چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

مفهوم سالمندی و موقعیت آن در اسلام


مفهوم سالمندی و موقعیت آن در اسلام

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَـبْلُغُواْ أَشُدَّکُـمْ ثُمَّ لِتَکُـونُواْ شُیوخاً وَمِنکُمْ مَّن یتَوَفَّی مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُواْ أَجَلاً مُّسَمًّی وَلَعَلَّـکُمْ تَعْقِلُونَ ۱

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَـبْلُغُواْ أَشُدَّکُـمْ ثُمَّ لِتَکُـونُواْ شُیوخاً وَمِنکُمْ مَّن یتَوَفَّی مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُواْ أَجَلاً مُّسَمًّی وَلَعَلَّـکُمْ تَعْقِلُونَ[۱]

«اوست که شما را از خاک و [طی مراحل مختلف] از نطفه و جنین ابتدایی آفرید؛ آن گاه شما را [به صورت] کودکی [به دنیا] می‌آورد. آنگاه [امکان می‌دهد] تا به حد رشد برسید و سالخورده شوید؛ بعضی از شما دچار مرگ ‍[زودرس] خواهند شد و [به گروهی دیگر از شما امکان داد] تا به اجل مقرر برسید بسا که درک کنید.»[۲]

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَشَیبَةً یخْلُقُ مَا یشَآءُ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ [۳]

«خداست آن که شما را در [حالت] ناتوانی آفرید، آنگاه پس از ناتوانی، نیرومندی بخشید و باز پس از نیرومندی، ضعف و پیری پدید آورد؛ هر چه بخواهد، می‌آفریند؛ و او دانا و تواناست.»[۴]

۱ـ۱) مفهوم سالمندی

در این قسمت به مفهوم و معنای سالمندی از منظر علم پزشکی و روانشناسی و فقهی می‌پردازیم و بهترین تعریف از سالمندی را ذکر خواهیم نمود.

۱ـ۱ـ۱) مفهوم سالمندی در علم پزشکی و زیست‌شناسی

محققان و پژوهشگران علوم زیست‌شناسی و پزشکی، بر این باورند که سالمندی از دیدگاه زیست‌شناسی عبارتست از: گونه‌ای متداول از محو تدریجی جسمی در ساختار و فعالیت، که در اثر سالخوردگی و گذر عمر برای موجود زنده پس از تکامل رخ می‌دهد؛ و این دگرگونی‌های نابود کننده همگام با گذشت سن و سال تمام دستگاه‌های فیزیولوژی، حرکتی، گردشی، گوارشی، تناسلی، غددی، عصبی و فکری را شامل می‌شود.[۵] و برخی دیگر از محققان زیست‌شناسی سالمند را چنین تعریف نموده‌اند:

«سالمند به فردی اطلاق می‌گردد که بیش از شصت سال سن داشته و به علت پیامدها و عوارض ناشی از کهولت سن و تغییرات فیزیولوژیکی که در بدن وی در اثر افزایش سن به وجود می‌آید نیاز به مراقبت و توانبخشی دارد و از نظر سنی به سه گروه سالمند جوان (۷۰ـ۶۰ سال)، سالمند میانسال (۸۰ـ۷۱ سال) و سالمند پیر (۸۱ به بالاتر) تقسیم می‌گردند».

با توجه به تعریف فوق خدمات توانبخشی مربوط به این قشر عبارت است از:

مجموعه اقدامات توانبخشی از جمله آموزشی، اجتماعی، که توانایی سالمندان در مقابله با عوارض ناشی از کهولت سن افزایش داده و زمینه را برای سازگاری بیشتر آن‌ها با شرایط اقتصادی، اجتماعی و زیستی جدید به وجود آمده در اثر کهولت سن و تغییرات فیزیولوژیکی بدن فراهم می‌نماید و آن‌ها را برای استفاده از فرصت‌های مختلف اجتماعی، آموزشی و اقتصادی به صورت تساوی آماده می‌نماید.[۶]

۱ـ۱ـ۲) مفهوم سالمندی در علم روانشناسی

دانشمندان علم روانشناسی معتقدند که سالمندی عبارت است از مرحله‌ای منحصر به فرد که دارای ویژگی‌های روانی مشخصی است که در قالب حالتی از فروپاشی خودنمایی می‌کند و امکانات سازگاری روانی و اجتماعی فرد را در برمی‌گیرد، بنابر این قدرت به کارگیری توانمندی‌های جسمی و عقلی جهت رویارویی با فشارهای زندگی را در وی به اندازه‌ای کاهش می‌دهد که پرداختن کامل به نیازمندی‌های محیطی غیر ممکن می‌گردد و یا حتی دستیابی به حد متوسطی از تأمین نیازمندی‌های مختلف امکان‌پذیر نخواهد بود.

برخی دیگر از محققان می پندارند که سالمندی تنها عبارت نیست از تغییرات بدنی، بلکه شامل تغییر و عقب‌گرد در میدان ارتباطات اجتماعی که قبلاً بدان‌ها عادت کرده بود که سالمند پس از پیر شدن، ارتباطات اجتماعی و حالات و دوره‌های سابقش نیز کاهش می‌یابد، که این حالت سبب کمبود اعتماد به نفس در وی می‌شود و تصور می‌کند که سربار جامعه و ابزاری از کار افتاده است.[۷]

۱ـ۱ـ۳) سالمندی در اصطلاح فقه

برخی از فقها سالمند را در اصطلاح فقه چنین تعریف کرده‌اند: کسی که به سن سالمندی رسیده است که در آن مقطع سنی به هیچ وجه توانایی گرفتن روزه را نداشته باشد.[۸] البته با توجه به این که تعریف باید هم جامع باشد و هم مانع، چون این تعریف شامل اشخاصی نیز می شود که هنوز به سن سالمندی نرسیده‌اند، ولی بر اثر ابتلای به مرضی مزمن، توانایی گرفتن روزه را ندارند؛ لذا تعریف فوق محل انتقاد است.

دکتر عبداللطیف صالح الفرفور در تعریف سالمند می‌گوید:

«هر شخصی را که به سبب طولانی شدن سنش از نگهداری و خدمت به خویش ناتوان گشته باشد، سالمند گویند.»[۹]

برخی دیگر از فقها در تعریف سالمند گفته‌اند: «سالمند کسی است که سنش از شصت سال گذشته باشد.»

دکتر عبداللطیف صالح الفرفور این تعریف را مورد انتقاد قرار داده، زیرا شاید اشخاصی یافت شوند که سنشان به شصت رسیده باشد در حالی که خیلی بسیار توانمند و سرحال‌اند؛ لذا تعریف، جامع و مانع نیست. و در تعریف سالمند بدان اعتنا نمی‌شود.[۱۰]

معادل واژه سالمند در عربی «شیخ» است. در قرآن سه بار این واژه آمده است. برای مثال در سوره قصص:

وَلَمَّا وَرَدَ مَآءَ مَدْینَ وَجَدَ عَلَیهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأَتَینِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لاَ نَسْقِی حَتَّی یصْدِرَ الرِّعَآءُ وَأَبُونَا شَیخٌ کَبِیرٌ [۱۱]

«هنگامی که به آب مدین رسید گروهی از مردم را دید که (چارپایان خود را) آب می‌دادند و جدا از آن‌ها دو زن را دید که (گوسفندان خود را) کنار می‌کشیدند، (موسی -علیه‌ السلام-) گفت: برنامه‌ی شما چیست؟ (دو دختر حضرت شعیب -علیه‌ السلام-) پاسخ دادند: ما (منتظریم و) از آب استفاده نمی‌کنیم، تا این که چوپان‌ها (گوسفندان خود را) بازگردانند و پدرمان سالخورده است.»

در توضیح «شیخ کبیر» در تفسیر المراغی آمده است یعنی کسی که دچار ضعف شده و به تنهایی نمی‌تواند (چارپایانش را) آب دهد.[۱۲]

در این سوره و سوره هود آیه ۷۳ و سوره یوسف آیه ۷۸ همگی شیخ را به‌ کسی تعبیر می‌نمایند که بر اثر سالخوردگی دچار ضعف و ناتوانی گشته، علاوه بر این بررسی‌ها در قسمت احکام سالمندان خواهد آمد که سالمندی در تخفیف تأثیر دارد و سبب می‌شود که سالمندان از رخصت‌ استفاده کنند. مسلم است کسانی از رخصت‌ استفاده می‌کنند که نسبت به انجام‌دادن تکالیف عاجز و ناتوان باشند، لذا با توضیحات فوق از بیان تعاریفی که برای سالمند بیان شده تعریف دکتر عبداللطیف صالح الفرفور را ترجیح می‌نهیم که می‌گوید:

«سالمند کسی است که بر اثر طولانی شدن سن و سپری نمودن دوره جوانی دچار ضعف گشته و از نگهداری و خدمت به خویش عاجز و ناتوان شده باشد.»

