جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خاطراتی از مراودات آیت الله خامنه ای و استاد شهریار


خاطراتی از مراودات آیت الله خامنه ای و استاد شهریار

همزمان با روز بزرگداشت «شعر و ادب فارسی» که بهانه نامگذاری آن, سالمرگ شاعر معاصر, محمدحسین بهجت تبریزی شهریار است, علی اصغر فردی, از شاگردان شهریار در نوشته ای به خاطرات و مراودات حضرت آیت الله خامنه ای و استاد شهریار پرداخته است که روز گذشته از سوی پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری منتشر شد

همزمان با روز بزرگداشت «شعر و ادب فارسی» که بهانه نامگذاری آن، سالمرگ شاعر معاصر، محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) است، علی‌اصغر فردی، از شاگردان شهریار در نوشته‌ای به خاطرات و مراودات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و استاد شهریار پرداخته است که روز گذشته از سوی پایگاه اطلاع‌رسانی مقام معظم رهبری منتشر شد.

بر اساس این گزارش، حضرت آیت الله خامنه ای در ملاقات اعضا و مهمانان کنگره یکصدمین سالگرد تولد شهریار در سال ۱۳۸۵، شهریار را با اتکاء به أدله و اقامه براهین متقن علمی، «حکیم» خواندند و از اوایل جوانی و دوران تحصیل در مشهد مقدس با آثار مرحوم استاد حکیم شهریار آشنایی داشته اند.

یک بار معظم له در دوران ریاست جمهوری فرمودند که حین فراغت از دراسات و مباحثات، گاه کنار حوض مدرسه علمیه مشهد اشعاری از شهریار را (مخصوصا «علی ای همای رحمت» را نام بردند) با خود زمزمه می کرده اند و حتی یادم است که فرمودند معمولا آن غزل را در دستگاه همایون ترنم می کرده اند.

در این مقاله همچنین آمده است که استاد شهریار شیفتگی و شوق بی بدیلی نسبت به امام و آقا داشتند.

پاییز ۱۳۵۹ گروهی از صدا و سیما به تبریز آمدند و خواستند با استاد حکیم گفت وگوی تلویزیونی انجام دهند. تا آن روز تقریبا کسی نمی دانست موضع استاد حکیم شهریار نسبت به انقلاب اسلامی چگونه است.

استاد ضمن گلایه ای رندانه و اشاره به غزل معروف خود گفتند که «حالا چرا؟» و این گونه اظهار کردند که: باید از همان ابتدای انقلاب از همراهی وی با نظام بهره مندی می شد.

استاد حکیم در آن دیدار تلویزیونی با مردم چند غزل و قصیده در تکریم انقلاب اسلامی و امام خمینی خواندند و در پاسخ به سؤال خبرنگار که کدام غزل را بهترین غزل می داند، جواب عجیب و گرانبهایی را دادند و گفتند به نظر من همین شعار مردم که می گویند «خدایا! خدایا! خمینی را نگهدار»، بهترین و زیباترین غزل است.

این حداکثر کمربستگی بلندآوازه ترین و بزرگ ترین شاعر معاصر با یک تفکر و یک رهبر بود که بسیاری از طیف های معارض را عصبانی کرد.

نگاه هوشمندانه ایشان با یک درک سیاسی که ریشه در تاریخ همه ادوار بشکوه تاریخ اسلام داشت، موجب می شد در اشعار خود به نکات ظریفی متذکر شوند که امروز هم دارای کاربرد است. مثلا این دو بیت را ببینید که با وضع امروز چه تطبیقی دارد و محتوی چه نگاه منیعی است:

در این محاصره اقتصاد و فتنه جنگ

گرت تورم و کمبود بود خرده مگیر

ضعیف نیست مدیریت، این فشار قوی است

چرا که مهلت شیطان طویل نیست قصیر

ایشان در آن یک دهه، یک دیوان کامل ۵۰۰ صفحه ای شعر انقلاب ساختند که در حیاتشان دو دفتر حاوی آن اشعار را اینجانب گردآوری و منتشر کردم اما بیست سال است که هنوز دیوان مکملی از ایشان منتشر نشده و همه دیوان ها ناقص و مخصوصا فاقد آثار انقلابی استاد هستند.

