شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
شیر خدا و رسول
سال سوم هجرت است و مشرکین مکه، برای خاموش کردن شعلههای خشم درون خود که از سرشکست جنگ بدر پس از گذشت یک سال هنوز آنان را میگدازد و برای انتقامجویی با ارتشی سه هزار نفری به مدینه حملهور شدند. روز پانزدهم شوال مسلمانان که با مشورت جوانان مدینه تصمیم گرفتند در خارج شهر به دفاع بپردازند با ارتش مکه روبرو شدند. در همان اول نبرد بر اثر شجاعت امیرالمؤمنین(ع) ، حمزه(ع)، ابودجانه، سهلبن حنیف، مصعب و... بویژه بعد از این که طلحة بنابیطلحه که او را کبش الکتیبه میگفتند به دست امیرالمؤمنین (ع) به هلاکت رسید،لشکر مکیان سلاح خود را انداخته فرار را بر قرار ترجیح دادند.
پیامبر پشت لشکر را به کوه احد و روی آن را به مدینه قرار داد و ارتش مکه پشت به مدینه و رو به لشگر اسلام قرار داشت. بلندی عینین سمت چپ لشگر اسلام بود که پنجاه تیرانداز ماهر به فرماندهی عبداللهبن جبیر بر فراز آن مستقر شدند.
پیامبر به همه آنان تأکید کرد چه پیروز شدیم چه شکست خوردیم شما این محل را ترک نکنید! اما نگهبانانی که در جبلالرماة مستقر بودند با دیدن صحنه فرار کفار مکه به طمع جمعآوری غنیمت، با این که فرمانده آنان با این کار آنها مخالفت نمود ولی آنان اعتنا نکردند و محل مأموریت خود را بر خلاف تأکید پیامبر ترک کردند و در این هنگام خالد بنولید و عکرمه بنابیجهل از فرصت استفاده کردند با توجه به سرگرمشدن مسلمانان به جمع کردن غنیمت،تنگه را دور زده از پشت به آنان حملهور شدند. با این حمله اوضاع عجیب شد! مسلمانان وحشتزده پا به فرار گذاشتند و حتی آنان که از اولین ایمان آورندگان بودند و بعدها از سران حکومت اسلامی شدند زودتر از بقیه فرار کردند و وقتی حضرت علی(ع) آنان را به اسم صدا می زد که برگردید! پاسخ آنها شایعه دشمن بود یعنی می گفتند: رسولالله کشته شده! زیرا ابنقمیئه از سربازان ارتش مشرکین مکه شایعه کرد که پیامبر را کشته است! قرآن تمامی فراریان از جنگ احد را لعنت کرده است.
اوضاع هرلحظه وخیمتر میشد در این جنگ پیشانی و دندان پیامبر شکست و پیامبر(ص) دست خود را زیر دهان مبارک گرفت تا خون حضرت بر زمین نریزد چرا که فرمود اگر قطره خونی از من بر زمین بریزد خداوند تمام این مردم را هلاک می کند.
سرانجام با جانفشانی حضرت علی(ع) و حمزه(ع) و ابودجانه، پیامبر(ص) را به محل امنی بردند.
در این جنگ حضرت علی(ع) آن قدر ایثار نمود که همگان از آسمان ندای قدسی شنیدند که صلا می داد «لافتی الا علی لاسیف الاذوالفقار»و حضرتش در این نبرد بیش از ۹۰ زخم دید.
پیامبر (ص) آنقدر بدنش جراحت برداشت که نتوانست نماز را ایستاده بخواند و حضرت نماز ظهر و عصر را نشسته اقامه فرمود.
در این جنگ لشکر اسلام بیش از ۷۰ کشته داد که حمزه، حنظله، عمروبن جموح،مصعب بن عمیر عبدالله جحش اوس بنثابت از مشاهیر آنان بودند.
● تلخترین صحنه
تلخترین صحنه این نبرد شهادت حضرت سیدالشهدای اول، اسدالرسول، حضرت حمزه بن عبدالمطلب، عموی بزرگوار پیامبر است.
