جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اسوه های تربیتی و اخلاقی در نهضت حسینی


اسوه های تربیتی و اخلاقی در نهضت حسینی

نهضت عاشورا هنگامی آغاز شد كه مردم كوفه از ناروایی ها, نامردمی ها و خودسری های دستگاه بنی امیه به ستوه آمده بودند و حمایت خود را با هزاران نامه اعلام داشتند

نهضت عاشورا هنگامی آغاز شد كه مردم كوفه از ناروایی ها، نامردمی ها و خودسری های دستگاه بنی امیه به ستوه آمده بودند و حمایت خود را با هزاران نامه اعلام داشتند. امام با این كه بی وفایی و سست عنصری مردم عصر خلافت پدر و امامت برادر خود را تجربه كرده بود، اما «وی برای تعلیم امت جدش رسول الله و اتمام حجت و حاكمیت فرمان الهی امر به معروف و نهی از منكر، دعوت آنان را پذیرفت و مسلم بن عقیل را با نامه ای روانه كوفه كرد.»

ایرانیان همچون دیگر ملتها دین اسلام را به این دلیل پذیرفتند كه دینی آسمانی است و فرامین آن خدایی و پیام آن با پیام فطرت سازگار است. در این مكتب است كه ارزشهایی نظیر شهادت و جهاد معنی می دهد و شهید قداست و ظمت خاصی می یابد و شهادت به كام مجاهد شیرین تر از عسل می گردد. و به كوشش كنندگان راه حق مژده هدایت داده می شود: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (بقره /۱۳۲) و مظاهر این مكتب ارج می یابند و شایسته ترین خویهای آسمانی: ایثار، بیداردلی، ثبات بر طریق حق، فداكاری، مروت، وظیفه شناسی تجلی می نماید. نظر به این كه در این مقال سخن از اسوه های تربیتی و اخلاقی است.

نخست تربیت و اخلاق را به اجمال تعریف می كنیم سپس به معرفی مظاهر و نمونه های تربیت و اخلاق در نهضت حسینی می پردازیم: تربیت عبارت است از پرورش و تقویت استعدادهای مثبت و كاهش استعدادهای منفی و ایجاد هماهنگی لازم بین آنها. «اخلاق جایگزینی عادتهای شایسته به جای ناشایسته است عادتهایی كه شرع مقدس اسلام جزئیات آن را مشخص كرده است » (۱) اخلاق بخشی از حكمت عملی است كه در حوزه فرهنگ اسلامی عبارت از این است كه امور مربوط به خود و خانواده و جامعه و سیاست برنامه ریزی شود و چنین اخلاقی را كتاب و سنت می سازد. و در رفتار بزرگان تبلور پیدا می كند.» (۲) در زندگی امامان شواهد بسیاری داریم كه آنان در عین حال كه تعالیم انسان دوستانه را یاد می دادند «خود نیز در مقاطع مختلف: در گرمای ظهر و سرمای سخت نیمه شب، دست به عمل زده در هر مقیاس كه ممكن بوده است خوراك و وسیله زندگی برای بینوایان حمل می كرده اند.» (۳)

و پیروان خود را عملا تعلیم می داده اند. خاندان ولایت و یاران باوفای حسین علیه السلام در قضیه كربلا نیز همان طور كه در رعایت آداب و دستورات اخلاقی و انجام امور شایسته مظاهر اخلاق بودند و در تدبیر و سیاست و اجرای احكام عبادی و تربیتی نیز بهترین سرمشق به شمار می آمدند. آنان به جهانیان آموختند كه فرامین قرآنی تنها برای گفتن و نوشتن و شنیدن نیست بلكه برای اجرا و عمل است.» (۴) آنان در صحنه پیكار حضور یافتند و با آفریدن حماسه ای عظیم تعهد خود را به انجام رسانیدند.

نهضت عاشورا هنگامی آغاز شد كه مردم كوفه از ناروایی ها، نامردمی ها و خودسری های دستگاه بنی امیه به ستوه آمده بودند و حمایت خود را با هزاران نامه اعلام داشتند. امام با این كه بی وفایی و سست عنصری مردم عصر خلافت پدر و امامت برادر خود را تجربه كرده بود، اما «وی برای تعلیم امت جدش رسول الله و اتمام حجت و حاكمیت فرمان الهی امر به معروف و نهی از منكر، دعوت آنان را پذیرفت و مسلم بن عقیل را با نامه ای روانه كوفه كرد.» (۵) سلم سفیر امام حسین علیه السلام مسلم مؤمنی است كه در قبال مولایش برای خود تعهداتی قایل است و ماموریت خود را یك تكلیف شرعی تلقی می كند و آن را با عشق می پذیرد و روانه كوفه می شود به محض ورود، شیعیان دسته دسته با وی بیعت كردند.

