شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
فوتبال و افسردگی
![فوتبال و افسردگی](/web/imgs/16/150/hyh5n1.jpeg)
افسردگی در دنیای فوتبال چیز عجیب و غریبی نیست. کافی است یک فوتبالیست مصدوم شود یا یک مهاجم توی گلزنی به مشکل بخورد تا در معرض انواع و اقسام مشکلات روانی قرار بگیرد. این چیزی است که در سالهای گذشته، بارها برای فوتبالیستهای ایرانی و خارجی اتفاق افتاده.
هنوز یادمان نرفته که کریم باغی، فوتبالیست مشهور سالهای ۶۰ در تیمهای شاهین و پرسپولیس، همین چند سال پیش در گفتگوی بلندش با یکی از روزنامههای ورزشی اعتراف کرده بود که به خودکشی فکر میکند و بعدها ایمان مبعلی، محرم نویدکیا، جواد کاظمیان و دیگران هم به این فهرست اضافه شدند و تازه اینها فقط مشتی نمونه خروارند. در روزهای پایانی سال ۸۲ یک اتفاق باعث شد تا خیلی از فوتبالدوستان ایرانی با اسم رباط صلیبی زانو آشنا شوند: مصدومیت محرم نویدکیا در مسابقه تیم ملی امید ایران با کره جنوبی. چند روز پس از اینکه تیم به ایران برگشت، خبر رسید که نویدکیا باید عمل جراحی انجام دهد و این به معنای دوری یکساله او از فوتبال بود.
محرم، آن موقع فقط ۲۲ سالش بود و سال گذشتهاش توانسته بود عنوان بهترین بازیکن سال ۸۱ فوتبال ایران را از آنِ خود کند. اما این اتفاق، او را کاملاً از مسیر موفقیت دور کرد. با وجود دوری یکسالهاش از فوتبال، مدیران باشگاه بوخوم آلمان با او قرارداد ۲ساله امضا کردند و حتی هزینه جراحی و درمانش را در یکی از بهترین بیمارستانهای آلمان هم به عهده گرفتند ولی این موضوع نتوانست روحیه از دسترفته نویدکیا را احیا کند. محرم در مدتِ ۱ سالی که در بوخوم زندگی میکرد و انتظار میکشید تا دوران مصدومیتش به پایان برسد، حسابی به هم ریخت. مدام تاریخ بازگشت او به فوتبال، عقب میافتاد و موقعی هم که بالاخره به فوتبال برگشت، نتوانست به روزهای اوج خودش برگردد؛ یا روی نیمکت بوخوم مینشست یا اصلاً فرصت نیمکتنشینی هم پیدا نمیکرد.
نویدکیا در آن مدت آنقدر افسرده شد که حتی به تماس تلفنی نزدیکترین دوستانش هم جواب نمیداد. این مصدومیت، او را از قرار گرفتن در لیست برانکو برای جامجهانی ۲۰۰۶ هم حذف کرد. البته مصدومیت ستار زارع و علاقه زیاد ایوانکوویچ به محرم باعث شد که در آخرین ساعات، او جای زارع را در لیست نهایی بگیرد، هرچند که اصلاً بازی به او نرسید و او یک نیمکتنشین محض بود. پس از پایان جامجهانی، نویدکیا دیگر در آلمان مشتری نداشت و به سپاهان برگشت؛ اما باز هم نتوانست دوران درخشان فوتبالش را تکرار کند و حتی در یکی از مسابقات سپاهان در لیگ قهرمانان آسیا دوباره آسیب دید. اینبار دیگر نویدکیا به سیم آخر زد و بحث خداحافظی از فوتبال را پیش کشید.
محرم شرط کرد که اگر باز هم احتیاجی به عمل جراحی وجود داشته باشد، دیگر فوتبال بازی نکند و اگرچه گفته میشود که احتیاجی به جراحی نیست، ولی به نظر میرسد که نمیتوان افسردگی نویدکیا را به این سادگیها ندیده گرفت. در جام ملتهای آسیا در سال ۲۰۰۴ همه قبول کرده بودند که ایمان مبعلی یکی از پدیدههای تیم ملی ایران خواهد شد.
مبعلی در آن سال با ۱۰ گلِ زده، توانسته بود نگاهها را در مسابقات لیگ برتر به خود جلب کند و برترین بازیکن لیگ لقب بگیرد. با این حساب، همه خودشان را آماده کرده بودند تا ایمان مبعلی در جام ملتها برای تیم ملی بازی کند اما برانکو اصلاً به او بازی نداد تا مسابقه نهایی با چین. ۵ دقیقه مانده به پایان مسابقه، ایوانکویچ او را به زمین فرستاد تا یکی از ضربات پنالتی را بزند. ایمان دومین ضربه پنالتی را زد و پنالتی را خراب کرد. ایران باخت و از آن مسابقات حذف شد و بازیکنان تیم ملی هنوز شوک مبعلی پس از آن پنالتی را به خاطر دارند.
او تا نیم ساعت پس از پایان بازی روی چمن گریه میکرد و ۲۴ ساعت تمام، خودش را توی اتاقش محبوس کرد. ایمان حتی پس از بازگشت به ایران، تا مدتها جواب تلفن نمیداد و حتی بازیکنان تیم ملی هم از او خبری نداشتند تا اینکه پس از یک ماه، در ایذه دیده شد. او در تمام این مدت، کنار خانوادهاش بود، در ایذه. شوک روانی آن پنالتیِ بربادرفته کاری کرد که مبعلی، سال آینده در تیم باشگاهیاش (فولاد) هیچ ضربه پنالتی را نزد. البته او یک بار ریسک کرد، ولی باز هم ضربه او به اوت رفت تا مبعلی ماهها از پنالتی بترسد. به این ترس، البته باید افسردگی او را هم اضافه کرد، چراکه برانکو او را برای مسابقات مقدمات جامجهانی ۲۰۰۶ به اردوی تیم ملی دعوت نمیکرد.
در اردوهایی هم که ایوانکوویچ، دعوتش میکرد؛ دست آخر مبعلی روی سکوهای ورزشگاه مینشست و با این سناریو، اصلاً عجیب نبود که او یکی از افسردهترین فوتبالیستهای ایران لقب بگیرد. ایمان در سال ۸۴ افت محسوسی کرد و انگیزهای هم برای پیشرفت نداشت. کاملاً گوشهگیر شده بود و رغبتی برای گفتگو با خبرنگاران نشان نمیداد و هر جایی هم که حرف میزد، صحبت از افسردگی و کنار گذاشتن فوتبال بود. این افسردگی بالاخره به انتقال مبعلی به باشگاههای اماراتی ختم شد؛ اتفاقی که خودش هم میدانست به سود او نیست ولی انگار طاقت مبعلی برای بازی در ایران تمام شده بود و دیگر چارهای نداشت. اما به نظر میرسد او در امارات هم روزهای خوبی ندارد. وضع روحیاش هنوز خراب است و دیگر نشانی از آن فوتبالیست ایدهآلِ دو سال گذشته را نمیشود در او دید.
▪ جواد کاظمیان داغ برادر
مهدی در تمام مسابقات پرسپولیس به استادیوم میرفت تا بازی جواد را تماشا کند. میگفتند آنها از کودکی همیشه با هم بودند و تمام روز را با هم میگذراندند. در آن سالهایی که جواد، ستاره پرسپولیس و یکی از ارکان تیم ملی امید بود، درست پیش از مسابقه تیم امید با کره جنوبی، اتفاقی برایش افتاد که اردوی تیم را به هم ریخت. دقیقاً دو شب پیش از مسابقه، مهدی در استخر خانه غرق شد و تا این خبر به اردوی تیم رسید، بازیکنان به قدری شوکه شدند که دیگر محمد مایلیکهن، سرمربی وقت امید، هم نمیتوانست تیم را جمع کند.
کاظمیان آن شب از اردوی تیم امید بیرون زد و تا ماهها در زمین فوتبال دیده نشد. مرگ برادرش در استخر، او را از فوتبال دور کرد. ماجرا به جایی کشیده بود که او فوتبال را عامل مرگ مهدی میدانست و از آن نفرت داشت: «من با پولی که از فوتبال درآوردم، خانهای خریدم که استخر داشت و برادرم توی آن استخر مرد.» او با این استدلال، مدتی از فوتبال کنار کشید.
چند ماه بعد، کاظمیان به فوتبال برگشت. با وجود آنکه او سنت عصر پنجشنبهها را برای رفتن سر مقبره برادرش در کاشان فراموش نکرده بود، اما دیگر قید کنار گذاشتن فوتبال را زد و به فوتبال برگشت. او پس از هر گل، پیراهنش را بالا میزد تا تمام تماشاگران، تصویر برادرش را روی تیشرت زیرپیراهنش ببینند.
جواد هنوز هم مایههایی از افسردگی دارد. او در باشگاههای امارات هم تمام ساعات بیکاریاش را در خانه میگذراند و با بقیه لژیونرهای ایرانی امارات نمیجوشد. افسردگی او به قدری جدی است که بارها به خودکشی فکر کرده و حتی در چند گفتگو با نشریات ورزشی هم به آن اعتراف کرده. میگویند برانکو، مربی سابق تیم ملی، تأثیر زیادی در بروز افسردگی او داشته. برانکو در روزهایی که کاظمیان برای بازی در تیم ملی کاملاً آماده بود، یا او را به تیم ملی دعوت نمیکرد یا وادارش میکرد به نیمکتنشینی. و هنوز هم به نظر میرسد که فوتبال جواد از دوران اوجش فاصله بسیار دارد.
▪ جراحیهای پیدرپی
ماجرای افسردگی فوتبالیستها فقط به فوتبال ایران محدود نمیشود. در فوتبال اروپا هم نمونههای زیادی هستند که کارشان به داروهای اعصاب و روان و مراجعه به روانپزشک و بستری در آسایشگاههای اعصاب و روان کشیده است. سباستین دایسلر، هافبک بایرن مونیخ را تقریباً تمام تماشاگران ایرانی فوتبال میشناسند؛ فوتبالیست ۲۷ سالهای که همه، او را با مصدومیتهایش میشناسند. باور کردنی نیست اما دایسلر در ۸ سال گذشته، ۵ مرتبه زانویش را جراحی کرده و این جراحیهای متوالی، حتی روحیه تمرین برای او باقی نگذاشته بودند و به قدری روحیهاش خراب شده بود که چارهای ندید جز مراجعه به یکی از مشهورترین روانپزشکان آلمانی (دکتر فلورین هالبسونر) که البته مشکلش با مراجعه سرپایی به مطب او هم حل نشد و در ۳ سال گذشته ۲ بار در کلینیک اعصاب و روان بستری شد. او در سال ۸۲ هم به مدت ۵ ماه در کلینیک بستری بود ولی انگار این درمان برای او کارساز نبود، چراکه پس از آخرین جراحیاش در فروردین ۸۵ و بازی در جامجهانی ۲۰۰۶ به سرش زد که از فوتبال خداحافظی کند، آن هم در ۲۷ سالگی که دوران اوج یک فوتبالیست به حساب میآید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست