پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
معلول نبودم, موفق نمی شدم
اگر پزشکان کمی بیشتر دقت میکردند، این اتفاق نمیافتاد! حتی مادر محمدرضا نیز میدانست زایمان سختی پیش رو دارد...
دکتر، سر زایمان پیشین هم این حرف را زده بود و سفارش کرده بود اما سهلانگاری باعث شد «محمدرضا کاری» برای همیشه محکوم به نشستن روی ویلچر شود. شاید اگر هر یک از ما جای او بودیم، اکنون به زمین و زمان ناسزا میگفتیم و میخواستیم از دنیا انتقام بگیریم، اما محمدرضا اینگونه نیست؛ شرایطش را پذیرفته و خود را با دنیایی که آن را نه «معلولیت» بلکه «محدودیت» مینامد، وفق داده است. او باور دارد که میتواند و به قول خودش حتی یک لحظه دست از تلاش برنداشته و همیشه با ناتوانی جنگیده است.خانه آنها نیز مانند روحیه محمدرضا سرشار از نشاط است؛ طوری که وقتی وارد آن شدیم، اصلا احساس نمیکردیم آنها را برای اولین بار میبینیم.
▪ چه شد که دچار معلولیت شدید؟
مادرم تعریف میکند در زایمان اولش هم کمی مشکل داشته و امکان داشته این مشکل برای برادر بزرگترم هم به وجود آید اما خطر از بیخ گوشش گذشته و سالم متولد شده است. پزشک مادرم گفته بود زایمان بعدی باید با روش سزارین باشد. زمانی که من را باردار شد، با پزشکی دیگر این توصیه را مطرح کرد و شرح زایمان اولش را برای او توضیح داد و خواست تا سزارین شود، اما پزشک با عصبانیت به او گفته بود: «من دکترم یا شما؟! خودم بهتر میدانم چه کار باید بکنم، نمیخواهد شما در امور پزشکی دخالت کنید!» مادرم تعریف میکند وقتی این قاطعیت را در کلام پزشک دیده، با اینکه ته دلش راضی به زایمان طبیعی نبوده، به او اعتماد میکند و به خود میگوید من که تخصص ندارم، حتما دکتر یک چیزی میداند که اینگونه میگوید. پس با همه دلهرهها آماده زایمان طبیعی میشود. ۱۰اردیبهشت روزی بود که باید من متولد میشدم. مادرم میگوید از لحظه اولی که وارد بیمارستان شده ذکر «امن یجیب» را مدام تکرار میکرده است. زایمان انجام و همه چیز انگار به خیر و خوشی تمام میشود. من را پیش مادرم میبرند ولی وقتی مرا میبیند، تا مرز سکته پیش میرود چون صورتم کبود و متورم بوده. هر چه از پزشکان دلیل این مشکل را میپرسند، هیچکس چیزی نمیگوید. عاقبت پس از کلی پیگیری میگویند وقت زایمان اکسیژن به من نرسیده است. ظاهرا بعدها وقتی خانوادهام برای پیگیری این قضیه به مراجع مربوطه (کمیسیون پزشکی) مراجعه میکنند، هیچچیز به نفع آنها نبوده است. من سال ۷۴ متولد شدم، سال ۱۳۲۰ که متولد نشدم، من بیماری CP دارم، یعنی نرسیدن اکسیژن به مغز نوزاد هنگام خروج از رحم. پزشکان خودشان هم میدانند این بیماری به دلیل اختلال در زایمان به وجود میآید اما این قصور را تکذیب میکنند. آخرین بار وقتی گریههای مادرم را در جلسه کمیسیون دیدم، با عصبانیت خطاب به پزشکان گفتم دیگر دوست ندارم گریههای مادرم را ببینم اما مادرم همچنان پیگیر این قضیه است و میگوید تا آخر پای من میایستد. من همیشه میگویم آن پزشک را بخشیدهام، خدا نیز جای دیگر مرا خواهدبخشید، ولی دوست ندارم این سهلانگاری برای کسانی دیگر پیش آید و نوزادان دیگری به این بیماری مبتلا شوند.
▪ اگر پزشکی که باعث شد این اتفاق برای شما بیفتد، ملاقات کنید، چه چیزی به او خواهیدگفت؟
قبلا حرفهای زیادی در ذهن برای گفتن داشتم، اما الان تنها چیزی که به ذهنم میرسد این است که امیدوارم بلایی که سر من آوردی، درس عبرتی برایت شده باشد تا دیگر بیشتر دقت کنی.
▪ اگر موافقید از این دوران بیرون بیاییم و وارد زندگی پس از معلولیتتان شویم. دوره تحصیلتان چگونه بود؟
دوره دبستانم در مدرسه امید شهرک والفجر سپری شد. مدرسهای که برای بچههای استثنایی بود. چند هفته اول که سرویسها مرتب نشده بودند، مشکل ایاب وذهاب داشتم و مجبور بودم آژانس بگیرم. هزینه آژانس برای پدرم زیاد بود و بالاخره یک روز گفت نمیتواند هزینههای رفتوآمدم را تامین کند و نباید دیگر به مدرسه بروم و بهتر است در خانه به کمک مادرم درس بخوانم. با اینکه خیلی دوست داشتم به مدرسه بروم، چیزی نگفتم. فردای آن روز همراه مادرم به مدرسه رفتیم تا با مدیر صحبت کند. هنگامی که ایشان را دیدیم، هر دو به گریه افتادیم. خانم امرا... که آن زمان مدیر مدرسه بودند، با شنیدن مسایل و مشکلات ما، سریع با یکی از آشنایانشان هماهنگ کردند و از فردای آن روز برایم سرویس گرفتند. بعد هم به کرج رفتم، آنجا در مدرسه عادی و کنار بچههای سالم درس خواندم. روزهای اول کمی با آنها مشکل داشتم. واقعا نمیفهمم چرا برخی فکر میکنند کسی که معلول جسمی-حرکتی است، از نظر ذهنی هم مشکل دارد؟ من برای اثبات اینکه با دیگران فرقی ندارم، آنقدر تلاش کردم که همیشه بین بهترینهای مدرسه بودم.
▪ کدام مدرسه را ترجیح میدادید؟ مدرسهای که دانشآموزان آن محدودیتهای جسمی داشتند یا مدرسهای که محصلان سالم داشت؟
به نظر من طبیعت انسان ایجاب میکند دوستانی مانند خودش داشته باشد اما هر مدرسه برای من تجربههای متفاوت و ارزشمندی داشت. در مدرسه اول فقط به فکر درس بودم، اما در مدرسه دوم گویی رسالتی بر دوشم گذاشته شده بود تا ثابت کنم یک معلول جسمی-حرکتی از نظر بهره هوشی فرقی با یک انسان عادی ندارد.
▪ دوران راهنمایی و دبیرستان چطور؟
بعد از این دو مدرسه، به تهران برگشتم و به مجتمع سروش رفتم. آنجا مخصوص بچههای استثنایی بود و طبیعتا مشکلی نداشتم و تا دیپلم آنجا بودم.
▪ افتخارات زیادی در ورزش بوچیا دارید، این ورزش چیست و از چه زمان و از کجا با آن آشنا شدید؟
«بوچیا» مخصوص بیماران جسمی-حرکتی است و به وسیله توپ و چند مانع انجام میشود. توپها باید از میان مانعها رد شوند تا بازیکن امتیاز بگیرد. من از دوره دبستان (حدود سال ۱۳۸۴) با ورزش بوچیا آشنا شدم. در آن زمان زنگهای ورزش بوچیا بازی میکردم و گاهی ساعتهای متمادی به آن میپرداختم. به طوری که همه مشکلاتم را فراموش میکردم. آن روزها فهمیدم ورزش چقدر میتواند مرا شاداب کند. این مشغولیت از معلولیت جدایم میکرد. وقتی به مدرسه سروش رفتم، علاقهام به ورزش اوج گرفته بود و به عشق بوچیا مدرسه میرفتم.
▪ چه افتخاراتی در این ورزش به دست آوردهاید؟
ابتدا در مسابقههای استانی بین مدارس تهران مقام اول را کسب کردم و حدود سال ۸۵ یا ۸۶ برای اولین بار در مسابقههای کشوری شرکت کردم ولی به دلیل کمتجربگی نتوانستم مقامی به دست بیاورم. اما ۲ سال بعد (فروردین ۸۸) توانستم نظر مربی تیم ملی را به خود جلب کنم و برای تیم ملی انتخاب شدم. از فروردین تا شهریور ۸۸، هر ماه یک هفته در اردو بودم. در شهریور ۸۸ در مسابقههای جهانی در توکیو بین ۷ کشور به مقام سوم رسیدیم. در مسابقههای دانشآموزی کشوری نیز مقام اول را گرفتم، در مسابقههای دانشآموزی استان تهران هم چند بار مقام به دست آوردهام، اما بهدلیل دشوار بودن رفتوآمد، نمیتوانم در مسابقههایی که در شهرستان برگزار میشود شرکت کنم.
▪ رمز موفقیت خود را چه میدانید؟
تلاش و پشتکار، اگر این دو باشند، همه قلهها را میشود فتح کرد، شک نکنید.
▪ از برنامههای آیندهتان برایمان بگویید.
یکی از برنامههای آینده من ادامه تحصیل در رشته کامپیوتر در دانشگاه است. امسال در کنکور شرکت کردهام. برنامه دیگرم نیز رسیدن به هدفم، یعنی مربیگری در رشته ورزشی بوچیاست. البته به دلیل اینکه مقام آسیایی دارم، نیازی به گذراندن دوره مربیگری نخواهم داشت. فعلا منتظر نتیجه کنکور هستم تا بتوانم با فراغ بال تصمیم بگیرم.
▪ شما در میان همسالان خود شخصیت موفقی هستید. فکر می کنید اگر این معلولیت را نداشتید، باز همینقدر موفق بودید؟
مطمئنم اینگونه نبود؛ معلولیت باعث شد افقهای دیدم گستردهتر شود. من راضیام به رضای خدا و میدانم حتما حکمتی در این قضیه بوده است.
▪ به عنوان فردی که محدودیتهایی دارد، انتظارت از دولت چیست؟
جدی گرفتن و اعتماد بیشتر به تواناییهای ما. البته ما فقط به توجه نیاز نداریم، درخواست من از رییسجمهور این است که برای مسکن ما چارهای بیندیشد، قرار بود در طرح مسکن مهر در تهران برای ما هم تسهیلاتی در نظر گرفته و اجرا شود ولی متاسفانه هنوز این کار انجام نشده است. انجام بیشتر فعالیتهای اجتماعی ما از قبیل دانشگاه و باشگاه ورزشی و... فقط در سطح تهران امکانپذیر است. کاش سازمان بهزیستی برای تسهیل رفتوآمد ما چارهای میاندیشید. ما نمیتوانیم از وسایل حملونقل عمومی استفاده کنیم. قبلا کمکهایی میشد ولی متاسفانه بهتدریج کم و سپس کاملا قطع شد. حدود ۳ ماه است که به دلیل مشکلات حملونقل، کاردرمانی نرفتهام و به همین دلیل تمرینهایم در باشگاه قطع شده است. سلامت جسم و روان من به درمان و ورزش نیاز دارد و آینده من به آن وابسته است.
شقایق ضیایی
سید محمدرضا متقی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انتخابات انتخابات مجلس دولت سیزدهم مجلس شورای اسلامی روز دختر رافائل گروسی رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی رهبر انقلاب مجلس زنان
قتل تهران پلیس هواشناسی شهرداری تهران وزارت بهداشت بارش باران آموزش و پرورش سلامت فضای مجازی قوه قضاییه شهرداری
گاز دولت خودرو قیمت دلار مالیات قیمت خودرو قیمت طلا مسکن حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب تهران نمایشگاه کتاب تلویزیون ازدواج کتاب محمدمهدی اسماعیلی سینمای ایران سریال دفاع مقدس تئاتر موسیقی سینما
هواپیما دانشجویان دانش بنیان اینوتکس
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل فلسطین جنگ غزه آمریکا رفح حماس روسیه حمله به رفح نوار غزه ترکیه
فوتبال رئال مادرید استقلال پرسپولیس لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ لیگ برتر بازی باشگاه استقلال لیگ برتر ایران ذوب آهن نساجی
تبلیغات اینترنت اپل سامسونگ ناسا عیسی زارع پور آب گوگل مایکروسافت
سرطان هندوانه آسم بیماران خاص سنگ کلیه کمردرد بیمه سبزیجات اعتماد به نفس