● سن سالمندی

درباره‌ی ابتدای شروع سن سالمندی میان پژوهشگران در این زمینه اختلاف وجود دارد:

آن چه شایان ذکر است، دیدگاه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب است که می‌گویند: «سن شصت سالگی به عنوان نقطه آغاز و شروع سالمندی معرفی می‌شود، زیرا سن شصت سالگی نقطه‌ی آغاز مناسبی است برای احتساب حقوق فرد سالمند.»[۱۳]

▪ صاحب کتاب پیری می‌گوید:

در بسیاری از کشورها سن‌ بازنشستگی از سن شصت یا شصت وپنج سالگی آغاز می‌شود.[۱۴]

به نظر می‌رسد که چون مردان و زنان غالباً از سن شصت به بالا ضعف پیری در آنان مشاهده و حالت سالخوردگی در آنان بارز و آشکار می‌شود و هم چنین باید سن مشخصی برای سالمندان لحاظ شود تا دولت‌ بر اساس آن با آنان برخورد و تعامل نماید، لذا به نظر می‌رسد که بهترین نقطه آغاز سالمندی، سن شصت سالگی باشد.

۱ـ۱ـ۴) اصطلاحات مشابه با سالمند

در مطالبی که خواهد آمد اصطلاحات مشابه با «سالمندی» تعریف و در مقایسه با هم، اصطلاح نزدیک‌تر بدان ترجیح داده خواهد شد.

۱ـ۱ـ۴ـ۱) کهل

«کهل» که جمع آن «کهول» است به کسی گفته می‌شود که عمری میانگین سی تا پنجاه سال داشته باشد که به معنی معتمد طایفه نیز آمده است.[۱۵]

الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَآ إِنَّنَآ آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ [۱۶]

کلمه کهل در تفسیر المنیر چنین معنی شده: مردی که به رشد تمام عیار خود رسیده و کسی است که به سن چهل یا بیشتر برسد.[۱۷]

۱ـ۱ـ۴ـ۲) شیخ

کلمه «شیخ» که جمع آن «شیوخ و اشیاخ» است به کسی گفته می‌شود که به مرحله پیری رسیده باشد، آن مرحله میان «کهل» و «هرم» می‌باشد که نشانه‌ی آن سفید شدن موها است. و میانگین آن را بین ۵۰ تا هشتاد سالگی به حساب می‌آورند.[۱۸]

و در تعریف اصطلاحی آن گفته‌اند: شیخ کسی است که قدرت عملی، جسمی، عقلی و فکری وی، دچار ضعف شده باشد.[۱۹]

▪ درباره‌ی شیخ از امام صادق -علیه‌ السلام- روایت شده که می‌فرماید:

«کسی که سنش از سی سالگی بگذرد «کهل» و اگر از چهل سالگی گذشت «شیخ» نامیده می‌شود».[۲۰]

در قرآن از کلمه شیخ چنین تعبیر شده: کسی که بعد از سپری نمودن دوران نوجوانی و بچگی و دوران قوت و توان، به ضعف و ناتوانی برسد.

چنان که می‌فرماید:

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَـبْلُغُواْ أَشُدَّکُـمْ ثُمَّ لِتَکُـونُواْ شُیوخاً وَمِنکُمْ مَّن یتَوَفَّی مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُواْ أَجَلاً مُّسَمًّی وَلَعَلَّـکُمْ تَعْقِلُونَ [۲۱]

در زبان عربی، شخص سالخورده را شیخ الفانی می‌گویند و شیخ کسی است که هر روز در نقص و ضعف باشد و روز به روز به ضعف‌هایش افزوده گردد، تا این که به مرحله مرگ می‌رسد. زیرا دوران قوت و توان جوانی را سپری نموده و به مرحله ضعف و ناتوانی رسیده و نزدیک به مرگ گشته است.[۲۲]

ابوهریره (رض) حدیثی را از رسول اکرم (ص) نقل می‌کند که می‌فرماید: «قلب شیخ در دو چیز جوان است: یکی دوستی دنیا و دیگری کثرت مال و ثروت‌اندوزی»[۲۳].

در این حدیث کلمه «شیخ» مقابل «شاب» قرار داده شده که «شیخ» به معنی سالمند و سالخورده و «شاب» به معنی جوان است. حافظ غزلسرای بزرگ می‌گوید:

بیا و کشتی در شط شراب انداز خروش و ولوله در جان «شیخ» و «شاب» انداز

● اقسام سالمندی

در علم روانشناسی سالمندی به دو نوع تقسیم می‌شود: یکی مبکره که از شصت سالگی شروع می‌شود و تا سن هفتاد سالگی ادامه می‌یابد. دومی متأخره که از هفتاد سالگی شروع می‌شود و تا آخر عمر ادامه می‌یابد[۲۴].

۱ـ۱ـ۴ـ۳) عجوز

عجوز که جمع آن عجائز است به معنی زن سالخورده؛ بنا به روایت ابن السکیت، عجوز تای تأنیث را نمی‌پذیرد و برای زن سالخورده کلمه «عجوز» به کار می‌رود. ولی ابن الانبار می‌گوید: «باید کلمه عجوز اگر برای زنان سالخورده به کار ‌رود باید نشانه مؤنث (ة) داشته باشد و گفته شود «عَجُوزة»[۲۵]. در قرآن چهار مرتبه کلمه عجوز برای زن سالخورده و یائسه آمده است: هود/۷۲، الشعراء/۱۷۱، صافات/۱۳و ذاریات/۲۹ که به عنوان شاهد به ذکر آیه اکتفا می‌شود:

وَلَقَدْ جَآءَتْ رُسُلُنَآ إِبْرَاهِیمَ بِٱلْبُشْرَیٰ قَالُواْ سَلاَماً قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ فَلَمَّا رَأَی أَیدِیهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَیهِ نَکِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَیٰ قَوْمِ لُوطٍ [۲۶]

و در حدیث نبوی کلمه عجوز برای پیرزنان نیز به کار رفته، چنانکه انس (رض) روایت می‌کند که رسول خدا (ص) در توضیح این آیه: إنّا أنْشَئْنَاهُنَّ إنْشَاءً فرمود: «منظور پیرزنانی هستند که بر اثر پیر شدن دچار ضعف بینایی و چرک چشم شدند»[۲۷].

و خداوند آنان را بصورت باکره و دختری جوان زنده خواهد نمود.

با استناد به شواهد فوق، کاربرد کلمه عجوز بدون علامت تأنیث برای زنان و مردان سالخورده بلامانع و مشترک است. «والله اعلم».

۱ـ۱ـ۴ـ۴) هَرِم

هَرِم که جمع آن هَرْمی است، به کسی اطلاق ‌می‌شود که به سبب پیری به اوج ضعف و ناتوانی رسیده باشد.[۲۸]

۱ـ۱ـ۴) مُعَمَّر و ارذل العمر

▪ در تعریف ارذل العمر در تفسیر القرطبی چنین آمده است:

«ارذل العمر یعنی نقطه نهایی عمر، کسی که به نقطه پایانی عمر رسیده و آن قدر عمر وی طولانی شده که به سبب آن دچار ضعف عقلی و جسمی گشته است و مانند طفلی گشته که عقل ندارد.»

رسول خدا (ص) با توجه به روایتی از ابن ابی وقاص (رض) از خداوند درخواست نموده است تا وی را به ارذل العمر نرساند.[۲۹]

۱ـ۱) مقایسه سالمند با اصطلاحات مشابه

با توجه به تعریفی که ابن نجیم در کتاب البحر الرائق و ابن عابدین در کتاب حاشیة ابن عابدین از کلمه «شیخ» نمودند که قبلاً هم به آن اشاره کردیم در باب «شیخ» و با توجه به این که از میان تعاریفی که برای سالمند بیان شد و ترجیح تعریف دکتر عبداللطیف صالح الفرفور از میان تمام اصطلاحات ذکر شده، به نظر می‌رسد تنها اصطلاحی که منطبق با سالمند باشد اصطلاح شیخ است.

۱ـ۱ـ۶) پیری زودرس و علل آن

منظور از پیری زودرس، سن و مقیاس تقویمی نیست، زیرا هیچ سببی موجب زیاد یا کم شدن عمر نمی‌گردد و بشر طبق سنتی که خداوند برای وی قرار داده در حال حرکت است، تا موعدی که از طرف خالق گیتی برایش قرار داده و تمام می‌شود.

مقصود از پیری زودرس آن است که شخص از نظر جسمی، روحی و فکری پیر شود و جسم و روح و فکر دچار ضعف و ناتوانی گردند.برای این که انسان از نظر روحی، فکری و جسمی دچار ضعف گردد، چند عامل مؤثرند که به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود:

۱) عامل اول که شاید مهم‌ترین عامل پیری زودرس باشد، عدم آرامش درونی و وجود قلق و اضطراب و پریشانی. که هر گاه انسان از درون مشکل داشت (مطمئناً بر ظاهر و جسم و حتی فکر انسان اثرگذار خواهد بود. و مهم‌ترین عامل دفع اضطرابات درونی آن است که انسان با روی آوردن به برنامه‌های الهی و دینی از معنویت تغذیه کند.)

