چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
سروش صحت فرمول نمک در ذهن من است
یک معلم شیمی که رؤیای نویسندگی داشته اما در نهایت سر از سینما و تلویزیون درآورده است. این داستان جالب واقعیت زندگی سروش صحت است. بازیگر دوستداشتنی که کار خود را از حضور در مجموعههای طنز تلویزیونی شروع کرد و خیلی زود اسم خود را روی زبانها انداخت تا فعالیتهایش علاوه بر تلویزیون به سینما و تئاتر کشیده شود و البته در نهایت به آرزوی دیرینهاش هم رسید. نویسندگی را بارها تجربه کرده و حالا خیلیها او را به عنوان یک آدم همه فن حریف میشناسند. او به ما میگوید که معلم شیمی سالهای نهچندان دور چطور با یک اتفاق در مسیر تازهای از زندگی قدم گذاشته و وارد سینما و تلویزیون شده است.
● چمیستری!
اولین تصمیم جدیای که برای رسیدن به هدفت گرفتی چه بود؟
با تجربه و نگاه کردن به بقیه سعی کردم به هدفم نزدیکتر شوم.
واکنش خانوادهتان بعد از بازیگر شدن چطور بود؟
برای آنها هم مثل خودم وارد شدن به دنیای بازیگری تعجبآور بود. هیچ کس به تصورش هم خطور نمیکرد که روزی سروش صحت بازیگر شود. قبل از بازیگر شدنم معلم شیمی بودم. به بچههای دبیرستان و کنکوری شیمی درس میدادم.
● خیلی اتفاقی
اولین بار چه زمانی حس کردی به بازیگری علاقهمندی؟ مثل خیلیها از کودکی رؤیای بازیگری داشتی یا نه؟
واقعیت این است که تازه بعد از اینکه بازی کردم متوجه شدم به بازیگری علاقه دارم. تا قبل از اولین بازیام اصلا به بازیگر شدن فکر نکرده بودم. من به صورت اتفاقی با آقای مهران مدیری آشنا شدم. دلم میخواست نویسندگی کنم اما یک شب از کار آقای مدیری با من تماس گرفته شد که نویسنده نمیخواهیم آیا حاضر هستی در کار ما بازی کنی یا نه؟ تا آن لحظه هیچ وقت به بازیگری فکر نکرده بودم و فکر نمیکردم روزی از پس بازیگری بربیایم.
بعد از تستی که آقای مدیری از من گرفتند که خیلی خیلی بد آن تست را اجرا کردم و دیگر کاملا مطمئن شدم که برای بازیگری مناسب نیستم اما آقای مدیری به من گفتند بیا و بازی کن. وقتی بازی کردم به مرور به بازیگری علاقهمند شدم تا قبل از آن نه به بازیگری فکر کرده بودم و نه علاقهای به آن داشتم. در واقع استارت بازیگری من در سال ۷۶ و از برنامه نوروز ۷۷ بود.
چقدر این حس علاقه به وجود آمده را جدی گرفتید؟
اوایل برایم جدی نبود، به مرور هرچه پیش رفتم نگاهم به بازیگری جدیتر شد.
● خیلی لرزیدم...
اولین تجربه جدی بازیگریات چه کاری بود؟
در برنامه ۷۷ کاری که مردم به اسم مریمبانو میشناختنش. کاری بود که ۸-۷ ماه هر روز پخش میشد و با استقبال هم مواجه شد.
اولین بار که روبهروی دوربین قرار گرفتی چه حسی داشتی؟
شاید به من نیاید ولی... خیلی لرزیدم و نتوانستم اضطرابم را کنترل کنم. تنها شانسی که آوردم این بود که دوربین از من دور بود و لرزشم دیده نشد.
