دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

بحثی درباره مفاسد اجتماعی


بحثی درباره مفاسد اجتماعی

بعضی احادیث از پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار ع وجود دارد و ما در عصر موجود چه در کشورهای عربی و اسلامی و چه در کشورهای دیگر چنین پدیده های منفی و پیامدهای ناشی از آن را شاهد هستیم

یکی از مباحث مهم، بحث در مورد عناصر فساد در جامعه است، همان عناصری که جامعه را در اوضاع عمومی‌اش به هم می‌ریزد. چرا که فساد جامعه را از حالت توازن خارج می‌کند و این عدم توازن در تمامی روابط و معاملات و قضایا اعم از سیاسی و امنیتی و اقتصادی بروز خواهد کرد.

بازداشتن از فساد

در این باب بعضی احادیث از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) وجود دارد. و ما در عصر موجود چه در کشورهای عربی و اسلامی و چه در کشورهای دیگر چنین پدیده‌های منفی و پیامدهای ناشی از آن را شاهد هستیم.

از جمله روایاتی که برای درمان این پدیده اجتماعی وجود دارند احادیثی از پیامبر اکرم (ص) است که می‌فرماید: « انما اهلک من کان قبلکم انهم اذا سرق فیهم الشریف ترکوه، و اذا سرق الضعیف اقاموا علیه الحد..»، سپس می‌فرماید: «والله لو سرقت فاطمه بنت محمد لقطعت یدها» ، در حالی که حضرت فاطمه (ع) بالاتر از آن است که خدای ناکرده دزدی کند، و او محبوب‌ترین مردم نزد پیامبر است، ولی پیامبر (ص) می‌خواهد به مسلمانان بفهماند که در اسلام هیچ‌گونه جانبداری برای کسی که مخالف قانون عمل می‌کند وجود ندارد، هرچند او بزرگ و بلند پایه باشد.

همچنین در بعضی از نوشته‌های امام علی (ع) به بعضی از کارگزارانش در نهج البلاغه چنین وارد شده است: « والله لو ان الحسن و الحسین فعلا مثل ذلک، ما کان لهما عندی هواده... » یعنی من حسن و حسین را نیز همان طور عقوبت خواهم کرد که تو را عقوبت می‌کنم. چرا که مسئله، مسئله حدود شرعی است؛ و در حرام و حلال خداوندی هیچ تفاوتی بین کوچک و بزرگ وجود ندارد.

این روایت از واقعیت‌های موجود در امت‌های پیشین سخن می‌گوید آن هنگام که در اجرا کردن قانون بین افراد تفاوت قائل می‌شدند. و می‌خواهد بر اجرای عدالت بین مردم تاکید کند، تا هر صاحب حقی به حقش برسد و هر کس که از خط عدالت منحرف شود مجازات شود هر چند او صاحب مقام و منصب باشد.

پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «انما اهلک من کان قبلکم...»، یعنی آنچه که تمدن‌های پیش از شما را سرنگون کرد... «انهم اذا سرق الشریف ترکوه»، شریف در این حدیث کسی است که جایگاه اجتماعی، سیاسی و یا اقتصادی بالاتری نسبت به دیگر افراد برخوردار باشد.

جامعه‌ای را تصور کنید که افراد آن همه از یک وضعیت زندگی برخوردار نباشند، بلکه در طبقات مختلف اجتماعی زندگی می‌کنند. شریف در این حدیث به آن شخصی برمی‌گردد که در طبقات بالاتر جامعه زندگی می‌کند. هر وقت در این جامعه بین افراد طبقات بالاتر و پایین‌تر تفاوت قائل شوند، اگر کسی از طبقات بالاتر جامعه دزدی بکند با او کاری ندارند، چه سرقت او از اموال عمومی و اموال مردم باشد - همان‌گونه که این امر بین حکام و سلاطین شائع است- و چه سرقت او از اموال مردم ضعیفی باشد که توان دفاع از خود را ندارند. حال این فرد ضعیف اگر بخواهد از دزدی انجام شده به حکومت و به مراجع قانونی شکایت کند به او اعتنایی نمی‌کنند و آن سارق را رها می‌کنند، چرا که او را ماورای قانون می‌دانند.