حمزه شخصیتی متین، شجاع، باهوش و آزاده داشت و حتی در دورانی که هنوز اسلام اختیار نکرده بود از پیامبر دفاع می کرد و اصلاً علت اسلام او دفاع از پیامبر بود زیرا یک روز ابوجهل ملعون به صورت مبارک و نازنین پیامبر سیلی زد و حضرت خدیجه این مطلب را به حضرت حمزه گزارش داد و حمزه ضمن قصاص ابوجهل اعلام کرد من هم مسلمان شدم و به دین برادرزادهام درآمدهام. حمزه با سایر مؤمنان به مدینه هجرت کرد و به حمایت از دین خدا پرداخت تا این که جنگ احد رخ داد. قبل از جنگ پیامبر حمزه را بغل گرفت و میان دو چشم او را بوسید. او یک تنه به دل لشگر دشمن میزد و آنان را به فرار مجبور میکرد و فریاد می زد من شیر خدا و رسول او هستم. (۱) حضرت حمزه تنها کسی بود که در جنگ برای خود نشانی داشت و لذا به خوبی شناخته میشد.
در گرماگرم نبرد وحشی غلام جبیر بنمطعم که در زیر درختی کمین کرده بود و از طرف هند مادر معاویه مأموریت داشت سه نفر را به قتل برساند: پیامبر مکرم اسلام (ص)، حضرت علی(ع) و حمزه (ع) !
وحشی از فرصت استفاده کرد و در حالی که حضرت حمزه (ع) در حال دفاع از پیامبر (ص) بود از پشت نیزهای را به پهلوی حمزه وارد کرد و شیر رسول خدا را به شهادت رساند. گویند در این روز حضرت حمزه روزهدار بود و در حال روزه به شهادت رسید.(۲)
پس از شهادت حمزه (ع) و یاران پیامبر(ص) هند مادر معاویه با دیگر زنان مکه به مثله کردن ابدان شهدا پرداختند یعنی مانند درندگان اعضای بدن شهدا را بریدند و با آن برای خود گردن بند ساختند. هند مادر معاویه لبها و بینی و انگشتهای حمزه را برید و با نخی آن را بر گردن آویخت و دستور داد جگر حمزه (ع) را از سینهاش بیرون کشیدند و او خواست بخورد که در دهان او سفت شد. پیامبر (ص) در این باره فرمود: خدا نخواست عضوی از بدن مؤمن داخل در بدن کافر شود!
بعد از فروکش شدن آتش جنگ پیامبر از احوال حمزه (ع) سؤال کرد. اصحاب طاقت نداشتند موضوع را بیان کنند و حضرت خود در میان کشتگان به جستو جوی بدن حمزه (ع) پرداخت و با دیدن بدن حمزه سخت گریست و عبای خود را بر روی بدن حمزه (ع) انداخت و فرمود اجازه ندهید خواهرش صفیه بدن برادر را در این حال ببیند که خواهر طاقت ندارد...! پیامبر(ص) هفتاد بار به بدن حمزه(ع) نماز گزارد و بقیه شهدا را با لباس خودشان دفن کرد جز حمزه که او را در پارچهای کفن نمود و دفن کرد و در بالای سر و پائین پای او گلی خوشبوی قرار داد.
مردم مدینه برای شهدای خود ناله سر دادند و پیامبر(ص) با دیدن این صحنه فرمود لکن حمزه لابواکی له! کسی برای حمزه گریه نمی کند و همه مدینه برای حمزه گریستند و واقدی می گوید از آن پس رسم شد که هر وقت کسی در مدینه عزیزش را از دست می داد برای حمزه عزاداری می کرد!(۳) پیامبر(ص) همواره در دوران حیات مبارکشان به زیارت مزار حضرت حمزه میرفتند و دیگران را بر این کار ترغیب میکردند! پیامبر(ص) فرمود: اگر کسی مرا زیارت کند و به زیارت عمویم حمزه نرود بر من ستم کرده(۴) من زارنی و لم یزر عمی حمزه فقد جفانی! حضرت زهرا(ع) بعد از رحلت پیامبر هر روز به کنار مزار حضرت حمزه میرفتند و از بیوفایی مردم مدینه به آن حضرت شکایت داشتند. مزار آن شهید والامقام تا قبل از سیطره آل سعود به دستور و سفارش اکید پیامبر اکرم(ص) محل زیارت مسلمانان بود ولی بعد ازحکومت آل سعود دیواری به دور آن کشیده شد و از زیارت مزار پاک حمزه ممانعت به عمل آمد. در روایت است که در روز قیامت حمزه در حالی که پرچم اللهاکبر در دست دارد وارد محشر میشود!
