چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
زریاب و گیتار
به گذشته که بازمیگردیم، ریشهها را که جستوجو میکنیم، میبینیم انگار زمانی این مرزهای جغرافیایی و خطوط پررنگ نقشهها وجود نداشتهاند. اما اصرار در اینکه ریشهای را به پیشینه خود نسبت دهیم، یعنی ما هنوز گرفتار اشتباهی بزرگ هستیم و آن اینکه بهواقع درک نکردهایم هنر مقولهای مقدس و حقیقی است ـ یک احساس ذاتی غیرمادی ـ و موسیقی گویاترین جزء آن، یعنی شیواترین زبان هنری است نه چیزی در گرو تفسیرهای سلطهگرانه و نژادپرستانه.
گاهی غریضه سیاستطلبانه ما حتی به این هنر هم رحم نکرده و احساس ضعف خود را با هر حربهای از گوشه و کنار، بهنفع موجودیت خود بهکار میبندد که بگوید میداند هنر وسیله ارتقاء روح است اما میخواهد قطعاً وسیله ارضاء خصایص سلطهگریاش باشد.
زمانی میتوانیم پایههای زبان بینالمللیمان را صادقانه کنکاش کنیم که هدفمان تجارت سیاسی نباشد. آنگاه درک خواهیم کرد هنر بهواقع یک احساس ذاتی غیرمادی است و نه فقط وسیله درک جذابیتهای تخیلی.
هرچه بیشتر در موسیقی زریاب مطالعه میکنیم بیشتر متوجه نفوذ موسیقی یونان و عمق تأثیرات آن بر سایر جوامع میشویم و هرچه تحصیلات موسیقی او که متأثر از سه موج موسیقایی یعنی: موسیقی ایران، اسحاق موصلی و جو موسیقایی حاکم در بغداد میباشند را مورد تفحص قرار میدهیم، بر صحّت این قضیه ایمان میآوریم.
موسیقی ایران از آن انسجام معنایی و اهمیتی که در موسیقی یونان وجود داشت برخوردار نبود. ایران از ابتدای تاریخ تمدنش همواره مورد هجوم قرار گرفته و به این دلیل یا اقوام مختلفی به ایران مهاجرت کردند یا ایرانیان مقیم به خارج از سرزمینشان کوچ.
با وجود پانزده قرن اداره این سرزمین تحت سلطه عوامل خارجی و نبود یک حکومت ثابت ملی مذهبی تا مدتها، نمیتوان انتظار داشت که ایران میتوانست به یک قطعیت واحد هنری دست پیدا کند. زمانیکه میخواست از یک موضع قدرتمند واحد برخوردار شود مورد حمله قوم دیگری قرار میگرفت و به این واسطه ایران همواره درگیر آشفتگی این قضیه و سرگردان بین تأثیرات مختلف قومی بوده است؛ رخنه هر قومی به این سرزمین تمام مسائل اجتماعی فرهنگی را تحت تأثیر خود قرار داده و در این بین هنر، این بیواسطهترین وسیله ارتباط با مخاطب، آسیبپذیرترین مسئله ممکن بوده است.
از طرفی دیگر، هیچگاه و در هیچ دورهای از تاریخ تمدن ایران دیده نشده که دین نیرویی در جهت تأکید هنر و بهخصوص موسیقی باشد، چیزیکه عامل اصلی رشد و گسترش موسیقی در مسیحیت و یهود میباشد.
موسیقی در دوره هخامنشیان خصوصاً خشایارشاه، بیشتر بهعنوان یک وسیله همراهی برای رقص، آن هم در دربار مورد استفاده قرار میگرفت. این درحالی است که در یونان نهتنها منحصر به قشر اشراف و فقط نوعی وسیله سرگرمکننده نبود بلکه رابطه تنگی با زندگی و اعتقادات مردم داشت؛ از کیفیت بالایی نیز برخوردار بود چرا که از شعر و رقص گرفته تا بداههسرایی و بداههنوازی را دربرداشت.
بهعلاوه موسیقی همپا با علوم دیگری مثل فلسفه، ریاضیات، نجوم و ادبیات برای یونانیان مهم و قابل توجه بود که عامل اصلی پیشرفت قابل ملاحظه آنها در زمینه تئوری موسیقی است.
بعد از حمله اسکندر کبیر در زمان سلوکیان و اشکانیان، ایران به شدت تحت تأثیر تمدن یونان قرار گرفت و موسیقی آن نیز دستخوش این تأثیرات، از ارزش و کیفیت دوچندانی برخوردار شد.