۲) عامل مؤثر دوم در پیری زودرس آن است که انسان در برابر مشکلات پیش آمده صبر و حوصله نداشته باشد و برای حل آن‌ها ناتوان و عاجز شود، یا برای انجام دادن کارهایش برنامه‌ریزی نماید، ولی بعد در اجرای برنامه‌اش کوتاهی کند و انجام دادن کارهایش به تعویق بیفتد یا این که انجام نشوند و کارها و اعمال انسان نیمه تمام باقی بمانند. برای پیشرفت و موفقیت توجه به این سخن مارک تواین جالب به نظر می‌رسد: «رمز پیشرفت شروع است، رمز شروع کردن تقسیم کار به بخش‌های کوچک‌تر و آن گاه آغاز رسیدن با اولین آن‌ها است.»[۳۰]

۳) عامل اثرگذار سوم در پیری زودرس، کمبود غذای مناسب یا استفاده از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های مضرّ است، زیرا در این دو حالت انسان بخصوص آن که اگر تا حدودی سنی از وی گذشته باشد، به سبب تغذیه بد دچار کمبود خون می‌شود و سریعاً از لحاظ جسمی و روحی آسیب خواهد دید. غذای بد شامل مواردی چون عدم پرهیز از مأکولات غیر مشروع مانند: خوردن گوشت‌ حرام، یا مشروبات الکلی و ابتلا به مواد مخدر است.[۳۱]

۴) چهارمین عامل، کارهای پرمشقت می‌باشد. هر شخصی توانی و قدرتی دارد. فرد باید بنا به میزان توان و قدرتش کار انجام دهد. فرد در ابتدای کار باید بیندیشد که تا چه حد انجام دادن این کار در قدرت و توان اوست. اگر توان انجام‌ دادن آن را داشت آن را انجام دهد و الا تکلیف ما لایطاق موجب می‌شود که انسان فشار زیادی بر خود وارد آورد. بعد از تحمّل فشارها اگر در انجام‌دادن کار موفقیتی حاصل نشد موجب می‌شود که شخص دچار یأس و نومیدی گردد و فشار بیش از حدّی بر وی وارد آید، در نتیجه چنین مسایلی موجب پیری زودرس می‌گردند.

یکی دیگر از عوامل پیری زودرس که عامل پنجم می‌باشد، عدم تحرک انسان است؛ یعنی ورزش و یا به هنگام مریضی اگر فرد به پزشک مراجعه نکند و نسبت به درمانش بی‌توجّه باشد عامل مؤثر دیگری در پیری زودرس است، کم‌خوری و پرخوری و بیش از اندازه مقاربت جنسی هم عوامل مؤثر در ضعیف کردن انسان‌اند و به اصطلاح موجب پیری زودرس‌اند.[۳۲]

جسم و فکر و عقلی که در دست ما انسان‌ها قرار دارند، امانت الهی‌اند و صاحب اصلی آن‌ها خداوند -علیه‌ السلام- است. لذا باید خیلی دقت داشته باشیم تا در امانت الهی خیانت نکنیم و مسؤولانه حرکت نماییم با این احساس که خداوند -علیه‌ السلام- در روز رستاخیز از همه نعمت‌ها می‌پرسد و سؤال می‌کند، حتی در مورد اعضا و اندامی که به ما داده است حتماً سؤال خواهد کرد.

خداوند متعال می‌فرماید:

وَلاَ تَقْفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً [۳۳]

ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ[۳۴]

و نیز رسول خدا (ص) می‌فرماید:

لا تزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ یوْمَ القِیامَة حَتّی یسْألَ عَنْ أرْبَعٍ: عَنْ عُمره فیمَ أفْناهُ؟ وَعَنْ شَبابِهِ فِیمَ أبْلاهُ؟ وَعَنْ مالِهِ مِنْ أینَ إکْتَسَبَهُ وَفیمَ أنْفَقَهُ؟ وَعَنْ عِلْمِهِ ماذا عَمِلَ بِهِ؟ [۳۵]

با توجه به مطالب گذشته درمی‌یابیم که کسی موفق و سربلند خواهد شد که درست از نعمت‌های خدا استفاده کند، بخصوص عمر گرانبهای انسان نباید در مسیر کارهای زیان‌آور و زیان‌بخش سپری شود و باید طوری مورد استفاده قرار گیرد که موجب سعادت دنیا و آخرت گردد و در حضور خدا با صورت‌های خندان و بشاش حضور پیدا کنیم.

۱ـ۲) موقعیت سالمندی در اسلام

به عون و یاری الهی در صفحات آتیه جایگاه سالمندان را در فرهنگ‌های مختلف، اعم از فرهنگ‌های غیر اسلامی و اسلامی بررسی خواهیم کرد و سپس جایگاه سالخوردگان را در فرهنگ اسلامی و غیر اسلامی با هم مقایسه خواهیم کرد تا حقانیت دین اسلام برایمان بیشتر ثابت گردد، که خداوند تا چه حد نسبت به مخلوقاتش اعم از انسان و غیره ترحم و دلسوزی دارد و برای سالمندان چه جایگاهی قایل است.

قشربندی سنی، از یک فرهنگ تا فرهنگ دیگر متفاوت است. در یک جامعه‌ با سالخوردگان از روی احترام و در جامعه‌ای دیگر با آنان غیر محترمانه برخورد می‌شود.

در فرهنگ باستانی چین سالمندان بسیار مورد احترام بوده‌اند و زندگی پس از پنجاه و پنج سالگی پر آرامش‌ترین دوران زندگی زن و مرد به شمار می‌رفته است.

سالمندان در دوران سالخوردگی تفاوت زیادی با جوانان دارند و عملاً تمام ثروت‌ها و امکانات خانوادگی در اختیار ایشان است.

در مقابل در میان اقوام فولانی که در آفریقا می‌زیستند، سالخوردگان کم‌کم در حاشیه‌ی زندگی قرار می‌گیرند و از نظر اجتماعی مرده تلقی می‌شوند.

در برخی از جوامع بشری مسأله پیرکشی رواج داشته است. این امر در حالتی شدت می‌یابد که جامعه از نظر تأمین ضرورت اولیه‌ی زندگی یعنی غذا و پناهگاه با مشکلات جدی مواجه می‌شده است.

در میان اسکیموها در گذشته‌ی خیلی دور، فرهنگ جامعه، اسکیموهای سالخورده را تشویق می‌کرد که محل زندگی خود را ترک کنند و با رها کردن خویش در میان سرمای شدید وکشنده و در شرایط فقدان غذا و پناهگاه خود را به دست مرگ بسپارند.[۳۶]

اهالی جزایر اندامان استرالیا از این نظر، شرایطی به کلی متفاوت را دارا بودند، فرهنگ ایشان اعضای سالخورده در ساخت و جامعه موقعیت مسلطی داشتند. مردم‌شناسان، جامعه آندامان را در ردیف جوامعی که در آن «پیرسالاری» رواج داشت طبقه‌بندی کرده‌اند، یعنی جامعه‌ای که توسط سالخوردگان اداره می‌شود.[۳۷]

در برخی کشورهای غربی و اروپایی چون سالخوردگان را برای جامعه مفید نمی‌دانند و آن‌ها را معضل جامعه تلقی می‌نمایند، به سه روش، متوسل به پیرکشی می‌شدند:

▪ راه اول: انتحاری به این معنی که سالخوردگان را تشویق می‌کردند به خودکشی و به آن‌ها می‌گفتند که بهترین راه پیشگیری از درد و الم پیری و زمین‌گیر شدن همان خودکشی است.

▪ راه دوم: این است که سالخوردگانی که برای جامعه سودی ندارند و نیز جرأت خودکشی هم ندارند، برای ایشان برنامه‌ریزی می‌شد تا توسط پزشکان به وسیله تزریق دارو کشته و از جامعه خارج شوند.[۳۸]

از جمله مروجان طرح پیرکشی کشور هلند است، که با نقل از روزنامه کویتی به تاریخ «۱۱/۴/۲۰۰۱ م» مجلس سالمندان هلند اعتراضات خود را نسبت به طرح فوق ابراز نمود و شدیداً اعتراض کرد که در سال ۱۹۹۵م حدود ۳۶۰۰ نفر با تصویب طرح کشور هلند از سالمندان به کام مرگ کشیده شدند و انتظار می‌رود که در سال ۱۹۹۹م تعداد آن‌ها به۰۰۰ نفر برسد.

▪ راه سوم: این است که در صورت عدم تمایل شخص سالمند به مرگ داوطلبانه راه دیگری برای ایشان پیشنهاد می‌شود که به مثابه‌ی دامی گسترده شده و اجتناب‌ناپذیر می‌ماند، در این روش تمام کمک‌های امدادگرانه و خدمات بهداشتی و درمانی از وی قطع می‌گردد تا به تدریج به استقبال مرگ بشتابند.[۳۹]

برای مثال دولت بریتانیا قانونی را وضع کرد که به موجب آن، مبتلایان بالای پنجاه و پنج سال الکلی از امکانات درمانی و بهداشتی حکومتی محروم شدند.[۴۰]

تا این جا مختصری از برخورد فرهنگ‌های غیر اسلامی نسبت به سالخوردگان بیان شد.

دین اسلام که از طرف خالق هستی برای بشریت فرستاده شده و پرچم‌دار آن حضرت محمد (ص) می‌باشد، بر ستون‌هایی چون عدالت و تعاون، رحم و دلسوزی، نه فقط برای بشریت بلکه برای همه‌ی جانداران استوار است و پرچم‌دار آن را خداوند به عنوان «رَحْمَةً للعالمین» یعنی رحمت برای همه عالمیان معرفی می‌نماید:

وَمَآ أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ[۴۱].