بعد از بازیگر شدنت زندگیات چه تغییری کرد؟
تا مدتی، هم بازیگری میکردم و مینوشتم و هم شیمی درس میدادم. اما کمکم انقدر حجم کار بازیگریام زیاد شد که تدریس شیمی را ترک کردم. بالاخره با هر کاری که شروع کنی طبیعی است که اتفاقات جدیدی در زندگیات بیفتد.من قبل از اینکه بازیگری را شروع کنم ازدواج کرده بودم هنوز هم خدا را شکر در کنار خانوادهام زندگی خوبی دارم.
بازیگری هنوز برایت مثل روزهای اول رؤیایی است یا با واقعیتهای دیگری روبهرو شدهای؟
بازیگری مثل روزهای اول برایم جذاب است. هنوز هم دیدن بازیگرها برایم جالب هستند. قبل از بازیگر شدنم دوست داشتم همه بازیگرها را از نزدیک ببینم.
● از مدیری تا «شراره»!
اولین دستمزد بازیگریات چقدر بود؟
آقای مهران مدیری یک تراول چک ۵۰هزار تومانی به من دستمزد داد.
فکر میکردی بعد از اولین کارت باز هم به تو پیشنهاد کار داده شود؟
امیدوار بودم پیشنهاد داده شود. همه معتقد بودند هر کسی که با آقای مدیری کار کند پیشنهادهای مختلف خواهد داشت. خیلی دلم میخواست برای من هم این اتفاق بیفتد. اما متاسفانه این پیشنهاد برای عدهای خواهد بود برای عدهای نه. بعد از همکاری با آقای مدیری در یک تلهفیلم به اسم شراره بازی کردم.
اولین قرارداد بزرگ کاریات کدام کار بود؟
در برنامه ۷۷ برای اولین بار یک قرارداد بین کاری بستم.
● به من گفت آفرین!
اولین تعریفی که از کار تو شد و جدی گرفتی را چه کسی گفت و چه گفت؟
آقای مهران مدیری به من گفت: آفرین (میخندد). از شوخی گذشته بعد از چند ماه یک آیتمی بازی کردم که آن آیتم را خوب بازی کردم. آقای مدیری به من گفتند چقدر روان بازی کردی.
رامین ناصرنصیر هم به من گفت: خوب بازی کردی، متفاوتتر از همیشه آنجا بود که حس خوبی به من دست داد. فکر کردم یک چیزی را فهمیدم، آیتمی بود که یک چیز آن با آیتم قبل فرق داشت. برای اولین بار فقط جملههایم را نگفتم یک حس هم در وجودم شکل گرفت.
بازیگری برایت استقلال مالی به همراه داشته یا نه ناچار بودی شغلهای دیگری هم در کنار بازیگریات داشته باشی؟
من در کنار بازیگریام نویسندگی هم میکنم. با این دو شغل کنار هم زندگیام را سپری میکنم.
بزرگترین چیزی که از دوران بازیات به یاد داری چیست؟
برج میلاد (میخندد)! من چون بازیگری را دوست دارم طبیعی است که از کارم لذت ببرم. با کارگردانهایی که دوست داشتم بازی کردم و تنها لحظات آن را به یاد دارم.یک زمانی بود که دیدن هنرپیشهها برایم اتفاق جالبی بود الان کنار خیلی از کسانی که همیشه دیدنشان برای خود من جذاب بوده است کار میکنم و این کار کردن برایم خوشایند است.
تلخترین تصویری که از این سالها در ذهنت مانده چه تصویری است؟
بازیگری برایم تلخی نداشته است.
در بازیگری چه چیز برایت مهمتر است. پولساز بودن یا نقشی خوب؟
در درجه اول نقش خوب راضیام میکند اما گاهی پیش میآید بنابر دلایلی، نقش مورد علاقهام نیست آن وقت، پول آن کار برایم مهم است.