اما چنانچه فرد ضعیفی در جامعه دزدی کند و ای بسا که دزدی کار همیشگی‌اش نباشد بلکه بعضی مواقع برای سیر‌کردن شکم خود و یا تهیه لباس و یا تهیه دوا برای خود و خانواده‌اش، دست به این کار بزند ، در این صورت قانون با تمام شدت و حدت در مورد او اجرا می‌شود، پس اگر خلاف قانونی او چیزی همانند دزدی باشد دست او قطع خواهد شد، چرا که در قرآن داریم: «و السارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا» ، همچنین اگر جرم دیگری مرتکب شود، باز هم قانون در مورد او اجرا می‌شود و ای بسا که فراتر از قانون هم با او برخورد شود چرا که او در جامعه یک فرد ضعیف است.

مجریان قانون و کسانی که در مقام قضاوت و یا حکمیت قرار دارند از سطوت این فرد بلند مقام می‌ترسند اما از او که فقیر است نمی‌ترسند و این همان چیزی است که باعث می‌شود توازن در جامعه از بین برود و هرگاه این پدیده در یک جامعه بیش و بیشتر شود منجر به سرنگونی و از بین رفتن آن جامعه خواهد شد زیرا آنچه که به یک جامعه ارزش می‌دهد، چیزی جز مساوات بین مردم در حقوق و واجبات و حقوق قانونی آنان نخواهد بود.

● امت‌های پیشین

و ما هنگامی که بیشتر در اوضاع و احوال امت‌های پیشین غور می‌کنیم و در اسبابی که موجب سرنگونی تمدن‌های تاریخی قدیم و اسباب سقوط دولت‌ها و حکام گشته است، در میان بعضی از این اوضاع و اسباب خود را با آنان مشترک درمی‌یابیم. از آن جمله، هنگامی که افراد سرکشی را در جوامع می‌بینیم که بر مردم حکومت می‌کنند و قدرت سیاسی آنان از طریق دولت‌های سیاسی بزرگتری کسب شده که آنان را نگهبانانی برای حفاظت از منافع خود در دیگر کشورها قرار داده‌اند. بنابراین چنین قدرت سیاسی را بین خود و خانواده و دوستان و هم‌حزبی‌های خود تقسیم می‌کنند و به هیچ کس دیگری اجازه دخالت در امور را نمی‌دهند و به احدی اجازه نمی‌دهند که آنان را مورد بازخواست و سوال و جواب قرار دهد. طبیعی است که در چنین جامعه‌ای حکام به راحتی از طریق قدرت سیاسی و یا قدرت نظامی و سیاسی و یا هر قدرت نامشروع دیگری اموال مردم را به تاراج خواهند برد.

مردم در این جامعه در ظلم و ستم زندگی می‌کنند، تمام امور به دست گردنکشان است. آنان از تمامی امکانات بهره می‌گیرند که مردم را تحت کنترل داشته باشند. مردم را بر آنچه انجام نداده‌اند محاکمه می‌کنند و در محاکمه آنچه انجام داده‌اند به آنان ظلم می‌کنند. همواره از این می‌ترسند که مبادا این مردم به یک نیروی مردمی در مقابل حکومت تبدیل گردند. لذا در این مسیر از هیچ کوششی دریغ نمی‌کنند و حتی امکان دارد افراد بی‌گناه را نیز بر اساس اتهام‌های واهی به چوبه دار بکشند.