پس دین اسلام نه فقط برای سالمندان رحمت است بلکه برای همه عالمیان رحمت است.

سالمندی آن قدر در اسلام ارزشمند است که یکی از پیامبران خدا به نام حضرت زکریا -علیه‌ السلام- در مناجات با پرودگار عالم به آن توسل می‌نماید که این دلیل بر ارزشمند بودن پیری است.

ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیآ * إِذْ نَادَیٰ رَبَّهُ نِدَآءً خَفِیاً * قَالَ رَبِّ إِنَّی وَهَنَ ٱلْعَظْمُ مِنِّی وَٱشْتَعَلَ ٱلرَّأْسُ شَیباً وَلَمْ أَکُنْ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیاً[۴۲].

«این یادی است از رحمت پرودگار نسبت به بنده‌ی خود ذکریا -علیه‌ السلام- در هنگامی که پروردگارش را پنهانی ندا گفت: «پروردگارا! استخوان‌های من سستی گرفته است و شعله‌های پیری سر مرا فراگرفته است. پروردگارا!! من هرگز در دعاهایی که کرده‌ام محروم و ناامید بازنگشته‌ام»[۴۳].

از عمرو پسر شعیب، وی هم از پدرش و او نیز از پدربزرگش (رض) روایت می‌نمایند که رسول اکرم (ص) فرموده: کسی که به خردسالان رحم نکند و قدر و منزلت سالخوردگان را نیز نداند، از ما نیست[۴۴].

و نیز در روایتی که ابوموسی از رسول اکرم (ص) در منزلت سالمندان روایت می‌کند، آمده که احترام به سالمند مسلمان و حامل قرآن که بدان عمل می‌کند و آن را ترک نکرده و نیز احترام به حاکم عادل، احترام به خدا است[۴۵].

و نیز در حدیثی متفق‌علیه آمده که ابی‌ سعید سَمُرة پسر جندب (رض) می‌فرماید: در نوجوانی پیش رسول‌خدا (ص) حدیث حفظ می‌کردم، هیچ گاه مرا از سخن گفتن باز نمی‌داشت مگر وقتی که مسن‌تری از من پیش رسول خدا (ص) می‌بود[۴۶].

و نیز در قدر و منزلت سالمندان در فرهنگ اسلامی حدیثی از انس روایت شده که رسول اکرم (ص) فرموده: هیچ جوانی سالمندی را اکرام نکرده به خاطر سالمند بودنش مگر این که خداوند آن شخص را هنگام پیری طوری قرار می‌دهد که کسی او را محترم شمرد[۴۷].

برای روشنتر شدن توجه اسلام به سالخوردگان به احادیث زیر نیز توجه می‌کنیم:

اسماء دختر ابوبکر صدیق (رض) روایت می‌کند: هنگامی که رسول خدا (رض) بعد از فتح مکه وارد مسجدالحرام شد، ابوبکر صدیق (رض) پدر سالمندش را پیش رسول خدا (ص) آورد، وقتی رسول خدا (ص) وی را دید، فرمود: ای ابوبکر چرا این پیر و سالخورده را در خانه‌اش نمی‌گذاشتی تا من پیش وی می‌رفتم، ابوبکر (رض) گفت: شایسته است که پیش شما بیاید، نه این که شما پیش او بروید، سپس رسول خدا (ص) فرمود: او را پیش من بنشانید و دستی بر سینه‌اش کشید و به وی فرمود: مسلمان شو، سپس مسلمان شد[۴۸].

در این حدیث به طور واضح منزلت سالمند معلوم است زیرا رسول خدا (ص) با آن همه عظمتی که دارد و افضل بشر و انبیاء است، خواستار این بود که خود شخصاً پیش این پیرمرد کهن‌سال، یعنی پدر ابوبکر صدیق (رض) برود.

درباره رفق و مهربانی اسلام نسبت به سالمندان احادیث زیادی هست که به ذکر روایتی از ابوهریره اکتفا می‌کنیم. ابوهریره (رض) گفته که رسول خدا (ص) به پیرمردی رسید که میان دو فرزندش در حالی که به آن‌ها تکیه کرده و در حال حرکت بود، رسول خدا (ص) فرمود: این پیرمرد چکار دارد؟ پسرانش جواب دادند که پدرمان بر وی نذر واجب شده، رسول خدا (ص) سپس فرمود: ای پیرمرد سوار شو که خداوند از تو و نذرت بی‌نیاز است[۴۹].

در سلام کردن برای احترام به سالمندان کسانی که سنشان کمتر است باید به سالمندان پیش‌دستی کنند.

از ابوهریره (رض) حدیثی روایت شده که سند آن را به رسول خدا (ص) نسبت می‌دهند که در آداب سلام کردن باید خردسال به سالخورده و سوار به پیاده و گروهی کم تعداد بر گروه بیشتر سلام کنند[۵۰].

به منظور تکریم سالمند حتی جمهور فقها اتفاق نظر دارند که در جنگ با کفار، سالمندان کافر که در حال جنگیدن با مسلمانان نیستند کشته‌شدنشان توسط سپاه اسلام حرام است[۵۱].

انس پسر مالک (رض) از رسول خدا (ص) روایت می‌کند که رسول خدا (ص) فرمود: به نام خدا و بر دین رسول خدا حرکت کنید، ولی هشیار باشید که سالمندان نیز بچه‌ها و زنان را نکشید، خیانت نکنید، غنیمت‌ها را جمع‌آوری و اصلاح و نیکی کنید که خدا نیکی‌کنندگان را دوست دارد[۵۲].

پیامبر (ص) می‌فرماید: اگر سالخوردگانی در حال رکوع میان شما نبودند بر شما بلاها می‌فرستادم[۵۳].

امام رضا -علیه‌ السلام- می‌فرماید: پیرمردان را بزرگ و محترم بدارید، زیرا احترام به آنان به منزله‌ی احترام به مقام الهی است[۵۴].

۱ـ۲ـ۱) وظیفه خانواده در قبال سالمندان

سالمندانی که در خانواده قرار می‌گیرند غالباً پدر و مادر و یا پدربزرگ و مادربزرگ می‌باشند و نسبت به برخورد اعضای خانواده اعم از پسران و دختران در اسلام سفارش‌های زیادی داریم که با نیکی با آنان رفتار کنند، که هم از جنبه مادی و هم از جنبه معنوی به ایشان توجه فراوان شود و از آنان پاسداری شود و حتی در خلوت برای ایشان دعای خیر نمایند. که ما به برخی از آیات قرآن مجید و چند روایت اکتفا می‌کنیم:

خداوند (ج) می‌فرماید:

وَقَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیاهُ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَاناً إِمَّا یبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیماً وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیانِی صَغِیراً [۵۵]

«[ای انسان] پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید هر گاه یکی از آن‌ها و یا هر دوی ایشان نزد تو به سن پیری برسند أف به آنان مگو و بر سر ایشان فریاد مزن و آنان را از خود مران و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو. و بال تواضع و مهربانی را برای آن‌ها فرود آور و بگو پروردگارا بدیشان مرحمت فرما همان گونه که آنان در کوچکی مرا تربیت و بزرگ کردند»[۵۶].

در توضیح این آیه‌ در تفسیر المراغی آمده که وقتی خدا به شما نیکی خواهد کرد که با پدر و مادرتان نیک‌رفتار باشید[۵۷].

علاوه بر رعایت موارد اشاره شده در آیات قبل نسبت به پدر و مادر که جزو سالمندان خانواده به حساب می‌آیند، لازم است به قصد احترام برای ایشان دوستان آن‌ها را نیز محترم شماریم، چنانکه در روایتی آمده که رسول خدا (ص) فرموده: «عیادت دوستان پدر یکی از موارد نیکی با پدر است.»[۵۸] در نهج‌البلاغه آمده از موارد احترام به پدر و مادر اطاعت آنان است. حضرت علی -علیه‌ السلام- می‌فرماید: «کسی که مطیع پدر و مادر و پروردگار خویش باشد در اعلای بهشت است.»[۵۹]

امام رضا -علیه‌ السلام- می‌فرماید: «آن کس که با چشم بغض و کینه به پدر و مادرش که حتی به او ستم کرده‌اند، بنگرد نمازش نامقبول است.»[۶۰]

از موارد احترام به پدر و مادر می‌توان برخاستن از روی احترام و به هنگام ورودشان، یا بوسیدن آنان اشاره کرد . زیرا حضرت فاطمه به قصد احترام پدرش هنگام ورود حضرت رسول (ص) به مجلس، از جای خود برخاسته، قیام می‌نمود و پدر گرامی‌اش را می‌بوسید.[۶۱]

رعایت موارد ذکر شده را نسبت به پدر و مادر می‌توان جزو حقوق معنوی به حساب آورد، که وظیفه اعضای خانواده است که آن‌ها را نسبت به سالمندان خانواده اعم از پدر و پدربزرگ و مادر و مادربزرگ رعایت نمایند؛ اما نسبت به حقوق مادی‌شان رعایت نکات زیر الزامی است:

برای کمک به سالمندان در خانواده لازم است که به نحو کافی تغذیه و لباس، مسکن و اسباب معالجه‌شان در صورت بیماری فراهم شود و نسبت به رعایت حالشان هیچ کوتاهی نشود و اگر در ایشان میل به ازدواج دیده شد (در صورتی که پدر، همسرش را از دست داده باشد)، بر فرزندان واجب است که برای پدر، همسر اختیار کنند و اگر فقیر باشند و فرزندان غنی، نفقه دادن به آنان بر فرزندان واجب است. گفتنی است که تأمین نفقه و نیازمندی‌های والدین زکات محسوب نمی‌شود. زیرا از نظر فقه جایز نیست که پدر و مادر از فرزند زکات دریافت کند.[۶۲]

برای وجوب نفقه پدر و مادر فقیر بر فرزندان فقها به دلایل موجود در قرآن و سنت و اجماع استناد می‌کنند:

▪ دلیل قرآنی:

وَقَضی رَبُّکَ ألاّ تَعْبُدُوا إلاّ إیاهُ وَبِالْوَالِدَینِ إحْسَاناً

«خداوند فرمان داده که فقط الله را عبادت کنیم و نسبت به پدر و مادر نیکی و احسان کنیم.»