● حضرت عبدالعظیم، آیینه حسیننما
عبدالعظیم بن عبدالله حسن بن عبدالله بن علی بن حسن بن زیدالحسن بن علی بن ابیطالب(ع) از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) مرد اندیشمند، راوی حدیث، فقیه، اهل ورع و تقوا و زهد بوده است.
ایشان از اصحاب خاص امام جواد و امام هادی و البته از راویان مورد اعتماد و وثوق آن ۲ امام همام نیز بودند. در تقوا و ایمان ایشان همین بس که شیخ صدوق نقل میکند برای عمل به سفارش پیامبر که ثقل قرآن و امامت را برای هدایت معرفی فرموده بود حضرت عبدالعظیم حسنی هر چندماه یک بار به محضر امام زمان خود شرفیاب می شد و عقاید خود را عرضه میکرد و امضای تأیید میگرفت.
بسیاری از محدثین شیعه نقل می کنند که امام هادی فرمود هرکس حضرت عبدالعظیم حسنی را در ری زیارت کند ثواب زیارت جد ما حسین برای او ثبت میشود.حضرت عبدالعظیم به جهت در امان ماندن از ستمهای حاکم عباسی به ری هجرت کرد و در میان زیرزمینی سکونت فرمود. روزها روزه داشت و پنهانی کسبی اندک داشت و برای افراد خاص و مورد اعتماد تفسیر و حدیث و مسائل شرعی بیان می فرمود و شبها به تهجد و عبادت میپرداخت.
کم کم خبر ورود حضرت عبدالعظیم به گوش مردم ری و ایران رسید و مردم ری اموال خود و باغات خود را در اختیار آن حضرت گذاردند و حتی عبدالجبار بن عبدالوهاب باغ خود را وقف حضرت عبدالعظیم کرد و بعدها هم حضرتش را در آن باغ دفن کردند که اکنون مزار مطهرش نیز هست. سرانجام پس از چندین سال مجاهدت و تعلیم و تبلیغ حضرتش بیمار شد که البته برخی گویندحضرت عبدالعظیم را مسموم کردند و آن مرد بزرگ از خاندان عصمت و طهارت در روز ۱۵ شوال جان به جان آفرین تسلیم کرد.
● یک حدیث دلنشین:
حضرت عبدالعظیم از امام جواد نقل کردند: چون نمیتوانید با اموال خود همه مردم را شاد کنید پس با اخلاق نیک خود به مردم نیکی نماید. (۱)
منابع در روزنامه موجود است
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
چین دولت سیستان و بلوچستان انتخابات شورای نگهبان نماز جمعه حسن روحانی مجلس شورای اسلامی جنگ دولت سیزدهم نیکا شاکرمی مجلس
سیل ایران تهران هواشناسی شهرداری تهران باران آتش سوزی سازمان هواشناسی هلال احمر روز معلم پلیس زلزله
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا تورم مسکن بانک مرکزی حقوق بازنشستگان بازار خودرو سهام عدالت قیمت دلار دلار ایران خودرو
صدا و سیما ایتالیا بی بی سی مهران غفوریان تلویزیون سوئد موسیقی صداوسیما ساواک سریال سینمای ایران تبلیغات
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان باشگاه پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال جواد نکونام تراکتور بازی لیگ قهرمانان اروپا
اپل ناسا صاعقه گوگل اینستاگرام عکاسی تلفن همراه
چای کبد چرب فشار خون گرما