مسلم، مسلمانی پرهیزكار و پاكدل بود كه به حقیقت برای این نام برازندگی داشت; آن چنان معتقد بود كه رعایت مقررات دین و سیره پیغمبر را از هر چیز مهمتر می شمرد و در دینداری او همین بس كه چون پیغمبر ترور ناگهانی را نهی كرده بود، وی بهترین فرصت را برای قتل ابن زیاد از دست داد و از نهانخانه شریك بن اعور بیرون نیامد تا حرمت این حكم را زیر پا ننهاده باشد و «نخواست كه به خاطر سلامت خود و پیروزی در ماموریتی كه به عهده داشت حكمی از احكام دین را نقض كند.» وی با این حركت ثبات بر طریق حق و پایبند بودن به سنت پیغمبر و احكام دین و مردود بودن ترور را به پیروان حسین علیه السلام تعلیم داد. مسلم پس از مرگ «شریك » به خانه «هانی » رفت. هانی مردی سرشناس، محترم و معتقد به حقانیت راه و رسم حسین علیه السلام بود وقتی ابن زیاد از ورود مسلم به خانه «هانی » آگاهی یافت، «هانی » را احضار كرد و به او گفت تا مسلم را تسلیم نكنی رها نخواهی شد.

تسلیم كردن مسلم برای شیخی سرشناس و محترم غیرممكن بود. وی هرگز نمی توانست مهمان خود را به دشمن تسلیم كند. «پس از گفتگوهای بسیار... ابن زیاد عصبانی شد و با عصا چهره هانی را زخمی كرد. خبر به قبیله مذحج رسید آنان قصر را محاصره كردند.

ابن زیاد بسیار ترسید به شریح قاضی گفت برو «هانی » را ببین كه زنده است و به مردم بگو. شریح او را خون آلوده دید و برگشت و گفت وی زنده است. با شهادت ناقض قاضی دین به دنیا فروخته فرصتی دیگر از دست هواداران مسلم و هانی رفت.» (۷)

هانی یك مؤمن واقعی بود و به هیچ قیمتی حاضر نبود تغییر جهت دهد، و ابن زیاد پس از نجات از مهلكه برای دستگیری مسلم نیرو فرستاد. دلاوریها و كظم غیظ مسلم «مسلم در خانه «طوعه » بود وی در چنین شرایطی وظیفه داشت كه نخست صاحب خانه را از گزند مهاجمان برهاند لذا با شمشیر كشیده تاخت و آنان را از خانه «طوعه » بیرون ریخت و پس از دلاوریهای زیاد... [با تامین دادن محمد اشعث] دست از مقاومت برداشت. «مسلم را به قصر آوردند... ابن زیاد برای این كه احساسات حاضران را بر ضد مسلم برانگیزد گفت: مسلم، مگر تو نبودی كه در مدینه شراب خوردی؟ جناب مسلم با خونسردی گفت: پسر زیاد، من شراب بخورم؟! سزاوارتر از من به شرابخواری كسی است كه از نوشیدن خون مسلمانان و كشتن بی گناهان و دستگیری و شكنجه آزاد مردان به صرف تهمت و گمان باكی ندارد... وی پس از این كه در برابر هر تهمتی و بی شرمیی پاسخی مستدل می شنود و شكست می خورد همچون جاهلان سفاهت آغاز می كند...» (۸) و دستور قتل وی را می دهد.

مسلم در آن لحظه به اجرای سنت وصیت می پردازد و عملا آن را به پیروان حسین علیه السلام تعلیم می دهد. وصیتنامه مسلم وصیت در اسلام امری مستحب و مقبول است و برای وصی پاداش اخروی منظور شده و پذیرفتن وصایت نیز ستوده شده است.

مسلم مقید است كه این سنت را به جای آورد. وقتی حاضران در مجلس را از تصمیم خود باخبر ساخت. «از میان آن همه نامردم احدی وصیت او را بر عهده نگرفت، مسلم ناچار به انتخاب پرداخت، عمر سعد را مخاطب ساخت و گفت: ما و تو خویشاوندیم بیا وصیت مرا بشنو. وی امتناع كرد اما به اشاره پسر زیاد پذیرفت... مسلم نخست درباره وام خود وصیت كرد و گفت هفتصد درهم در كوفه مقروضم، آنچه دارم بفروش و بپرداز.

دوم تن مرا در گوشه ای به خاك بسپار، سوم این كه به حسین علیه السلام نامه بنویس كه به كوفه نیاید.» (۹) وصی امین است و موظف است آنچه به وی سپرده می شود بی كم وكاست بر طبق وصیتنامه عمل كند; اما عمرسعد خیانت كرد همه آنچه شنیده بود با ابن زیاد در میان گذاشت و با این كار دنائت، خباثت و سستی ایمان خود را بیشتر از پیش آشكار كرد.

مسلم پس از این كه تعهدات خود را با اعمال و رفتار و گفتار به پایان برد پذیرای شهادت گردید، و به دستور ابن زیاد كشته شد. «ابن زیاد پس از اجرای حكم به قاتل وی گفت: وقتی او را برای كشتن می بردید چه می گفت: پاسخ داد.

مسلم در آن هنگام «تكبیر و تسبیح و تهلیل می گفت و استغفار می كرد» (۱۰) ضمن ایفای نقش، صفات برجسته ای از مسلم به ظهور رسید كه هر كدام در جای خود برای پیروان حسین علیه السلام درسی آموزنده می باشد از آن جمله است: حفظ حرمت حكمی از احكام دین، حمیت، دلاوری، فرونشاندن خشم، پایداری، وفای به عهد و ذكر حضرت باری تعالی. بازتاب شهادت مسلم خبر مرگ مسلم پس از اعلام حمایت اهل كوفه برای امام حسین علیه السلام بسیار گران آمد و اشك بر دیدگانش حلقه زد; اما بی درنگ هدف خود را دنبال كرد، جمله ای گفت كه نشان داد، مقصود بالاتر از این است: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» (احزاب /۲۳) «بعضی از مؤمنین به پیمان خودشان با خدا وفا كردند و در راه حق شهید شدند و بعضی دیگر انتظار می كشند كه كی نوبت جانبازی آنها برسد. ولی مسلم وظیفه خودش را انجام داد. نوبت ما است » (۱۱) حسین علیه السلام در عصری است كه انحراف، ضعف ایمان، فساد و ناامیدی مردم را فراگرفته و شمار وفاداران به امام اندك و پارسایان گوشه گیرند. «وی به عنوان یك رهبر مسؤول می بیند، اگر خاموش بماند تمام اسلام به صورت یك «دین دولتی » درمی آید... نه می تواند خاموش بنشیند كه مسؤولیت جنگیدن با ظلم را دارد... حسین برای این كه در اندام مرده این نسل خون تازه حیات و جهاد تزریق كند جز مردن و انتخاب مرگ سرخ خویش سلاحی و چاره ای ندارد و برای جهاد جز «بودن خویش » هیچ ندارد. آن را برمی گیرد و به سمت قتلگاه خویش می آید.» (۱۲) آری امام در قبال امت و میراث جدش تعهد دارد و نمی تواند كعبه را در تسخیر بنی امیه ببیند و بی عدالتی، پلیدی و قساوت دستگاه جابر را تحمل كند.

«در چنین شرایطی [از انجام اعمال حج خودداری می كند] یعنی من اعتراض دارم... وی عدم رضایت خویش را به این وسیله و به این شكل اعلام می كند. یعنی حجی كه گرداننده اش یزید باشد برای مسلمین فایده ای ندارد [این كه امام كعبه را ترك كند] و بعد بگوید من برای رضای خدا رو به جهاد می كنم... یك دنیا معنی داشت. كار كوچكی نبود، ارزش تبلیغاتی داشت، اسلوب، روش و متد كار در این جا به اوج می رسد.

سفری را در پیش می گیرد كه همه عقلا... آن را ناموفق پیش بینی می كنند». (۱۳) آنان كه تنها به مصالح خویش می اندیشند و هر امری را با میزانهای مادی می سنجند سفر حضرت را بدون نتیجه می پنداشتند و به بهانه خیرخواهی و دلسوزی برای انصراف وی از رفتن به عراق تلاش می كردند و نزدیكان نیز به صورتهای مختلف اظهار نگرانی می كردند. وعده و وعیدهای حاكم مكه و پیشنهاد امان نامه نیز هیچ گونه تاثیری بر جای نمی گذارد و كار به جایی می رسد كه حاكم می نویسد: «از خدا می خواهم از تفرقه افكنی بپرهیزی، چه بیم دارم كشته شوی... امام پاسخ می دهد: كسی كه به پیروی از دستورات حق و فرستاده اوست و به نیكی و نیكوكاری مقید است، با خدا و پیغمبر خدا مخالف نیست و بهترین امان هم امان خداست.» (۱۴) سرانجام امام حركتی را آغاز می كند كه از انگیزه های درونی بسیار توانایی منشا گرفته و با معیارهای مادی قابل محاسبه نیست.

«در عین حال حسین علیه السلام نظر دوستاران و خیرخواهان را تصدیق می كند. می گوید: خودم می دانم. ایشان می گویند: پس چرا اهل بیت را با خودت می بری؟ می گوید: آنها را باید ببرم... در واقع امام یك عده مبلغ را بعد از شهادتش با دست و نیروی خود دشمن تا قلب حكومت دشمن (شام) فرستاد این خودش تاكتیكی عجیب و كاری فوق العاده است همه برای این است كه صداها بیشتر به جهان آن روز برسد، بیشتر ابعاد تاریخ و ابعاد زمان را بشكافد.» (۱۵) و فساد و پلیدی و انحرافهای اخلاقی یزیدیان را برملا سازد و چهره كریه آنان را آشكار كند. «آری ركت حسین علیه السلام از حجاز و رفتنش به سوی عراق جنبش نیرومندی بود كه از انگیزه های درونی بسیار توانایی منبعث می شد.» (۱۶) وصیتنامه اباعبدالله الحسین علیه السلام امام حسین علیه السلام در خطبه هایی به پایمال شدن قوانین الهی و پیدایی مفاسد اجتماعی تصریح می كند و اصلاح امت جد بزرگوار و تحقق فریضه الهی امر به معروف و نهی از منكر را در جامعه می خواهد. «وی در وصیتنامه ای به محمدبن حنفیه می نویسد: «انی ما خرجت اشرا ولابطرا و لامفسدا و لاظالما وانما خرجت لطلب الاصلاح فی امهٔ جدی ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنكر» در بین راه هر چه خبرهای مایوس كننده تر از كوفه می رسید خطبه ای داغتر از خطبه قبلی می خواند... از آن جمله است: آیا نمی بینید قوانین الهی پایمال می شود؟ آیا نمی بینید این همه مفاسد پیدا شده و احدی نهی نمی كند و احدی هم بازنمی گردد؟ در چنین شرایطی یك نفر مؤمن باید از جان خود بگذرد و لقای پروردگار را در نظر بگیرد» (۱۷) امام زندگی با ستمگران را مایه ملامت و مردن را شهادت در راه حق می بیند و سكوت در برابر حاكم جابر را گناهی نابخشودنی می شمارد... و برای جلوگیری از نقض و جابجایی احكام الهی و حفظ حرمت خون مسلمانان خود را سزاوارتر از دیگر افراد می شناسد. و «می گوید: «وانا احق من غیری » و من از تمام افراد دیگر برای این كه دستور جدم را عملی سازم شایسته ترم.

وقتی انسان حسین علیه السلام را با این صفات و خصایص می شناسد می بیند حق است و سزاوار است كه نام او زنده بماند.» (۱۸) و این كه هر انسان آزاده ای حسین علیه السلام را دوست می دارد به خاطر این است كه وی خود را در راه حق و عدالت و اجتماع انسانی فدا كرد. جلوه هایی از حقیقت اسلام رفتار امام در هر زمینه بیانگر ارزشهایی نظیر: انسانیت، جوانمردی، شفقت و محبت بود لذا وقتی از دور متوجه حركت نیروی مهاجم می شود، با این كه از موقعیت و فرصت مناسبی برخوردار است به روش پدر بزرگوار خود علی علیه السلام در صفین علیه آنان حركتی انجام نمی دهد و در مسیر انسان دوستی و جوانمردی و محبت تا آن جا پیش می رود كه تشنگی سپاهیان مزاحم را تحمل نمی كند در سیراب كردن افراد و روش سیرآب شدن اسبان مراقبت می نماید. «در كربلا در نهایت شدتها و فشارها نیز مراقب است كه ابتدای به جنگ نكند» (۱۹) چنان كه به هنگام مواجهه با «حر» در پاسخ یكی از همراهان كه به وی پیشنهاد می كند برای از میان بردن این مانع وقت مناسبی است می گوید: «وظیفه من در حال حاضر جنگ نیست.» (۲۰) اندرز و خیرخواهی یاران امام در دل غافل سپاهیان كوفه سودی نمی بخشد و آنان به زشتی كار خود واقف نمی گردند و شب عاشورا فرا می رسد.