فقها تأمین نفقه ایشان را جزو احسان شمرده‌اند.[۶۳]

▪ دلیل سنت:

پیامبر (ص) فرموده: «پاک‌ترین چیزی که انسان می‌خورد آن است که از دسترنج خودش باشد و فرزندش جزو دسترنج انسان است.»

▪ دلیل اجماع:

ابن المنذر می‌گوید: «اجماع اهل علم بر این است که تأمین نفقه پدر و مادر فقیر و ناتوان بر فرزندان واجب است.»[۶۴]

۱ـ۲ـ۲) وظیفه جامعه در قبال سالمندان

با توجه به این که جمع انبوهی از جامعه سالمندان به حساب می‌آیند، لذا توجه جامعه به رعایت حقوق سالمندان ضروری است و رعایت حقوق ایشان از ناحیه اسلام جزو اعمال صالحه و عبادت محسوب می‌شود.

بسط بستر امن و آرامش در جامعه به منظور آنکه مستضعفان جامعه از جمله سالمندان در آن آسوده زندگی کنند، تا هیچ گونه حس غربت و کمبود روحی نداشته باشند وظیفه اعضای جامعه است. سالمندان در جامعه باید بیش از دیگران مورد توجّه و احترام قرار گیرند و از هر گونه بداخلاقی نسبت به ایشان، اعم از تسخار، غیبت، طعنه، القاب زشت، سخنان تند و زننده، ظلم و ... باید پرهیز کرد، که چنین مواردی در سوره حجرات آیات (۹، ۱۰ و ۱۱) به تفصیل بیان شده است.

سیدقطب رحمه الله از جمله مصادیق استهزاء و مسخره‌کردن را تمسخر جوانان نسبت به سالخوردگان برشمارد.[۶۵]

علاوه بر رعایت حقوق معنوی سالمندان، جامعه وظیفه دارد در صورتی که خانواده توان تأمین حقوق مادی ایشان را نداشت، حقوق مادی ایشان را فراهم کند.

دکتر قرضاوی می‌گوید: «اگر فرزندان توان دادن نفقه به پدر و مادر را نداشتند و کسی هم از ورثه توان کمک نداشت، بر جامعه اسلامی واجب است که نفقه ایشان را تأمین کند. این وظیفه ابتداء از طایفه سپس به اهل محل و بعد به همه جامعه منتقل می‌گردد.»[۶۶]

پیامبر (ص) می‌فرماید: «هیچ جوانی سالمندی را به خاطر سالخوردگیش محترم نمی‌شمارد مگر آن که خداوند آن جوان را در هنگام پیری کسی قرار خواهد داد تا وی را احترام کنند.»[۶۷]

با توجه به این که سالمندان قبلاً عضوی از خدمت‌گزاران جامعه بوده‌اند، دَینی بر جامعه دارند، سالمندان نباید سربار جامعه قلمداد شوند و برای ملاحظه مسائل روحی آنان لازم است در مسائل مهم جامعه با ایشان مشورت شود تا احساس نکنند که جامعه آنان را ترک نموده است.

و در هنگام ورود ایشان به محافل و مجالس جا دادن به آنان و حتی برخاستن به قصد احترام ایشان جزو مکارم اخلاقی به شمار می‌آید.

شایسته است که در احترام به سالمندان، سلف صالح خویش را به عنوان الگو و سرمشق قرار دهیم که از جمله می‌توان به ذکر برخورد حضرت عمر (رض) خلیفه مسلمانان، نسبت به یک پیرزن اشاره کرد. ابن کثیر از ابی یزید روایت می‌کند که ابی یزید می‌گوید: «روزی عمر پسر خطاب با پیرزنی به نام «خولة دختر ثعلبه» ملاقات می‌کند، در حالی که عمر با مردم در حرکت بود، آن پیرزن، عمر (رض) را متوقف نموده و عمر(رض) ایستاد و به وی گوش داد و سرش را به سمت پیرزن پایین ‌آورد و دستش را مهربانانه روی شانه‌هایش گذاشت، تا این که آن پیرزن صحبتش تمام شد. سپس مردی اعتراض می‌کند، که ای امیرالمؤمنین چرا به خاطر این پیرزن مردم را در انتظار نگه داشتی؟ عمر (رض) گفت: وای بر شما می‌دانی این کیست؟ مرد گفت: خیر؛ عمر گفت: این همان زنی است که خداوند (ج) در اوج هفت طبقه آسمان شکوایش را شنید، این «خولة دختر ثعلبه» است که اگر خود نمی‌رفت و کارش تمام نمی‌شد و تا شب مرا نگه می‌داشت، نمی‌رفتم تا کارش تمام می‌شد مگر وقت نماز فرا می‌رسید، که در آن صورت می‌رفتم نمازم را می‌خواندم و سپس پیش وی برمی‌گشتم.»[۶۸]

و در این مورد برخورد سید الأنبیاء (ص) را به خاطر بیاوریم موقعی که حضرت ابوبکر صدیق (رض) پدرش را پیش رسول اکرم (ص) می‌آورد تا مسلمان شود پیامبر (ص) می‌فرماید: «چرا این پیرمرد را در خانه نگه نمی‌داشتی تا من پیش وی بروم.» که تفصیل روایت قبلاً ذکر شد. رسول اکرم (ص) سفارش فرموده‌اند: که قدر و منزلت مردم را درک کنیم و به مقدار منزلت مردم با ایشان برخورد نماییم.[۶۹]

۱ـ۲ـ۳) وظیفه حکومت در برابر سالمندان

حکومت عادل به مثابه پدر است نسبت به فرزندان. مسؤول رعایت حقوق تمام اقشار مردم است اعم از مسلمانان و یا کافرانی که زیر سایه حکومت اسلامی زندگی می‌کنند و رعایت امنیت و گسترش میدان عدالت برای همگی شهروندان و تمام کسانی که تحت سیطره حکومتند، جزو وظایف حکومت می‌باشند.

از جمله وظایف حکومت به طور خصوص رسیدگی به مستضعفان جامعه می‌باشد، که سالمندان جزو مستضعفان‌اند.

چون قبلاً اشاره شد که حکومت به منزله‌ی پدر است برای فرزندان. به مطلبی که ابن‌تیمیه در این باره ذکر کرده اشاره می‌کنیم. وی می‌گوید: سرپرستی امور مردم جزو وظایف مهم دین اسلام است که جز با وجود حکومت، دینداری میسر نمی‌شود و برای رسیدن به حکومت خداوند (ج) به خاطر اجرای عدالت و اجرای حدود و سرپرستی مردم و تلاش برای رسیدن به چنین حکومتی و امر به معروف و نهی از منکر را بر مردم واجب نموده است[۷۰].

بر حکومت واجب است هر آن چه را که مُخلّ در افکار و نظم اجتماعی و اقتصادی در اسلام باشد برطرف نماید[۷۱].

بر حکومت اسلامی واجب است که مسائل و نیازهای معنوی و مادی سالمندان را تأمین نماید و کرامت ایشان را حراست کند و نگذارد که هیچ کسی حقوق آنان را پایمال کند و به آنان قصد بی‌احترامی داشته باشد.

اگر اشخاصی یافت شوند از سالمندان که از لحاظ کار و تأمین معاش ناتوان باشند وظیفه حکومت است که آنان را تأمین و سرپرستی نماید.

حتی اگر بدهکار باشند و فوت کنند در حالی که توان پرداخت دَین خود را نداشته‌اند بر حکومت لازم است در صورت عدم توانایی پرداخت دَین توسط وارثان، دَین‌ آنان را پرداخت نماید.

چنان چه رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: هر مؤمنی بمیرد و مالی را بعد از خود برجا گذارد مال حق وارثان است و اگر دَینی به جای گذاشت من دینش را پرداخت خواهم نمود و سرپرستش هستم[۷۲].

امام شوکانی در شرح این حدیث می‌فرماید که رسول خدا (ص) پرداخت دَین را از بیت‌المال عهده‌دار بوده است[۷۳].

در حدیثی دیگر رسول اکرم (ص) می‌فرماید: همه شما شبانید و از همه شما درباره رعیت خویش پرسیده می‌شود، پس فرمانروایی که بر مردم حکومت می‌کند شبان است که از افراد زیر سلطه‌اش پرسیده خواهد شد[۷۴].

امام نووی در شرح این حدیث می‌فرماید: اهل علم می‌فرمایند: راعی و شبان همان پاسبان مورد اعتماد است که پای‌بند به رعایت خیر صالحه‌ای است که به او واگذار شده یا زیر نظر اوست. بنابراین وی مسؤول است که در حق زیر دستانش به عدالت رفتار کند و مصالح دین و دنیای آنان را رعایت نماید[۷۵].

درباره وظیفه دولت نسبت به سالمندان در اصل ۲۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده: برخورداری از تأمین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کار افتادگی، بی‌سرپرستی، در راه‌ماندگی، حوادث و سوانح. دولت مکلف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم خدمات و حمایت‌های مالی فوق را برای یک‌یک افراد کشور تأمین کند[۷۶].

و نیز در اصل ۲۱ آمده : دولت موظف است حقوق زنان را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید، از جمله ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده وبی‌سرپرست[۷۷].

دولت جمهوری اسلامی ایران که به وظایف دینی خویش عمل نموده برای بهترنمودن حقوق سالمندان نهادهایی در قالب کمیته امداد امام خمینی، بهزیستی و خانه سالمندان بنا نهاده تا در چنین نهادهایی سالمندان به آنان مراجعه و از حقوق مادی و معنوی خویش بهره‌مند شوند که این کار مناسبی است و انصافاً می‌توان گفت که چنین نهادهایی در امر رعایت سالخوردگان و حقوق ایشان گام‌های خوبی برداشته‌اند.

از جمله در خانه‌های سالمندان که در برخی شهرهای کشور وجود دارند سالمندان در آن‌ها پناه داده شده با نظمی خاص در آن جا پرستاری و نگهداری می‌شوند، مسکن، لباس، غذا و درمان ایشان فراهم می‌شود و نیز در کمیته امداد امام خمینی سالمندان مستمری‌ به نام پیرانه دریافت می‌نمایند.

۱ـ۳) منع کشتن سالمندان و نهی از خودکشی و تمنای مرگ آن‌ها

در دین اسلام کشتن بناحق جزو گناهان کبیره است و اسلام آن را نهی کرده است؛ چه سالمندان و چه غیر آنان.

خداوند (ج) می‌فرماید: هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد روی زمین بکشد چنان است که گویی همه انسان‌ها را کشته است[۷۸].

و در بسیاری از آیات قرآن کشتن بناحق انسان را حرام و نهی فرموده که این نهی عام است و شامل کشتن سالخوردگان نیز می‌شود.

در حدیث آمده که حلال نیست خون هیچ مسلمانی ریخته شود مادامی که اقرار به شهادتین (اشهد انّ لااله الا الله وانّ محمداً رسول الله) نموده است. مگر سه مورد خاص که در آنها کشتن حلال است:

کسی دیگری را به ناحق بکشد، زنا کنند وقتی که ازدواج نموده باشند و همبستری نیز صورت گرفته باشد و کسی که دچار ارتداد ‌شود و از اسلام خارج ‌گردد[۷۹].

قرطبی در توضیح کشتن بناحق افراد، حق را چنین معنی نموده است؛ کسی که مانع پرداخت زکات و یا تارک‌الصلاة باشد چنانچه بعد از تذکر توسط حاکم اصلاح نشوند کشتن آن‌ها حق است.

یا این که فرد عمل قوم لوط را انجام دهد و یا کسانی که با امام مسلمانان می‌جنگند و اتحاد مسلمانان را به هم می‌زنند این‌ها همگی کشتنشان با شرایط خود جائز و حق است[۸۰].

پس سالمند شدن فی نفسه در دین اسلام به هیچ وجهی موجب جواز کشتن فرد نمی‌شود، حتی اگر سال‌ها هم زمین‌گیر و سبب ناراحتی بستگانش شود، مگر آن که به مرگ طبیعی خود بمیرد و الاّ کشتن سالمند موجب قصاص است.

خودکشی را اسلام حرام نموده است و حتی برخی از فقها گفته‌اند تاوان خودکشی بیشتر از تاوان کشتن دیگران است[۸۱].

به دلیل این آیه که خداوند (ج) می‌فرماید: «خودکشی نکنید، که خداوند نسبت به شما مهرورز است[۸۲].»

در مورد نهی از خودکشی از ابوهریره (رض) روایت شده که می‌فرماید:

در جنگ خیبر رسول خدا (ص) به یکی از همراهانش فرمود که وی اهل دوزخ است، در آغاز جنگ آن مرد شجاعانه در حالی که می‌جنگید، زخمی شد، یکی از اصحاب عرض کرد: ای رسول خدا (ص) شخصی که به وی وعده جهنم داده‌ای، دارد در راه خدا مبارزه می‌کند، برای بار دوم رسول خدا (ص) فرمود: اهل دوزخ است، نهایتاً شخصی که پیامبر (ص) خبر از جهنمی بودن وی داده بود به خاطر جراحاتی که بر وی وارد شده بود، خودکشی کرد. بعد اصحاب خدمت رسول الله r رسیدند و خبر دادند که راست فرمودی ای رسول خدا (ص)، آن شخص خودکشی نمود[۸۳].

پس ثابت می‌شود که خودکشی در هیچ شرایطی برای مسلمان جایز نیست. در مورد نهی از تمنای مرگ به ذکر یک حدیث اکتفا می‌کنیم:

انس حدیثی را ذکر می‌کند، سند آن را به رسول اکرم (ص) می‌رساند که رسول الله (ص) فرموده‌ است: «کسی از شما به خاطر ضرری که دچارش گشته آرزوی مرگ نکند و اگر ناچار بودید دعا کنید و بگویید: خداوندا اگر حیاتم خیر است مرا زنده نگهدار و اگر مرگم برایم خیر است مرا بمیران[۸۴].»

۱ـ۴) بهداشت و درمان سالمندان

با توجه به این که پیری و سالمندی حالتی است عارضی و هر کسی که قبل از پیری نمیرد حتماً به این مرحله خواهد رسید و در این حالت هم مسلماً شخص نسبت به دوران قبل از سالمندی هم از جنبه جسمی دچار عوارضی چون کم‌بینایی، کم‌شنوایی، سستی مفاصل، عضلات و غیره می‌شود و هم از جنبه روانی با توجه به تغییراتی که مشاهده می‌کند، مثلاً با خود فکر می‌کند زمانی رئیس اداره‌ای بوده یا شغلی داشته که دیگر بدان بر نمی‌گردد. اما حال بازنشسته شده و از کار افتاده و دور و بر خود را خلوت می‌بیند، لذا بی‌تردید از جنبه روانی آسیب‌پذیر خواهد شد.

۱ـ۴ـ۱) روانپزشکی سالمندان

روانپزشکی سالمندان شاخه‌ای از طب است که با پیشگیری، تشخیص و درمان اختلالات جسمی و روانشناختی در سالمندان و بهبود بخشی دیرزیستی و بهداشت روانی سروکار دارد[۸۵].

روانپزشک سالمندان باید از تغییرات طبیعی فرایند شناختی آگاه باشد تا بتواند اختلال شناختی را به دقت تشخیص دهد. اکثر بیماران بالاتر از شصت و پنج سال شکایت ذهنی در مورد اختلال جزئی حافظه مثل به خاطر نیاوردن اسم اشخاص یا فراموش کردن جای اشیاء دارند.

معاینه کننده باید به اختلالات فعالیت حرکتی نظیر راه رفتن شتابنده، قامت خمیده، لرزش و عدم تقارن در بدن، هیجان‌زدگی یا اضطراب بیمار نیز توجه نماید. حرکات غیرارادی زبان و دهان ممکن است عارضه «فنوتیازین»ها باشد. تکلم بیمار در حالت بی‌تابی و اضطراب ممکن است پرفشار باشد. گریه پنهان و آشکار در اثر افسردگی و بیماری عضوی مغز بخصوص وقتی بیمار احساس ناکامی می‌کند یا در پاسخ سؤالات معاینه کننده درمانده است دیده می‌شود، وجود سمعک یا سایر قراین ضعف شنوایی، مثل درخواست تکرار حرف‌های معاینه کننده نباید از نظر دور بماند. برخورد بیمار با معاینه کننده، همکاری، سوءظن، احتیاط، خودشیرینی کردن ممکن است سرنخ‌هایی از واکنش‌های انتقالی احتمالی به دست بدهد[۸۶].

۱ـ۴ـ۲) برخی از مشکلات شایع دوران سالمندی

۱) افسردگی: شیوع افسردگی به نظر می‌رسد با بالا رفتن سن افزایش ‌یابد. شیوع خودکشی نیز با بالا رفتن سن به طور قابل توجهی افزایش می‌یابد[۸۷]. حدود بیست درصد خودکشی‌ها را افراد بالای شصت و پنج سال مرتکب می‌گردند[۸۸].

علائم افسردگی

کم سخنی، کندی در راه رفتن، سطحی شدن عاطفه، کاهش شوق به مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی و شخصی تماماً حاکی از وجود افسردگی در یک شخص به شمار می‌روند.

افسردگی از پدیده‌های شایع مراحل اولیه آلزهایمر است، وقتی افسردگی در زمینه بیماری آلزهایمر ظاهر گردد، شایع‌ترین علامت گریه کردن است که غالباً با نشانه‌های زودرس اختلال خواب شخص، سوءظن، اضطراب و هیجان‌زدگی همراه است[۸۹].

شاید اشخاصی که دچار این ناراحتی‌ می‌شوند و دلتنگ‌اند این جملات را بر زبان آورند: وقتی زیر فشار هستم یک سیگار راحتم می‌کند، یک لیوان مشروب بعد از کار، خستگی همه روز را از تن آدم دور می‌کند. وقتی خیلی خسته می‌شوم تنها چیزی که حالم را جا می‌آورد کوکائین است، با همه این کارها در واقع به راحتی موقتی دست پیدا می‌شود، اما در بلند مدت تنها اضطراب افزایش می‌یابد[۹۰].

شاید سالمندانی پیدا شوند که به خاطر دفع بعضی از نگرانی‌ها به چیزهای نامشروع مانند الکل و ... رو آورند ولی مسلماً بعد از آرامشی موقت، دچار اضطراب بیشتری خواهند شد و تنها راه رسیدن به آرامش، روی آوردن به خداوند و قرائت قرآن و گوش دادن به قرآن و اشتغال به ذکر خداست.

هم چنان که خداوند متعال می‌فرمایند: الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ [۹۱]

«دل آرام گیرد به یاد خدای.»

۲) عدم تعادل و زمین خوردن

شایع‌ترین علت زمین خوردن عبارتند از: محیط خطرزا مانند کف‌پوش‌های لغزنده می‌باشد یا ضعف ماهیچه‌ها و عدم بالانس عضلانی، سرگیجه و هم چنین مشکلات بینایی و در نهایت عوارض برخی داروها. برای رفع مشکل فوق لازم است محیط خانه را کم خطر کرد. مثلاً بهبود نورپردازی در راه پله‌ها و منزل بخصوص درب ورودی، نصب نرده در کنار پله‌ها، در صورتی که پله‌ها با فرش و موکت پوشانده‌ شده‌اند حتماً باید کف‌پوش‌ پله‌ها را به وسیله‌ی گیره‌های مخصوص به پله ثابت کرد و مراقب بود که چین خورده و یا کشیده نباشد. استفاده از کف‌پوش‌های غیر لغزنده بخصوص در آشپزخانه و حمام، تعبیه میله جهت گرفتن دست در حمام به منظور حفظ تعادل، در دسترس بودن کلیدهای برق. در صورت استفاده از فرش باید سعی شود لبه‌های فرش‌ها روی هم قرار نگیرند. گذاشتن چهار پایه یا صندلی در کنار جاکفشی و یا استفاده از پله جهت نشستن در هنگام پوشیدن کفش.

توجه به همه موارد فوق کمک خواهد کرد که سالمند در به زمین خوردن در امان باشد.

۳) بیماری آلزهایمر چیست؟

تحقیقات نشان می‌دهد سلول‌های خاصی در مغز عملکردشان متوقف شده و می‌میرند. این سلول‌ها تولید کننده مواد شیمیایی مهمی مانند استیل کولین می‌باشند. وجود این مواد شیمیایی برای حافظه، صحبت کردن و دیگر اعمال فکری ضروری می‌باشد. هم زمان با کاهش این مواد شیمیایی قابلیت‌های حافظه و تفکر نیز کاهش یافته و این روند چنان آرام پیش می‌رود که فرد و خانواده‌ی وی بعد از چند سال از شروع بیماری پی به‌آن می‌برند و شخص مبتلا به آلزهایمر دچار فراموشی خواهد شد.

میزان مبتلا به این بیماری در سالمندان: در سنین ۶سال از هر ۱نفر یک نفر و در سنین ۸سالگی و بالاتر به یک سوم تا یک دوم از جمعیت سالمندی افزایش می‌یابد[۹۲].

چون شخص مبتلا به آلزهایمر دچار فراموشی می‌شود و حتی شاید آن قدر مرحله آلزایمرش شدید باشد که شاید منزل و مسکنش را گم کند لذا مراقبت از وی بسیار ضروری و الزامی است.

▪ روانپزشکان برای تقویت حافظه به رعایت برخی موارد توصیه نموده‌اند از جمله:

به اخبار رادیو و تلویزیون گوش دادن، در جمع دوستان و خانواده بودن، خاطرات گذشته را تعریف کردن، مرور آلبوم عکس‌های قدیمی برای یادآوری نام افراد و خاطرات گذشته، نوشتن خاطرات، بازی‌های فکری مانند شطرنج، مشاعره با دوستان، حلّ جدول، تغذیه مناسب، کم مصرف کردن قند، چربی و نمک، خوردن میوه و سبزی‌های تازه.

۴) دردهای مزمن:

دردهای مزمن سالمند را به سمت اضطراب یا افسردگی سوق می‌دهد، هم چنین دردهای مزمن احتمال زمین خوردن و عدم تمرکز را افزایش داده و باعث بروز برخی مشکلات در روابط خانوادگی می‌شود. معمولاً درمان دردهای مزمن شامل ترکیب درمان‌های دارویی و درمان‌های غیر دارویی مانند ماساژ، استفاده از گرما یا سرما، ورزش و تکنیک‌های آرام‌بخش می‌باشد. اگر این درمان‌های فیزیکی به تنهایی مؤثر نباشند، معمولاً قرص‌های ضد درد همراه با موارد ذکر شده پزشک تجویز می‌شود. توضیح این که هر شخصی که از بیمار مراقبت می‌کند باید از اثرات جانبی داروها مطلع باشد[۹۳].

مشکلاتی که بیان شد برخی از مشکلات می‌باشند، که همراه با مقداری از راه‌حل‌ها اعم از درمان روانی و غیر آن توضیح داده شدند که امید است سالمندان در همه حالت‌ها بخصوص دوران بیمار شدن شدیداً تحت مراقبت قرار گیرند و مواظب آن‌ها باشیم. سعی و تلاش بر این باشد که مسکنی آرام و مطمئن داشته باشند و کسانی که می‌توانند محیط آرام و مطمئن ایجاد کنند اگر سالمند در آغوش خانواده باشد اعضای خانواده والاّ اگر در خانه سالمندان، زندگی کند کارکنان خانه سالمندان می‌توانند در ایجاد محیط آرام نقش مهمی ایفا کنند.

نویسنده‌: حسن علی‌پور_کارشناسی ارشد فقه‌ شافعی از دانشگاه‌ تهران

منابع

[۱]ـ غافر/۶۷.

[۲]ـ علی اکبر طاهر قزوینی، توضیح و تفسیر فشرده قرآن مبین؛ ص۴۷۵.

[۳]ـ الروم/۵۴.

[۴]ـ علی اکبر طاهر قزوینی، توضیح و تفسیر فشرده قرآن مبین؛ ص۴۱۰.

[۵]ـ د. حسن مصطفی عبدالمصطفی، سیکولوجیة المسنّین؛ صص ۱۵و۱۶.

[۶]ـ سازمان بهزیستی کشور، آیین‌نامه ضوابط تأسیس، انحلال و اداره مراکز توانبخشی روزانه سالمندان، ص۱.

[۷]ـ دکتر حسن مصطفی عبدالمعطی، سیکولوجیة المسنین، ص۱۶.

[۸]ـ البابرتی، شرح العنایة علی الهدایة مع شرح فتح القدیر (۲/۳۵۶)؛ الحطاب، مواهب الجلیل (۲/۴۱۴)؛ الرملی؛ نهایة المحتاج (۳/۱۹۳)، منصور بن یونس بن ادریس البهوتی، کشاف القناع (۲/۳۰۹).

[۹]ـ عبداللطیف صالح الفرفور؛ فتاوی و قضایا فقهیه معاصرة، صص۱۴۵و۱۴۶.

[۱۰]ـ همان.

[۱۱]ـ قصص/۲۳.

[۱۲]ـ احمد مصفطی المراغی؛ تفسیر المراغی، ۷/ جزء۲۰.

[۱۳]ـ دکتر عبداللطیف صالح الفرفور؛ فتاوی و قضایا فقهیه معاصره، ص۱۴۷.

[۱۴]ـ ویدا علیخانی، پیری از دیدگاه‌های مختلف، ص۱۷.

[۱۵]ـ مجدالدین بن یعقوب الفیروزآبادی الشیرازی؛ القاموس المحیط؛ ابن منظور، لسان العرب، ابراهیم مصطفی و .....، المعجم الوسیط، ماده: کهل.

[۱۶]ـ آل‌عمران/۴۶. (حضرت عیسی) با مردم در گهواره و در میانسالی سخن می‌گوید و از شایستگان است.

[۱۷]ـ دکتر وهبة الزحیلی؛ مترجم: عبدالرؤف مخلص؛ تفسیر المنیر، ۳/۲۹۸.

[۱۸]ـ ابن المنظور، لسان العرب ابراهیم مصطفی والمعجم الوسیط، مجدالدین محمد بن یعقوب القاموس المحیط، مادة: شاخ.

