یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نقد عقل محض


نقد عقل محض

نقد در نظر کانت عیب جوئی و یا به اصطلاح معمول ”انتقاد“ نیست بلکه تجزیه و تحلیلی است برای سنجش و تمیز دادن

نقد در نظر کانت عیب‌جوئی و یا به اصطلاح معمول ”انتقاد“ نیست؛ بلکه تجزیه و تحلیلی است برای سنجش و تمیز دادن. کانت به ”عقل محض“ حمله نکرده است مگر در آخر کار برای تعیین حد و مرز آن. (دورانت، ص ۲۴۰). منظور از ”عقل محض“ عبارت است از معلوماتی که از راه حواس حاصل نمی‌شود؛ بلکه، از هر حس و تجربه‌ای مستقل است و مربوط به طبیعت و فطرت و ساختمان ذهن ماست. (فروغی، ص ۱۳۵). او می‌خواست حدود امکانات عقل را نشان دهد و آن را از معلومات غیرمحض و غیرخالص که از راه حواس حاصل شده و تغییر شکل داده است، جدا سازد؛ و بالاتر قرار دهد. (دورانت، ص ۲۴۰).

کانت در این اثر سترگ بر آن است تا ماهیت و حدود معرفت انسان را مورد بررسی قرار دهد. در مقدمهٔ نقد عقل محض با تجربه‌گرایان در این مورد موافقت می‌کند که تمام معرفت ما از تجربه شروع می‌شود؛ اما، از این نظر با آن‌ها مخالفت داشت که می‌گفت در عین حال همهٔ معلومات ما از راه حس و تجربه نیست؛ بلکه، مواد خام معرفت ما از واقعیت خارجی حاصل می‌شود؛ سپس ذهن این مواد خام را به کمک مفاهیم درون‌ساخت خود می‌پروراند.

بنابر اعتقاد تجربه‌گرایان، معلومات ما تنها از راه حواس ”به‌طور جدا و منفصل از هم“ به‌دست می‌آید؛ به‌طور حتم از چنین اموری ضرورت و لزوم درک نمی‌شود و هرگز تعیین مطلق حاصل نخواهد شد؛ اما اگر معلوماتی داشته باشیم که از حس و تجربه مستقل و صحت آن پیش از هر تجربه‌ای قطعی و یقینی باشد وبه اصطلاح، ”معلومات پیشین“ باشد؛ در این صورت حقیقت مطلق و علم مطلق ممکن خواهد بود. (دورانت، ص ۲۴۰). اما آیا چنین معلوماتی وجود دارد؟ مسئله‌ای که در نقد نخستین مطرح می‌کند، همین است: ”سئوال من این است: اگر ماده و مساعدت تجربه از میان برود، با عقل چه کاری می‌توان کرد. ”پس“ نقد تشریح آزمایش فکر و کشف مبدأ و تحول مدرکات و تجزیه و تحلیل ذهن است.“ (دورانت، ص ۲۴۱).

از نظر کانت تجربه به هیچ وجه تنها راه درک و علم نیست و فقط ما را ”به آنچه هست“ راهنمائی می‌کند، نه به آنچه ”باید باشد“ و ”جزء آن نمی‌تواند باشد.“ پس، از تجربه حقایق کلی به‌دست نمی‌آید و از طرفی حقایق کلی که متصف به ضرورت ذاتی هستند باید از تجربه مستقل و فی‌نفسه و بالذات قطعی و یقینی و صریح باشند. یعنی بدون توجه به تجربیات بعدی ما واقعیت دارند و این واقعیت باید قبل از تجربه و ”به‌نحو اولی“ هم وجود داشته باشد. نمونه عالی معلومات پیشین و مستقل از تجربه ریاضیات است. (براون، ص ۹۵).

ما می‌توانیم تصور کنیم که خورشید ممکن است فردا از مغرب طلوع کند؛ اما، هرگز نمی‌توانیم تصور کنیم که حاصل ضرب دو در دو، غیر از چهار باشد. صحت این حقیقت جلوتر از تجربه است و اساساً ربطی به تجربه ندارد. چرا که تجربه جزء محسوسات و حوادث منفصل و مجزا از هم به‌دست نمی‌دهد و ممکن است روزی توالی این حوادث به هم بخورد. این صفت و خاصیت اطلاق و ضرورت مربوط به ساختمان ذاتی ذهن ماست و مربوط به عمل طبیعی و ناگزیری است که اذهان ما باید انجام دهند.

برخلاف نظر هیوم ذهن، نام انتزاعی سلسله افکار و حالات دماغی نیست و نیز برخلاف نظر جان لاک، ذهن انسان به‌منزله موم ساده نقش‌پذیری نیست که حوادث و تجربیات و محسوسات به دلخواه و هوس خود در آن، اثر خود را ترسیم کند. بلکه ذهن عضو و عامل فعالی است که محسوسات را با هم وفق می‌دهد و به قالب صور در می‌آورد و کثرات درهم برهمی را که از تجربه حاصل می‌شود به وحدت منظم فکر و اندیشه مبدل می‌سازد. (دورانت، ص ۲۴۱). رأی اصلی کانت همین است.

کانت تحقق در بنای داخلی ذهن یا قوانین فطری فکر را ”فلسفه متعالی“ می‌نامند. (فروغی، ص ۱۳۶). زیرا این مسئله ماوراء حس و تجربه و پیش از آن‌هاست. ”مقصود من از علم ”آن سوی حس“، علمی است که با اشیاء خارجی چندان سر و کاری ندارد و بیشتر به مفاهیم قبلی این اشیاء که در اذهان ماست اشتغال دارد.“ (دورانت، ص ۲۴۲). یعنی با انحاء و طرقی که تجربیات خود را به وسیله آن به علم تبدیل می‌کنیم. برای تبدیل مواد خام محسوسات و محصول پخته فکر، دو مرتبه وجود دارد. در درجه اول برای هماهنگ ساختن و تطبیق محسوسات باید صور مدرکات را به آن‌ها پوشانید و این صور عبارتند از اشکال شهودی زمان و مکان؛ در درجه دوم باید به مدرکاتی که بدین نحو به‌دست آمده‌اند لباس مفاهیم یا ”معقولات“ فکر را پوشانید. او تحقیق در این دو مرتبه را به ترتیب ”آن سوی حس“ و ”منطق متعالی“ می‌نامد.

منظور از محسوسات و مدرکات چیست؟ و چگونه ذهن، محسوس را به ”ادراک“ تبدیل می‌کند؟ هر محسوسی ذاتاً عبارت است از آگاهی از یک محرک خارجی که از طریق حواس پنجگانه برای انسان حاصل می‌شود که تنها مبادی خام و نارس تجربه را تشکیل می‌دهند و نمی‌توان آن را ”درک“ یا ”علم“ نامید. اما اگر محسوسات مختلف هر شیء در قالب زمان و مکان جمع شود، دراین حال تنها آگاهی از یک محرک نیست؛ بلکه در آن یک ”ادراک“ وجود دارد و حس به مرحله ادراک و علم پا نهاده است. (دورانت، ص ۲۴۲).

برخلاف نظریه هیوم و جان لاک، کانت بر این نظر است که این محسوسات به‌خودی خود دور هم جمع نمی‌شوند و بعد تبدیل به ادراک گردند؛ بلکه اگر این محسوسات را که از طریق حواس پنجگانه برای انسان حاصل شده‌اند به‌حال خود بگذارند؛ در یک هرج و مرج و بی‌نظمی باقی می‌مانند؛ مگر آنکه یک قدرت تطبیق دهنده و سوق دهنده وجود داشته باشد که عمل اصلی‌اش اخذ اجزاء محسوسات و تبدیل آن به مدرکات باشد (دورانت، ص ۲۴۲) و این عامل انتخاب و تطبیق همان ”ذهن“ می‌باشد.

ذهن برای طبقه‌بندی مواد عرضه شده دو روش مکان و زمان را به‌کار می‌برد. یعنی محسوسات را در دایره زمان و مکان در می‌آورد و برای هرکدام مکان مخصوص و زمان مخصوص تخصیص می‌دهد. مکان و زمانی از خارج گرفته نشده‌اند بلکه وجوه و حالات ادراک هستند تا به محسوسات معنا بخشند و عوامل ادراکند. این دو ”اولی“ هستند، زیرا شرط ضمنی و قبلی هر تجربه‌اند و بدون آن دو، محسوسات هرگز به مدرکات مبدل نمی‌شوند و نیز هرگز نمی‌توانیم تصور کنیم که در آینده تجربه‌ای بدون فرض زمان و مکان صورت بگیرد. چون اولی هستند، قوانین آن‌ها که همان قوانین ریاضی است، نیز ”اولی“ است. یعنی ابدالدهر ضروری و مطلق می‌باشد. به این طریق ریاضیات از دست تشکیک هیوم خلاص شد. (دورانت، ص ۲۴۴). تمام علوم را به همین گونه می‌توان نجات داد در صورتی‌که قانون علیت را مانند زمان و مکان بتوان چنان در هر قسمتی اجراء نمود که هیچ تجربهٔ آینده‌ای نتواند آن را نقض و باطل سازد. اما آیا قانون علیت هم ”اولی“ است، یعنی از شرایط ضروری هر فکر و اندیشه‌ای است؟ (دورانت، همان).

فاطمه رحیمی

منابع:

۱. براون، کالین (۱۳۷۵). فلسفه و ایمان مسیحی. ترجمهٔ طاطه‌وس میکائلیان. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، (چاپ اول).

۲. دورانت، ویل (۱۳۷۶). تاریخ فلسفه. ترجمهٔ عباس زریاب خوئی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، (چاپ سیزدهم).

۳. ژیلسون، اتین (۱۳۸۰). نقد فکر فلسفی غرب. ترجمهٔ احمد احمدی. تهران: انتشارات سمت، (چاپ اول).

۴. فروغی، محمدعلی. سیر حکمت در اروپا. تهران: زوار، (بی‌تا).


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.