یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

كمك نقدی یا كالایی


كمك نقدی یا كالایی

در اقتصاد خرد بر اساس روابط ریاضی و منحنی های مطلوبیت, نشان داده می شود كه پرداخت نقدی بیش از معادل كالایی آن به افزایش مطلوبیت مصرف كنندگان می انجامد

چندی پیش هیات وزیران تصویب كرد تا به بخش بزرگی از جامعه (اگر اشتباه نكنم قریب به ۹میلیون نفر) به عنوان كمك، كالابرگ خرید كالاهای مصرفی و ضروری اعطا كند.

هدف از این اقدام حمایت از بخش‌های آسیب‌پذیر جامعه بود. اخیرا نیز «صندوق مهررضا» ضمن اعلام احتمال افزایش وام ازدواج، سیاستی جدید مبنی بر اعطای دو سوم این مبلغ را به صورت كالا اتخاذ كرده است. یكی از توجیهاتی كه برای این كار اعلام شده، حمایت از صنایع داخلی بوده است.

اگرچه دو حمایت یاد شده با هم تفاوت‌هایی دارند، اما انگیزه سیاستگذار در هر دو مورد یكی است و آن هم حمایت از قشرهای نسبتا ضعیف جامعه است. در این مقاله در مورد درستی یا نادرستی این كار سخن گفته نخواهد شد، بلكه نوع حمایت انتخاب شده محل بحث است. سوال این است كه آیا حمایت نقدی روش مناسب‌تری برای تحقق اهداف حمایت‌گری سیاستگذار است یا پرداخت كالایی؟

جواب این مساله در اقتصاد خرد روشن است. در اقتصاد خرد بر اساس روابط ریاضی و منحنی‌های مطلوبیت، نشان داده می‌شود كه پرداخت نقدی بیش از معادل كالایی آن به افزایش مطلوبیت مصرف‌كنندگان می‌انجامد. در این تحلیل فرض آن است كه تبدیل كالا به پول نقد تقریبا بدون هزینه است. حال اگر توجه كنیم كه تبدیل كالا به پول نقد هزینه‌هایی دارد، آن وقت مشكل تشدید خواهد شد. به عنوان مثال زوج جوانی را در نظر بگیرید كه یك اجاق گاز هدیه دریافت می‌كنند، اما به هر دلیلی آنها خواستار مدل دیگری هستند.

باید این اجاق گاز را با پرداخت هزینه‌ای به مراكز فروش منتقل كرده و ضمن دادن تخفیف قابل توجهی معادل نقدی آن را به‌دست آورد تا بتواند مدل مورد نظر خود را خریداری كند. روشن است كه هزینه مبادله ای كه به این زوج تحمیل می‌شود از مزایای هدیه كسر خواهد شد در حالیكه اگر از همان ابتدا به آنها پول نقد پرداخت می‌شد قادر بودند تا مدل مورد نظر خود را خریداری كنند و هزینه‌ای بابت تعویض نپردازند.

در مورد كالابرگ كالاهای مصرفی و ضروری نیز وضع برهمین منوال است. تصور فرمایید كه این كالابرگ‌ها برای خرید كالاهایی چون شكر، گوشت و مرغ باشد كه جزو نیازهای ضروری است. اگر نیاز همه به این كالاها قطعی باشد تفاوتی میان پرداخت نقدی و كالایی از طریق كالابرگ وجود نخواهد داشت اما وجود انبوه افرادی كه در مراكز خرید چون فروشگاه‌های رفاه و شهروند خواستار مبادله بن‌های خود هستند و كسانی كه در گذشته كوپن كالاهای اساسی خود را مبادله می‌كردند همگی قراینی است كه نشان می‌دهد نیازهای افراد جامعه از این كالاهای اساسی یكسان نیست. حال كه قرار است چنین كالابرگ‌هایی در مقیاس وسیع عرضه شود باید انتظار داشت كه بازار مبادله این كالابرگ‌ها مجددا رواج یابد. سوالی كه به صورت طبیعی به ذهن می‌رسد این است كه چرا سیاستگذاران ما نسبت به پرداخت نقدی اكراه دارند و معمولا روش پرداخت كالایی را با رغبت بیشتری قبول می‌كنند؟ متاسفانه یك ذهنیت غلط و در عین حال پدرسالانه ریشه چنین سوگیری‌هایی به سمت پرداخت كالایی است. این مساله به خصوص در مورد اقشار فقیر با شدت بیشتری صادق است. معمولا گفته می‌شود كه اگر پرداخت نقدی به خانوارهای فقیر انجام شود این پول‌ها حیف و میل خواهد شد یا صرف اعتیاد و مسائلی از این دست می‌شود. اغلب چنین دیدگاه‌هایی با نقل داستان‌ها و مواردی عینی همراه می‌شود تا توجیه بیشتری بیابد.