[۱۹]ـ دکتر صدیقة الفوضی، الوراثة والشیوخة، ص۲.

[۲۰]ـ المجلسی، بحارالانوار، ۷۸/۲۵۳.

[۲۱]ـ غافر/۶۷. ترجمه: خدا کسی است که شما را از خاک می‌آفریند «خاک را» به منی تبدیل می‌گرداند و بعد «منی را» به زالو گونه‌ای تبدیل می‌نماید و آن گاه به شکل نوزادی «از شکم مادرانتان» بیرونتان می‌آورد بعد «شما را زنده نگاه می‌دارد» تا می‌رسید به ک مال و قوت خود آن گاه پیر می‌شوید ...».

[۲۲]ـ ابن عابدین، حاشیة ابن عابدین، ۲/۱۱۹؛ ابن نجیم، البحر الرائق، ۲/۳۸.

[۲۳]ـ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ۲/۱۴۱۵، شماره۲۳۳.

[۲۴]ـ دکتر عزالدین ابراهیم، السنوات المتأخره من العمر، ص۲.

[۲۵]ـ الراغب الاصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، واژه: عجز.

[۲۶]ـ هود/۷۱و۷۲. ترجمه: همسر ابراهیم ایستاده بود خندید، ما بدو مژده (تولد) اسحاق (از او) و به دنبال وی یعقوب را دادیم. گفت: ای وای! آیا من که پیرزنی هستم و این هم همسرم «ابراهیم» که پیرمردی می‌باشد فرزندی می‌زایم این چیزی شگفتی است.

[۲۷]ـ الترمذی، سنن الترمذی، ۵/۴۰۲، شماره ۳۲۹۶.

[۲۸]ـ ابن المنظور، لسان العرب، واژه هرم.

[۲۹]ـ القرطبی، تفسیر القرطبی، ۱۰/۱۴۰.

[۳۰]ـ مارک فیشر، مارک آلن، مترجم: مهدی قراچه‌داغی، چگونه مانند میلیونرها فکر کنیم، ص۱۵.

[۳۱]ـ دکتر وجیه زین‌العابدین، صحة الشیخ، ص۱۳.

[۳۲]ـ همان.

[۳۳]ـ الاسراء/۳۶. ترجمه: چشم و گوش و دل در مورد هر کدام از آن‌‌ها از انسان سؤال می‌شود.

[۳۴]ـ التکاثر/۸. ترجمه: آن گاه در آن روز در مورد نعمت‌ها [ی دنیا] بازخواست خواهید شد.

[۳۵]ـ الغزالی، خلق المسلم، ص۲۰۶؛ رواه الترمذی.

ترجمه: «در روز رستاخیز گام‌های کسی حرکت نخواهد کرد تا از چهار مورد از وی سؤال نشود: از عمرش که در چه راهی آن را به فنا داد ؟ و از جوانیش که در چه مسیری سپری نموده؟ و از مالش که چطور آن را کسب و در چه راهی خرج کرده‌است ؟ و از علمش که چطور به آن عمل نموده؟»

[۳۶]ـ ویدا علیخانی؛ پیری از دیدگاه‌های مختلف، ص۱۲.

[۳۷]ـ همان.

[۳۸]ـ دکتر حسان حتحوت؛ المسنون و أزمة الموارد، ص۲.

[۳۹]ـ دکتر سعدالدین مسعد هلالی؛ قضیة المسنین المعاصرة، صص۷۳و۷۴و۷۵.

[۴۰]ـ دکتر حسان حتحوت، المسنون و أزمة الموارد، ص۲.

[۴۱]ـ الانبیاء/۱۰۷.

[۴۲]ـ مریم/۲،۳،۴.

[۴۳]ـ دکتر خرم‌دل؛ تفسیر نور، ص۶۱۳.

[۴۴]ـ امام نووی؛ ریاض الصالحین، ص۱۶۸، رواه ابوداود و الترمذی.

[۴۵]ـ همان؛ رواه ابوداود.

[۴۶]ـ همان؛ ص۱۶۹.

[۴۷]ـ همان؛ متفق‌علیه.

[۴۸]ـ ابن حبّان؛ صحیح ابن حبان، ۱۶/۱۱۸، شماره ۷۲۰۸.

[۴۹]ـ مسلم بن الحجاج؛ صحیح مسلم، ۳/۱۲۴۶، شماره۱۶۴۳، محد بن یزید، سنن ابن ماجه، ۱/۶۸۹، شماره۱۶۴۳.

[۵۰]ـ البخاری؛ صحیح بخاری، ۵/۲۳۰۱، شماره۵۸۷۷.

[۵۱]ـ ابن عابدین؛ حاشیة ابن عابدین، ۳/۲۲۵، عبدالله بن محمد بن سلیمان، مجمع الأنهر، ۱/۶۳۶، الرملی، نهایة المحتاج، ۸/۶۴، ابراهیم بن علی بن یوسف، المهذب، ۲/۲۳۳.

[۵۲]ـ ابوداود، سنن ابوداود، ۳/۳۷، شماره۲۶۱۴.

[۵۳]ـ السعید نورسی؛ الشیوخ، ص۱۳۰.

[۵۴]ـ العلامة المجلسی؛ بحارالانوار، ۷۵/۱۳۶.

[۵۵]ـ الاسراء/۲۳و۲۴.

[۵۶]ـ د. خرم‌دل، تفسیر نور، ص۵۶۵.

[۵۷]ـ احمد مصطفی المراغی، تفسیر المراغی، ۵/۳۴.

[۵۸]ـ رواه مسلم.

[۵۹]ـ امام علی، نهج‌البلاغه، «حکمت، ۲۰۰۴، ص۴۲۴».

[۶۰]ـ علامة المجلسی، وسائل الشیعه.

[۶۱]ـ د. عبداللطیف صالح الفرفور، فتاوی و قضایا فقهیة معاصره، ص۱۵۴.

[۶۲]ـ د. قرضاوی، حقوق الشیوخ، ص۱۰۹.

[۶۳]ـ د. عبداللطیف صالح الفرفور، فتاوی و قضایا فقهیه معاصرة، ص۱۵۴.

[۶۴]ـ همان.

[۶۵]ـ سید قطب، فی ظلال القرآن، ۶/۳۳۴۴.

[۶۶]ـ قرضاوی، حقوق الشیوخ، ص۱۲.

[۶۷]ـ نووی، ریاض الصالحین، ص۱۶۹؛ رواه الترمذی و قال حدیث غریب.

[۶۸]ـ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر،/۴۰۸.

[۶۹]ـ مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ۱/۶.

[۷۰]ـ ابن تیمیة، السیاسیة الشرعیة، صص۲۷۲، ۱۷۳.

[۷۱]ـ دکتر عبدالکریم زیدان؛ فرد و حکومت در شریعت اسلام، صص۳۰و۳۱.

[۷۲]ـ همان.

[۷۳]ـ شوکانی، نیل الأوطار، ۶/۵۷.

[۷۴]ـ دکتر عبدالکریم زیدان؛ فرد و حکومت در شریعت اسلام، ص۹۸.

[۷۵]ـ محمدفؤاد عبدالباقی، اللؤلؤ و المرجان فیما اتفق علیه الشیخان؛ ۲/۲۸۴.

[۷۶]ـ غلام‌رضا حجتی اشرفی؛ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص۲۲، اصل۲۹.

[۷۷]ـ همان، اصل۲۱، ص۲۰.

[۷۸]ـ المائده/۳۲.

[۷۹]ـ محمد بن اسماعیل ابو عبدالله البخاری؛ صحیح بخاری، ۱۳/۳۱۶، شماره۵۹۷۷.

[۸۰]ـ القرطبی؛ الجامع لأحکام القرآن،/۲۵۶۹.

[۸۱]ـ ابن عابدین؛ حاشیة ابن عابدین، ۲/۲۱۱.

[۸۲]ـ النساء/۲۹.

[۸۳]ـ محمد بن اسماعیل ابو عبدالله البخاری؛ صحیح بخاری، ۶/۲۴۳۶، شماره۶۲۳۲.

[۸۴]ـ همان، ۱۰/۱۰۴.

[۸۵]ـ هارولد کاپلان ـ بنیامین سادوک؛ چکیده روانپزشکی بالینی، ص۲۳۳.

[۸۶]ـ ویدا علیخانی؛ پیری از دیدگاه‌های مختلف، ص۵۳.

[۸۷]ـ هارلد کاپلان ـ بنیامین سادوک؛ چکیده روانپزشکی بالینی، ص۲۲۴.

[۸۸]ـ ویدا علیخانی؛ پیری از دیدگاه‌های مختلف، ص۵۹.

[۸۹]ـ هارلد کاپلان ـ بنیامین سادوک؛ چکیده روانپزشکی بالینی، ص۲۲۴.

[۹۰]ـ روبرت هندلی؛ مهدی قراچه‌داغی؛ روانشناسی اضطراب، ص۲۳۶.

[۹۱]ـ رعد/۲۸.

[۹۲]ـ سازمان بهزیستی کشور معاونت امور توانبخشی دفتر توانبخشی امور سالمندان.

[۹۳]ـ همان