شب عاشورا در شب عاشورا بعد از اتمام حجتها، آنان كه در راه حق و اعتلای كلمه توحید و احكام قرآن یك دل و یك جهت شدند ماندند و وفاداری خود را اعلام كردند و چنین گفتند: «ما هرگز از تو جدا نخواهیم شد، ما هرگز از راه حق كه تو پیشوای آن هستی روی برنخواهیم تافت و تا رمقی در تن داž

منبع: سایت شاهد

پی نوشت ها و مآخذ

۱) عبدالكریم عثمان، روانشناسی از دیدگاه غزالی، ترجمه و نگارش محمدباقر حجتی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۱، ص ۳۳۰.

۲) محمدرضا حكیمی، دانش مسلمین، تهران، دفتر نشر فرهنگ

۳) محمدرضا حكیمی، شرف الدین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۰، ص ۱۶۳.

۴) همان، ص ۱۶۳.

۵) سید جعفر شهیدی، پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام حسین علیه السلام، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۸، ص ۱۴۹.

۶) همان، ص ۱۳۶.

۷) همان، ص ۱۴۰-۱۴۱.

۸) همان، ص ۱۴۶.

۹) همان، ص ۱۴۶.

۱۰) ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج ۲، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ص ۴۷، ۶۴.

۱۱) مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج ۱، تهران، انتشارات صدرا، بی تا، ص ۱۷۸.

۱۲) علی شریعتی، شهادت، تهران، انتشارات حسینیه ارشاد، ۱۳۵۰، ص ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۶۰.

۱۳) سیدجعفر شهیدی، پس از پنجاه سال، صص ۱۴۹، ۱۵۰.

۱۴) حماسه حسینی، ج ۱، ص ۲۳۸.

۱۵) همان، ص ۲۳۸.

۱۶) عباس محمود عقاد، ابوالشهدا الامام حسین علیه السلام، ترجمه كاظم معزی، تهران، نشر كتابفروشی علمیه اسلامیهٔ، بی تا، ص ۱۳۸.

۱۷) حماسه حسینی، ج ۲، صص ۱۲۲،۱۲۳، ۱۳۴.

۱۸) همان، صص ۱۳۴ و ۱۳۵

. ۱۹) حماسه حسینی، ج ۱، صص ۲۳۸ و ۲۳۹.

۲۰) پس از پنجاه سال، ص ۱۷۲.

۲۱) علامه محمدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، قم، مطبوعاتی دارالتبلیغ،۱۳۴۶، ص ۱۳۵.

۲۲) محمدرضا حكیمی، بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، بی تا، ص ۱۵۱.

۲۳) حماسه حسینی، ج ۲، ص ۲۴۷.

۲۴) پس از پنجاه سال...،صص ۱۷۲ و۱۷۳.

۲۵) همان، ص ۱۷۳.

۲۶) همان، ص ۱۸۱.

۲۷) رجبعلی مظلومی، رهبر آزادگان، تهران، واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت، ۱۳۶۲، ص ۴۱.

۲۸) حماسه حسینی، ج ۳، ص ۱۵۹.

۲۹) ابوالشهدا الامام حسین علیه السلام، ص ۱۳۸.

۳۰) بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی، ص ۱۵۵ تا ۱۶۱.

۳۱) همان، ص ۱۵۱.

۳۲) رجبعلی مظلومی، رهبر آزادگان، ص ۴۲.

۳۳) حماسه حسینی، ج ۲، ص ۲۶۲

۳۴) همان، ص ۲۶۱ تا ص ۲۶۷.

۳۵) همان، ص ۲۶۸.

۳۶) همان، ص ۱۱۲ تا۱۱۶.

۳۷) همان، ص ۱۱۸.

۳۸) محمدباقر محقق، قرآن و امام حسین، تهران، انتشارات بعثت، ۶۴، ص ۹۴.

۳۹) پس از پنجاه سال،...، ص ۱۸۲.

۴۰) حماسه حسینی، ج ۲، ص ۲۹۲.

۴۱) بنت الشاطی، بانوی كربلا، ترجمه سیدرضا صدر، تهران، نشر چاپ جدید، ص ۶۱، ص ۱۶۷.

۴۲) ابوالشهدا الامام حسین، ص ۲۲۲.

۴۳) بعثت، غدیر ،عاشورا، مهدی، ص ۱۶۲


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.