سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

به پیشواز بانوی آفتاب


به پیشواز بانوی آفتاب

بزرگان شهر، در کنار دروازه به انتظار ورود کاروان ایستاده‌اند. کاروانی غریب از راه می‌رسد؛ کاروانی که از مدینه می‌آید و آهنگ عزیمت به شهر طوس در سر دارد، کاروانی که خسته است …

بزرگان شهر، در کنار دروازه به انتظار ورود کاروان ایستاده‌اند. کاروانی غریب از راه می‌رسد؛ کاروانی که از مدینه می‌آید و آهنگ عزیمت به شهر طوس در سر دارد، کاروانی که خسته است و حرامیان، راه را بر آنان بسته و مال و منال آنان را به غارت برده و عده‌ای از همراهان را به شهادت رسانده‌اند.

کاروانی که قافله‌سالار آن بانویی است بزرگ‌مرتبه و وفادار به برادر؛ ‌او که فرزند امام است و خواهر و عمه امام، خود فاطمه است و معصومه.

بزرگان شهر که در میان آنان عالمانی نام‌آور به چشم می‌خورند، برای استقبال از بانوی کرامت، خود را به دروازه شهر رسانده‌اند. چشم به راه دوخته، گل و گلاب به همراه آورده‌اند.

دروازه شهر را آذین بسته‌اند و برای ورود بانوی کاروان به شهر لحظه‌شماری می‌کنند. فاطمه معصومه به قم می‌آید و وجودش روشنی‌بخش این دیار می‌شود.

ساعاتی بعد انتظار به سر می‌رسد و کاروان در میان شور و شوق مردم ولایتمدار وارد شهر می‌شود. «موسی بن خزرج قمی»، بزرگ شهر که به استقبال آمده است، ناقه حضرت را به سوی خانه‌اش هدایت می‌کند و منزل را در اختیار حضرت معصومه(س) قرار می‌دهد.

منزلی در محله میدان میر این شهر، ۱۷ روز تمام، عبادتگاه حضرت در دوران اقامت و دوران نقاهت ایشان می‌شود.

مردم شهر همانند «موسی بن خزرج» مدال خدمتگزاری به حضرت و همراهان را افتخاری بزرگ برای خود می‌دانند و با شور و شعفی وصف‌ناپذیر حضور حضرت را برای خود مغتنم می‌شمارند.

بانوی کاروان آرزوی دیدار برادر را در طوس دارد و عشق دیدار برادر، خورشید هشتم قبله عشق او را به این وادی می‌کشاند اما افسوس که دست تقدیر به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد و حضرت دعوت حق را لبیک می‌گوید و جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کند و آرزوی دیدار برادر بر دل او سنگینی می‌کند. به برکت وجود مزار پاک او، حوزه علمیه این شهر شکل می‌گیرد و قم مرکز تشیع می‌شود و شهر آیینه‌ها، مهد عالمان شیعی و پایگاهی اصیل برای انقلاب.

محمد خامه‌یار