دوره شاهنشاهی ساسانی خصوصاً بهرام گور، دوران اوج موسیقی ایران است.
اما دوام چندانی نداشت چرا که حمله اعراب به ایران نهتنها باعث نابودی شاهنشاهی ساسانی شد بلکه موسیقی را نیز بهشدت سرکوب کرد.
حالا ایران جزو امپراتوری اسلام بود و اسلام هرگز مانند مسیحیت نیروی محرکی برای هنر نبود؟ این مهمترین عامل افت موسیقی ایران به شمار میآید. تنها زمانیکه در دوره حکومت عباسیان امور کشورهای اسلامی بهدست ایرانیها افتاد و هنرمندان ایرانی از طرف وزرای دربار حمایت شدند، موسیقی بار دیگر رنگ و رویی به خود گرفت ولی واقعیت این است که دیگر نتوانست به اوج شکوفایی و رونقش در دوره شاهنشاهی ساسانی بازگردد.
خاندان موصلی و زریاب از چهرههای برجسته موسیقی دوره عباسیان میباشند.
اسحاق موصلی استاد زریاب یکی از بهترین نوازندگان عود بود و علاوه بر رشتههای متعددی از علوم و پایههای موسیقایی روز، تحصیلات جامعی در زمینه موسیقی یونان و همچنین فلسفه یونان داشت.
اینکه زریاب اصول موسیقی پیشین را از اسحاق موصلی فراگرفته یا نوازندگی عود و یا هر دوی آنها را، در هر صورت دو موضوع مورد بحث و بغداد جاییکه در آن به تحصیل موسیقی پرداخت، تأثیر زیادی از موسیقی یونان را پذیرفته بودند.
در بغداد تعداد بیشماری از نوشتههای مربوط به تئوری موسیقی یونان به عربی ترجمه شده بود و اواخر قرن دهم دانشمندان بغدادی بهصورت کاملی تمام بقایای تئوری موسیقی یونان را در دست داشتند.
نظریهپردازهای عرب جزو بهترین کارشناسان موسیقی یونان شدند و از این طریق بخش عمدهای از موسیقی یونان به موسیقی عرب راه پیدا کرد. حتی بهخاطر استفاده از فواصل بسیار زیبای یونانی در «عود» بود که قابلیتهای بیشتر و تازهتری برای این ساز بهوجود آمد.
بعضی از منابع نوشتهاند زریاب بهخاطر اختلاف با استادش اسحاق موصلی که ناشی از حسادت خاندان موصلی به پیشرفت قابل توجه زریاب در موسیقی بود، از بغداد به اندلسیا مهاجرت کرد.
از آن پس زریاب تمام زندگیاش را در کوردوبا گذراند.
مدرسه موسیقی که در کوردوبا تأسیس کرد در جهت گسترش موسیقی در اندلسیا نقش مهمی ایفا کرده است. آوازهایی که او با عود اجرا میکرد یا از آن بیشمار آوازهایی بود که از بر داشت یا از آنهایی بود که خودش تصنیف میکرد و از نظر هنری قابل قیاس با قواعد علمی روز بود.
زریاب به پیشرفت موسیقی اندلسیا کمک شایانی کرد اما این جمله که: «اسپانیاییها زریاب را مخترع گیتار میدانند» دقیقاً برگرفته از کدام کتاب تاریخی یا سند مکتوبی است مشخص نیست ـ بهطور یقین همه ما میدانیم اختراع در زمینه ساز و موسیقی معنایی ندارد.
سازهای موسیقی طی گذشت زمان شکل گرفته و تکامل یافتهاند. اینکه شخصی عمری را برای این کار صرف کند که سازی را اختراع کند، خارج از معنای هنر و موسیقی است. همیشه هنر جزئی جدانشدنی از وجود بشریت بوده و پیوند خورده با زندگی آنها.
اولین سازهای بهوجود آمده هم با توجه به نیاز درونی انسانهای اولیه شکل گرفتهاند ـ از جهاتی میتوانیم بگوییم بیشترین رواج تأثیرات شرقی در اندلسیا توسط زریاب صورت گرفته است و ممکن است حتی تأثیرات شرقی که در بعضی دستگاههای موسیقی اندلسیا وجود دارند آثاری از یادگارهای موسیقایی او باشند. همچنین او به عود سیم پنجمی اضافه کرد و بدین ترتیب امکانات بیشتری برای سازی که مهارت خاصی در نوازندگیاش داشت بهوجود آورد.
درواقع میتوان از نقش زریاب در روند تکامل «لوت» نام برد (عود با تقسیمات فیثاغورسی پردهبندی شد و طی سالها تغییر، لوت اروپایی که نامش از «العود» عربی گرفته شده است، بهوجود آمد.) اما اینکه بخواهیم از او در جهت شکلگیری ساز گیتار یاد کنیم، نیاز به تحقیق و تأمل بیشتری دارد.
هیچ مدرکی که به صراحت چنین چیزی را عنوان کند وجود ندارد. نوشتههای معتبر تاریخی هم تنها از اهمیت اثرات بهجامانده او در موسیقی اندلسیا، از تأثیرات مهم آوازی تا نقشی که در تکامل عود داشته و انتقال تأثیرات موسیقاییاش تا کشورهای ساحلی شمال افریقا صحبت کردهاند.
تعدادی نظریه داخلی دیگر نیز وجود دارند که گیتار را به منشأیی ایرانی نسبت میدهند. اگر معیار این نظریه صرفاً بهخاطر وجود ساز اولیه دستهداری با سیمهای متصل به بدنه و وجود کاسه صوتی در آن است باید گفت که سازهای بیشماری از این دست چهبسا در بعضی موارد کاملتر در خاور دور، دورترین قبایل افریقا و نیمکره غربی وجود داشتهاند که نه تنها قدمتی بسیار طولانیتر از تمدن ایران بلکه هر تمدن شناختهشده باستانی دیگری دارند و چهبسا این سازهای اولیه میتوانند مادرِ هر ساز سیمی دستهدارِ دیگری و نه فقط گیتار باشند.
وجود ساز خاصی به نام «گیتار» به اروپا و آغاز دوره رنسانس برمیگردد.
هرقدر که اعراب باعث احیای تئوری موسیقی یونان و انتقال آن به اروپا، پس از استیلا یافتنشان به اسپانیا بودند، به همان شدت رمیها بهطور کامل هنر را از یونان اقتباس کرده و آن را در اروپا رواج دادند.
یونانیان باستان از سازی به نام «کیتارا» برای همراهی با آواز استفاده میکردند. این ساز با انگشت یا با مضراب نواخته میشد.
وظیفه اصلیاش جلوگیری از خارج نخواندن خواننده، اجرای مقدمه و پر کردن جاهای خالی بدون آواز در قطعه بود. کیتارا سه تا دوازده سیم با طولهای مساوی داشت که بهصورت عمودی از روی کاسه صوتی به سمت بالا کشیده و به دو بازوی خمیده در بالا وصل میشدند.
رمیها کیتارای یونان را تغییر شکل دادند و به اروپا معرفی کردند. این ساز بعدها تلفظ «گیتارا» پیدا کرد و نام «گیتار» نیز از همین کلمه گرفته شده است. (گیتارا تلفظ اسپانیایی و گیتار با تلفظ انگلیسی میباشد.) پس از آن انواع و اقسام سازهای دستهداری شبیه به آن شکل گرفتند و در سراسر اروپا نواخته شدند. ولی آغاز دوره رنسانس، سازی که کاملاً با هر نوع ساز دستهدار سیمی آن زمان فرق داشت، در اروپا ظاهر شد. این ساز با بدنه باریک و شکل مدوری که داشت منشأ گیتار واقعی و سرآغاز دوره طولانی تکامل گیتار قرن بیستم بود.
بهتدریج این ساز شکل مدورتر با بدنهای بزرگتر پیدا کرد، شماره آکورداژ سیمهایش تغییر کرد و این تغییرات اینقدر ادامه داشت تا به گیتار امروزی تبدیل شد.
هرچند اسپانیاییها همواره در ساختن این ساز پیشرفت چشمگیری از خود نشان دادند اما تجربیات ایتالیا و فرانسه در روند تکامل این ساز غیر قابل انکار است.
اگر بخواهیم با خودمان صادق باشیم سخت میتوانیم گیتار را به منشایی ایرانی مربوط کنیم و اگر بخواهیم بر اشتباه خود قاطع باشیم تنها دانستن وقایع را به تأخیر میاندازیم؛ هیچ نظریه ریشهداری ارائه نخواهد شد، پس هیچ بحث و نظر دیگری که از روی تحقیق کاملتری باشد، وجود نخواهد داشت. یعنی همچنان در جایگاهی قرار داریم که یا سکون است یا تکاپو اما در جهت اعتلای ساختگی هنر
نویسنده:نگار نیک اندام
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست