دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

توقع دو طرفه


توقع دو طرفه

توقع دولت و مجلس آن است که رسانه ها از طرح سهمیه بندی سوخت خودرو حمایت کنند و کمک کار دولت در تبیین مناسب تر الگوی مصرف بهینه سوخت و کاهش هزینه های بیهوده باشند البته می توان این ادعا را درست خواند که ایرانی ها الگویی برای مصرف نداشته و فرهنگ «مصرفی» بر جامعه حاکم است

توقع دولت و مجلس آن است که رسانه ها از طرح سهمیه بندی سوخت خودرو حمایت کنند و کمک کار دولت در تبیین مناسب تر الگوی مصرف بهینه سوخت و کاهش هزینه های بیهوده باشند. البته می توان این ادعا را درست خواند که ایرانی ها الگویی برای مصرف نداشته و فرهنگ «مصرفی» بر جامعه حاکم است.

بنابر دلایل تاریخی که یکی از عمده ترین آن وجود نفت و گاز سرشار در کشور است، مردم ما عادت کرده اند به واسطه درآمدهای کلا ن ناشی از فروش انرژی، هزینه ها را بالا ببرند و توقع هم نداشته باشند به این فرهنگ غلط خدشه ای وارد شود. حال اتفاقی تازه در کشور رخ داده و بدون آنکه درگیر جنگ، قحطی، خشکسالی و ... باشیم و در عین بالا رفتن درآمدهای ارزی کشور، شاهد سهمیه بندی سوخت هستیم. این کار از نظر اهداف وانگیزه و ماهیت، از منطق و استدلا ل مناسبی برخوردار است، اما در مورد زمان، شرایط و زمینه چینی مناسب برای اجرا با اشکالا تی مواجه است. لا زم است دولت بپذیرد انتقادهایی بر طرح وارد است و ضروری است راهکار مناسب برای اجرای صحیح طرح جستجو شود.

با توجه به فرهنگ مصرف ویژه ایرانیان که معروف است ایرانی حتی برای خرید سبزی از سرکوچه هم تمایل دارد سوار خودرو شود، نیاز داریم فرهنگ مصرف را تغییر داده و الگوی مصرف منطقی را تعریف و اجرا کنیم. قدر مسلم دولت معتقد نیست که ایرانیان فقط در مصرف بنزین افراط می کنند.

اگر به سبد خرید ایرانی در یک ماه نظری بیندازیم متوجه خواهیم شد که هزینه های اضافی زیادی وجود دارد که به راحتی قابلیت حذف دارد و اتفاقی نمی افتد. بر اساس الگوی مصرف فراوان نزد جامعه ایرانی که به غلط تبدیل به فرهنگ شده است دولت باید موضوع را اساسی تر در نظر بگیرد زیرا به نظر بسیاری سهمیه بندی بنزین آغاز کاری مهم از وسط راه است. نکته مهم تر این که برای اجرای سیستم جدید مصرف نیاز به زمینه سازی و فرهنگ سازی قوی داریم از این رو طرحی که جنبه عمومی می یابد چنانچه از پشتوانه تبلیغی منطقی و مناسب برخوردار نباشد، مقاومت هایی را به وجود میآورد و اگر به اعتراض ها رسیدگی نشده و پرسش ها با پاسخ منطقی مواجه نشود ممکن است بعدها عوارض منفی آن قابل جبران نباشد.

روشن است طرح سهمیه بندی بنزین با آن که از پشتوانه قانونی برخوردار است. اما لا زم است هماهنگی میان خواسته های قانونگذار با توده مردم به عنوان کسانی که باید از قانون تبعیت کنند، به وجود آید. طبعا رفع مشکلا ت حاشیه ای قانون، پذیرش آن را نزد جامعه آسانتر می کند. در مورد سهمیه بندی بنزین موارد بسیاری وجود دارد که ابهام امیز باقی مانده و جالب ترین بخش ماجرا آن است که بخشی از جامعه آن را جدی نمی گیرد و معتقد است قابلیت اجرای کامل و دائم را ندارد. از این منظر مساله بسیار هشدار دهنده و در عین حال خطرناک است و باید راه شکل گیری این گونه تلقی ها در جامعه سد شود، در غیر این صورت منحنی تخلفات از قوانین در جامعه روند صعودی به خود خواهد گرفت.

در مساله بنزین چند سوال مطرح وجود دارد که لازم است به آن پاسخ روشن داده شود، از جمله این که:

۱) چرا قبل از اجرای طرح، سرویس های حمل و نقل عمومی به طور کامل تجهیز نشد؟

۲) در صورت در نظر داشتن سیستم سهمیه بندی بنزین از چه روی این تعداد خودرو در کشور تولید شد؟

۳) الگوی سهمیه بندی بنزین حتی در کشورهای فقیر از نظر انرژی اجرا نمی شود، چرا در ایران این مساله اتفاق افتاد؟

۴) چرا در طول این سال ها ساخت پالا یشگاه ها برای تولید بنزین مورد توجه قرار نگرفته و چرا به جای واردات بنزین، خطوط تولید خودروهایی با سوخت گاز و گازوئیل راه اندازی نشد؟

۵) گسترش قارچ گونه مراکز فروش خودرو لیزینگی به چه معنا بوده وتبعات عدم پرداخت اقساط دارندگان این خودروها که (که عموما مسافرکش هستند) چگونه محاسبه می شود؟

۶) چرا اجرای طرح از تابستان که فصل استراحت و مسافرت است در نظر گرفته شد؟ آیا نمی توانست همزمان با تجهیز ناوگان حمل و نقل عمومی و تبلیغات مناسب و فرهنگ سازی شایسته، اجرای طرح به شش ماه دوم سال موکول شود؟

۷) به دنبال سهمیه بندی بنزین و کاهش سفرهای فصلی، مردم، صاحبان مراکز تفریحی و توریستی در شهرهای مختلف هزینه های جاری را چگونه تامین کنند؟ اگر این مراکز نتوانند درآمد مناسبی داشته باشند، طبعا اولین قدم برای کاهش هزینه، تعدیل نیروست. آیا برای بخش هایی از نیروی کار که به این دلیل به اصطلا ح آزاد می شود، فکری شده است؟

۸) به دلیل نبود شغل مناسب، بسیاری با خرید موتورسیکلت و خودرو اقدام به ارائه خدمات می کردند، با اجرای سهمیه بندی وضع درآمدی این دسته از افراد که از هیچ حمایتی برخوردار نیستند، به شدت به مخاطره افتاده است. آیا راهکاری برای جبران کاهش شدید درآمد آنها وجود دارد؟

۹) میزان صرفه جویی ناشی از سهمیه بندی بنزین در مجموع درآمدهای کشور چه سهمی را به خود اختصاص می دهد و جهت گیری های آن کدام است؟

در کنار این سوالا ت اگر سری به ستون های روزنامه ها که پیام های مردم را چاپ می کنند بزنیم به سوال هایی برمی خوریم که پاسخ آن کمی دشوار می نماید: از جمله این که فردی پرسیده است تکلیف وی که یکی دو روز در میان برای سرکشی به پدر و مادر کهنسالش با خودرو شخصی به قم سفر می کرده چیست؟ چگونه و با چه هزینه ای و در چه مدت زمانی این کار را ادامه دهد؟ دیگری گفته که در سفر به مشهد کارت سوخت را گم کرده و با اعضای خانواده گرفتار آمده است. آیا خودرواش را تا تهران بکسل کند؟ با کامیون بیاورد یا...

جوانی که با فروش جهیزیه زنش اقدام به خرید خودرویی با قیمت پایین کرده و از راه مسافرکشی امرارمعاش می کند، اکنون چگونه زندگی اش را به سامان برساند؟ پدری که چند دانشجو دارد و هزینه های آنان را از طریق کار دوم یعنی مسافرکشی تامین می کند، آیا باید به فرزندان خود بگوید درس را رها کنند؟ آیا سهمیه سوخت خودروها در شهرهای بسیار گرم که خودروها باید با کولر روشن تردد کنند با مناطق خنک تر مثل همدان و اردبیل و آذربایجان باید برابر باشد؟

با همه این تفاسیر به نظر می رسد باید تجدیدنظری در نوع اجرای سهمیه بندی انجام شود، از جمله در فصل گرم، سهمیه سوخت مناطق هم باید تفاوت داشته باشد و سعی شود حداقل در ایام تابستان سوخت بیشتری در اختیار مردم قرار گیرد تا هم مردم از فصل تعطیلی در کنار خانواده ها بهتر استفاده کنند و هم مراکز تفریحی توریستی کمتر با شکل درآمدزایی مواجه شوند. نکته های ریز و درشت زیادی در این زمینه وجود دارد که می توان با کمی صرف وقت با خواندن روزنامه ها یا حضور در بین مردم متوجه آن شد.

به هر حال این توقع بی جایی نیست اگر دولتمردان به آنچه که رسانه ها منعکس می کنند، بدون برداشت منفی توجه کرده و در صدد رفع ابهام ها برآیند.

سید مرتضی مصطفایی