پیامبر اکرم (ص) در این حدیث تاکید می‌کند که چنین واقعه‌ای به سرنگونی جوامع و در نتیجه سرنگونی کسانی که چنین واقعه‌هایی را موجب می‌شوند، منجر خواهد شد. طبیعی است که وقتی پیامبر (ص) بر این نکته تاکید می‌کند نمی‌خواهد برای ما تاریخ تعریف کند تا مردم با داستان‌های تاریخی سرگرم شوند، کما اینکه قرآن کریم نیز هرگاه از تاریخ سخن می‌گوید از باب عبرت است. لذا در قرآن می‌خوانیم: «لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب» و «تلک امه قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لا تسالون عما کانوا یعملون. » چنین است هنگامی که پیامبر اکرم (ص) از تاریخ برای ما روایتی نقل می‌کند می‌خواهد بر این تاکید کند که خط عدل قوی و ضعیف نمی‌شناسد، شریف و حقیر نمی‌شناسد، و این همان چیزی است که قرآن کریم هم به آن تاکید دارد، هنگامی که مومنین را به حرکت در مقابل خویشاوندان در راستای اجرای عدالت فرا می‌خواند: «و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی» و در جای دیگر می‌فرماید: «یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم او الوالدین والاقربین..» حتی قرآن از ما می‌خواهد که با دشمنانمان هم با عدالت رفتار کنیم اگر حق با آنان است، «یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین لله شهداء ولا یجرمنکم شنآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون» ، عدالت داشته باش ولو برای دشمنت..

و تحت نور این آیات و روایات است که از ما خواسته می‌شود که با این ذهنیت اسلامی زندگی کنیم که در تمام جامعه؛ چه در خانه، چه در خیابان، چه در کوچه و بازار و ... عدالت در رفتار داشته باشیم، و در اجرای این عدالت باید با تمام افراد جامعه یکسان عمل کنیم، یعنی نباید تفاوتی بین افراد طبقات بالاتر و پایین‌تر وجود داشته باشد. این روند باید طوری باشد که شاید بتوانیم جامعه‌ای عادل بسازیم و ای بسا بتوانیم دولتی عادل بسازیم، چرا که بسیاری از ما عدالت را می‌خواهیم و ظالمین لعن و نفرین می‌کنیم، ولی با همسر، فرزندان و همسایگان و... خود عادل نیستیم . بر این اساس است که امام صادق(ع) به بعضی از اصحابش می‌فرماید: «اعدلوا، فانکم تعیبون علی قوم لا یعدلون» ، یعنی اگر شما از دیگران ایراد می‌گیرید که چرا عدالت را رعایت نمی‌کنند، چه پاسخی دارید هنگامی که شما نیز با افرادی که مسولیتشان بر گردن شماست، با عدالت رفتار نمی‌کنید؟!

● شریعت باطل

روایت دیگری از امام علی(ع) در نهج البلاغه است که حضرت خطاب به فرماندهان نظامی که به میادین نبرد روانه‌شان می‌کند، می‌فرمایند: «انما اهلک من کان قبلکم انهم منعوا الناس الحق فاشتروه، و اخذوهم بالباطل فاقتدوه. » مراد از روایت این است که در اقوام پیشین، حکام و کسانی که سلطه سیاسی و اجتماعی داشته‌اند، و کسانی که حقوق مردم و خورد و خوراکشان به‌دست ایشان بوده، از پرداخت حقوق طبیعی مردم ممانعت می‌کردند. و این در حالی است که پرداخت ارزاق عمومی مردم و رفع احتیاجات اولیه‌شان بدون دریافت هیچ عوضی، وظیفه آن حکام و سلاطین بوده است. این روند این‌قدر ادامه می‌یافته تا مردم به اضطرار دچار شده و مجبور به پرداخت رشوه می‌گردیده‌اند. یعنی افراد حقوق اولیه‌ای را که خداوند برای آنان تعیین کرده هم می‌خریدند. آیا چنین وضعیتی در جهان امروز ما وجود ندارد؟ چه در کشورهای عربی و اسلامی و چه در کشورهای جهان سوم، بسیاری از مردم از حقوقشان منع می‌شوند، و ناچارند برای دستیابی به حق طبیعی، شرعی و ملی‌شان مبلغی پرداخت کنند. چنین وضعیتی حتی در سطح دولت‌ها هم وجود دارد. می‌دانیم که بسیاری از دولت‌های بزرگ، دولت‌های کوچک را از حقوق انسانی‌شان منع می‌کنند. لذا این دولت‌های کوچک به ناچار مجبورند قسمتی از ثروت و سرمایه خود را به دولت‌های بزرگ بپردازند، و در بسیاری موارد مجبورند هر شرطی از جانب دولت‌های بزرگ را قبول کنند.

