کنید