● اولین عکسم یک چنین چیزی بود
اولین مصاحبهای که داشتی را به یاد داری؟
نه. اما اولینبار که عکسم در روزنامه چاپ شد را خوب به یاد دارم. عکسم در یک آیتم روی تخت بیمارستان بود و تا چانهام باند کشیده بودند. روی سرم هم کلاه بود. یک عکس بزرگ که فقط چشمهایم در آن پیدا بود. من بارها عکس را نگاه میکردم میخواستم ببینم آیا بقیه از روی چشمهای من متوجه میشوند که این عکس من هستم یا نه. آن موقع شناخته شده نبودم اما روزنامه را میگرفتم دستم و به اقواممان نشان میدادم. از آنجایی که فقط چشمهایم در عکس پیدا بود اقوام به من میگفتند واقعا تویی (میخندد)
و حالا واقعا خودت بودی؟
(میخندد)... بله!
● شانس بیاورید رئال- بارسا نباشد!
به نظرت شانس چقدر در بازیگری مهم است؟ لیاقت و سواد اهمیت دارد یا شانس؟
من به شانس خیلی اعتقاد دارم. اما فکر میکنم شانس و لیاقت و علم باید کنار هم باشد تا یک بازیگر بتواند موفق شود. به طور مثال در یک تلهفیلم بازی کنی با فیلمنامه خوب، کارگردانی ماهرانه و پارتنرهای عالی، با بازی دیوانهکننده خودت. اما فرض کن زمان پخش آن تلهفیلم همزمان شود با بازی «بارسلونا» و «رئالمادرید» از یک کانال دیگر. این یعنی یک بدشانسی محض شاید اگر آن بازی درخشانت دیده میشد میتوانست پرونده کاریات را دگرگون کند.
هیچ وقت الگوی خاصی برای بازیات داشتهای؟
من فکر میکنم آدم از تمام چیزهای خوب و بد دور و برش میتواند الگوبرداری کند. از آنهایی که خوشش میآید الگوبرداری میکند و انجام میدهد. آنهایی که خوشش نمیآید را انجام نمیدهد. اما اینکه بخواهی از یک نفر و یک مسیر و یک راه پیروی کنم نه چنین الگویی هیچ وقت نداشتم.
اگر بازیگر نمیشدی چه شغلی را انتخاب میکردی؟
همان معلم شیمی باقی میماندم. البته قطعا نویسندگی را هم دنبال میکردم و اگر فیلمنامهنویس نمیشدم داستان مینوشتم. قصهنویسی میکردم. شاید در مطبوعات هم کار میکردم.
اتفاقی که زندگی مرا تغییر داد آشنایی با مهران مدیری بود. جالب اینکه آشنایی من با مهران مدیری خیلی اتفاقی در منزل رامین ناصرنصیر پیش آمد. یک شب که رفته بودم به رامین سر بزنم آقای مدیری را دیدم.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سیدابراهیم رئیسی سید ابراهیم رئیسی سقوط بالگرد رئیسی رئیس جمهور شهدای خدمت ابراهیم رئیسی رئیسی شهادت شهید جمهور ایران حسین امیرعبداللهیان بالگرد
فرودگاه مهرآباد هواشناسی مترو امتحانات نهایی شهرداری تهران پیام تسلیت کنکور بارش باران آموزش و پرورش تهران هلال احمر سانحه بالگرد رئیسی
قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا خودرو حقوق بازنشستگان یارانه بورس دلار سایپا ایران خودرو یارانه نقدی
سینمای ایران سینما جشنواره کن آیت الله سید ابراهیم رئیسی تلویزیون هنرمندان رسانه ملی شعر لیلا حاتمی
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل فلسطین غزه رژیم صهیونیستی روسیه امیرعبداللهیان ترکیه جنگ غزه آمریکا چین ولادیمیر پوتین عراق
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید باشگاه پرسپولیس والیبال لیگ برتر فدراسیون فوتبال لیگ برتر انگلیس لیگ برتر ایران باشگاه استقلال بارسلونا
هوش مصنوعی مایکروسافت اپل گوگل ناسا انسان تبلیغات موبایل فناوری
کاهش وزن ویتامین مغز افسردگی آلزایمر ناباروری طول عمر سلامت روان