سپس می‌فرماید: ..« و اخذوهم بالباطل فاقتدوه»، یعنی شریعت باطل را بر مردم تحمیل کردند و اجرای آن را با شدت بر همگان واجب کردند، تا حدی که خود مردم هم با این شریعت باطل خوگرفته و آن را به عنوان نظام معمول قبول کردند. و این همان چیزی است که به سرنگونی جوامع و امم منجر می‌شود، زیرا امت هنگامی زنده می‌شود و پویا حرکت می‌کند و پیشرفت خواهد داشت که تمام حق خود را بدون هیچ کم و کاستی بگیرد و در مقابل استیفای حقوق خود هیچ چیز دیگری نپردازد. اما هنگامی که از اعطای حقوق مردم ممانعت شود، ملت مجبور می‌شوند که حقوق خود را بخرند، و اگر نظام باطل بر آنان تحمیل گردد، ملت مجبور می‌شوند که از آن نظام باطل تبعیت کنند و تمام زندگی خود را تسلیم آن کنند. این همان تاثیر منفی است که بر کل زندگی افراد جامعه سایه می‌افکند، چرا که انسان با باطل نمی‌تواند زندگی کند، بلکه آنچه که می‌تواند زندگی همراه با آسایش و آرامش و توازن برای مردم به ارمغان بیاورد، چیزی جز حق نخواهد بود.

● عدل، در رحمت

روایت دیگری از پیامبر اکرم(ص) وجود دارد که می‌فرماید: «کیف یقدس الله قوما لا یوخذ لضعیفهم من شدیدهم» ، حضرت در این حدیث می‌فرماید: هستند افراد ضعیفی که بر افراد قوی حقوقی دارند، کما اینکه در این روزگار هم پیدا می‌شوند چنین افرادی که به‌واسطه مسئولیت و جایگاه و منصبی که دارند از بازپرداخت حقوق ضعفاء سر باز می‌زنند، و یا در بعضی موارد به مصادره اموال آنان اقدام می‌کنند، حال این پایمال کردن حقوق هم در حقوق مادی وجود دارد و هم در حقوق معنوی.

حضرت رسول(ص) بر اساس این روایت می‌فرماید: چنین امتی را خداوند مقدس نمی‌دارد، یعنی محترم نمی‌شمرد، و لطف و رحمتش را بر آنان نازل نمی‌کند؛ زیرا خداوند از افراد قوی می‌خواهد که نسبت به قوت و قدرتی که دارند احساس مسئولیت داشته باشند، و این احساس مسئولیت یعنی اینکه حقوق افراد ضعیف را نادیده نگیرند، بلکه نسبت به اعطای حقوق آنها اقدام کنند. حضرت از مردمی که در این اجتماع زندگی می‌کنند، هم می‌خواهد که حق ضعیف را از قوی بستانند، و این همان چیزی است که از امیرالمومنین نقل شده که می‌فرماید: «الذلیل عندی عزیز حتی آخذ الحق له، و القوی عندی ضعیف حتی آخذ الحق منه» ، در مسئله حق، قوی و ضعیف معنا ندارد، لذا هنگامی که حضرت رسول(ص) در این باره سخن می‌گوید به ما می‌فرماید: بر شما هم واجب است که هر جماعت، گروه، حکومت، و یا دولتی که در آن حق ضعیف از قوی گرفته نمی‌شود را، مقدس نشمارید.

و در حدیث دیگری آمده که حضرت می‌فرماید: « ان الله لا یقدس امه لا یاخذ الضعیف حقه من القوی و هو غیر متعتع»، قوی در این حدیث صاحب قوتی است که کم و کاستی در قدرت او نباشد. بنابراین خداوند زمانی قومی را مقدس و محترم می‌شمرد که آن قوم خدا را اطاعت کنند و شریعتش را اجرا کنند و از عقاب او بترسند و به ثواب او امیدوار باشند. اما مردمی که تقوای الهی را در این موارد رعایت نمی‌کنند، خداوند هم آنان را مقدس و محترم نمی‌شمرد.