نخست باید توجه داشت كه اولا نیازهای مصرفی برای هر انسان در اولویت قرار دارد. لذا در مقیاس وسیع یعنی ۹ میلیون نفر نمی‌توان ادعا كرد كه بخش بزرگی حاضر شوند تا گرسنگی و سوء‌تغذیه را تحمل كرده اما پول خود را صرف امور بی‌حاصل كند. به عبارت دیگر فرض رفتار عقلایی چنان فرض قوی است كه نمی‌توان بسادگی آن را در مورد خانوارهای فقیر نادیده گرفت یا انكار كرد.

علاوه بر آن هر كس درك بهتری نسبت به نیازهای فردی خود دارد و بهتر از هر كس دیگر می‌تواند نیازهای خود را شناسایی كند. اگر خانواده‌ای فقیر بدهكار است و بابت این بدهی تحت فشار قرار دارد روشن است كه هر نوع كمك را به پول تبدیل خواهد كرد تا قرض خود را ادا كند چرا كه برای او پرداخت بدهی‌ها اولویت بیشتری نسبت به مصرف كالاهای اساسی خواهد داشت. هرچقدر هم كه دولت سعی كند با دادن كالا آنها را به مصرف این كالاهای اساسی وادارد، با مبادله آنها در بازار تلاش می‌كنند پول لازم را فراهم كرده و قرض خود را پرداخت كنند. تنها نكته این است كه در این حالت به دلیل آنكه باید هزینه مبادله را تحمل كند منفعت كمتری از كمك دولت خواهد برد.

نكته سومی‌ كه ذكر آن مفید است این كه، معمولا برخی حوادث كه حكم استثناء را دارند بیشتر در خاطر می‌ماند. سقوط هواپیما واقعه خاصی است كه توجه را جلب می‌كند اما پرواز روالمند هواپیما مساله جدیدی نیست و در خاطر نمی‌ماند. غالبا مواردی كه یك فرد معتاد از طریق اجحاف موجب شده تا حداقل درآمد یك خانواده حیف و میل شود جزو استثناء‌ها هستند و البته بهتر در خاطر می‌مانند و بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند در حالیكه میلیون‌ها خانواده فقیری كه به درستی از كمك‌های دریافتی خود بهره‌مند می‌شوند مورد بی توجهی قرار می‌گیرند چرا كه كاری عادی را انجام می‌دهند. متاسفانه به لحاظ روانی تاثیر این استثناها قوی تر از موارد عادی است كمااینكه با سقوط هواپیماها افكار عمومی‌بیشتر معطوف به بركناری مسوولان می‌شود اما چند برابر شدن تعداد پروازها موجب نمی‌شود افكار عمومی‌مهارت مسوولین امر را تایید كنند. غرض آنكه نباید وجود موارد استثنایی را دلیلی بر آن گرفت تا سیاست غلطی را بر طیف وسیعی از انسان‌ها تحمیل كرد.

اگر چنانچه سیاست‌های فوق اجرا شود می‌توان انتظار داشت كه در آینده نزدیك انبوه افراد در مراكز خرید به دنبال مبادله كالابرگ‌های خود باشند. همچنین زوج‌های جوانی را شاهد خواهیم بود كه با كوشش و تقلا خواستار مبادله اجناس دریافتی خود هستند. روشن است كه این كارها هزینه‌های مبادلاتی هستند كه به دلیل سیاست‌های نادرست بر این اقشار ضعیف تحمیل می‌شود.

علی سرزعیم



همچنین مشاهده کنید