شبی استاد به بنده زنگ زدند و فرمودند: تلویزیون را می بینی؟ اگر نمی بینی، برو ببین، بعد صحبت کنیم. من برای دیدن تلویزیون رفتم و دیدم آقا در کنفرانس حراره ایراد خطابه می کنند.

شاید تمامی مدت صحبت را بی اراده حتی مجال به خود آمدن برای نشستنم نیافتم و ایستاده گوش کردم.

چنان هیجان زده بودم که بعد از اتمام نطق آقا، با شتاب به منزل استاد رفتم. شب دیروقت بود، اما استاد در کمال اعجاب و هیجان گریه می کردند و جملات برجسته آقا را تکرار می کردند که دانه دانه دردهای مسلمانان را برمی شمرد و منشوری برای جهان اسلام می پرداخت.

استاد می گفتند: من فقط می گریستم و دستم بر دعا بود که خدایا این سید را از تمام بلیات من لایحتسب محافظت فرما.

● نسخه قدیمی «حیدر بابا»

در دوران ریاست جمهوری، بین آیت الله خامنه ای و استاد شهریار مراسلاتی انجام می گرفت و ادامه داشت. مثلا یکی از خویشان استاد حکیم نسخه ای از چاپ قدیم منظومه شاهکار جهانی استاد حکیم به نام «حیدربابا» را پیدا کرده بودند که استاد آن را به قول خودشان «نسگل» کردند به آقا داده بشود و با قلم خود یادداشتی به همراه یک قطعه شعری که ارتجالاً به همان مناسبت تقدیم نسخه حیدربابا سرودند و نوشتند.

یک بار استاد به من گفتند که دلم برای شنیدن صدای آقای خامنه ای تنگ آمده است و کاش می شد تلفنی اظهار عشقی به ایشان می کردیم. استاد معمولا با تلفن صحبت نمی کردند و حتی با آداب صحبت تلفنی هم آشنا نبودند.

مثلا «الو» نمی گفتند یا تعارفات متعارف در صحبت های تلفنی را مراعات نمی کردند و بشدت از صحبت با تلفن استنکاف می کردند. این است که برای من بسیار عجیب بود.

تا بنده زنگ زدم و مسئول دفتر آقا گفتند که آقا در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع با فرماندهان نظامی هستند، اگر فوریت دارد که در داخل جلسه به اطلاعشان برسانیم و اگر اضطراری نیست ما تماس را بعد از جلسه برقرار می کنیم.

بنده عدم اضطرار را گفتم و خواهش کردم در صورت فراغت ارتباط حاصل شود. حتی یک ربع ساعت نگذشته بود که زنگ زدند و صحبت کردند. این یکی از نمونه های قابل مثال کیفیت معاشرت و شاعرنوازی یک رئیس جمهور در جهان معاصر بود.

● آخر شاهنامه

آقا در طول مدت استراحت استاد در یکی از بیمارستان های تهران، یک یا دو بار شخصا از استاد عیادت به عمل آوردند و بکرات و مرات هیأت هایی را برای عیادت از استاد به نمایندگی خودشان اعزام می فرمودند.

اما آخر شاهنامه مشکورتر بود. نزدیک صبوح بیست وهفتم شهریور سال ۱۳۶۷، استاد به پرستار می فرمایند چراغ اتاق را روشن کن و برو که من مهمان خواهم داشت. پرستار نقل کرد استاد حکیم سرشان را به طرف درگاه اتاق برگردانده و خیره مانده بودند.

باری که سر زدم، با تبسمی به من فرمودند: مهمانم آمد؛ ما را تنها بگذارید دخترم. من هولناک و کمی ترسان از اتاق خارج شدم، اما لحظه ای بعد فکر کردم که من نباید مریض بدحال را به حال خود رها کنم و تا به اتاق برگشتم، استاد خرقه تهی کرده و به سوی ملکوت أعلا عروج کرده بودند. و این اتفاق در ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه بامداد بیست وهفتم شهریور افتاده بود.