● راه شکست

از دیگر اسباب فسادی که پیامبر اکرم (ص) برای ما ذکر می‌کند، اختلاف امت است. منظور از امت در اینجا امتی است که دائما در حال اختلاف و تنازع زندگی می‌کند، و بر اساس گفتگو و تفاهم و خضوع در برابر حق زندگی نمی‌کند. مخصوصا آن قومی که خداوند از طریق کتابهای آسمانی و پیامبرانش، مسیر حق را برای آنان روشن کرده، پس عاقبت آنان چه خواهد بود؟ در حدیث حضرت رسول(ص) که آمده است: «ما اختلفت امه بعد نبیها الا ظهر باطلها علی اهل حقها» [در بین هیچ امتی پس از پیامبرشان اختلاف نمی‌افتد، مگر اینکه باطل آنان بر اهل حقشان پیشی بگیرند.] این واقعیتی است که جامعه اسلامی هم کم و بیش گریبانگیر است، چرا که اختلافات پدید آمده بین امت اسلامی سبب بروز جنگ بین مسلمانان شده است. کما اینکه چنین پدیده‌ای در زمان امیرالمومنین(ع) هم وجود داشت. آنچه که موجب بروز جنگ جمل، جنگ صفی، و جنگ خوارج بر ضد امام علی(ع) شد، همین طمع و اهداف شخصی بود. لذا امیر المومین در یک نصیحت طولانی، حجت را بر آنان تمام می‌کند، چرا که می‌خواهد حق را از باطل برایشان آشکار سازد. اساسا علت پدید آمدن چنین اختلافاتی عدم توازن در جامعه است. ...« الا ظهر اهل باطلها علی اهل حقها.» و هرگاه که چنین توازنی در جامعه از بین برود، طبیعی است که باطل بر حق غلبه پیدا می‌کند و بالعکس هر گاه که طرفداران باطل ضعیف شوند، یاران حق قوی می‌شوند.

چنین حقیقتی در کلام امیر المومنین(ع) هم آمده، هنگامی که در مورد لشکر معاویه به اصحابش می‌فرماید: « انی والله لاظن ان هولاء القوم سیدالون منکم...» یعنی بر شما چیره خواهند شد، اما با چه چیزی؟ ..« باجتماعهم علی باطلهم و تفرقکم عن حقکم، و بمعصیتکم امامکم فی الحق، و طاعتهم امامهم فی الباطل، و بادائهم الامانه الی صاحبهم و خیانتکم، و بصلاحهم فی بلادهم و فسادکم. » امام می‌فرمایند مشکل در اینجاست که این قوم به راستی از مسیر باطل‌شان پیروی می‌کنند و در این مسیر با هم اجماع کرده‌اند، و از پیشوای باطل خود حقیقتا پیروی می‌کنند، اما شما از مسیر حق متفرق گشته‌اید و از امام خود سرپیچی می‌کنید و در تمام کارهایتان فساد پیشه می‌کنید.

و این حقیقتی است که در جامعه امروز ما هم وجود دارد. اهل حق از خط مستقیم خود متفرق‌اند و اهل باطل به واسطه اتحادشان در باطل بر اهل حق چیره گشته‌اند.

لذا ما ناگزیریم که از چنین تجربه‌ها و احادیث و روایات گرانبها در امور پیش روی خود در جامعه اسلامی استفاده کنیم. همانا که این منابع چون نوری هستند که راه را برای ما روشن می‌کنند، ولی مشکل ما اینجاست که نور را پیش روی خود می‌بینیم ولی از آن دوری می‌جوییم تا در تاریکی‌های نادانی و حسادت و دشمنی و عقب ماندگی و دوری از راه‌های هدایت، غرق شویم.

علامه محمد حسین فضل الله

ترجمه : محمد صفری